لیدا فخری
در یک قلمرو سیاسی و مرزهای جغرافیایی یک سرزمین عوامل متعددی را میتوان برشمرد که در میان اقوام مختلف موجب همدلی و همپیمانی میشود عواملی چون، هنر، ادب، سنت، فرهنگ، آئین و مذهب و ... اما «زبان» در این بین نقشی اساسی به عنوان «شیرازه هویت بخش و وحدتآفرین» بازی میکند که دیگر متغیرها پیرامون آن قوام و انسجام مییابند.
زبان با خلق آثار ادبی و آفرینش فرهنگ ضامن بقا و قوام هویت ملی و گستردگی فرهنگ و تمدن میشود.
اندیشه و زبان وجود و بقایشان چنان درهم تنیده است که رشد یکی بیدیگری شاید قابل تصور نباشد. زبانشناسان و اصحاب ادب بر این باورند که اندیشه در بستر زبان ساخته و پرداخته میشود. تفکر با زبان به عمق و اوج میرسد. به این اعتبار اندیشه ناب با زبانی زایا و خلاق به تفکری آفرینشگر بدل میشود.
بزرگی و اثربخشی بزرگانی چون حافظ و سعدی و عطار و مولانا و ... را باید در قدرت زبان پرمایه فارسی آنان جست. زبانی که عمق اندیشه این بزرگان پارسیزبان را در خود به ظهور و بروز رساند. البته زبان هم، برای زایش و بالش خود نیازمند آثار گرانسنگی است تا آن را زنده و بالنده نگاه دارد.
ایران در تاریخ پرفراز و نشیب خود، بارها کشمکش و تاخت و تاز بیگانگان گریبانگیرش شد اما با «ققنوس زبان» از آتش جنگ و غارت بیرون آمد و اقوام مختلف را زیر نفوذ قدرت معنوی خود قرار داد. ایرانیان با، هوش و خلاقیت خود دریافته بودند که داشتن یک زبان رسمی، میتواند سهم عمدهای در «تکوین وحدت ملی» و «وفاق اجتماعی» داشته باشد؛ به این اعتبار به حفظ و پاسداری زبان فارسی تلاش کردند. چنین شد که زبان فارسی که فرهنگ و شریعت اسلامی پشتیبان آن است باقی ماند و تداوم یافت و زمینه پیدایش فرهنگی مشترک در ایران و فراتر از آن شد.
زبان فارسی بنیان ایران فرهنگی
زبان و ادبیات فارسی در طول تاریخ تمدن ایرانی توانسته است مبین تفکر، تاریخ، هنر، فلسفه، علم و فرهنگ ما باشد. نقش زبان فارسی در تاریخ ایران، احیا و غنابخشیدن به هویت فرهنگی ایرانیان بوده و هست. متون حماسی ما با روایت اسطورهای مبین هویت ایرانی آزادهای است که برای ترویج اخلاق، کرامت انسانی و استقلال و سربلندی خویش مبارزه میکند. حکایات، داستانها و رمانها در القای ارزشهای فرهنگی این سرزمین کوشیدهاند و متون عرفانی نیز با بیان هنری و متعالی، جاودانگی ارزشهای معنوی و معارف اسلامی را در خود به تصویر کشیدهاند. با توجه به تجزیه کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و پراکندگی فرهنگی موجود در هند و پاکستان، اصلیترین عامل و مؤلفه پیوند دهنده میان این کشورها، زبان است. هنوز در کشورهایی چون افغانستان، تاجیکستان، قزاقستان و بخشهایی از شبهقاره به زبان فارسی سخن میگویند. در حقیقت همین ثبات زبان است که پیوند ناگسستنی ما را با تاریخ گذشته برقرار میکند و «ایران فرهنگی» را حول محور «زبان» شکل میدهد.
زبان فارسی به مثابه زبان علمی در جهان اسلام
زبان فارسی پس از عربی به عنوان زبان دوم علمی در جهان اسلام برگزیده شده است. شورای عالی انقلاب فرهنگی برای ارتقا دادن زبان فارسی به عنوان زبان علمی کشور و جهان اسلام راهکارهایی را در نقشه جامع علمی کشور پیشبینی کرده است.
دکتر غلامعلی حدادعادل، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در باب توجه ایرانیان به زبان فارسی به عنوان زبان علمی میگوید: «ایرانیان نسبت به زبان ملی خود غیرت و علاقه خاصی دارند. با اینکه مردم ایران قرآن کریم و اسلام را پذیرفتند اما زبان خود را از دست ندادند. پس از اسلام زبان ایرانیان فارسی میانه و پهلوی بود و پس از آن فارسی دری جایگزین این زبان شد. بدون دخالت دادن تعصب ایرانی و تنها با استناد به واقعیات تاریخی، بسیاری از صاحبنظران زبان عربی از جمله سیبویه و فیروزآبادی، ایرانی بودند و در کنار حفظ زبان فارسی اهتمام ویژهای به عربی داشتند. ایرانیان نخستین ملیتیاند که قرآن کریم را به صورت کامل به زبان فارسی ترجمه کردند و در این رابطه هیچ قومی بر ایرانیها سبقت زمانی نداشته است. این اسناد و گنجینههای ارزشمند در قدیمیترین کتابخانه عالم اسلام، کتابخانه آستان قدس رضوی از سال 202 هجری در کنار بارگاه امام هشتم(ع) جمعآوری شده است.»
اما باید معترف بود که زبان فارسی در حوزه دین و ادب و عرفان فراتر از «علم» حرکت کرده است. هر چند که از قرن پنجم تاکنون کتابهای علمی بسیاری به زبان فارسی تألیف شده است اما رشد زبان فارسی در حوزه ادب و عرفان عمق قابل توجهی داشته است. در تاریخ و فرهنگ ایران توانایی و زایایی بالقوه زبان فارسی بیشتر در بیانات اخلاقی، عرفانی، ادبی و حماسی ظهور و بروز یافته است و برای اینکه به «زبان علمی» جهان اسلامی ارتقا یابد شاید باید گامهای بلندتری در سیاستگذاریهای زبانی در کشور برداشته شود.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در سالهای اخیر اهتمام ویژهای برای حفظ و دستیابی زبان فارسی به عنوان زبان علمی کشور داشته است و بیشک در این راه یکی از نهادهای مسئول و تأثیرگذار فرهنگستان زبان و ادب فارسی است.
نسبتسنجی زبان فارسی با تولید فکر بومی
یکی از مباحثی که امروزه در تولید علم مطرح است، چگونگی ایجاد و کاربرد زبان علمی است. آیا با ترجمه متون علمی زبان علمی خلق میشود؟ آیا واژه گزینی و اصطلاحسازی راه تولید زبان علمی است؟ اگر برای مفاهیم و اصطلاحات علمی که زاییده تفکر، علم، فلسفه و تاریخ غرب است معادلهای فارسی بگذاریم «زبان علمی بومی» و «علم به زبان فارسی» تولید کردهایم؟!
تردیدی نیست که زبان علمی با خلق مفاهیم علمی تولید میشود. مفاهیمی که زاییده تفکر اندیشمندان ایرانی و متفکران فارسی زبان باشد. به این اعتبار زبان علمی ربط و نسبتی مستقیم با تولید فکر بومی در یک جامعه دارد. تا اندیشهای تولید و خلق نشود مفاهیم و اصطلاحات آن در یک زبان زاده نخواهد شد. اگر به تولید فکر برسیم متعاقب آن مفاهیم علمی هم در زبان تولید میشود و زبان فارسی به زبان علمی و روزآمد و زایا برای خلق مفاهیم عمیق فلسفی، تاریخی، اجتماعی و... بدل خواهد شد. زبان فارسی در حوزه ادب و عرفان بیشک از چنین عمقی برخوردار است تا گویای ژرفای اندیشه عارفان، حکیمان، شاعران و ادیبان ما باشد اما به گواهی برخی از اصحاب نظر برای رسیدن زبان فارسی به عنوان زبان علمی در جهان اسلام باید در مسیر تولید فکر بومی پرشتابتر حرکت کنیم.
علم و عالمان به آن، دغدغههای خود را دارند اما در این بین این ادیبان و زبانشناسان هستند که باید نقش پررنگتری بازی کنند تا همپا با خلق مفاهیم علمی و واژهسازی مناسب و تولید اصطلاحات علمی، زبان فارسی را در زمینه علم و فناوری و دانشهای روز زایا و خلاق نگاه دارند.
دکتر حسین معصومی همدانی، از اندیشمندان صاحبنام در عرصه تاریخ علم، در باب زبان فارسی به عنوان زبان علمی کشور معتقد است: «شاید در بین کشورهای خاورمیانه و شرق اسلامی، کشور ایران به لحاظ «زبان علمی» وضعیت خاصی داشته باشد چرا که جزو معدود کشورهایی است که زبانش در سطوح بالای علمی همان زبان ملی است که البته علل مختلفی دارد از جمله اینکه در گذشته زبان علمی غالب در کشور ما، عربی بود اما زبان آموزشی، عربی نبود. حتی در حوزههای علمیه با اینکه متون عربی تدریس میشد اما به زبان فارسی این متون تفسیر و تبیین میشد.
برخلاف قرون وسطای اروپا که زبان آموزش لاتین بود، در ایران زبان آموزش متون علمی، زبان ملی یعنی زبان فارسی بود. دلیل دیگر این است که از ابتدای تأسیس بنیادهای علمی جدید که نخستین آن دارالفنون بود، تجربههایی که برای آموزش زبانهای بیگانه انجام شد، اغلب ناکام بود.»
قلمرو نفوذ زبان فارسی
یکی از شاخصههایی که به واسطه آن قدرت نفوذ فرهنگی ملتی را ارزیابی میکنند، گسترش زبان و ادب آن ملت در خارج از مرزها است. بسط و گسترش زبان و ادب فارسی در کشورهای همسایه و آوازه آن در دیگر سرزمینها نشان از قدرت نفوذ فرهنگ اسلامی- ایرانی دارد که شاید خود ما نسبت به آن ناآگاه باشیم. تذکر و خودآگاهی نسبت به این امر، غرور ملی و صیانت از آن را ارمغان خواهد داشت.
1- زبان فارسی شاخهای از زبانهای ایرانی است که خود نیز از زبانهای هند و اروپایی منشعب شده است و بدین لحاظ با زبان هندی پیوندی زبانشناختی و بنیادین دارد.
علاوه بر این پیوند خویشاوندی تا پیش از استعمار انگلیس، زبان فارسی در شبه قاره هند نفوذی عمیق داشت تا آنجا که دومین زبان رسمی، فرهنگی و علمی هندوستان به شمار میرفت. در دوران حکومت اکبرشاه با تأسیس امپراتوری مغول، زبان فارسی زبان رسمی ادارات دولتی هند شد و بدیناعتبار غیرمسلمانان هم مجبور به یادگیری زبان فارسی شدند. این اقدام گام بسیار مؤثری در راه گسترش زبان فارسی در شبه قاره شد. از سوی دیگر صوفیان فارسی زبان نخستین مبلغان اسلام در هند بودند که آنها نیز به نوبه خود در گسترش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در شبه قاره هند سهیم بودند. بدینسان زبان فارسی در این منطقه بسیاری از نویسندگان و شاعران مهم را در دامان خود پروراند.
به قول شاعران و نویسندگان زبانهای هندو و اردو: «زبان اردو دختر زیبای زبان فارسی است.»
حضور بلندمدت فرهنگ و ادب فارسی در هند - از عهد غزنویان و از زمانی که سلطان مسعود غزنوی به هند رفت و لاهور را مرکز حکومت خود قرار داد تا اندکی بعد از سلطه انگلیسیها بر هند در سال 1857 میلادی - منجربه این شد که این زبان و فرهنگ در کشور باستانی و تاریخی هند ریشه دواند و تمام شئون زندگی مردم هند را متأثر از خود کند؛ زبانهای هند، معماری، موسیقی، ادبیات، فرهنگ عمومی، لباس و غذا و ... همه تحتالشعاع فرهنگ فارسی قرار گرفت.
نفوذ فرهنگ و زبان فارسی تا حدی در شبهقاره هند گسترده بود که حتی انگلیسیها هم که این فرهنگ را یکی از عوامل ضد سلطه خود تلقی میکردند مجبور به یادگیری آن شدند. انگلیسیها برای آموزش زبان فارسی به مقامات خود در هند دانشکدهای را در کلکته تأسیس کردند تا این مقامات بتوانند در اداره حکومت از مدارک و اسنادی استفاده کنند که همه آنها به فارسی بود. انگلیسیها پی برده بودند که بدون آشنایی با زبان و فرهنگ فارسی ممکن نیست هند را بشناسند و اداره کنند.
امروزه در بیش از 30 دانشگاه هند و بیش از صد کالج و دبیرستان و مراکز علمی زبان فارسی در سه سطح لیسانس، فوق لیسانس و دکترا تدریس میشود.
2- در اوایل قرن سیزدهم میلادی، با کمرنگ شدن قدرت تیموریان در شبه قاره، زبان فارسی از رسمیت افتاد اما در همین دوره، ادیبان و نویسندگان مشهور فارسی در شبه قاره آثاری ارزنده آفریدند. نویسندگانی چون شبلی نعمانی، سید احمدخان، اسدالله غالب و... علاوه بر این که به برکت صنعت چاپ سنگی، صدها کتاب چاپ شد و موجب ترویج بیش از پیش زبان فارسی در جامعه مسلمانان شبه قاره بویژه در مناطقی شد که بعدها جمهوری اسلامی پاکستان استقرار یافت. بدین ترتیب زبان و ادب فارسی در پاکستان سابقهای دیرینه دارد و در اغلب مدرسهها و مکتبها و حتی معبدها مردم پاکستان فارسی را میخواندند و یاد میگرفتند چرا که زبان و ادب فارسی در پاکستان نشانه فضل و دانش دانسته میشد.
3- گویش تاتی بازمانده زبان ایران باستان است که به دلیل حفظ هویت ایرانی برای اهل ادب و زبانشناسان ارزش بسیاری دارد. در حال حاضر طبق آخرین منابع سرشماری، تعداد تاتزبانهای کنونی قفقاز 200 هزار نفر است. آثار اندکی از ادبیات تاتی در دسترس است که اغلب در زمینه شعر است که از سال 1920 به بعد نوشته شده است.
4- آذربایجان و آران، دو کانون مهم فرهنگ و هویت ایران اسلامی است که در زمینه تاریخ ادبیات ایران و شعر و ادب فارسی آثار ارزندهای را منتشر کردهاند. آران و آذربایجان از جمله قلمروهای نفوذ زبان و ادب فارسی به شمار میرفتند.
5- زمانی که سخن از مردم ایران و تاجیکستان در میان میآید، قبل از هر چیز از مشترکاتی چون همزبانی، همدینی و همفرهنگی یاد میکنند که البته در صحت آن شکی نیست زیرا زبان فارسی، زبان سرگذشت، فرهنگ، تمدن، اقوام و ملتهای آریایی است که تاجیکان نیز از این ردیف مستثنی نیستند.
6- طی قرنهای 18 و 19 میلادی، نظام سیاسی و اداری شهرهای بخارا و سمرقند تحت لوای امرای ازبک ترکتبار از دودمان اشترخانی و منغیت بود. نظام اداری و دیوانی این امیران، شیوهای ترکی- مغولی داشت که از نظام دیوانسالاری شیبانیان ازبک نشأت گرفته بود، اما زبانی که در این دیوانسالاری به کار میرفت، زبان فارسی بود. زبان فارسی به دلیل داشتن ریشههای تاریخی در منطقه ماوراءالنهر، سیری از تداوم و ماندگاری را در منطقه سپری کرده بود؛ به گونهای که خانهای ترک ماوراءالنهر پیرو همین تداوم سنت فرهنگی و ماندگاری زبان فارسی، سنت فارسینویسی را در دربار و دستگاه خویش ادامه دادند و تقویت کردند.
7- زبان فارسی از قرنهای سوم و چهارم قمری (نهم و دهم میلادی) به بعد در مشرق زمین نقش مهمی داشت و زبان رسمی حکومتها به شمار میرفت. در این میان روابط اجتماعی و سیاسی ترکمنها با ایران باعث شد زبان ترکمنی تحتالشعاع زبان فارسی قرار گیرد و اقوام ترک برای ارتباط با مردم ایران زبان فارسی را بیاموزند. شاعران ترکمن در عصر سلجوقیان و سدههای بعد از آن شعر و ادب فارسی را آموختند و از مضامین و قالبهای شعر فارسی تأثیر پذیرفتند.
8- گویشوران زبانهای هند و ایرانی در گستره وسیعی از آسیا، بین زبانهای آلتایی، سامی و چینی زندگی میکنند و از تاجیکستان تا هندوستان، از ایالت سینکیانگ چین تا لبنان و از جزایر ماداگاسکار تا هند و پاکستان و ایران، بخشی از ترکیه، سوریه، لبنان، قفقاز و آسیای مرکزی پراکندهاند.
قدمت تاریخی این زبانها و اشتراکات و تداوم تاریخی آنها، باعث به وجود آمدن فرهنگی مشترک در این منطقه از آسیا شده است به طوری که بهرغم تفاوتهای بسیار در کلمات و بهرغم پذیرفتن تغییراتی در زبانها، اشتراکات ساختاری آنها باعث شده که زبان یکدیگر را بفهمند.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.