موسی غنینژاد
میل به آزادی در فطرت انسانهاست. هر انسانی از همان آغاز کودکی گرایش به استقلال رأی را به انحای مختلف از خود بروز میدهد و بیزاری خود را از تحمیل ناشی از ارادههای خاص دیگران، حتی پدر و مادر خود، آشکار میسازد. از اینرو تربیت کودک زمانی فارغ از ناهنجاری شخصیتی و مطابق با فطرت او خواهد بود که مبتنی بر اسلوب یاد دادن از طریق شیوۀ عمل Practice و قواعد رفتاری باشد تا امر و نهیهای خودسرانه و بیقاعده. اما میل به آزادی اگر در چارچوب قواعد، محدود و محصور نشود میتواند منشاء زیان و بدبختی باشد.
انسان یک موجود اجتماعی است یعنی همیشه همراه با دیگر انسانها زندگی میکند، لذا ارادۀ آزاد یک فرد، اگر مقید به قاعدهای نباشد، ممکن است آزادی دیگران را خدشهدار سازد. کسی که به ارادۀ آزاد خود بیش از حد (حد معین توسط قواعد) پر و بال میدهد در واقع آزادی دیگران را لگدمال میسازد. بنابراین دشمنان آزادی را نباید صرفاً در میان آنهایی که با ارادۀ آزاد مخالفاند جستجو کرد بلکه باید میان آنهایی نیز سراغ گرفت که از اطاعت قواعد کلی و نتایج و الزامات آن گریزانند.
خودکامهها با آزادی دشمنی میورزند اما با آزادی دیگران، نه با ارادۀ آزاد خود. آنها هیچ حصاری را برای آزادی خود برنمیتابند از اینرو میکوشند ارادۀ نامحدود خود را بر دیگران تحمیل کنند. خودکامهها خواهان آزادی نامحدود هستند اما این آزادی را تنها و منحصراً برای خود میخواهند. بنابراین بدترین دشمنان آزادی، پرشورترین تمنای ارادۀ آزاد را در سر دارند، تمنّایی که تحقق آن به بردگی دیگران میانجامد.
تنبلها، بیمایگان و ترسوها از آزادی بیزارند زیرا در وضعیت آزادی که قواعد کلی بر کردارها و ارادههای انسانها حاکم است، زندگی اجتماعی عرصۀ رقابتها و پیکارهای بیپایان با نتایج نامعلوم است. وضعیت مورد پسند بیمایگان با نتایج نامعلوم است. وضعیت مورد پسند بیمایگانِ زبون، وضعیت انحصاریی است که در آن دست یافتن به امتیازات و مدارج موفقیت، فارغ از رقابت و بدون شایستگی، به صرف چاپلوسی و بندگی امکانپذیر است.
رقابت، وجه مهمی از زندگی اجتماعی انسانها در وضعیت آزادی است، بنابراین آنهایی که استعدادی در خود سراغ ندارند تا در میدان رقابت عرضه نمایند، از آزادی گریزانند. آنها که از نتیجۀ نامطمئن رقابت، ترس دارند سعی میکنند از ورود آزادانۀ دیگران به بازی (عرصۀ فعالیتها و رقابتهای اقتصادی و سیاسی) ممانعت به عمل آوردند و خود یکهتاز میدان باشند. آنها ترجیح میدهند قهرمان مسابقات بدون رقیب و پیکارهای انجام نیافته باشند!
بیمایگان همیشه از انحصارهای سیاسی و اقتصادی و یکهتازان این انحصارها دفاع میکنند زیرا تنها از این طریق است که میتوانند به امتیازاتی که شایستگی آنها را ندارند نایل آیند و این امتیازات را در زیر چتر حمایتی آنها حفظ نمایند. از اینرو بدون علت نیست که بیمایگان، جذب مغناطیس خودکامگان میشوند و به ناگزیر اینها را از وجود شایستگان محروم میسازند. بیمایهها و خودکامهها مکمل یکدیگرند، هر دو گروه با آزادی دشمنی میورزند اما با دو انگیزۀ متفاوت.