در چند سال اخیر با توجه به شرایط و تحولات جهانی، نوآوریهای چشمگیری در سیاست خارجی ایران صورت گرفته است. چندی قبل حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیداری با مسئولان وزارت خارجه و سفرای جمهوری اسلامی ایران در کشورهای خارجی، تصریح فرمودند که شاخص سیاست خارجی ایران، نفی رابطه سلطهگر و سلطهپذیر و مقابله واقعبینانه و هوشمندانه با نظام سلطه جهانی است و سیاست خارجی دولت نهم را سبکی جدید در حوزه دیپلماسی عنوان کردند. در این راستا، مطالعه و بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و مؤلفههای بنیادین آن در دولت نهم به ریاست دکتر محمود احمدینژاد میتواند دریچهای برای درک و آگاهی نوع تغییرات، دگرگونیها و پدیدههائی باشد که در سطح جهانی در حال تشکیل است.
نواندیشی فضیلتمحور و حکمتآموز، عدالتخواهی، و توحیدگرایی سه محوری است که دولت نهم در سیاست خارجی بر آن تکیه زده است.
این طیف سهگانه دولت دکتر احمدینژاد جزوی از نظریه انقلاب نوین عمومی در عالم کنونی هم به شمار میرود. به عبارت دیگر، در دنیایی که یک ابرقدرت و امپراطوری مانند شوروی سرنگون شد و ابرقدرت و امپراطوری دیگر مانند آمریکا در آستانه بحران است، در دنیایی که رهبران آن مقابل ظلم و بیعدالتی سخن جدیدی ندارند و سازمانهای بینالمللی مقابل زورگویی و قانونشکنی و جنگ خودسرانه سلطهطلبان سکوت اختیار کردهاند، و در دنیایی که اغلب سران و حاکمان مشروعیت خود را از دست داده و مورد اعتماد مردم خویش نیستند، در چنین محیطی باید یک الگوی نوین از روابط بینالملل ارائه داد.
از دیدگاه دولت نهم، روابط بینالملل در مقطع کنونی در یک تقاطع واقع شده است. این تقاطع، گذشته، حال، و آینده سیاستهای جهانی را قطع میکند و براساس برآوری که از برهه زمانی فعلی دارد، دستورالعملهای متفاوتی ارائه میکند. یکی از سؤالات پرمناقشه این است که آیا ما تصاویرمان را از تغییر و تحولات جهانی امروز به گونهای تبیین، تفسیر، و ترسیم میکنیم که از رهگذر آن، عرصه روابط بینالملل و سیاست خارجی دارای نظم و ترتیب موردپسند قدرتهای بزرگ و سلطهگرا جلوه کند؟ یا برعکس آیا ما نباید شکافهای موجود در این فرآیند و حافظه حداقل نیم قرن را که سیستم بینالمللی در آن رشد و نمو کرده است به گونهای مورد بازخوانی قرار دهیم که از آینده و روندهای تاریخی برای رهائی از وابستگیها و شکستن سکوت و عبور از انحصارات مبشر قرائت حکمت آینده جهان مشمول، و نوینی از تاریخ بهره جوئیم.
به دیگر سخن، مثلاً آیا ما باید از نظرگاه قدرتهای بزرگ سیاسی و اقتصادی و از منظر حوادث و وقایع دو سه قرن اخیر در غرب به تبین و سیاستگذاری روابط بینالمللی بینالملل بپردازیم یا اینکه الگو و قرائتی و سیاستی دیگر از روابط بینالملل، سیاست و از سیتمهای کنونی ملت ـ دولت ارائه کنیم؟ آیا سعه وجودی ارتباطات انسانی و بشری، فردی و اجتماعی و غیره بین دولتها و فرهنگی و تمدنها نباید چیزی بهتر و متفاوتتر و حتی بزرگتر از الگوی کنونی رابط بینالملل باشد که در آن چارچوب، کشورها و سازمانهای بینالمللی بتوانند به صورتی واحد، تصویر و انگاره ارتباطاتی دقیقتری را به بشریت عرصه کنند.
دقیقاً در این شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فناوری، نظامی و فلسفی است که میتوان ابعاد گسترده تجلی هویت ایرانی در محیط ملی و فراملی را در چشمانداز انقلاب اسلامی ترسیم کرد و سیاست خارجی دولت نهم و حضور دکتر احمدینژاد رئیسجمهوری اسلامی ایران و دیدگاههای او در عرصه جهانی را مورد مطالعه و بررسی قرار داد. مؤلفههای بنیادین در سیاست خارجی دولت نهم را میتوان به شرح ذیل خلاصه نمود.
1. عدالتخواهی
راهبرد عدالت و حقوق متقابل، هسته مرکزی سیاست خارجی و دیپلماسی فطرتگرایانه دولت نهم را تشکیل میدهد. این مؤلفه معتقد است که سیاست جهانی و سیاست متعالی بدون علل تحقق و پایدار نخواهد بود. این نظریه الگوها و چشماندازهای ارائه شده و غالب یک قرن اخیر در روابط بینالملل مانند نظریات رئالیسم، ایدهالیسم، لیبرالیسم و مارکسیسم و غیره را به چالش میطلبد و آنها را برای رشد همهجانبه انسان و جهان ناقص میداند. تئوری عدالت در روابط بینالملل به هیچوجه نظریهای آرمانگرا و مأخوذ از ایدهآلیسم نیست بلکه هم با «هستها» و هم با «بایدها» سروکار دارد. روند بینالمللی امروز جهان و کاربرد آن طبق نظریه عدالت، برپایه بیعدالتی بنیان نهاده و استوار شده است و این بیعدالتی در ماهیت قدرتگرایی و سلطهگرایی نهفته است. مثلاً، شورای امنیت سازمان ملل متحد همانطور که از اسم آن پیدا است، با امنیت جهانی و بینالمللی سروکار دارد و نه با عدالت. این شورای با عضویت 15 کشور که پنچ کرسی دائمی آن را قدرتهای بزرگ در اختیار داشته و برخوردار از حق وتو هستند، در حقیقت نظامی تبعیضگرانه و غیردموکراتیک میباشد که هیچ مسئولیت و نظارتی را برای تخلف و قانونشکنی اعضای دائمی خود قائل نیست. و در بسیاری موارد نخواسته یا نتوانسته است مصوبات و تصمیمات معطوف به حقوق ملل عضو را جامه عمل بپوشاند.
در اندیشه غرب مفهوم سیاست بینالمللی با قدرت مترادف است. اما سیاست متعالی بدون عدالت محقق نمیشود. شیوههای معمولی نگرش به قدرت در چند دهه اخیر شدیداً به چالش طلبیده شده است. در واقع بیشتر ناکامیها و مشکلات ناشی از عدم توانائی در پیشبینی رویدادهای آینده ریشه در این واقعیت دارد که قدرت عمدتاً در چارچوبهای رایج مکتبهای مادی یا «واقعگرایی» غرب و یا اقتصاد سیاسی و جغرافیای سیاسی به معنی قدیمی آن تعریف و تعبیر شده است.
در شهریور 1384 دکتر احمدینژاد در نطف خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک، عامل عدالت را به عنوان یک اصل بنیادین در روابط بینالملل مطرح کرد. در تاریخ سازمان ملل متحد این اولین بار بود که یکی از سران کشورهای عضو، بدون هیچ دغدغه و عذرخواهی، عدالت را به عنوان مهمترین اصل و محور روابط بینالمللی در تریبون این سازمان جهانی مطرح میکرد. رئیسجمهور ایران در سخنرانی اولی خود در مجمع عمومی «نقطه اتکاء و امید مشارکت دولتها و ملتها و بشری جهت گفتگو، تفاهم و همکاری در جهت صلح و آرامش جهانی» را مستلزم «عدالت در سازمان حاکم» و «بسط و تعمیق عدالت در سطح بینالمللی» اعلام کرد. وی در نطق خود به جهانیان اعلام داشت که ما «معتقدیم نظم پایدار و مولد آرامش و صلح، آنگاه تحقق خواهد شد که بر دو پایه عدالت و معنویت برپا شود.» به عبارت دیگر، جهانیسازی امروزی، یک جهانیسازی مصنوعی، مادی، یک طرفه و نامساوی است. جهانیسازی امروز با جهانبودگی، عالمی بودن فطری آدمی، زمین تا آسمان فرق دارد. تشکل و ساختارهای سیاسی نظام امروز جهانی تاریخی کوتاه دارد. از آغاز تاریخ تا امروز، اجتماعات و سپس ملتها و ملل گوناگون در کره زمین وجود داشته است، ولی این غریزه قدرت، طمع و دنیاطلبی است که با روش مؤثر سیاسی به عنوان نفوذ، کنترل و تزویر و سلطه، دست به دست هم داده و وضع نابرابر و ناعادلانه موجود را سبب شده است.
دو سال بعد، در مهر 1386، دکتر احمدینژاد بار دیگر در مجمع عمومی سازمان ملل متحد نظریات خود را درباره صلح و عدالت و روابط بینالمللی تکرار و توجیه میکند: «من رسماً اعلام میکنم که دوران مناسبات برخاسته از پایان رفته است.» با این گفتمان، رئیسجمهور ایران خود را از سایر دول عضو سازمان ملل متحد متمایز میکند. او خواستار نواندیشی عدالتگرایانه در روابط بینالملل است.
2. توحیدگرایی
اگر عدالتگرائی و عدالتخواهی تنها مسیر بر جای نمانده بشریت و جامعه انسانی به سوی صلح و امنیت است، توحیدگرایی و خداپرستی طرف دیگر این سکه میباشد. از دیدگاه دکتر احمدینژاد «بشر از یک گردنه سنگین تاریخی عبور کرده است و دوران گرایش به توحید، پاکی، مهرورزی، احترام به دیگران، عدالت و صلحطلبی واقعی آغاز شده است.» از نظر «اشکال و ریشه برخی از مباحث به نوع نگاه به انسان، حقوق انسان، روابط بین انسانها، حقوق اجتماعی انسان ارزشهای حاکم بر رفتار انسان و جامعه انسانی بازگشت دارد.» به عبارت دیگر، از این منظر جهان برای انسان خلق شده است وگرنه جهان معنی نداشت؛ این در حالی است که خدا آدمی را مکلف و برای انسان نیز مأموریتی تعیین کرده است. یکی از این ماموریتها ملل به کمال انسانی برای کشف دنیا به استقرار عدالت، صلحدوستی و شناخت استعدادها و شکوفایی و بالندگی آنها است. عقل به عنوان رسول باطنی، معیار سنجش است. پیامبران راه درست را برای انسانها تعیین میکنند. در این صورت بین خداپرستان اختلافی نیست چه اینکه انگیزه حقطلبی و کمالجوئی در ذات انسان است.
ایمان، اعتقاد، باوریها، دین و ارتباطات انسانی برخی از نرمافزارهای قدرت هستند که حکمت و فضیلت در رأس آن قرار دارد. بیشک این فضای جزوی از میراث مشترک در جامعه بشری است و سلطهگران قادر نخواهند بود، این سنتهای ازلی را برای همیشه در محاق قرار دهند. فروپاشی شوروی با داشتن هزاران بمب اتمی و شاخصهای قدرت ملموس یا سختافزار، شوک بزرگی به نظریهپردازان حاکم بر سیستم جهانی فرود آورد. دوران مکتبهای پایانیافته و ما وارد یک دوره جدید در اندیشه و فرهنگ شدهایم. و این دوره اندیشه توحیدی است.
اعتقاد به ظهور منجی و مصلحی جهانی ایدهای فراگیر و همگانی است، ولی دولتها و ایدئولوژیهای امروزی نمیتوانند این مأموریت را انجام دهند. حکومت جهانی مهدی آرمانها و دستآوردهای مهمی دارد که همگی از نیازها و خواستههای فطری بشراند، از این روی مورد وفاق جامعه گام تئوریک برای قبول حکومت جهانی مهدی نفی مکتبهای ماتریالیسم و پذیرش جهانبینی الهی و توحیدی است. از دیدگاه دولت نهم مبانی حکومت جهانی مهدویت مبانی جهانشمولی روابط بینالملل خواهد بود.
3. تقابل با نظام سلطه
در تبیین دکترین سیاست خارجی ایران ـ دولت نهم فراسوی مفهوم «قدرت» و «توازن قدرت» قدم برداشته است و مبارزه با نظام سلطه جهانی و استقرار عدالت و صلح را به عنوان یکی از پایههای اصلی سیاست خود قرار داده است. از طرف دیگر تشکل جبهه همبستگی صلح یکی از ابتکارات و مؤلفههای نوین دولت نهم در سیاست خارجی است.
واقعیت رشد و بالندگی جریان سلطهستیزی در سراسر جهان واقعیتی انکارناپذیر است. مقاومت در برابر زورگویی و تشکیل جبهه همبستگی برای صلح از نظریه انسانی تعالیمدار، اخلاقی، سنتگر و طالب رشد و توسعه عدالت اجتماعی نشأت میگیرد و شالوده آن بر محور معنویات خداپرستی و خداشناسی و توحید مستقر است. فرهنگ مقاومت نیز با احترام و عزت بشری هم داستان بوده و به دنبال گفتمانی است که استیلاستیزی و احیای عدالت از مؤلفههای در همه جوامع چه در غرب و شرق، چه شمال و جنوب وجود دارد. دولت نهم در سیاست خارجی خود بر این باور است که اکنون چارچوب اخلاقی جبهه همبستگی برای صلح که فراتر از همه دولتها، اقدام، و ملتها است، باید مدنظر قرار گرفته و پایه بسیج عمومی برای امنیت، توسعه و صلح پایدار باشد. این نظریه کاملاً با دکترین صلح برپایه تسلیحات نظامی و جنگ که سالهاست بر سیستم جهانی حکومت میکند متفاوت بوده و با آن مغایرت داشته و رویارویی دارد.
اصالت و نوآوری گفتارهای دکتر احمدینژاد در حوزه سلطهستیزی و کوشش برای صلح و آرامش همانقدر که قدرت و مشروعیت سلطهگران و دستگاههای تبلیغاتی آنها را به تکاپو انداخته است، افکار، مواضع و اندیشههای او را نیز بین قشرهای مختلف ملل، به ویژه نزد ملتها و گروههائی که سالها تحت استعمار و استثمار بودهاند، با استقبال توأم با هیجان فوقالعاده روبرو کرده است. همبستگی بسیاری از کشورهای اسلامی، آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا با مواضع جمهوری اسلامی ایران و سیاست خارجی دولت نهم در مسائلی مانند تجاوزات رژیم صهیونیستی و حقوق مردم مظلوم فلسطین، تبعیضات نژادی و حقوق بشر، حق مسلم ایران در استفاده صلحآمیز از انرژی اتمی بسیار بارز و مورد توجه جامعه بینالمللی قرار گرفته است.
حضور دکتر احمدینژاد در اجلاس ضدنژادپرستی ژنو (موسوم به دوربان، به عنوان اولین سخنران و انعکاس بیسابقه آن در محافل و رسانهها جهانی در بهار 1388، نشان داد که جمهوری اسلامی ایران امروز به عنوان یک مرکز قدرت بینالمللی به ویژه در حوزه اندیشه، فرهنگ، و سیاست، جایگاه بزرگی را کسب کرده است و در صف مقدم گفتوگو درباره حقوق بشر، تبعیضات نژادی و مردمسالاری دارد. تعیین دستور روز در عرصه بینالمللی یک منبع بزرگ قدرت است. دستور روز به این معنی است که مردم دنیا درباره چه مطالبی فکر میکنند و چه موضوعاتی در رأس توجه عموم قرار دارد. در گذشته قدرتهای بزرگ و در رأس آن آمریکا در تعیین دستور روز تسلط کامل داشتند. امروز وصیغه کاملاً عوض شده است و همانطور که از اجلاس ژنو مشاهده میشد این ایران و رئیسجمهور آن بود که در تعیین دستور روز بینالمللی مؤثر و نقش بزرگ و مؤثری را ایفا میکرد.
4. عبور از سیاست منفعلانه و قرار گرفتن در جایگاه مدعی، نه متهم. دیپلماسی فعال یکی از مؤلفههای دولت نهم بوده است و عبور از سیاست منفعلانه در مقابل قدرتهای بزرگ که سالها و دههها یکی از مشخصات سیستم بینالمللی را تشکیل میداد در چند سال اخیر تجلی بیشتری پیدا نمود. جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب اسلامی به دلایل بسیاری از جمله موقعیت ژئوپولتیک (جغرافیای سیاسی)، حداقل یکی از کانونهای اصلی تحمیل فشار تبلیغاتی، سیاسی و حتی نظامی قدرتهای بزرگ بوده است. غریب سه دهه جمهوری اسلامی ایران دائماًض در خصوص موضوعاتی چون حقوق بشر، تضمین حقوق اقلیتها، زنان و فعالیتهای انقلابی مورد اتهام بود. دولت نهم با زیر سؤال بردن سازوکارهای حقوق بشری، نقض قراردادهای بینالمللی، و تبعیضات سیاسی و اقتصادی غرب کوشش نموده است خود را در جایگاه یک مدعی و نه یک متهم در نظام بینالملل قرار دهد. در این راستا دولت نهم و مشخص رئیسجمهور به عنوان دیپلمات اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران در سطح جهانی کوشش نموده است از طریق حضور فعال و قدرتمندانه در مجامع بینالمللی و سفر به دیگر کشورها و همچنین استفاده از رسانهها به عنوان رساندن پیام به ملتها و افکار عمومی دنیا در عرصه بینالمللی تأثیرگذار باشد.
5. ابعاد اجتماعی روابط بینالملل و توجه ویژه به ملتهای جهان
از جنبه کلاسیک و سنتی و تاریخی روابط بینالمللی بیشتر بر عوامل سیاسی و اقتصادی و نظامی تکیه کرده است. روابط بین دولتها از قدیم فعالیتهای عمده دیپلماسی و روابط بینالملل را تشکیل داده است. با رشد و نمو سازمانهای مردمی و غیردولتی، و با ظهور بنگاههای تجارتی و بازرگانی فراملی و غولآسا، روابط بینالمللی وارد دوران جدیدی شد؛ ولی تا این اواخر عوامل اجتماعی جهانی تحتالشعاع عوامل سیاسی و اقتصادی و نظامی قرار گرفته بود.
در دهههای 1950 و 1960 میلادی (مطابق با 1330 و 1340) سران دول مانند تیتو و نهرو بودند که بقیه دنیای به اصطلاح سوم را مسقطران و همفکران خود مانند کاسترو، ناصر، سوکارنو و نکرومه علیه آمریکا و شوروی سابق بسیج کردند، ولی هسته و بنیاد فکری مبارزه این رهبران آن روز دنیا را سکولاریسم، ملیگرائی، و سوسیالیسم تشکیل میداد. آنا از دین و معنویات و مسائلی که امروز مطرح است، سخن نمیراندند و در بسیاری موارد حتی علیه اینگونه فضایل موضع میگرفتند. اکنون مرزهای بینالمللی و موضوعاتی که در دستور زمانه قرار گرفته است با گذشته متمایز گردید هسات. نیم قرن بیش چه کسی فکر میکرد که این و معنویات ، اسلام و ادیان الهی، فروپاشیدگی خانواده، محیط زیست فیزیکی و فرهنگی، انرژی اتمی؛، کاهش منزلت زن، و آسیبهای وارده از مواد مخدره، موضوعات مطرح شده در سطح جهانی و سازمانهای بینالمللی را تشکیل دهد؟ تفاوتهای اصلی مبارزات ضداستعماری و ضدسلطهگرائی امروز با گذشته دقیقاً در این مرزهای اجتماعی میباشد. در چهار سال اخیر دولت نهم و شخص رئیسجمهور نه تنها بر این مسائل اجتماعی تکیه نموده و در تبیین و توجیه آن در سطح بینالمللی و سیاست خارجی اقدام نموده بلکه قسمت مهمی از دیپلماسی ایران متوجه ارتباطات و گفتگو با ملتها و افکار عمومی و قشرهای مختلف جامعه گشته است. در دولت نهم کوشش میشود دیپلماسی به اصطلاح «عمومی» که بیشتر ابزار و آلاتی است به دیپلماسی جامع بین ملتها انتقال یابد.
6. انرژی هسته، علم و دانش و اقتدار ملی و جهانی
از دیدگاه دولت نهم، به ویژه در چارچوب پروژههای بزرگ توسعه اقتصادی، صنعتی و فنآوری تصمیم به ادامه و گسترش صلحآمیز برنامه انرژی هستهای کشور، یکی از بزرگترین و مهمترین تصمیمات نظام جمهوری اسلامی ایران و یکی از برجستهترین مؤلفههای سیاست خارجی است. نه تنها دولت نهم موفق شده است در مقابل فشارهای قدرتهای بزرگ در مسئله انرژی اتمی ایران ایستادگی نماید، بلکه پیشرفتهای چشمگیری از جنبه فناوری و علم و دانش هستهای در سالهای اخیر در کشور گرفته است، که مورد تحسین و شگفتی جهانیان گردیده است. عدم نشان دادن هیچگونه هراس از صدور قطعنامهها و تأکید بر ایستادگی ملت ایران در مقابل هر نوع اقدام تحمیلی، از آنجا سرچشمه میگیرد که تحصیل علم و دانش و هرگونه تواناییهای فناوری و علمی نه تنها با اقتدار ملی و جهانی نظام رابطه مستقیم دارد، بلکه حق مسلم جمهوری اسلامی ایران و مردم آن میباشد. عدم انفعال و وادادگی در مقابل قدرتهای غربی و تأکید بر حقوق قانونی ایران در استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای براساس معاهدات بینالمللی یکی از اصول بسیار مهم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر بوده است. پیشرفت ایران در سایر حوزههای تکنولوژی مانند ماهواره و توانائیهای دیگر فناوری در راستای تأکید، حمایت، و حفاظت علم و دانش ملی در ارتقاء اقتدار ملی از مبانی میباشد.
به طور کلی سیاست خارجی دولت نهم بر مبنای سیاست تعامل سازنده در روابط بینالملل استقرار یافته است. گسترش فعالیتهای فناوری و علمی، همراه با دیپلماسی اقتصادی و منطقهای و همکاری به ویژه با کشورهای همسایه و نفوذ و تأثیرگذاری در ساختارهای تصمیمگیری سازمانهای بینالمللی و تأثیر بر افکار عمومی و نخبگان جهان و همچنین خلاقیت و تولید فکر و تحول و اصلاحات اساسی و بنیادین در نظام بینالمللی ابعاد مختلف این دکترین و سیاست تعامل سازنده را تشکیل میدهد.
7. احیاء شعائر و آرمانهای انقلابی
یکی از مهمترین مؤلفههای سیاست خارجی دولت نهم احیاء و تقویت شعائر و آرمانهای انقلاب اسلامی ایران بوده است. منشأ این مؤلفه در باوری به این نظریه است که سیستم و نظام جهانی در آستانه یک تحول جدید میباشد و ما وارد یک دوره جدید اندیشه و فرهنگ شدهایم. الگوها و فرمولهای سیاسی و اقتصادی حاکم بر دنیای امروز که سالها از طرف مکاتب مادیات و قدرتهای بزرگ ارائه شده، کارکرد و برش خود را از دست داده و در حال سستی و بحران و حتی افول میباشند. با پیروزی انقلاب اسلامی و با تکیه بر ارزشهای اسلامی و تأثیر آن بر جوامع بشری که به بیداری و خیزشهای ضداستکباری منجر گردیده، سیستم و نظام بینالمللی و جهانی در جستجو و تکاپوی ایدهها و آرمانهای نوین و سعادتبخش میباشد. آمال و ارزشهای انقلاب اسلامی میتواند و باید نقش اساسی و مؤثری را در این جریان ایفا کند.