ـ مسئله دیگر تحتالشعاع قرار دادن انقلاب فلسطین به علت مطرح شدن جنگ ایران در منطقه است ـ آمریکا با برافروختن آتش جنگ بین دو کشور ایران و عراق که به علت برخورداری از قدرت اقتصادی ـ نظامی قابل ملاحظهای خطری جدی برای صهیونیسم بشمار میرفتند توانست خیال صهیونیسم را از بابت آنها راحت نماید و امکان اجرای مقاصد شوم صهیونیسم را ایجاد نماید زیرا که این جنگ از یک طرف باعث شد که نیروی نظامی هر دو کشور تحلیل رود و از طرفی تحمیل جنگ به ایران باعث شد که کشورهای مترقی منطقه نیز بطور غیر مستقیم مجبور شوند مقداری از توان نظامی خود را صرف خطرات احتمالی که از جانب کشورهای مرتجع متوجه آنها میشد بکار برند (به عنوان نمونه سوریه مجبور شد نیروهائی در مرز خود با اردن مستقر کند) و به این بوسیله توانائی آنها در مقابله با خطری که از طرف صهیونیسم انقلاب فلسطین را تهدید میکرد کاهش یابد و ایران هم که میتوانست به عنوان یک متحد قدرتمند در یاری به انقلاب فلسطین به شمار آید مجبور به کنار رفتن از صحنه شد به این ترتیب صهیونیستها بهترین فرصت را برای وارد کردن ضربات مهلک بر مردم محروم و ستمدیده فلسطین پیدا نمودند، که این دسیسه به صورت حمله به جنوب لبنان آشکار شد.
ـ چهارمین هدف امپریالیسم در منطقه متشکل کردن ارتجاع منطقه در مقابل انقلاب اسلامی ایران میباشد ـ مرتجعین منطقه که به پوشالی بودن حاکمیت خود بر مردم محرومشان آگاهند با پیروزی انقلاب در ایران خطر سرنگونی خود را بشدت احساس کردند زیرا همانطور که قبلا اشاره شد انقلاب ما به خاطر برخورداری از ویژگی اسلامی بودن راه نفوذ راحتی در میان مردم مسلمان منطقه داشته است، و وحشت مرتجعین از این مسئله باعث شد که دست به سوی ارباب خود آمریکا دراز کرده و خواهان رفع این مشکل که بقای آنها را به مخاطره میانداخت بشوند و ارباب نیز که بهترین فرصت را برای تشکل این بزدلان خودفروخته در یک پیمان نظامی برای محاصره انقلاب ایران یافته بود دست به اقداماتی زد که بصورت رفت آمدهائی در سطح وزرای امور خارجه در بین کشورهای مرتجع به وضوح آشکار شد.
ـ دادن نقش ژاندارمری منطقه به عربستان ـ بعد از سرنگونی ژاندارم قدیمی، شاه آمریکا بدنبال این بود که این نقش را به رژیم سرسپرده دیگری اعطا کند که در این راه عربستان به لحاظ سیاسی و اقتصادی از وضعیت بهتری نسبت به سایرین برخوردار بود زیرا علاوه بر سرسپردگی کامل این رژیم به آمریکا قدرت مالی عربستان برای خرید تسلیحات نظامی آمریکائی بسیار بالا است. ولی برای اینکه عربستان ـ بتواند این نقش را به عهده بگیرد لازم بود که خطراتی که از جانب ایران چه به لحاظ سیاسی و چه اقتصادی وجود داشت برطرف گردد که جنگ این مسئله را حل کرد.
ـ ایجاد امنیت در مرزهای شرقی اسرائیل ـ بعد از اینکه آمریکا مصر را به جرگه مزدوران خود وارد کرد خطری که از ناحیه غربی اسرائیل را تهدید میکرد از بین رفت ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این خطر در ضلع شرقی اسرائیل ظاهر شد و تمام زحمات آمریکا را بر باد داد در نتیجه با ایجاد جنگ بین ایران و عراق توانست این خطر را از بین ببرد. زیرا ایران بخاطر نیروی هوائی قوی خود اگر به مرزهای هوائی عراق دست مییافت خطر جدی برای اسرائیل محسوب میشد.
ـ محاصره انقلاب ایران از طریق کنترل کامل خلیجفارس بوسیله سلب حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه و اروندرود ـ ایران با داشتن حاکمیت بر این نقاط استراتژیک چه به لحاظ سیاسی چه اقتصادی خطر مهمی برای امپریالیسم آمریکا و متحدانش بشمار میرود و بخصوص در رابطه با خود عراق که بودن این نقاط در دست ایران باعث میشود که نبض اقتصاد عراق در دست ما قرار بگیرد و اگر چنانچه حاکمیت این نواحی از دست ما برود، همین خطر ایران را تهدید میکند و آمریکا میخواهد که با در دست داشتن این نواحی با خیال راحت به استقرار نیروهای واکنش سریع بپردازد و با ایجاد پایگاههای نظامی در خلیج همراه با برقراری پیمان نظامی منطقهای بتواند از برپائی انقلابات جلوگیری نماید.
در سطح جهان
ـ انقلاب اسلامی ایران که همواره خطر جدی برای آمریکا و سایر متحدان اروپائیش بشمار میآمده آنها را بر آن داشت که با موافقت در تحمیل جنگ به ما از این خطر بکاهند و آمریکا با توجه به این مسئله امکان یافت که دست به ایجاد تشکل نوینی از کشورهای امپریالیست جهان بزند تا هم از میزان مخارج نظامی که برای حفظ منافع خود و سایر امپریالیستها در سطح جهان متحمل میشود بکاهد و هم نیروهای بیشتری را با خود همپیمان سازد و از طرفی آمریکا بدین وسیله توانست که حضور خود را در منطقه مشروعیت دهد و بعدها از این نیروهای واکنش سریع که در ظاهر برای امنیت لولههای نفتی ایجاد شده برای دخالت در سطح اقیانوس هند برای سرکوب جنبشها استفاده نماید.