عبدالله گنجی
وحدت حوزه و دانشگاه توسط امام راحل به عنوان یک راهبرد اساسی طرح شد و ۳۰ سال گذشته فراز و فرودهای زیادی را به همراه داشته است اما نگاه وحدت یافته و مطالبه مشخصی که به گفتمان غالب تبدیل شده باشد، نسبت به آن وجود ندارد.
طیفهای مختلف فکری متناسب با فهم خود از چارچوب سیاسی و فکری نظام و منظومه فکری امام (ره) بدان مینگرند. در زیر تلقیهای مختلف از چیستی آن و تلقی مطلوب و مدنظر نظام به صورت اختصار یادآوری خواهد شد.
۱- وحدت سیاسی: برخی وحدت حوزه و دانشگاه را از منظر سیاسی مینگرند. بدین معنی که روحانیت انقلاب به دلیل محوریت در نظام جمهوری اسلامی، تلاش نمودهاند صدای واحدی از عرصه نخبگی کشور به گوش برسد. به تعبیر دیگر دو طیف سنتگرا و متجدد انقلاب با وحدت سیاسی حول محور انقلاب ید واحدی را به نمایش گذارند که به رغم تفاوتها در روششناسی و اختلافات دیگر، در «بود» نظام جمهوری اسلامی به وحدت برسند و هر کدام سهمی از قدرت سیاسی را به دوش بکشند.
۲- وحدت رفتاری: این مدل وحدت که مدل سطحی آن است، ناظر بر تعاملات رفتاری است، بدین معنی که همایشهای وحدتآفرین و تفرقهستیز در کشور برگزار گردد. بخشی از روحانیت به عرصه دانشگاه رفت و آمد نمایند، مدیریت فرهنگی دانشگاه را به عهده بگیرند، دروس حوزه دین را تدریس نمایند و با پرستیژ «حجتالاسلام دکتر...» هم اعتماد خود به دانشگاه را نشان دهند و هم توجه روحانیت به تجدد را یادآوری نمایند. در عوض برخی دانشگاهیان نیز بخشی از تدریس دروس جدید در حوزه مثل زبانهای خارجی، جامعهشناسی و... را به عهده گیرند. اما آنچه از این رفتار برمیآید وحدت نیست بلکه همکاری و تعامل محسوب میشود. این رویه در زمان پیش از انقلاب هم در سطحی محدودتر وجود داشته است. یعنی هم حجتالاسلامهای دکتر را داشتیم و هم مدرسین حوزوی در دانشگاه رفت وآمد داشتند که شهیدان باهنر، بهشتی، مفتح و مطهری نمونههای عینی آن هستند و هم دانشگاهیان در مساجدی مثل مسجد هدایت و قبا و... پای درس علما مینشستند و به صورت فردی کسب فیض میکردند.
۳- وحدت ایدئولوژیک: نگاه سوم وحدت ایدئولوژیک است. این مدل که برخی از دانشگاهیان را بدبین نموده است بدین معنی است که دانشگاه باید همانند حوزه علمیه باشد. مشی استاد و شاگردی در دانشگاه همانند حوزه باشد، اسلام باید محتوا و رفتار استاد و دانشجو باشد و دستاوردهای تمدن غرب در دانشگاه باید به کلی حذف شود. این رویکرد، دانشگاه را عامل انحطاط اخلاقی دانشجویان و جوانان کشور میداند و برخی از طرفداران این نگاه از ورود فرزندانشان به دانشگاه جلوگیری میکنند. «دانشگاه اسلامی» آرمان آنان است که تصدیق مد نظرشان از اسلامی شدن دانشگاه ظواهر رفتاری است.
۴- وحدت نرمافزاری: آنچه مطلوب نظام جمهوری اسلامی در وحدت حوزه و دانشگاه است، وحدت نرمافزاری است. از آنجا که نظام جمهوری اسلامی ایران اراده کرده است تا مبانی نظری و تئوریک خود را با نگاه بومی و دروندینی جستوجو نماید، از حوزه و دانشگاه این توقع را دارد تا از یک سو نرمافزار نظام را تولید کند و از سوی دیگر دستاوردهای تمدنهای دیگر را با مبانی بومی منطبق سازد. بنابراین وحدت حوزه و دانشگاه در ایران زمانی به واقعیت تبدیل میشود که دو رودخانه حوزه و دانشگاه در پیوند با یکدیگر بتوانند مبانی تمدنسازی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و کشور اسلامی را مطابق با زندگی جهانی عرضه نمایند. تولد الگوی اسلامی- ایرانی باید ماحصل این وحدت باشد. این وحدت، وحدت فکری و وحدت خودباوری است. این وحدت، وحدت دگرستیزی (غربستیزی) نیست که وحدت ایجابی و تعاملی است. قطعاً تولید نرمافزار نظام اسلامی از حوزه علمیه به تنهایی صادر نخواهد شد زیرا در بسیاری از تخصصهای امروزی هنوز حوزه اشراف کافی ندارد و از سوی دیگر دانشگاه نیز به اصالتهای مکتب اشراف جامع ندارد.
بنابراین این پیوند میتواند خلأهای آن را برطرف نماید. در حوزه علمیه شخصیتهای بزرگی هستند که گامهای بلندمدت نیز برداشتهاند اما به نظر میرسد اصل حوزوی بودن برای آنان اصالت دارد. مثلاً مدرک دکترا به کسی میدهند که حوزوی باشد و عکس آن صادق نیست اما عکس آن در دانشگاه وجود ندارد. یعنی روحانیت در طی مدارج علمی دانشگاه با مانع هویتی مواجه نیستند. راه بلند مدت این است که اساتید حوزه و دانشگاه بعد از طی مدارج رشته تخصصی خویش در یک دوره دو ساله آموزههای دیگری را بیاموزند تا استاد دانشگاه از مبانی توحیدی بهره گیرد و استاد حوزه به علوم امروزی اشراف نسبی داشته باشد. شرط استادی در حوزه و دانشگاه باید دگرگون شود. در این صورت در یک پروسه بلندمدت حوزه علمیه به روز خواهد شد و دانشگاه نیز از درون رنگ و بوی دین را استشمام خواهد کرد. هرگونه وحدت غیرنرمافزاری در حد مقتضیات و ابزار باقی خواهد ماند. وحدت در تولید فکر، باید گفتمان شود.