اختلاس فرهنگی چیست؟
وقتی درباره ی فساد در عرصه ی فرهنگی سخن می گوئیم ذهن عده ای بلافاصله به سراغ فساد اداری و مالی شبیه اختلاس چند میلیارد دلاری بانک ها و بنگاه های اقتصادی می رود ، ولی بعد از مقایسه عدد ناچیز پروژه های فرهنگی کشور(به نسبت سایر بخش ها) ،ممکن است چنین تصور شود که با توجه به پائین بودن حجم نقل و انتقالات مالی عرصه ی فرهنگ ، بررسی فساد در آن موضوعیت ندارد.
اما وقتی ما درباره ی مسئله فساد و رانت در عرصه ی فرهنگ سخن می گوئیم ، نگاه ما به عدد و رقم اموال و وجوه مورد جابجایی در این عرصه نیست.
عرصه ی مظلوم فرهنگ ، به لحاظ گردش هزینه اینقدر نحیف و ضعیف است که کل ارقام ورودی و خروجی آن عشری از ارقام و اعداد سایر عرصه های کشور هم نیست.
نگاه ما به فساد و رانت در عرصه ی فرهنگی ، توجه به این موضوع بسیار مهم است که هدایتگران اجتماع در عرصه ی فرهنگ و هنر کسانی هستند که خطای کوچک آنان در مقیاس تاریخ ،سرنوشت ساز و خطرناک است.
عرصه فرهنگ عرصه ای است که جامعه بر اساس آن خط مشی خود را تعیین می کند و در صورت عدم توجه به اخلاق - حتا به مقدار بسیار ناچیز در آن - باید شاهد تباهی همه ی عرصه های دیگر باشیم و فعالان عرصه ی فرهنگی همان دانشورانی هستند که به بیان امیرمومنان (ع) ،پیمان خداوند بر گردن آن هاست و فساد ایشان باعث فساد سرچشمه ایمان و معرفت جامعه می شود.
فساد و تباهی برای همه بخش های جامعه بد است اما برای این طبقه ی اجتماعی بدتر و مهلک تر !
جذابیت های یک محیط فرهنگی برای یک آقازاده
در فاصله ی بیش از 10 سال سابقه مدیریت فرهنگی در سازمان های مختلف دولت، شهرداری ، حوزه های علمیه و... به وضوح دریافته ام که عرصه ی فرهنگی در کشور ما از منزه ترین عرصه ها در زمینه وجود افراد پاک و پاکدست است .
در این میان پدیده ی حضور عناصر غیر فرهنگی در عرصه مسئولیت ، به عنوان یکی از مظاهر «خطای راهبردی» عرصه ی فرهنگ،بیش از هر چیز اسباب ورود افرادی را به عرصه ی فرهنگ و هنر باز می کند که به این نقطه به عنوان دروازه اشتهار و حرکت بین بخشی در عرصه قدرت و ثروت نگاه می کنند .
شاید تخصصی نبودن عرصه ی فرهنگ و صاحب نظر بودن اکثر افراد جامعه در این بخش یکی از زمینه هایی باشد که باعث شده که افراد سودجو و به ویژه فرزندان برخی مسئولین سابق و لاحق مدیریت در آن را آغازی برای حرکتشان در اتوبان قدرت و ثروت بدانند. باید توجه داشت که آقازادگی جرم نیست و نمی توان به خاطر انتساب فردی به مسئولین از پیشرفت او جلوگیری کرد، اما باید توجه داشت که هرکسی برای احراز هر شغل و مسئولیتی نیاز به علم و تجربه ای دارد که در صورت فقدان آن کار دچار ضربات جبران ناپذیری می شود.
به عنوان مثال ،وقتی می خواهند،کسی را برای عضویت تیم ملی دوچرخه سواری گزینش کنند دو شرط عمده قرار داده می شود. اول این که فرد بتواند از پس مسابقه ی انتخابی بر بیاید و از طرف دیگر فرد تجربه ی فلان کیلومتر رکاب زدن در مسابقات رسمی را داشته باشد.
به عبارت ساده تر وقتی ما برای شرکت در تیم ملی دوچرخه سواری ،اعتقاد داریم که فرد علاوه بر استعداد باید تجربه لازم را نیز به همراه داشته باشد .چگونه حاضر می شویم میلیاردها سرمایه بیت المال و نیروی انسانی جامعه خود را به کسی بسپاریم که به اندازه لازم در جاده کار اجرایی رکاب نزده و صرفا از پشت نیمکت دانشگاه بر کرسی مدیریت یک نهاد فرهنگی تکیه می زند؟
به همین دلیل وقتی کسی به عنوان آقازاده یا منتسب به حلقه ای از مسئول زادگان - علی رغم سن و تجربه اندک - بر کار بزرگی گمارده می شود باید بیش از دیگر زمان ها به این موضوع حساس شد که این فرد چگونه در این جایگاه مستقر شده است؟
امتیازات آقا زاده های فرهنگی
در میان افراد آقازاده ای که وارد عرصه ی فرهنگ می شوند طیفی وجود دارند که اکثریت قریب به اتفاق پدران آن ها فاقد گرایشات مدیریتی فرهنگی هسستند.
البته به خاطر این که این افراد، فرزندان گروهی از مسئولین هستند ، نمی توان آن ها را محکوم به عدم ورود به عرصه ی فرهنگ نمود .چه این که در میان این ها ،شخصیت های محترمی هم وجود دارند که با گرایش زاهدانه چونان فرزندان بیت امام و رهبری سعی خود را مصروف به عدم ورود به عرصه های قدرت و ثروت نموده اند و به همین دلیل هم جز تولید کارهای فرهنگی و نویسندگی کاری نمی کنند.
اعتراض با اشرافیت و آقازادگی فرهنگی ، اعتراض به افاده فروشی نسلی از جوان ترین مدیران مملکتی است که برای تجربه آموزی و تکمیل رزومه کاری برای سایر عرصه ها و به استناد عضویت در چند انجمن دانش آموزی و دانشجویی وارد عرصه ی فرهنگ می شوند و سازمان های فرهنگی را از خطاهای خود – که در واقع تجربه افزایی است – آزار می دهند.برخی از ابعاد آفت آقازادگی در عرصه ی فرهنگ به شرح ذیل است:
۱- به عنوان ابتدای کار، این افراد به عنوان افراد منتسب به مسئولین به بالاترین رده های تشکل های دانش آموزی و دانشجویی می رسند و در انتخابات ها به عنوان کسانی که می توانند امکانات بهتری را جذب تشکل نمایند مطرح می گردند.
۲- در بنابین این سالهای بسیار شیرین ، مسئول زادگان می توانند بدون کمترین دغدغه با نام خانوادگی و نام پدر نازنین خود اقدام به چاپ کتاب های مختلف به سرمایه گذاری نهادهای نشر دولتی و عمومی نمایند.
۳- در پست مسئول تشکل، می توانند با یک مکاتبه امکانات بی حد و حصری را به انتساب والدین خود از سازمان های رسمی به صورت مشارکت، کسب نموده و برای خود و تشکلشان رزومه آفرینی کنند.
۴- این موفقیت ها زمینه ی استخدام و انتساب غیر قانونی این افراد را در نهادهای فرهنگی به وجود می آورد و به همین دلیل این آقازاده ها در دوره ی دانشجویی و مشمولیت خدمت وظیفه سربازی هم،به عناوین مختلف منتصب می شوند.
۵- این مدیر نوخواسته در هاله ای از امنیت به رغم همه اشتباهات خود مدیریت می آموزد و می تواند سایر اطرافیان و اعضای تشکلش را به عنوان معاون و مستخدم به بیت المال بچسباند.
۶- این آقازاده می تواند بعد از سپری کردن ایام خوش دانشگاه در یکی از نهادهای فرهنگی امریه سربازی بگیرد و در حالی که قانون نیروهای مسلح به صراحت از انتصاب افراد سرباز در جایگاه مدیریتی نهادها جلوگیری کرده در همان نهاد ،به استناد سوابق غیر قانونی اش ، به صورت غیر قانونی منتسب می شود و در شرایط زندگی یک مدیر حتا از نهادی که در آن خدمت سربازی اش را می گذراند ،حقوق هم دریافت می کند!!!
۷- پس از خدمت سربازی نیز این فرد می توان علی رغم صغر سن در سمت معاون یا مدیرکل یک سازمان فرهنگی مطرح شده و پس از تکمیل سوابق خود به سادگی از مدیریت یک باشگاه فرهنگی به ریاست یک سازمان فرهنگی و پس از چند بار مدیریت در روزنامه و مشاور فرهنگی مسئولین ادارات غیر فرهنگی در قامت مدیرعامل یک شرکت صنعتی و یا حتا کشاورزی بزرگ با هزاران نفر پرسنل ظاهر شود . هرچند مدرک تحصیلی وی لیسانس زبان فرانسه باشد!
از اشتباه تا انحراف
موضوع بسیار مهم دیگر که به تبعیت این فساد در قدرت فرهنگی به وجود می آید موضوع فساد مالی ناشی از آن است.
بسیاری از این افراد که نه بنا به صلاحیت و لیاقت خود بلکه با ارتباط و نسبت خود با شخصیت های معروف در راس نهادهای فرهنگی قرار می گیرند ناچار به تن دادن به فسادهای درجه یک ، درجه 2 و درجه 3 مالی نیز می شوند.
برای فهم فساد درجه بندی شده که در جهان نیز دارای تعریف است توجه به یک مثال ضروری است. تصور کنیم ما جزو یک شورای فرهنگی هستیم و دوست مان جزو یک شورای فرهنگی دیگر و یا یکی ازدوستان دوست ما در یک شورای فرهنگی سومی مشغول به فعالیت است.
در فرض مزبور اگر ما از داخل همان شورایی که در آن مشغول به فعالیت هستیم پروژه ای برای خودمان تعریف کنیم دچار فساد درجه یک شده ایم .اگر در دو شورا پروژه با دوست مان مبادله کنیم دچار فساد درجه 2 و اگر طی یک فرآیند پیچیده تر پروژه طی گردیدن در سه مجموعه به افراد برسد ، در ادبیات مالی و اداری جهان این موضوع به فساد مالی درجه 3 مشهور است. نکته ی بسیار درد آوری که در این سالها بعضا مشاهده این است که در میان افرادی که بنا به روابط پست های مدیریتی را کسب کردند این فساد مهلک در رده های نخست آن بیش از سایر بخش ها قابل رصد است و این در حالی است که در بسیاری از عرصه های دیگر ایران و جهان فساد پیچیده درجه 5 و تا 8 را نیز کنترل کرده اند .اما به دلیل این که پروژه های فرهنگی(به نسبت) ارقام بالایی ندارد . این نوع فساد کمتر افراد را با عدالت و مجازات روبرو کرده است. مشکل اصلی افرادی که با نسبت خانوادگی در عرصه ی فرهنگی جولان می دهند .بحران مشروعیت است و به همین دلیل بیراه نیست اگر برای بقای خود مجبور به تشکیل حلقه و دست زدن به انواع فساد مالی و اداری شوند. مسئله ی که به خاطر نحیف بودن عرصه ی فرهنگ ،بیشتر از هر چیز به مرگ تدریجی فرهنگ و آرمان های فرهنگی منجر می شود تا از بین رفتن پول و فرصت ملت!