دکتر عبدالعزیز رضوانی
اما متهم اصلی این قتلها که بود؟ چندی بعد سعید امامی(اسلامی) از عوامل با سابقه و به حاشیه رانده شده وزارت اطلاعات به طرز مشکوکی جان سپرد. چه متهمی بهتر از یک جسد که میتوانست از خود دفاع کند؟ بنابراین عاملان و آمران قتلها، پرونده اتهامی همه قتلها را زیر بغل او گذاشتند و از طریق روزنامههای زنجیرهای وی را به عنوان متهم اصلی معرفی کردند تا به اصطلاحا قضایا را جمع و جور کنند. مرگ سعید اممی، در 30 خرداد 1379 واقع و روز بعد اعلام شد. اما یک متهم جدی قتلها، موسوینژاد کاظمی بود و سازمان قضائی نیروهای مسلح، رسما نام وی را در کنار مهراد علیخانی"، "خسرو براتی" و سعید امامی، چهار عامل اصلی قتلها معرفی کرد.
«مهرداد عالیخانی» با نام مستعار «صادق. مهدوی» به عنوان متهم ردیف دوم پرونده و موثرترین فرد در اجرای قتلهای زنجیرهای، در تاریخ شنبه 12 دی 1378 بازداشت شد. اتهام او که مدیرکل وزارت اطلاعات بود، مشارکت و هدایت و حضور مستقیم در جنایت گزارش شد. وی منتسب به خاندان اشرافی امیر عالیخانی و فززند علیاصغر عالیخانی بود. علیاصغر پسر عمه براداران عالیخانی (مسعود و محمدباقر) بود.
پدربزرگ مهرداد، کارگزار املاک رضاخان در دشت قزوین بود و برادران عالیخانی – عضو شبکه زیتون – راه نفوذ صهیونیستها، در دشت قزوین را – که هنوز هم ادامه دارد – فراهم کردند.
مصطفی موسوینژاد ارسنجابی، اما خود چند روز بعد از قتلها به دفتر خاتمی – رئیسجمهور وقت – رفت و نزد وی مدیریت قتلها را افشا کرد. اما به این افشاگری اعتنائی نشد! موسوی درباره انگیزه قتلها به نکاتی اشاره میکند که ما ضمن تحلیل هدف و نتیجه قتلها بدان اشاره کردیم.
«تحلیل ما از اوضاع جاری روز این بود که [حضرت ایتالله] خامنهای غیر از امام[ره] است و خاتمی هم به دلیل این که 20 میلیون رای آورده و 20 میلیون پشتیبان دارد، قدرتش بیشتر از بنیصدر است و ما این قتلها را مرتکب میشویم و به گردن [حضرت آیتالله] خامنهای میاندازیم و جنگ بین این دو منجر به شکست [حضرت آیتالله] خامنهای در مقابله خاتمی خواهدشد.»
پس از این قتل ها،در شب 21 ماه رمضان در مسجد حسینآباد که ایتالله طاهری امام جمعه سابق اصفهان در آن نماز میگذارد – دست خطی منسوب به مقام معظم رهبری و خطاب به سردار رحیم صفوی – فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – توزیع گردید که در آن چنین مطالبی درج شده بود:
«سردار رحیم صفوی این دگراندیشان و نویسندگان روشنفکر، معاند و مرتد هستند؛ شما اینها را از بین ببرید.»
محتوای این دست خط، ناشیگری مفرط جاعل آن را آشکار میساخت. چندی بعد جاعل این دستخط دستگیر شد و به جعل این نامه اعتراف کرد. وی عضو گروهک «بیت منتظری – مهدی هاشمی معدوم» بود. انتشار این دستخط ساده، آن هم در مسجد آقای طاهری ارتباط ناپیدای «تبهکاران زنجیرهای شیراز» با گروهکهای همسو را نمایان میساخت.
تنوری برای سوزاندن پرونده قتلها
حضرت آیتالله خامنهای در اول تیر 1378 سران وقت به قوه (خاتمی، ناطق نوری و آیتالله یزدی) و آقایان هاشمی رفسنجانی (رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام)، بوسنی (وزیر اطلاعات) و نیازی (رئیس سازمان قضای نیروهای مسلح) و سه نفر از مسئولان پرونده را فرا خواندند. تا به بررسی ابعاد این پرونده بپردازند. معظمله در این جلسه طولانی که پس از اقامه نماز جماعت و از ساعت 30:21 تا 24:15، تشکیل شد، فرمودند:
«به آقای خاتمی گفتم شما آقایان را دعوت کنید. امروز به دلم شور افتاد که نکند دیر بشود. چون قضیه مهم است.. ببینید، قبای دشمن لای در گیر کرده، گوشهای از دزد در دست ماست و او دارد جنجال میکند تا ما رهایش کنیم... من برایم مسئله حل شده است. یک محکمه، داخل دل آدم است که آدم استفتا میکند. این یک قضیه کوچک و عادی نیست. شما کشف کنید یا نکنید، کسی را دستگیر کنید یا نکنید، مسئله برای امن قطعی است. لکن،برای دستگاه اطلاعاتی این مهم است که این بخش را در بیاورد. به نظرم میرسد تمام نیرو را باید روی صادق (مهرداد عالیخانی) متمرکز کنیم. موسوی (مصطفی کاظمی) را جذب کردهاند. اما صادق نفوذ کرده است. این نفوذی است. یکی از سررشتههایی که میتوانید جلو بروید این آقاست و خیلی مهم است. این تیپ کار که انجام داده، جمعآوری کرده، خانه امن و تشکیل نیرو در آلمان داده، این کار یک سرویس است. برای ما که این کارها را نکرده. پس برای یک سرویس کرده که باید بگردید دنبال آن.»
اما گویا «دل شوره مقام معظم رهبری» به جا بود و ارادهای از سوی برخی از مسئولان در صدد آن بود که این پرونده به نتیجه مشخص نرسد و به تعبیر معظمله دشمن قبایش را برهاند.
چند روز بعد از این جلسه فتنه 18 تیر روی داد و تمرکز دستگاههای مسئول از رسیدگی به پرونده قتل های زنجیرهای کاهش یافت. این واقعه را همان گروهکها به بهانه توقیف روزنامه سالام – وابسته به موسوی خوئینیها – ترتیب دادند. در پی این واقعه تاجزاده – عضو گروهک نبوی – اعلام کرد: «باید از این حادثه حداکثر استفاده را ببریم.» فتنه 18 تیر 1378 برای آنها دو کارکرد داشت؛ نخست آنکه در آتش آن، پرونده قتلها را بسوزانند و پیوندهای نیمه پیدای سازمانهای جاسوسی سیا، موساد و ام.آی 6 را در آن گم کنند. و دیگر آنکه در فضای ملتهب آن، سنگر مجلس ششم را فتح کنند. در پی این فتنه، عناصر این گروهکها خود را حامی دانشجو و دانشگاه جا زدند و رای آنها را برای فتح مجلس ششم در انتخابات اول اسفند 1378 تصاحب کردند.
اما دو روز پیش از حماسه تاریخ 23 تیر 1378 مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان، سخنان پرشوری ایراد و فرمودند: «ای ملت بزرگ و شجاع که 30سال است دشمنی را که انقلاب از این کشور بیرون راند، با قدرت پشت در نگه داشتید و نگذاشتید که این دشمن از هیچ منفذی وارد شود؛ بهوش باشید. ای معنای حرفهای مکرری است که من در این چند سال به ملت ایران و به مسئولان عرض کردهام که دشمن درصدد نفوذ است...»
و در ادامه درباره دشمنان و عوامل نفوذی آنها به نکته ظریفتری اشاره کردند:
«واما یک مطلب به دشمنی میگویم؛ هر که هست و هرجا هست. دشمنان اصلی ما در سازمانهای جاسوسی، طراحان این قضایا هستند... این دشمنان بدانند که خواب برگشتن آمریکا به این مملکت، یک خواب پریشان و غیرقابل تعبیر است. این عناصر داخلی حقیر، این عناصر سیاسی مطرود و منفور، که ملت، اینها را مثل دندان فاسدی بیرون آورد و به یک طرف پرتاب کرد، 19-18 سال است که کمین گرفتهاند تا از ملت و از امام و از نام امام و از راه امام انتقام بکشند. اینها همه بدانند که اشتباه کردند؛ در همین قضیه هم اشتباه کردند، خودشان را لو دادند و چهره خودشان را مشخص کردند.»
فرجام پرونده
گرچه دولت خاتمی در پیگری موضوع، شیطنتها و سنگاندازیهای خود را ادامه میداد، رسیدگی به پرونده متهمان قتلهای زنجیرهای، در شعبه یک دادگاه نظامی تهران به ریاست قاضی عقیقی طی 12 چلسه در فاصله 3 تا 30 دی 79 در فضائی آرام صورت گرفت و به نتایج قابل توجهی هم دست یافت. نتایجی که میتوانست با همکاری دولت به ویژه، دستگاههای امنیتی و سیاست خارجی بسیار پربارتر باشد.
براساس احکام صادره "مصطفی کاظمی" و "مهرداد عالیخانی" به جرم آمریت و صدور دستور چهار فقره قتل به چهاربار حبس ابد محکوم شدند. "خسرو براتی" به 10 سال زندان محکوم شد و سایر متهمان نیز به 2 سال و نیم تا 6 سال حبس محکوم گردیدند.
همزمان با فرجام رسیدگی به این پرونده اکبر گنجی – وابسته به گروهک نبوی و دستیار سعید حجاریان – طی یادداشت هائی با عنوان «عالیجنابان خاگستری» در روزنامه صبح امروز – وابسته به حجاریان – کوشید با آدرسهای غلط، ردپای تبهکاران زنجیرهای را در این پرونده پنهان سازد. این یادداشت های سپس با سرمایه وزارت ارشاد مهاجرانی و با حمایت معاون وی – رمضانپور – در قالب کتابی منتشر و به صورت رایگان در اغلب کتابخانههای کشور توزیع شد.
پس از وی "عماد باقی" میرزا بنویس باد «بیت منتظری – گروهک مهدی هاشمی معدوم – در قالب کتابی به نام «تراژدی دموکراسی در ایران» کار گنجی را از زوایهای دیگر ادامه داد. این کتاب نیز با استقبال وزارت ارشاد مهاجرانی مواجه گردید.
در مقابل روحالله حسینیان، رییس مرکز اسناد انقلاب اسلامی طی گفتوگوهائی با برنامه تلویزیونی چراغ، روزنامه کیهان و نیز سخنرانی هائی در مدرسه عملیه حقانی (قم) و مسجد امام خمینی (ره) بازار تهران، تصریح کرد که طراح قتلها، «موسوی» از یاران خاتمی و معاونان وزارت اطلاعات بوده و هدف او ایجاد تقابل بین رهبری – خاتمی و ایجاد فرصت برای جریان دوم خرداد برای تصاحب کامل قدرت بوده است.
تبهکاران نیمه جان
آیا علی محمد دستغیب از سران فتنه در شیراز است؟! نه، نگارنده چنین باوری ندارد. علی محمد دستغیب وی اساساً فاقد تدبیر و تحلیل مدیریتی قابل اعتنائی است. به گونه ای ک هاین ضعف وی در برابر جوانان هوادار او نیز در مناسبات و مواجهات رو در رو واضح و مبرهن است. علی محمد ذستغیب به واقع حتی قابل مقایسه با مهدی کروبی هم نیست. تحقیقات میدانی وسیع نگارنده درباره حلقه پنهان اطراف وی حاکی است کسانی که علی محمد شیرازی را برای عملیات روانی بر فراز جمل نشاندهاند، حتی برای جوانان هوادار وی نیز شناخته شده نیستند. بگذارید در این خصوص به سخنان آیتالله شیخ علی موحدی استناد کنیم:
«بعضی وقتها وقتی در خصوص فعالیتهای مسجد قبا از شهید دستغیب سوال میکردم ایشان میگفتند اینها میگویند هرچه ما گفتیم انجام دهید. علی محمد یک باور اشتباهی که دارد این است که خودش را بیش از اندازه قبول دارد و حتی باروش این است که آنچه متوجه میشود امام(ره) هم متوجه نمیشود. علی محمد در زمان ریاست دادگاه انقلاب هم از کسانی تاثیرپذیری داشت و اعمالی که انجام میداد به نظر خودش وظیفه شرعی بود. او آدم ساده ای است که تحت تاثیر عدهای هم از گروه مذهبی و هم از گروه غیرمذهبی قرار گرفته است.»
تبهکاران زنجیرهای شیراز، اساساً از آن رو که میدانستند در میان خاندان جلیل دستغیب، فردی حاضر نمیشود ماموریتهای مورد نظر انها را انجام دهد، ناگزیر خواهر زاده شهید دستغیب را بر کشیدند و با مطالعه رونشناختی روی تمام فضلای شیراز، طبع علی محمد دستغیب را برکشیدند و با مطالعه روانشناختی روی تمام فضلای شیراز، طبع علی محمد شیرازی را بیش از دیگران قابل مدیریت تشخیص دادند و او را به عنوان مرجع معرفی کردند تا در پوشش نام مرجعیت به فتنهانگیزی خود بپردازند. همان گونه که گروهک «بیت منتظری – مهدی هاشمی معدوم» پس از ضربه سال 1366 به پیکری نیمه جان بدل شد، باید بپذیریم که «تبهکاران زنجیرهای شیراز» نیز با رسیدگی به پروندههای قتلهای زنجیرهای نیمه جان شد. اما با امداد رسانی گروهکهای همسو، توانست به حیات مخفی خود ادامه دهد.
فتنهانگیزی اوباشی که به نام "طرفداران دستغیب" در شیراز این فرضیه را جدیت میبخشد. علی محمد دستغیب همانند جلال الدین طاهری، محسن کدیور، موسوی خوئینیها و... انتخابات 22 خرداد 1388 را زیر سوال میبرد. همسو با اهداف گروهکهای همسو در مجلس خبرگان رهبری برای تضعیف ولایت فقیه خروج میکند. پس از نامه بدون سلام و السلام آقای هاشمی، شاگردان دستغیب، همانند فرزندان هاشمی رفسنجانی، در کانون آشوبها قرار میگیرند و همانند سران فتنه از هرگونه گفتگوی منطقی و پیگیری مسائل از مجاری متمندانه و قانونی میگریزند.
اما امید آن است که وی خود را از بند این باند مخفی برهاند. والعاقبه للمتقین.