بالندگی اندیشه مهدویت در نگاه شیعی
یکی از مسائل مهمی که همه مکاتب بشری و الهی در گستره جهان از آغاز تاکنون به آن پرداخته و میپردازند، «آینده بشر» است، بدین معنا که فرجام تاریخ چیست و سرانجام زندگی بشر چه میشود؟
این مسئله که با سرنوشت انسان و فرجام زندگی او در این کرۀ خاکی رابطه تنگاتنگ دارد و در ارتباط مستقیم با نیکبختی یا نگونبختی اوست، نزد همه ملل دنیا و همه مکاتب مادی و الهی از حساسیت و اهمیت ویژهای برخوردار است و هر کدام کوشیده است تا به تناسب نوع نگاهش به مسائل زندگی و با اتکای به جهانبینی و بینش فکری و اعتقادیاش به پاسخ آن بپردازد.
بررسیها نشان میدهد که از میان مکاتب و ادیان، مکتب آسمانی اسلام و از میان مذاهب اسلامی، مذهب شیعه اثنی عشری (دوازده امامی)، بهترین و جامعترین پاسخ را به پرسش مربوط به فرجام زندگی و آیندۀ بشر داده است.
در این مقاله برآنیم تا دلایل و قرائن برتری پاسخ شیعه به پرسش یاد شده را شناسایی و تبیین کنیم، تا در پرتو آن، نشانههای بالندگی فرهنگ تشیع در پرتو نگاه بالندۀ به اندیشۀ مهدویت آشکار شود.
به این منظور مباحث مقاله را در دو بخش جدا ولی مکمل یکدیگر ساماندهی میکنیم. در بخش نخست و مقدماتی، به برخی از نشانهها یا دلایل و قرائن مهم بالندگی اندیشه مهدویت در نگاه شیعی اشاره میشود و در بخش دوم و اصلی نیز برخی از مهمترین آموزههای مهدویت در نگاه شیعی ارائه شده و مورد بررسی و تبیین قرار میگیرد. اما پیش از آن لازم است تا گذری و نظری به مسئله «آینده بشر» یا «اندیشه مهدویت» در نگاه مکاتب و ادیان داشته باشیم.
توضیح آنکه اگر از اندک افراد و گروههایی بگذریم که به دلیل کجاندیشی، نگرش منفی به نظام هستی و انسان دارند و در نتیجه، به آینده انسان خوشبین نبوده، آینده و فرجام زندگی او را تیره و تاریک میبینند،1 اکثریت قریب به اتفاق ملتها و مکتبها با استناد به شواهدی، آینده را روشن و امیدوارکننده میدانند و روزگار رهایی از مشکلات، ستمها، تبعیضها و رسیدن به ساحل نجات و رفاه و آسایش را همراه با وحدت، همدلی و صلح و صفا در پرتو حکومت جهانی یک مصلح و منجی جهانی، نوید میدهند.
از اینرو، روزگار رهایی که از آن به «نظریه نجات» تعبیر میشود، نظریهای فراگیر در مقیاس جهانی بوده2 و از آغاز زندگی بشر تاکنون توسط رهبران الهی و اندیشمندان بزرگ بشری به صورتهای گوناگون مطرح شده و میشود؛3 چرا که امید به آیندهای روشن و رهایی از بدبختیها، خاستگاه درونی دارد و از فطرت خداجویی، حس کمالخواهی، و حس جاویدانطلبی انسان سرچشمه میگیرد.4
به همین دلیل، اعتقاد به ظهور منجی و موعود آخرالزمان یا موعود آخرین به عنوان یک اصل و باور قطعی و مسلم نزد همه ادیان آسمانی و توحیدی مطرح است؛5 و در میان ادیان الهی، آیین جهانی اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین به «اندیشه مهدویت» و ظهور مهدی موعود به صورت جامعتر و کاربردیتر پرداخته است؛ زیرا مانند سایر مکاتب و ادیان به صرف بیان کلیاتی دربارۀ آن بسنده نکرده است، بلکه کوشیده تا اطلاعات دقیقتر، جزئیتر و مستندتری ارائه کند و مصداق روشنتر آن، همراه با بیان ویژگیهای شخصیتی و چگونگی ظهورش را معرفی نماید.
بر این اساس، همۀ فرق و مذاهب اسلامی با استناد به احادیث و روایات فراوان6 که بسیاری از آنها متواتر و قطعیالصدور میباشند،7 در این مسئله اتفاقنظر دارند که در آخرالزّمان پس از آن که جهان را ظلم و جور و فساد فرا گرفت، مردی به نام «مهدی(عج)» از دودمان پیامبر(ص) و از نسل دخترش حضرت فاطمه زهرا(س) ظهور خواهد کرد و با کمکهای غیبی، بساط ظلم و جور ستمگران و طاغوتیان را از زمین برمیچیند و جهان را پر از عدل و داد میکند و حکومت واحد جهانی اسلامی را برپا کرده و همه احکام اسلام به ویژه احکام بر زمین مانده آن را به اجرا درمیآورد.8
اخبار و روایات دربارۀ حضرت مهدی علیهالسّلام آنقدر زیاد و متواتر است که حتی اهل سنّت نیز منکر وجود مهدی علیهالسّلام و ظهورش در آخرالزّمان را کافر میدانند!9
بنابراین، با توجه به جایگاه اسلام در میان ادیان زندۀ توحیدی جهان که بنا به دلایل عقلی و نقلی، به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی و توحیدی ناب مطرح است، طبیعی است که نگاهش به مسائل موردنظر و از جمله به آیندۀ بشر و مسئله مهدویت، جامعتر و دقیقتر از سایر ادیان باشد.
اما از میان مذاهب اسلامی، مذهب شیعه اثنی عشریه که به عنوان مصداق جامع و کامل اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآله مطرح است، نگاهش به آینده، اندیشه مهدویت و ظهور موعود اسلام و امتهای گذشته، جامعتر، دقیقتر و روشنتر بوده و با تعیین مصداق مهدی علیهالسّلام و ذکر مشخّصات زندگی و چگونگی ظهور و تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام، همراه است.
از اینرو افزون بر همه اطّلاعاتی که دیگر مکاتب و ادیان و به ویژه مذاهب دین اسلام دربارۀ مهدی موعود ارائه کردهاند در مکتب تشیع اخباری به صورت مستند و مستدل همراه با شرح جزئیات و تعیین مصداق آمده است ـ که به زودی بیان خواهد شد.ـ
به همین دلیل، منشأ اعتقاد شیعه به مهدی موعود و یا به بیان روشنتر، به امام زندۀ غائب علیهالسّلام، دلایل معتبر عقلی و نقلی بوده و افزون بر دلالت بسیاری از آیات قرآن بر مسئله مهدویت و ظهور منجی، روایات قطعی و متواتر بیشماری از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمه اهلبیت علیهمالسّلام بر حقانیت دیدگاه شیعه دربارۀ اندیشه مهدویت و مهدی موعود علیهالسّلام دلالت میکند.
مناسب است پیش از ارائه دلایل و قرائن بالندگی و پویایی اندیشه مهدویت در تفکر شیعه، به یک گزارش در همین زمینه اشاره کنیم؛ گزارشی که تهیّهکنندگان آن دشمنان قسمخورده و آشتیناپذیر شیعه و اسلام یعنی کارشناسان رژیم صهیونیستی اسرائیل میباشند.
خلاصۀ این گزارش که در «کنفرانس تلآویو» در دسامبر 1984 میلادی (1365هـ.ش) تهیه گردید، این است که در تاریخ یاد شده در دانشکدۀ تاریخ دانشگاه تلآویو با همکاری مؤسسه مطالعاتی شیلوهه ـ که یک مؤسسه مطالعاتی غیرانتفاعی و مرتبط با صهیونیسم است ـ کنفرانسی با حضور سیصد شیعهشناس برگزار شد و در آن ظرف سه روز سی مقاله ارائه شد و به قول «مارتین کرامر» یکی از شیعهشناسان جهان که دبیر این کنفرانس بود، هدف اصلی از برپایی این کنفرانس، شناخت مفاهیم محوری در تمدن شیعه اثنی عشری و نیز شناسایی انقلاب اسلامی سال 1357 در کشور ایران بود.
در این کنفرانس پس از تحلیل بسیار، دو مفهوم محوری بحث و بررسی و شناسایی شد. مفهوم محوری اول: آن نگاه سرخی است که شیعیان به صحرای کربلا و عاشورا دارند و متأثّر از فرهنگ بالندۀ شهادت نهادینه شده در قیام خونین امام شهیدشان حسین بن علی علیهالسّلام و یارانش هستند؛ و به همین دلیل در طول تاریخ به قیامها و انقلابهای خونینی دست زدهاند؛ و انقلاب بزرگ اسلامی معاصر ایران به رهبری امام خمینی نیز الگو گرفته از همین نهضت عاشورا و فرهنگ ایثار، پایداری و شهادت آن است.
مفهوم محوری دوم: نگاه سبزی است که شیعیان اثنی عشری به امام زمان علیهالسّلام، یعنی مهدی موعود علیهالسّلام دارند، امامی زنده و ناظر بر اعمال و رفتار شیعیان، کمککار و حافظ آنها در سطح گسترده که پیوسته آمدنش را انتظار میکشند، انتظاری هوشمندانه و تحوّلآفرین!10
بنابراین، به اعتراف دوست و دشمن، مکتب تشیع به دلیل برخورداری از فرهنگ حماسی و بالندۀ «شهادت و انتظار» برخاسته از دو نگاه سرخ حسینی و سبز مهدوی، مکتبی زنده، بالنده و انقلابآفرین است.
اینک برخی از مهمترین دلایل و قرائن بالندگی اندیشه مهدویت در نگاه شیعه ارائه میشود:
1. جایگاه اعتقادی اندیشه مهدویت
اندیشه مهدویت در نگاه شیعی از بالاترین جایگاه یعنی جایگاه اعتقادی برخوردار است؛ زیرا حضرت مهدی موعود علیهالسّلام در اعتقاد شیعه در جایگاه امام دوازدهم از سلسله جلیله امامت قرار دارد و به عنوان «خاتم الاوصیاء» از اوصیای دوازدهگانه پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآله مطرح میباشد. اصل امامت در مذهب شیعه اثنی عشریه به عنوان اصلی اعتقادی از اصول پنجگانه دینی است. این در حالی است که هیچ یک از مذاهب و فرق اسلامی چنین جایگاهی را برای مسئله امامت قائل نیستند. طبیعی است همین جایگاه اعتقادی دادن به مسئله امامت، به اندیشه مهدویت در تفکر شیعی، قداست، بلندمرتبگی و بالندگی خاصی بخشیده و موجب توجّه و اهتمام ویژه شیعیان نسبت به آن شده و انگیزه آنان در پیگیری مسئولانهتر و بانشاطتر آن را دو چندان کرده است.
2. موعود زنده
شیعه تنها مکتب و مذهبی است که منجی و موعودش زنده و عینی است و مانند دیگر مکاتب و ادیان به آیندۀ نامعلوم واگذار نشده است. منجی ملّتها و مکاتب دیگر، یک موجود یا مفهوم ذهنی و ایدهآلی بوده و یک موجود زنده شخصی نیست لذا در زندگی بشر تجلّی و حضور عینی ندارد. حتی سایر مذاهب اسلامی و اهل سنّت به رغم همراهی و اتفاق با شیعه اثنی عشری در بسیاری از مسائل مربوط به مهدی موعود علیهالسّلام، اما در بسیاری از مسائل مهم دیگر، از جمله همین مسئله زنده بودن آن حضرت اختلافنظر دارند و نظریه مشهور در میان آنها این است که مهدی موعود، هنوز به دنیا نیامده و در آخرالزمان متولّد میشود!11 و البته پیامدهای منفی این دیدگاه بر کسی پوشیده نیست.
اما در نظر شیعیان، امام زمان گرچه از دیدهها پنهان است، ولی زنده است و به طور فعّال در زندگی بشر حضور داشته و در ابعاد گوناگون نقش مثبت خود را ایفا میکند، بلکه اساساً وجود مبارک او مایۀ نزول برکات فراوان غیبی و آسمانی و دفع بلاها و آفات از زندگی بشر و به ویژه پیروانش میشود؛ چرا که شیعه وجود امام معصوم علیهالسّلام را واسطه فیض الهی میداند و معتقد است عنایات و فیوضات الهی به بشر در پرتو وجود و حضور او نازل میشود تا جایی که براساس روایات معتبر، اگر حجت خدا (امام زمان علیهالسّلام) نباشد، زمین ساکنانش را فرو میبرد.12
جالبتر این که قلمرو حاکمیت، ولایت و حضور عینی و تأثیرگذاری امام مهدی علیهالسّلام در زندگی شیعیان ـ و بلکه سایر مردم ـ تا آنجاست که اعمال نیک و بد آنان هر روز به پیشگاه او عرضه میشود و آن حضرت از اعمال نیک مردم مسلمان و شیعیان خوشحال و نسبت به اعمال بد و گناه آنان نگران و ناراحت میشود.13 این خود گواه روشن دیگری بر بالندگی اندیشه مهدویت در نگاه شیعی است.
3. شفّاف و نقضناپذیر
هر اندازه یک نظریه در جزئیات روشنتر بوده و از ابهامآمیزی و رازگویی به دور باشد، علمیتر، واقعبینانهتر و بالندهتر است.
رازآلودگی و ابهامآمیزی، مشکل قریب به اتفاق نظریههایی است که دربارۀ آیندۀ جهان، جامعه ایدهآل و مدینه فاضله موعود، ارائه شده و میشود.
ولی مکتب تشیع به عنوان اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآله و به پشتوانه فرهنگ غنی اسلام با جامعیت و کمال مطلقش، دربارۀ همه مسائل مربوط به عصر ظهور، پاسخ روشنی دارد.
گواه روشن ادعای ما، تدوین و نگارش هزاران کتاب، رساله، دائرةالمعارف، موسوعههای علمی ـ فرهنگی در ابعاد اعتقادی، فقهی، تاریخی و... دربارۀ حضرت مهدی علیهالسّلام از سوی اندیشمندان و متفکران اسلامی در طول تاریخ غیبت است که در آنها به جزئیات مسائل مربوط به حضرت مهدی، چگونگی ظهور و حکومتش در عصر ظهور و مسائل دیگر پرداختهاند.14
نمونه مسائل مورد پردازش در این کتابها، فرهنگنامهها و غیر آنها به این شرح است: شرح اصل و نسب، ویژگیهای شخصیتی، شکل و شمایل ظاهری حضرت مهدی علیهالسّلام، تاریخ دقیق تولد، محل تولد، چرایی غیبت، محل زندگی، فلسفه طول عمر، انتظار فرج و فلسفه انتظار، وظایف شیعیان در عصر غیبت، علائم ظهور، چگونگی ظهور، محل ظهور، یاران آن حضرت هنگام ظهور، چگونگی دعوت مردم و تبلیغ رسالت خویش، مبارزاتش با طاغوتها و گردنکشان، سن آن حضرت هنگام ظهور، تشکیل حکومت جهانی اسلام، شیوه حکومت آن حضرت، زدودن ظلم، تبعیض و فساد و برقراری عدالت و مساوات در گستره جهان به معنای حقیقی کلمه، توسعه و رفاه اقتصادی، امنیت اجتماعی، پیشرفت فرهنگی و علمی بشر، مدت حکومت حضرت مهدی علیهالسّلام، سرانجام کار او و مسئله رجعت.
راز ماندگاری، بالندگی و نقضناپذیری اندیشه مهدویت در تفکر شیعی در همین شفافیت، قطعیت، مستند و مستدل بودن آن است، به طوری که به هیچوجه قابل انکار و ابطال نیست. مهدویت تشیع تاکنون به رغم چالشها، پرسشها و شبهات فراوان ایجاد شده از سوی مخالفان، اعم از روشنفکر لائیک و سکولاریست و غیر آنان، به همه آنها پاسخ داده و هر روز بالندهتر و پررنگتر از گذشته در جوامع علمی و صحنههای فرهنگی، سیاسی و مذهبی حضور یافته و به حیاتش ادامه میدهد.15
شیعه در همین راستا، گروهها و فرقههای مذهبیای را که بنابر اعتقاد دروغین و بیاساس، فرد یا افرادی را به عنوان «مهدی موعود» معرفی کردهاند، با استدلال عقلی و منطقی و استناد به اسناد و مدارک دینی، مردود دانسته و به این طریق ساحت مقدس حضرت حجة بن الحسن العسکری علیهالسّلام را به عنوان یگانه منجی و مصلح حقیقی جهان، از اینگونه شبیهسازیها و بدلهای دروغین پاک و منزه ساخته است.
4. امکان ارتباط
از دیگر نشانههای روشن پویایی و حیات بالندۀ اندیشه مهدویت در نگاه شیعی، امکان برقراری ارتباط با حضرت مهدی علیهالسّلام از سوی شیعیان و پیروان آن حضرت است. این ویژگی ممتاز مهدویت شیعی نیز از آنجا ناشی میشود که مهدی موعود مورد اعتقاد و انتظار شیعه، زنده بوده و به عنوان آخرین امام و حجّت معصوم الهی مطرح میباشد و رسالتها و نقشهای تعیینکننده و بسیار سودمندی را در نظام هستی و به ویژه در زندگی فردی و جمعی بشر ایفا میکند.
با این بیان، روشن میشود که مسئله ارتباط با موعود در مکتب تشیع، طرفاً یکطرفه نیست که فقط آن حضرت توان برقراری ارتباط با مردم برای اثرگذاری لازم را داشته باشد، بلکه زمینه برقراری ارتباط برای پیروان آن حضرت نیز فراهم است و بلکه بالاتر، نه تنها راه ارتباط باز است بلکه سفارش فراوان شده و دستور صریح و مؤکّد دادهاند تا با آن حضرت به هر صورتی که میسّر است ارتباط برقرار کنید و به یادش باشید و برایش دعا کنید و برای حل مشکلات خویش به آن حضرت توسل جویید.
بنابراین، این ارتباط که ممکن است به تناسب نوع آن، استعدادهای روحی و اخلاقی و لیاقتهای اکتسابی افراد، شکلهای گوناگونی داشته و در مراتب مختلف ـ چه در خواب و چه در بیداری ـ صورت پذیرد، خود زمینه بسیار خوبی است تا شیعیان بتوانند با آن کانون معنویت اسلام و منبع انوار الهی اتصال روحی و معنوی پیدا کنند و ضمن تلذّذ معنوی و پاداش اخروی فراوان، به خواستهها و نیازهای مورد درخواست خویش نیز نایل آیند؛ چرا که آن حضرت مستجابالدعوه بوده و نزد خدا جایگاه ویژهای دارد.
آیا به راستی چنین چیزی در مکاتب و مذاهب دیگر یافت میشود و آیا همین مسئله بسیار مهم برای بالنده بودن مهدویت شیعی کفایت نمیکند؟16
نشانههای بالندگی فرهنگ شیعه در پرتو اندیشۀ مهدویت
در آغاز این بخش نیز تأثیر مهدیباوری بر فرهنگ شیعی از نگاه دو تن از اسلامپژوهان غربی ارائه میشود:
1. ماربین، محقق آلمانی در این زمینه میگوید:
از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهمی که همیشه میتواند موجب امیدواری و رستگاری شیعه باشد، اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار ظهور اوست؛ زیرا عقیدۀ شیعه این است هنگامی که انسان در بستر میرود، به این امید باید بخوابد که چون صبح از خواب برخیزد، حجّت عصر ظهور کرده و او باید برای یاریاش آماده باشد. آنان معتقدند که همه مردم و دولتهای دنیا تابع حکومت آنها خواهند شد.
گویا فرد فرد شیعه، بدون استثنا، شب که به بستر میروند، به امید ترقی و عالمگیری مذهب و اقتدار خود، صبح از خواب برمیخیزند. شیعیان مجتهدان را نوّاب عام حجت عصر میدانند. بر دانشمندان اجتماعی روشن است که اگر چنین عقیدهای در میان فرد فرد ملّتی گسترش یافته و رسوخ کند، ناچار روزی اسباب طبیعی برای آنان فراهم خواهد آمد! یأس و حرمان، عامل هرگونه نکبت و ذلّت، ولی ضدّ آن که پشتگرمی و امیدواری و قوّت قلب از روی اعتقاد است، مایۀ فلاح و نجات میگردد.17
2. هانری کربن، اسلامشناس و شیعهپژوه شهیر فرانسوی نیز در این زمینه مطالبی شنیدنی بیان کرده است. او در بخشی از گفتارش با عنوان «بشارت مذهب تشیّع برای بشریت چیست؟» چنین میگوید:
به نظر من، [ما] میتوانیم کوشش کنیم تا در تفکر شیعه یک مشاهدۀ واضح و روشن معنوی به دست آوریم، مشاهدهای که بر ناامیدی امروز بشر تفوّق مییابد و آن را از میان برمیدارد... به صورت اختصار میگویم: امامشناسی شیعه میتواند... صراط مستقیمی میان وحدتبینی و انتزاعی اسلام سنّی و حلولیت کلیساهای رسمی مسیحی باشد... دربارۀ [ابعاد] پیام جدیدی از معنویت تشیع موارد زیر شایان توجه است:
الف) پیغمبرشناسی و امامشناسی؛ یعنی آنچه تشیع دربارۀ شخصیت دوازده امام برای خود تبیین کرده، که نه «حلول» است که هبوط خداوند را در تاریخ تجربی در بر دارد و نه عقاید «لاادریه» که انسان را با عالمی که خداوند آن را ترک کرده است، مواجه میسازد و نه «وحدتبینی انتزاعی اسلام سنّی» که بُعد بینهایتی میان خداوند و انسان به وجود میآورد. وضع فعلی جهان ما را وادار میکند که بار دیگر دربارۀ «صراط مستقیم» میان «تشبیه» و «تعطیل» بیندیشیم.
ب) معنویت اسلام تنها با تشیع امکان حیات و دوام و بقا دارد و این معنا در برابر هرگونه تحوّل و تغییری که جوامع اسلامی دستخوش آن باشند، استقامت خواهد کرد.
ج) امام زمان، مفهوم اعلایی است که مکمّل مفهوم «غیبت» است، ولی کاملاً مرتبط با شخصیت امام غایب است. اینجانب مفهوم «امام غایب» را با روح غربی خودم به گونهای نو و بکر احساس و درک میکنم و چنین به تفکر و دلم الهام میشود که رابطۀ حقیقی آن را با حیات معنوی بشر وابسته میدانم... مستشرقانی که مذهب تشیع را به منزلۀ یک مذهب متمرکز و استبدادی معرفی کردهاند، مسلماً دچار گمراهی و اشتباه بزرگ گردیدهاند و این طرز فکر، برخاسته از مفهوم کلیسا و روحانیت مسیح است که در ذهن آنان به قرینه فکری وارد شده است... .18
اینک در بخش دوم این مقاله سه تا از مهمترین آموزههای اندیشه مهدویت در نگاه شیعه ارائه و تبیین میشود تا گواه روشنی بر بالندگی فرهنگ شیعه و حقانیت اصل مکتب تشیع باشد.
1. فرهنگ انتظار
از مهمترین مسائل و آموزههای مربوط به اندیشه مهدویت، مسئله «انتظار فرج» است که به دلیل اهمیت فوقالعاده و نقش گسترده و بسیار سازندهاش در نگاه شیعی، از آن به «فرهنگ انتظار» یاد میشود.
اصل مسئله انتظار ـ صرفنظر از نوع نگرش به آن و چگونگی پردازش آن ـ یک ایده فراگیر در مکاتب و ادیان و به ویژه در اسلام است؛ چون ـ گذشت که ـ انتظار دنیایی بهتر و آیندهای روشنتر در پرتو انقلاب جهانی منجی موعود، یک اندیشه فراگیر است؛ ولی نگاه مکتب تشیع به آن و چگونگی پردازشش با سایر ادیان و مذاهب تفاوتهای چشمگیری دارد و بسیار بالندهتر و تحولآفرینتر است.
راز این بالندگی و سازندگی فلسفه و فرهنگ انتظار در نگاه شیعی را باید در جامعیت نگاه این مکتب به اصل مسئله مهدویت جستوجو کرد؛ چرا که شیعه به «موعود زندۀ حاضر در صحنه اجتماع بشری منتظر فرمان الهی برای ظهور و در عین حال پنهان از چشم ما،» معتقد است و آمدنش را شب و روز و بلکه هر لحظه انتظار میکشد! چنین باور و انتظار بالندهای دربارۀ «مهدی موعود علیهالسّلام» را در هیچ مکتب و مذهبی نمیتوان یافت.
آری، فلسفه انتظار، دمیدن روح امیدواری و پایداری است. انتظار و عقیده به ظهور مصلح این چنینی، شیعه را در جریان زمان، برای هرگونه حادثه و رخدادی آماده و پایدار ساخت و روزنه امید به رهایی از مشکلات و رسیدن به ساحل نجات را در دلش دمید و چنین بود که جامعه شیعه در پرتو آن از زوال و رکود مصون ماند و بلکه هر روز بالندهتر و قویتر شده و تا امروز این عقیده و انتظار، تداومبخش حیات بالندۀ مکتب تشیع و عامل پایداری و استواری پیروان آن میباشد.
به همین دلیل، شیعیانی که با وضعیت اسفبار و شرایط سخت و مرگبار دوران حاکمیت بنیامیه و بنیعباس، روبهرو شده بودند، اگر از روح آمیخته با فرهنگ عاشورایی جهادگری، فداکاری و پایداری در راه هدف و شهادتطلبی برخوردار نبودند و نیز ظهور منجی را انتظار نمیکشیدند و اعتقاد به پیروزی حق و عدالت نداشتند، هرگز حاضر به اینگونه فداکاریها و از جان گذشتگیها در قیامها و انقلابهای خونین نمیشدند و اساساً حال مقاومت و انگیزه پایداری و از جان گذشتگی را از دست میدادند و از دگرگون شدن اوضاع و کمی عِدّه و عُدّه ناامید شده و از پای درمیآمدند و ریشۀ هرگونه حرکت اصلاحی و روح پایداری در آنها خشک میشد.
از اینرو، پس از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله تا به امروز، ریشۀ همه حرکتها و نهضتهای فراوان شیعه علیه حکام و سلاطین جور، اندیشه و فرهنگ عاشورایی و اندیشه مهدویت و به ویژه فلسفه انتظار آن و عقیده به ادامۀ مبارزه حق علیه باطل بوده است.
اینک باید مفهوم دقیق انتظار روشن شود و آثار سازنده آن نیز تبیین گردد، تا بالندگی این عقیده و به تبع آن بالندگی اصل مکتب تشیع نیز آشکار شود.
انتظار در لغت به معنای چشمداشت و چشم به راه بودن و نوعی امید به آینده داشتن است. 19 نتیجهای که از معنای لغوی «انتظار» به دست میآید این است که کسی که عمل زشت و ناهنجاری انجام داده، منتظر کیفر آن میباشد و کسی که بذری را در زمین پاشیده، منتظر است که محصولش از زمین سر بر آورد و سرسبز شود و کسی که کار خیر و شایستهای انجام داده، منتظر است تا روزی فرا رسد و او پاداش کار خیرش را دریافت کند و کسی که انتظار آمدن شخصی را میکشد، خودش را مهیای دیدارش میکند.
اما در معنای اصطلاحی آن در نزد شیعه انتظار عبارت است از ایمان استوار به امامت و ولایت حضرت ولی عصر علیهالسّلام و امید به ظهور حتمی آن واپسین حجت الهی و آغاز حکومت صالحان. 20 نیز در تعریف انتظار گفتهاند که حالتی نفسانی و صفتی قلبی است و در مقابل یأس و ناامیدی قرار دارد. این نوع انتظار موجب حرکت و آمادگی روحی و جسمی میشود. هر مقدار که انتظار عمیقتر و شدیدتر باشد آمادگی و مهیّا شدن انسان بیشتر و قویتر میشود.21
انتظار فرج در تفکر اسلام ناب شیعی، در واقع نوعی آمادگی است؛ آمادگی برای پاک شدن، پاک زیستن؛ آمادگی برای حرکتی مستمر و دائم، توأم با خودسازی، دگرسازی و زمینهسازی؛ و سرانجام آمادگی برای تهیه قوا برای شرکت در نهضت عظیم و جهانی حضرت مهدی علیهالسّلام که آغاز آن، ظهور حضرت و پایان آن، شکست تاریکیها و ستمها و نتیجۀ آن، برپایی حکومت عدل الهی در گسترۀ گیتی به زعامت آن رهبر بزرگ الهی است.
آری، انتظار در تفکر ناب اسلامی به شیعه واقعی امید، عشق و نشاط میبخشد و توان، صبر و پایداری، حرکت و تلاش میدهد. در این فرهنگ و گفتمان همه چیز معنای خاصی پیدا میکند. شیعۀ منتظر، انسان هوشمند، انقلابی و فداکاری است که با خودآگاهی و معرفت، به حقیقت منجی و موعود جهانی و هویت عینی او در ابعاد شخصیت حقیقی و حقوقیاش ایمان دارد و به تبع شرایط گاهی با سلاح مبارزه، گاهی با صبر و شکیبایی و در پیش گرفتن تاکتیک تقیه و زمانی با تعامل و مصلحت، زمینه را برای ظهور مهدی موعود علیهالسّلام فراهم میکند.
در دعای «عهد»، منتظر واقعی، انسان خودساختهای معرفی میشود که آمادۀ همراهی با امام عصر علیهالسّلام است!22
اصل «انتظار فرج» از یک اصل کلی اسلامی مایه میگیرد و آن، اصل ضرورت امیدواری به لطف و رحمت خدا و حرمت یأس و نومیدی از لطف و رحمت او، که موجب میشود انسانهای مؤمن امیدوار به رحمت و فضل الهی و گشایش امور باشند و رهایی از تنگناها، مشکلات و دشواریهای زندگی را انتظار بکشند.
بنابراین، دلیل اصلی این انتظار همان نویدهای قرآن کریم به نجات و گشایش امور و 23 نیز روایات معتبری است که مسئله ظهور حضرت مهدی علیهالسّلام، برچیده شدن بساط ظلم و ستم و حاکمیت دولت حق به دست او را به عنوان وعده تخلّفناپذیر الهی مطرح کردهاند، که منابع بیشمار آن در ارجاعات گذشته ارائه شد و اکنون به عنوان نمونه، برخی از اینگونه روایات ذکر میشود.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میفرماید:
لا تَقُومُ السّاعَةُ حَتّی تُمْلَأُ الْأرْضُ ظُلْماً وَ عُدْواناً ثُمَّ یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتی اَوْ قالَ مِنْ اَهْلِ بَیْتی یَمْلَأُها قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ عُدْواناً.24
قیامت برپا نمیشود تا اینکه زمین از ظلم و دشمنی پر شود، سپس مردی از عترت و اهل بیتم قیام کند، زمین را از عدل و قسط برپا کند همچنانکه ـ پیش از این ـ از ستم و دشمنی پر شده بود.
نیز آن حضرت روایت دیگری تصریح کرده که «مهدی علیهالسّلام از فرزندانم است برای او غیبتی است، هنگامی که ظهور کرد زمین را از عدل و داد پر میکند همچنان که از ظلم و جور پر شده بود».25
امام حسین علیهالسّلام نیز میفرماید:
لَوْ لَمْ یَبْقِ مِنَ الدُّنیا اِلّا یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذالِکَ الْیَوْمَ حَتّی یَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدی فَیَمْلَأُها عَدْلاً وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً....26
اگر از عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد خداوند آن یک روز را آن قدر طولانی میکند تا مردی از فرزندانم قیام و ظهور کند، سپس زمین را از عدل و قسط پر کند، چنانکه پیش از آن از جور و ستم پر شده بود.
رسالت منتظران
نگاهی اجمالی به روایاتی که فضیلت و اهمیت انتظار ظهور امام عصر علیهالسّلام و تحقق جامعه مهدوی را بیان داشتهاند، نشاندهندۀ آن است که پیشوایان معصوم علیهالسّلام درصدد فرهنگسازی بودهاند. آنان در مقام ایجاد جامعهای بودهاند که منتظران ظهور امام زمان علیهالسّلام خود را در شرایط ظهور و حضور در محضر آن حضرت احساس کرده و آرمانها و منویات مقدس و تعالیبخش او را ـ نه صرفاً در ذهن و باور قلبی بلکه ـ در عینیت جامعه و صحنه عمل جستوجو کنند و به منصه ظهور و بروز درآورند و به مقدار توان پیاده نمایند و در پرتو آن، زندگی فردی و اجتماعی خویش را سامان دهند و در نتیجه حیات مهدیپسند، بالنده و رشدیافتهای را رقم بزنند. چنین زندگیای تحقق بخش «فرهنگ انتظار» خواهد بود. راز اهمیت و فضیلت بسیار والای انتظار فرج در روایات را باید در همین حیات بالندۀ شکل گرفته در پرتو انتظار سازنده و مثبت جستوجو کرد. برخی از روایات مربوط به آن چنین است:
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید:
ـ اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمّتی اِنتظارُ فَرَجِ اللهِ عزَّوجلَّ.27
برترین اعمال امت من، انتظار فرج خدای عزّوجل است.
ـ اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنتظارُالْفَرَجِ.28
برترین عبادت، انتظار فرج است.
ـ اَفْضَلُ جِهادِ اُمَّتی اِنتظارُ الْفَرَجِ.29
برترین جهاد امتم، انتظار فرج است.
نیز در برخی روایات دیگر، منتظران را برترین مردم همه روزگاران برمیشمارند؛30 و آنها را همانند کسانی میدانند که در راه خدا به خون خود غلطیدهاند؛31 و در پیشگاه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به شهادت رسیدهاند. 32 امام کاظم علیهالسّلام فرمود:
خوشا به حال شیعیان ما که در زمان غیبت قائممان به ریسمان ما چنگ میزنند و بر دوستی ما و دشمنی با دشمنان ما ثابت میمانند. آنان از ما و ما از آنهاییم آنها به امامت ما خشنود و ما به پیروی آنان خرسندیم. خوشا به احوالشان، به خدا سوگند آنان در روز قیامت در مرتبه ما و با ما خواهند بود!33
بنابراین، انتظار فرج، رسالتی بس بزرگ بر دوش منتظران ظهور مهدی موعود علیهالسّلام است؛ انتظاری بالنده، مسئولیتساز و تعهدآور که گریزی از پذیرش آن برای پیروان اسلام ناب محمدی، شیعیان دلباختۀ اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و منتظران حقیقی و چشم به راه ظهور مهدی علیهالسّلام نیست.
آری، انتظاری که از آن سخن میرود، انسان را همچون کسی میگرداند که مسافری بسی عزیز و گرانمایه در سفر دارد و او هر لحظه آمدنش را به انتظار نشسته و به هر وسیله ممکن در تلاش بوده و باید باشد تا زمینه ظهور و هرچه زودتر آمدنش را فراهم کند و از طولانی شدن غیبت و نیامدنش، سخت در رنج و غم بوده و آه و فغان سر میدهد و اشک فراق بر گونه جاری میسازد؛ و آنچنان به مسافر منتظر ظهور و ورودش عشق و محبت میورزد که لحظهای از یاد او غافل نبوده و فراموشش نمیکند.
از اینرو، برای اثبات راستی انتظارش و عشق و محبتش به آن مسافر عزیزتر از جانش که همچون خورشید فروزانی در پس پرده غیبت قرار گرفته و از دیدهها پوشیده و پنهان مانده است، باید اعمال و اقداماتی را انجام دهد و این اعمال و اقدامات تحت عنوان وظایف و تکالیف منتظران در عصر غیبت از سوی پیشوایان معصوم علیهمالسّلام بیان و اعلام شده است؛ چرا که انجام این تعهدات و تکالیف، هم موجب تعجیل در ظهور منجی موعود علیهالسّلام میشود و هم منتظران را به آن پاداش والای اعلام شده در روایات میرساند و هم این که پایبندی به آن آموزهها و دستورات، آنها را به کمالات معنوی و ایمان برتر دینی ارتقا میدهد.
اما این اعمال و وظایف منتظران در عصر غیبت بسیار زیاد است، به طوری که دربارۀ آنها کتب فراوانی از سوی عالمان دینی تدوین و نگارش شده است، که از جمله آنها میتوان از دو جلد کتاب گرانسنگ «مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم» به قلم محمدتقی موسوی اصفهانی نام برد که حدود هشتاد وظیفه از وظایف شیعیان را برشمرده است.
برخی از این وظایف عبارتاند از:
1. شناخت درست امام زمان علیهالسّلام در ابعاد شخصیت حقیقی و حقوقی، به این بیان که بخشی از شناخت آن حضرت مربوط به شخص اوست مبنی بر اینکه پدر و مادرش کیاند، تولدش کی و کجا است غیبت او چگونه است و محل زندگیاش کجاست؛ و بخشی مربوط به شخصیت حقوقی اوست مبنی بر اینکه او امامی از امامان معصوم علیهالسّلام از اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله وصیای از سلسله اوصیای دوازدهگانه او و نیز جانشینی از جانشینان راستین آن حضرت میباشد. به بیان روشنتر، بشناسند که امام زمان علیهالسّلام دوازدهمین امام از سلسله امامت است که بنا به دلایلی از دیدهها پنهان شده و روزی که خدا بخواهد ظهور خواهد کرد و جهان را از عدل و داد پر مینماید و اسلام را با تمام ابعاد و احکام آن در گستره جهان تبلیغ و منتشر نموده و حکومت واحد جهانی اسلام را تشکیل خواهد داد.
روشن است این جنبه از شخصیت امام زمان علیهالسّلام که از آن به «امامت خاصه» نیز تعبیر میشود، به عنوان بخش جدانشدنی و تفکیکناپذیر از اصل امامت یا «امامت عامه» است که به عنوان اصلی از اصول دین و مذهب شیعه مطرح است، که به تصریح روایات معتبر، نشناختن جایگاه امامت امام ـ به همه ابعاد آن ـ همان و مردن به مرگ جاهلیت و کفر همان.34
2. دعا برای سلامتی آن حضرت، به گونهای که ائمه علیهمالسّلام تعلیم دادهاند.35
3. صدقه دادن برای سلامتی ایشان،36 همانگونه که وقتی یکی از عزیزان ما در سفر است صدقه میدهیم تا سالم برگردد. این صدقه نوعی ابراز محبّت و مودّت به آن حضرت است.
4. اندوهناک بودن در فراق آن حضرت و اظهار محبّت و عشق به آن حضرت و شوق دیدارش را داشتن و تلاش برای تشرف به محضرش و پیوسته به یادش بودن.37
5. هنگامی که نام آن حضرت «قائم آل محمد صلیاللهعلیهوآله» برده میشود، همه برای تعظیم و تکریم او بپا خیزند. چنانکه ائمه علیهالسّلام این کار را میکردند. به عنوان نمونه، روایت شده که حضرت امام رضا علیهالسّلام در مجلسی در خراسان وقتی نام مبارک «قائم علیهالسّلام» برده شد، ایستاد و دست بر سرش نهاد و فرمود:
اَللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ.38
خداوندا! فرجش را تسریع فرما و زمینه خروجش را آسان گردان.
6. آشنا کردن مردم با امامتش، ولایت و سیطره ولاییاش بر عالم و آدم به اذن و قدرت الهی و راهنمایی مردم به لزوم پیروی از ایشان و انتظار ظهورش را کشیدن، که نوعی «تواصی به حق» مورد خواست و تأکید قرآن کریم است.39
7. بزرگداشت و تجلیل از مقام افرادی که منسوب به آن حضرت هستند؛ از قبیل علما، فقها و به ویژه ولیفقیه در عصر ما، سادات و صالحان، که از خاندان آن حضرت یا شاگردان و شیعیان اویند؛ چرا که احترام و تجلیل اینگونه افراد، احترام و تجلیل آن حضرت به شمار میآید.
8. توسّل به امام زمان علیهالسّلام برای برآوردن حاجات و حل مشکلات و طلب شفاعت از او.
9. تعیین نکردن وقت ظهور و تکذیب کسانی که وقت ظهور آن حضرت را تعیین میکنند.40
10. صبر بر غیبت آن حضرت و امیدوار بودن به ظهور آن حضرت و انتظارش را کشیدن.41
11. انجام کارهایی که موجب خشنودی و نشاط آن حضرت و پرهیز از کارهایی که موجب رنجش و اندوه او میشود. به بیان روشنتر، پارسایی و پرهیزکاری پیشه کردن و تخلق به اخلاق و مکارم اخلاقی و پرهیز از گناه و ظلم و فساد اخلاقی. چه اینکه جهاد، تزکیه و تهذیب نفس، از بهترین نشانههای انتظار ظهور آن حضرت و از برترین ویژگیهای منتظران و یاران حقیقی او به شمار میرود.42
امام جعفر صادق علیهالسّلام میفرماید:
کسی که دوست دارد از اصحاب قائم علیهالسّلام باشد، باید منتظر باشد و پرهیزکاری و ورع و کسب مکارم اخلاقی پیشه کند. چنین کسی منتظر واقعی [امام زمان علیهالسّلام] است. پس اگر بمیرد و ظهور قائم علیهالسّلام پس از آن باشد، برای او پاداش کسی است که امام زمان علیهالسّلام را درک کرده است. پس جدّیت و تلاش کنید و منتظر باشید... .43
بنابراین، آیا براستی چنین انتظاری برای ظهور موعود با آن ویژگیهای برشمرده، انتظاری سازنده و بالنده نبوده و نشان از بالندگی و پویایی اصل مکتب تشیّع نمیدهد؟
رهآورد انتظار
انتظار در فرهنگ شیعی به دلیل تعالیم و آموزههای بسیار سازنده و بالندهاش، در صورت اجرایی شدن آن وظایف و آموزههای مترقی، امید به آینده روشنی که در میان همه ملل مطرح است را عینیت بخشیده و کاربردی میکند و موجب بالندگی حیات فرد فرد منتظران حقیقی و نیز شکوفایی حیات اجتماعی آنان میشود. بر این اساس، جامعه منتظر مهدی موعود علیهالسّلام در تفکر شیعی، جامعهای زنده، امیدوار، بانشاط و بالنده بوده، دارای افقی روشن، اهدافی انسانی ـ الهی بلند و ارزشمند و آرمانهای شورانگیز و تحولآفرین است.
از اینرو، انتظار موعود در نگاه شیعی یک انتظار صرفاً ایدهآلی و آرمانی فاقد هرگونه آثار عینی و عملی نیست؛ چون انتظار موعود در مفهوم اسلام ناب شیعی به واقع انتظار جامعهای است که انسانها در آن به پرتو تعالیم و آموزههای مهدوی به تکامل علمی، عقلی و معنوی رسیده و به تمام ابعاد وجودی رشد و تعالی یافته و همه استعدادها و ظرفیتهای ذاتی و درونیشان شکوفا شده است و در نتیجه، همگی به مراتبی از مقام «انسان کامل» به فراخور ظرفیت خود رسیدهاند.
این رهآورد و آثار، به دو قسم فردی و اجتماعی تقسیم میشود و ما به دلیل اهمیت بیشتر آثار و رهآورد اجتماعی، آن را مقدم داشته و جلوتر بیان میکنیم.
الف. رهآورد اجتماعی
جامعه شیعی، به گواهی اسناد و مدارک، در طول حیاتش، جامعهای انقلابی، پرشور، حماسهساز، ستمستیز و اصلاحطلب بوده است؛ و به دلیل برخورداری از همین روحیات ارزشمند و به ویژه روح مقاومت و پایداری و تسلیم و سازشناپذیری در برابر حکومتهای جبّار و ستمپیشه، پیوسته دستخوش نهضتها، قیامها و انقلابهای فراوان کوچک و بزرگ بوده است، که آخرین و ـ شاید ـ کاملترین آن تاکنون، انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی رحمهمالله است که در 22 بهمن سال 1357 به پیروزی نهایی رسیده و منجر به تشکیل نظام مقدس «جمهوری اسلامی ایران» شده است. چنین روحیات حماسی، سلحشوری و پایداری در پیروان هیچ یک از مذاهب دیگر اسلامی دیده نمیشود.
تردیدی نیست که جامعه شیعی، داشتن چنین روحیه پایداری در برابر رهبریهای فاسد و مبارزه با ظلم و فساد را مرهون فرهنگ غنی اهلبیت علیهمالسّلام و به ویژه فرهنگ عاشورا و فرهنگ انتظار است. چرا که جامعهای که شهروندان فرهیخته و آگاه آن منتظر ظهور مصلح جهانی هستند، نه تنها خودشان را به صلاح و سداد میکشانند و خودسازی میکنند، بلکه درصدد اصلاح دیگران و ایجاد جامعه مهدیپسند نیز هستند تا در پرتو آن زمینه ظهور آن مصلح کل را فراهم کنند.
به همین دلیل، چنین روحیات فراگیر شیعی، جامعه شیعه را پیوسته جامعهای متحرک، انقلابی و پایدار در برابر مشکلات و سختیها بار آورده و از سکون، سکوت، و سازشکاری و همراهی با جریانهای باطل و حکومتهای غاصب و ستمگر باز داشته است؛ هرچند از میان جوامع شیعی کسانی بوده و هستند که به دلیل کجفهمی، تفسیر غلط فرهنگ انتظار و روحیه ضعیف و بیمارشان، انتظار به معنای غلط و منفی را ترویج کرده و میکنند و در نتیجه، عکس جریان پیش گفته حرکت میکنند، ولی به لطف الهی نسبت به کل شیعیان، گروه اندک و ناچیزی به شمار میآیند و تلاشهای منفی و مخرّب آنها تأثیر به سزایی در جریان فکری ـ سیاسی زلال و ناب شیعی نداشته و ندارد.
بخشی از آثار سودمند اجتماعی، رهآورد توجه و عنایات خود حضرت ولی عصر علیهالسّلام به جامعی شیعی است، که برخی از آنها به طور فهرستوار به این شرح است:
1. محافظت از شیعه و پاسداری از اقتدار و عزّت آنها.44
2. دفع بلا از شیعیان و منتظران.45
3. دعا برای شیعیان و منتظران.46
4. نصب نوّاب عام و تأیید و حمایت از آنها.47
5. برآوردن حاجات و حل مشکلات آنها.48
6. شفای بیماران.49
7. دستگیری گمشدگان.50
8. پاسخ به معضلات و مشکلات علمی.51
9. نصیحت و تذکّر در مواقع لزوم.52
ب. رهآورد فردی
رهآورد و آثار فردی انتظار فرج فزون از شمار است، به حدی که دربارۀ آن کتابهایی نوشتهاند، که دو تا از کتابهای مربوط به آن یکی برکات حضرت ولی عصر 7 (یا حکایات کتاب عبقری الحسان، علیاکبر نهاوندی) و دیگری، عنایات حضرت مهدی علیهالسّلام به علما و طلاب، به قلم محمدرضا باقیاصفهانی است. از این رو، طرح و بررسی تفصیلی اینگونه آثار مثبت و سودمند در گنجایش این مقاله نبوده و مجال دیگری میخواهد.
بخشی از این آثار و رهآورد را نویسندۀ کتاب گرانسنگ «مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم علیهالسّلام» در جلد اول باب پنجم آن آورده است، که در اینجا به طور گزینشی به برخی از آنها اشاره میشود. البته پیش از آن یادآور میشویم که این آثار اختصاص به دعای خالصانه و عاجزانه به درگاه خدا برای فرج امام زمان علیهالسّلام و تعجیل در ظهورش دارد. روشن است کسانی میتوانند از این آثار و نتایج سودمند دعا برای فرج آن حضرت به طور کامل بهرهمند شوند که با خودسازی و همراهی عملی و واقعی با امام زمان علیهالسّلام و کسب شایستگی، زمینۀ استحقاق کامل را در خود ایجاد کرده باشند. اما برخی از رهآوردهای فردی دعای فرج، عبارتاند از:
1. موجب فزونی نعمت میشود؛
2. مایۀ ناراحتی شیطان لعین است؛
3.موجب نجات از فتنههای آخرالزمان است؛
4. ادای بخشی از حقوق آن حضرت به شمار میآید؛
5. زنده کردن اوامر ائمه علیهمالسّلام میباشد؛
6. دعای امام زمان علیهالسّلام در حق دعاکنندۀ فرج را در پی دارد؛
7. موجب شفاعت آن حضرت در روز قیامت است؛
8. مایه استجابت سایر دعاهاست؛
9. مایه دفع بلاها میشود؛
10. موجب آمرزش گناهان است؛
11. زمینه تشرف به محضر آن حضرت در بیداری و خواب برایش فراهم میشود؛
12. موجب تسریع در فرج و ظهور آن حضرت است؛
13. آثار نیک آن به والدین دعاکننده میرسد؛
14. عمر انسان را طولانیتر میکند؛
15. کمک و عنایت خداوندی را به همراه دارد؛
16. هنگام مرگ به او نوید نجات داده میشود و بر او آسان گرفته میشود؛
17. از محبوبترین افراد نزد خدا و رسولش میشود؛
18. شفاعت او در قیامت دربارۀ گناهکاران، پذیرفته میشود؛
19. از تشنگی روز قیامت در امان میماند؛
20. فرشتگان برای او طلب آمرزش میکنند؛
21. حسابرسی او آسان میشود؛
22. روز قیامت هدایای ویژهای دریافت میکند؛
23. سبب افزایش ایمان و تکامل آن میشود؛
24. تعظیم شعائر الهی است؛
25. دعاکنندۀ فرج، پاداش کسی را دارد که زیر پرچم حضرت ولی عصر علیهالسّلام شهید شده باشد.53
2. عدالتمحوری
یکی دیگر از مفاهیم و آموزههای محوری در اندیشه مهدویت در نگاه شیعی، مفهوم و آموزه عدالت است. به حدی عنصر عدل و قسط در اندیشه مهدویت شیعی مورد توجه و اهتمام است که اگر هدف اصلی از قیام و ظهور حضرت مهدی علیهالسّلام را برقراری عدالت و قسط و زدودن ستم و تبعیض در گستره جهان بدانیم به گزاف سخن نگفتهایم. به همین دلیل «عدالتگستری»، شعار و آرمان اصلی آن حضرت است. چنانکه در زیارتنامهاش میخوانیم:
اَلسَّلامُ عَلَی الْقائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمِشْتَهَرِ.54
سلام بر امام قائم منتظر (فرمان الهی برای ظهور) و سلطان عادل مشهور.
توضیح آنکه، عدالت و برقراری نظام اجتماعی براساس عدل و قسط در مکاتب آسمانی و توحیدی و به ویژه اسلام از جایگاه بسیار والا و مقدسی برخوردار بوده و به عنوان یک آرمان بزرگ و رسالتمحوری پیامبران الهی مطرح است و در ارتباط تنگاتنگ با اصل توحید و خداپرستی بوده و با آن پیوند ناگسستنی دارد؛ چرا که خاستگاه همۀ ارزشهای اصیل انسانی، خداوند متعال و برخاسته از ارادۀ تکوینی و تشریعی اوست. این مسئله واقعیت تردیدناپذیری است که با مراجعه به قرآن کریم به راحتی قابل شناسایی است. اینک به عنوان نمونه چند آیه ارائه میشود:
إنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإحْسَانِ. (نحل: 90)
خداوند متعال (همگی را) به عدالتورزی و نیکویی فرمان میدهد.
یَا أیُّهَال الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لَایَجْرِ مَنَّکُمْ شَنئَانُ قَوْمٍ عَلَی أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی. (مائده: 8)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! همواره برای خدا قیام کنید و از روی عدالت، گواهی دهید. دشمنی با جمعیّتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. عدالت ورزید که به پرهیزکاری نزدیکتر است.
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمْ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ... (حدید: 25)
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و به آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم برای اقامه عدل و قسط بپاخیزند.
راز برجستگی بسیار بالای عنصر عدالت در مکتب توحیدی ناب اسلام، این است که اسلام دین فطرت و عقل است و عدلدوستی و عدلخواهی و در برابر، ظلمگریزی نیز خواست فطری انسان است. طبیعی است که دین فطری به خواست فطری انسانها توجه کافی داشته باشد و برای تحقق آن در میان انسانها اهتمام ورزد.55
به همین دلیل، نظام امامت شیعه، به عنوان اسلام ناب محمدی صلیالله علیه و آله، نظام عدالت و قسط نامیده میشود و عنصر عدالت در این مکتب و مذهب آنچنان پررنگ و برجسته مطرح شده و در نقطه مرکزی اهداف آن قرار گرفته که به عنوان یک اصل از اصول مذهبی آن مطرح میباشد. در هیچ مکتب و مذهبی اصل عدل تا این اندازه پررنگ و برجسته مطرح نشده است.
از اینرو، این مسئله یکی از نشانههای قوی حقّانیت مذهب تشیّع و رمز و راز بالندگی و پویایی آن به شمار میآید. چرا که مشکل اصلی جوامع انسانی در گذشته و حال همین مسئله یعنی عدلخواهی بشریت از یکسو و نبود عدل و قسط در جوامع بشری و حاکمیت ستم و ستمکاران بر آنها از سوی دیگر است.
آیا گواهی محکمتر و مهمتر از این بر عدلمحوری مکتب تشیع وجود دارد که پافشاری پیشوای نخستین آن امیرمؤمنان علی علیهالسّلام بر پیاده کردن عدل و قسط در جامعه اسلامی بود که مخالفان او برنتابیدند و او را در محراب عبادت به شهادت رسانیدند. و بر همین اساس دربارۀ آن حضرت این جمله مشهور شد که: «قُتِلَ فی مِحْرابِ عَبادَتِهِ لَشِدَّةِ عَدْلِهِ».
آری، عدالتخواهی شیعه را نقطه پایانی نیست؛ به دلیل اینکه حضرت مهدی موعود علیهالسّلام به عنوان خاتمالاوصیا، میراثدار بزرگ امامت و رسالت و منجی عالم بشریت، هدف اساسی قیام و ظهورش را برپایی حکومت عدل جهانی اسلام بر محور توحید و خداپرستی قرار داده است و همچنان در پس پرده غیب به انتظار فرمان الهی بسر میبرد تا به اذن و اراده او ظهور کند و بساط ظلم و جور را از زمین برچیند و عدل و داد را جایگزین آن نماید.
چنانکه جد گرامیاش رسول اکرم صلیالله علیه و آله در این زمینه میفرماید:
یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتی یُواطی اِسْمُهُ اِسْمی وَ خُلْقُهُ خُلْقی فَیَمْلَاُها عَدْلاً وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.56
مردی از اهل بیت من قیام میکند که نامش نام من و خلقش خلق من است پس زمین را از عدل و قسط پر میکند، چنانکه از ظلم و جور پر شده بود.
نیز فرمود:
مژده میدهم شما را به مهدی که او در امت من، به هنگام اختلاف و سختیها برانگیخته میشود. پس زمین را از قسط و عدل پر میکند، همانطوری که از جور و ظلم پر شده بود. ساکنان آسمان و زمین از او خشنود میگردند. مال و ثروت را میان مردم به تساوی و برابر تقسیم میکند. خداوند دلهای امت محمد صلیاللهعلیهوآله را از بینیازی پر میکند و عدل و قسط او آنان را فرا میگیرد.
به همین دلیل، در میان ویژگیهای قیام و حکومت امام زمان علیهالسّلام هیچ یک به اندازه «عدالت و قسط» برجستگی و روشنی ندارد. در روایات معصومین علیهمالسّلام از آن امام علیهالسّلام به عنوان مظهر و تجلّی کامل عدالت یاد شده است. دامنۀ عدالتگستری آن حضرت تا اقصی نقاط جهان و جوامع بشری نفوذ میکند؛57 و در پرتو این عدالت فراگیر، هیچ انسانی در قید بندگی و بردگی باقی نمیماند.58 حقوق به یغما رفته انسانها به آنان بازگردانده میشود؛59 و زمینه استثمار انسان از انسان به کلی برچیده میشود.60 زمین از هر نوع خیانت و نادرستی پاک میگردد.61 و عدالت چنان فراگیر میشود که مردم آرزو میکنند، ای کاش مردگانشان در میان زندگان بودند و از این خوان گسترده عدالت حقیقی بهرهمند میشدند.62
آری، در جایگاه بس مهم عدالت در قیام و ظهور حضرت مهدی علیهالسّلام همین بس که طبق روایت، اگر حتی جز یک روز از عمر دنیا باقی نمانده باشد، خداوند آن یک روز را آنقدر طولانی میکند تا آن حضرت قیام کند و زمین را از هرگونه ظلم، فساد و تبعیض پاک کند و عدل و داد و برابری و برادری را جایگزین آن گرداند.63 سخن در این زمینه فراوان است و نیازمند بررسی و مطالعه بیشتر در منابع دینی و کتبی است که در این باره به نگارش درآمده است.64
بنابراین، در این مسئله نیز نباید تردید کرد که میان عقیده به ظهور امام زمان علیهالسّلام و انتظار ظهورش را کشیدن و میان جایگاه عدل در نظام امامت شیعی و عدالتمحوری اندیشه مهدویت در نگاه شیعی، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. به همین دلیل، بر پایه معنای جامعی که برای انتظار ارائه شده، مسئله عدالتخواهی و عدالتورزی بر روح انتظار و جان منتظران پرتوافکن میشود و آنان را به طور جدی در صحنه عمل و در همه ساحتهای زندگی و شئون رفتاری متعهد به عدالتورزی و ستمگریزی مینماید. راز سازشناپذیری شیعیان منتظر ظهور امام زمان علیهالسّلام با ستمپیشگان و مستکبران در همه مناطق شیعهنشین دنیا را باید در همین مسئله جستوجو کرد.
3. رهایی مظلومان و مستضعفان
به موازات عدالتمحوری و عدالتگستری در قیام و نهضت جهانی حضرت مهدی علیهالسّلام، آرمان رهایی مظلومان و مستضعفان ستمدیده و محروم از حقوق در آن جایگاه ویژهای پیدا میکند و به عنوان نتیجه و ثمره مستقیم عدالتگستری و ستمستیزی آن حضرت مطرح میباشد.
قرآن کریم نیز در آیاتی بر این حقیقت تصریح کرده که روزی مؤمنان مظلوم و ستمدیده و مستضعفان جهان، از یوغ ستم مستکبران و جبّاران رهایی مییابند و خود صاحب و وارث زمین میگردند.
وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصّالِحُونَ. (انبیاء: 105)
در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند شد.
علامه در المیزان دربارۀ این آیه مینویسد که مراد از بندگان صالح طبق روایات معتبر و متواتر سنّی و شیعه حضرت مهدی علیهالسّلام و یاران او و مؤمنان عصر ظهور میباشند.65
وَ نُرِیدُ أَنْ نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجَعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ. (قصص: 5)
میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.
گرچه آیۀ مزبور به شواهد آیات قبل و بعد آن، دربارۀ مستضعفان قوم بنیاسرائیل و رهاییشان از زیر یوغ فرعون و فرعونیان است ولی لحن این آیه طوری است که هرگز درصدد بیان یک برنامه مقطعی در زمان خاص نیست، بلکه بیانگر یک قانون کلی برای همۀ اعصار و قرون و همه اقوام و ملل دنیا است. این خود نشانگر پیروزی حق بر باطل و مظلومان بر ستمگران است که یک قانون حتمی الهی و وعده تخلّفناپذیر او میباشد که روزی تحقّق خواهد یافت.
بر این اساس، گرچه در مقاطعی از تاریخ این وعده و ارادۀ الهی به طور نسبی در محدودهای از سرزمین و برای قومی خاص محقق شده است ولی به طور حتم تحقق آن در گستره جهان و برای همۀ مستضعفان و مظلومان جهان در زمان ظهور منجی کل و عدلگستر جهانی، حضرت مهدی موعود علیهالسّلام میسّر خواهد شد.66
این از افتخارات شیعیان است که این آموزه قرآنی را نیز در متن اهداف مقدس خویش قرار داده و به موازات عدلمحوری و ظلمستیزیشان، مظلومپروری و پشتیبانی از مستضعفان مسلمان و غیرمسلمان در گستره گیتی را نیز جزو آرمانهای مهم دین و مذهب خویش میدانند و برای رهایی از مظلومان و مستضعفان جهان از هیچگونه کوشش و تلاشی فروگذار نکرده و نمیکنند؛ چرا که این آموزه دینی نیز توسط امامان معصوم علیهمالسّلام در مکتب اهلبیت علیهمالسّلام نهادینه شده و آنان بر اجرای آن سفارشها و دستورات مؤکدی را بیان داشتهاند.
به عنوان نمونه، امیر مؤمنان علی علیهالسّلام در نامۀ مشهورش به «مالک اشتر نخعی» با تأکید بر رعایت حقوق مستضعفان و ستمدیدگان فرمود:
فَاِنّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلیاللهُ عَلَیهِ وَ آلِهْ یَقُولُ فی غَیْرِ مَوْطِنٍ: لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لایُؤْخَذُ لِلضَّعیفِ فیها حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مَتَتَعْتِعٍ.67
من بارها بار از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شنیدم، میفرمود: هرگز پاک و پاکیزه نخواهد شد ملت و امتی که حق ضعیفان و مستضعفان را از زورگویان و قدرتمندان بدون ترس نگیرد. (چنین مردمی هرگز روی سعادت را نخواهند دید!)
باز آن حضرت در فرمانی به فرزندان گرامش امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام چنین فرمود:
کُونا لِلظّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً.68
دشمن سرسخت ستمگر و یاور و پشتیبان مظلوم باشید!
براساس این تفکر ناب و آموزندۀ بالنده دینی و مذهبی بود که معمار بزرگ انقلاب اسلامی و نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی، قدس سره الشریف، پشتیبانی از ستمدیدگان و مستضعفان جهان و به ویژه ملتهای مستضعف مسلمان را جزو اهداف و آرمانهای اصلی انقلاب و نظام اسلامی ایران اعلام کرد و از هر فرصتی در تحقق این هدف مقدس استفاده نمود و تا آخرین روزهای زندگی افتخارآمیز خویش بر این ایده و آرمان مقدس پایدار و پایبند بود.
پس از او، خلف صالح و شایستهاش رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز این خط فکری و آرمان انقلابی امام را تداوم بخشید و هرگز از یاری مظلومان و مستضعفان جهان و به ویژه مسلمانان دریغ نمیورزد.
تشکیل ارتش بیست میلیونی بسیج مستضعفان در ایران، آرمان به جای مانده از امام راحل است. امید است با ظهور پیشوای مستضعفان حضرت مهدی علیهالسّلام همه ستمگران و زورگویان نابود شوند و مستضعفان و مظلومان جهان پیروز و آزاد گردند. آمین یا رب العالمین.
نتیجهگیری
از آنچه گفته شد، این نتایج به دست آمد:
1. آینده بشر در نگاه اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان و ادیان و مکاتب بشری و الهی روشن و امیدوارکننده است.
2. از میان ادیان و مکاتب، اسلام و از میان مذاهب اسلامی، شیعه اثنی عشریه، برترین و بالندهترین نگاه و پردازش را نسبت به آینده بشر و اندیشه مهدویت دارد.
3. بالندگی و برتری نگاه شیعه به اندیشه مهدویت به دلایل چندی است که از مهمترین آن؛ جایگاه اعتقادی دادن به مسئله مزبور، اعتقاد به موعود زندۀ مشخّص، و امکان ارتباط با موعود شیعی است.
4. آموزههای اندیشه مهدویت شیعی نیز بسیار مترقی و بالنده است. از جمله مهمترین این آموزهها عبارتند از: فرهنگ انتظار، عدالتمحوری و آرمان رهایی مظلومان و مستضعفان جهان را در سرلوحه اهداف خود قرار دادن.
نوع نگاه شیعه به مسائل یادشده و چگونگی پردازش آن، گواه روشنی بر بالندگی اندیشه مهدویت در نگاه شیعی و دلیل آشکاری بر بالندگی و برتری اصل مکتب تشیع است.