* شما حضور آقای احمدینژاد را در صحنه سیاست ایران در سال 1384 یکپدیده میدانید. بر چه اساسی این دیدگاه را دارید؟
** انقلاب اسلامی در سال 1357 برپایه آرمانها و اهدافی بزرگ به پیروزی رسید که تحتتاثیر هشت سال جنگ تحمیلی و رویکردهای ناهمگون اتخاذشده؛ در دولتهای پس از جنگ، نتوانستیم به این اهداف و آرمانها جامه عمل بپوشانیم و حتی از برخی اهداف و آرمانها فاصله گرفتیم. انتخاباتی که در مقطع سوم تیر 1384 برگزار و بهپیروزی آقای احمدینژاد منجر شد، فصل نوینی را در زندگی مردم ایران رقم زد زیرا اصلاح جهتگیریها در حوزه اجرایی کشور را که اصلیترین رکن مدیریت کشور محسوب میشود، به ارمغان آورد و به فرموده رهبری عزیز، قطار انقلاب در مسیر اصلی خودش قرار گرفت.
بعد از سوم تیر، انقلاب اسلامی و ارزشهای آن زنده شد و دولت اسلامی به معنای واقعی کلمه ظرفیت بالای خود را در اداره بهینه زندگی مردم و مدیریت مطلوب کشور نشان داد. جریان سوم تیر ریشه در آرمانهای انقلاب و خون شهدا دارد و جانمایه خود را از نهضت انبیا و صلحا به دست آورده است، بنابراین بنده معتقدم که حضور آقای احمدینژاد در صحنه سیاست ایران در سال 1384 یک پدیده معنادار و در زمره رویشهای تازه انقلاب اسلامی بود که رهبر فرزانه انقلاب نوید آن را داده بودند.
* با توضیحات شما، به نظر میرسد بیشتر طرز فکر و برنامه او را «پدیده» میدانید. خود او را چطور؟
** من عرض کردم که حضور او را در عرصه سیاست ایران، یک رویداد یا به تعبیری پدیده معنادار میدانم و البته این حضور به معنای حضور یک طرز تفکر و اندیشه سیاسی برآمده از متن انقلاب اسلامی است. به هر حال بر این باورم که تصمیمات، اقدامات، اظهارات و مواضع آقای احمدینژاد طی شش سال و نیم گذشته، او را به یک پدیده باارزش و ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامی تبدیل کرده است.
* اما برخی نیز معتقدند رفتار ایشان پرانتقاد بوده است. نظر شما چیست؟
** نظرات محترم است و هرکس میتواند درباره دیگران به اظهارنظر بپردازد. بالاخره هر کار بزرگ و ریشهداری مخالفان خود را دارد. مخالفان آقای احمدینژاد همواره تمایل داشتهاند به جای آنکه مخالف خوانده شوند، به عنوان منتقد مطرح شوند. از طرف دیگر توجه داشته باشید که طرح یک دیدگاه کلی، مشکلی را حل نمیکند. هرکسی میتواند دیگری را پرانتقاد یا کمانتقاد معرفی کند اما اینگونه اظهارنظرها ممکن است دقیق و عالمانه نباشد. باید مشخص شود که در چه زمینهای و چه انتقاداتی به ایشان وارد بوده است، تا پاسخ درخوری به آن داده شود.
* این چهره را بیشتر پیشبینیناپذیر میدانید یا پیچیده؟
** به تجربه، اثبات شده است که آقای احمدینژاد یک فرد بسیار باهوش و مسوولیتشناس است. برای او منافع کشور و مصالح انقلاب اولویت اول را دارد و بدیهی است که رییسجمهور کشوری مانند ایران نباید قابل پیشبینی باشد. اگر دشمنان بتوانند رفتار و مواضع او را پیشبینی کنند، دچار خسران خواهیم شد زیرا آنها پیشاپیش خواهند توانست واکنشهای خود را متناسب با رفتار و مواضع پیشبینیشده رییسجمهور ایران هماهنگ کنند.
در عین حال آقای احمدینژاد در اموری که به مردم مربوط میشود بسیار ساده، صمیمی و صادق است. او رییسجمهوری است که از موضع خاکساری و دستبوسی مردم با آنها تعامل میکند و این رفتار برآمده از رهنمودهای اسلام عزیز است. او مردم را ولینعمت خود میشناسد و با آنها رفتاری صادقانه و صمیمی دارد. بنابراین میتوان گفت که آقای احمدینژاد فقط در مواجهه با دشمنان ملت ایران است که پیچیده و در عین حال غیرقابل پیشبینی عمل میکند اما در مواجهه با مردم اینچنین نیست.
* اما هستند افرادی که معتقدند وی با همفکران و افراد داخل کشور هم که دشمن نبودهاند، پیچیده رفتار کرده است. نظرتان چیست؟
** همه نظرات محترم است اما بنده تاکنون با هیچ فرد همفکر آقای احمدینژاد مواجه نشدهام که بحثی از پیچیدگیهای رفتاری ایشان را مطرح کرده باشد برعکس انبوهی از افراد و همفکرانشان را مشاهده کردهام که صداقت، صفا و ارتباط عاطفی ایشان را مورد تمجید قرار دادهاند.
* امتیاز دولت آقای احمدینژاد و شخص ایشان را در چه میدانید؟
** آقای احمدینژاد با توکل به خدا و بدون برخورداری از هرگونه پشتوانه حزبی و گروهی وارد عرصه سیاست شده است. او برای رسیدن به اهداف و آرمانهای انقلاب، راه پیش روی خود را به خوبی میشناسد و میداند که چگونه باید به آنها جامه عمل بپوشاند. او به جز خدا، مردم و رهبری عزیز انقلاب، مدیون و بدهکار هیچکس دیگری نیست. هدفگذاریهایش در دولتهای نهم و دهم ستودنی است؛ عدالتگستری، مهرورزی به بندگان خدا، خدمت بیمنت به مردم و پیشرفت همهجانبه مادی و معنوی در همه جای کشور.
دولت آقای احمدینژاد چه در رویکردها و چه در عملکردهایش همواره در جهت تحقق همین اهداف برنامهریزی و تلاش کرده است. امتیاز ایشان ایناست که با وجود کارشکنیها و تبلیغات مسمومی که در هفت سال گذشته علیه او و دولتش صورت گرفته است، امروز اکثر قریب به اتفاق مردم ایران به او اعتماد دارند و البته بسیارند افراد صاحبنظری که او را مرد دهههای آینده میخوانند.
* اما با وجود این دیدگاه شما، ادبیات او و رفتارش با بسیاری از سیاستمداران ایران متفاوت بوده و هست. آیا این ادبیات و رفتارهای خاص با وزرا و... میتواند وجه تمایز او باشد؟
** همانطور که قبلا اشاره کردم، با انتخابات ریاستجمهوری سال 1384، یک تغییر بنیادین در جهتگیریها و در نتیجه عملکرد دستگاه اجرایی کشور شاهد بودیم اما این تغییر به سایر حوزهها در نظام جمهوری اسلامی ایران تسری پیدا نکرد و این امر، بر دشواری و پیچیدگیهای کار آقای احمدینژاد افزود. یعنی ایشان باید برود در مجمع تشخیص مصلحت نظام در کنار فردی بنشیند که چشم دیدن او را در قامت رییسجمهور ندارد و از همه ابزارهای در اختیارش برای تخریب شخصیت وی چه در قبل از انتخابات 84 و چه در سالهای پس از آن استفاده کرده است.
افرادی در حوزههای مختلف قدرت حضور دارند که حتی قبل از انتخابات 84 او را برای منصرف کردن از نامزدی در انتخابات تهدید به مرگ کرده بودند. کسی را به جای او در شهرداری تهران قرار دادهاند، که رقیب ناکام او در انتخابات بوده است و همچنان از موضع رقیب با او تعامل میکند. در راس قوهمقننه با کسی باید تعامل کند که با وجود برخورداری از حمایت اصولگرایان، در انتخابات ریاستجمهوری سال 84، آرای ناچیزی آورده و البته قرار داشتن دو برادر در راس دو قوهمقننه و قضاییه نیز تجربه سخت و سنگینی برای او بوده است. همچنین دستهای آلودهای به کار افتادهاند تا برنامههای او را برای رسیدن به اهداف انقلاب مختل کنند.
دستگاه تبلیغاتی پرحجم، فعال و موثری وجود دارد که با برخورداری از اتاقهای فکر و به صورت برنامهریزیشده، سرگرم دستکاری در اذهان عمومی علیه دولت او هستند و میکوشند حوزه اختیارات و اقتدار رییسجمهور را برای به زانو درآوردن او، محدود کنند. هر فردی میتواند خود را در جایگاه آقای احمدینژاد فرض کند تا درک کند که او با چه صحنه پیچیده و دشواری در داخل روبهروست. سوال شما متوجه رفتار متفاوت او با سایر سیاستمداران داخلی است در حالی که شاهد رفتار دور از انتظار سیاستمداران مورد نظر شما با او هستیم و بیش از آنکه شاهد رفتار متفاوتی از سوی رییسجمهور با آنها باشیم، رفتارها و اقدامات عجیب و غریبی را شاهد بودهایم که این جماعت مدعی، علیه او به کار بستهاند.
* فکر نمیکنید این امر ناشی از همان پیچیده بودن رفتارش است و اینکه بامسوولان و مقامات یا به قول شما این جماعت با ادبیاتی صحبت میکند که آنها را به رسمیت نمیشناسد؟ به هر حال او هم از همان ابتدا، از فاز تعامل وارد نشد. این سخن شما که رویکرد او، به بقیه حوزهها تسری پیدا نکرده است به این معنا نیست که همه با شخص رییس دولت هماهنگ شوند؟ پس تفکیک قوا چه میشود؟
** دولت پرکاری مثل دولت آقای احمدینژاد باید از سوی همه ارکان نظام مورد حمایت قرار میگرفت تا بتواند با برداشتن گامهای بلندتر، به کشور و مردم خدمت بیشتر و گستردهتری انجام دهد و به عامل اقتدار فزاینده ملت ایران تبدیل شود.
* اتفاقا گفته میشود به دلیل همین حمایت همهجانبه، برخی رفتارهای خاص دراو پیدا شده است.
** خیر، این اتفاق نیفتاد. دیدیم که همین جماعت سیاستمداران! با استفاده از حیطه اختیارات و قدرت خود، به کارشکنی و اخلال در روند فعالیتهای دولت پرداختند و برپایه اهداف بیارزش سیاسی و قدرتگرایانه، دست برتر ملت ایران در برابر دشمنانش یعنی رییسجمهور احمدینژاد را تخریب و تضعیف کردند و امروز شاهد هستیم که زباندشمن به روی نظام جمهوری اسلامی ایران باز شده و تحریم و تهدید را در دستور کار خود قرار داده است. دادگاه عادلانهای باید تشکیل شود و همه کسانی که در پیدایش چنین شرایطی فراروی ملت ایران سهیم و دخیل بودهاند، مورد محاکمه قرار گیرند. البته آنها امروز با هیاهو و هوچیگری ممکن است این محاکمه را به تاخیر بیندازند اما مردم ایران و تاریخ قضاوت خود را خواهند کرد.
* یعنی رقبای رییس دولت را محاکمه کنند؟
** من نگفتم رقبایش را محاکمه کنند، بلکه عرض کردم همه کسانی که در بازکردن زبان دشمن به روی ملت ایران مقصر بودهاند و با اقدامات و اظهارات خود، ملت ایران را در حوزه اقتدارش تضعیف و تخریب کردهاند، باید به پای میز محاکمه آورده شوند. این بیمنطقی محض است که عدهای خود را برای همیشه رقیب رییسجمهور بخوانند.
* در این صورت آیا چنین اقدامی (تشکیل دادگاه) با شعارها و سخنان آقای احمدینژاد مطابقت دارد؟
** رسانه و روزنامهنگار باید در موضع طرفداری از حقوق و منافع مردم قرار داشته باشد و به طرح این سوال بپردازد که چرا عدهای به جای همراهی و همصدایی با دولت و رییسجمهور منتخب مردم، از اولین لحظه در برابر خواست و اراده ملت صفآرایی کردند و با توسل به انواع کارشکنیها و تبلیغات مسموم، به مقابله با کسی پرداختند که از موضع خاکساری با مردم تعامل کرده و برای اعتلا و عزت روزافزون این کشور اهتمام ورزیده است.
* خود آقای احمدینژاد چقدر در این موضوع نقش داشته، آیا اساسا برای ایشان نقشی قایل هستید که وضعیت امروز به اینجا رسیده است؟
** به لطف الهی و تلاشهای گسترده انجامشده برای پیشرفت ایران عزیز، امروز مردم ایران در وضعیت مطلوبی قرار دارند. تصویرسازیهای نادرست و غیرواقعی از صحنه پیش روی ملت ایران، هیچ منفعتی را در پی ندارد. امروز ایران اسلامی یک کشور هستهای است. بالاترین رشد علمی را در جهان داشتهایم. توانمندیهای دفاعی ملت ایران در سایه پیشرفتهای خیرهکننده، فزونی یافته است. اقتصاد کشور درونزاست و میتواند روی پای خود بایستد.
زیرساختهای اقتصادی کشور در حوزههای صنعتی و کشاورزی تکمیل شده است. قانون هدفمندی یارانهها به عنوان یک گام اساسی و بنیادین در جهش اقتصادی کشور با موفقیت و البته در عین کارشکنی (رقیبان! یا سیاستمداران! ) در حال انجام است و دولت توانسته است در حد توان خود به ایجاد اشتغال در بخشهای مختلف بپردازد و بحران بیکاری را در کشور مدیریت کند.
بدون تردید آقای احمدینژاد در ایجاد چنین شرایطی، ایفاگر یک نقش اساسی و مهم بوده است اما در ارتباط با گرانی تحمیل شده به مردم، دستهای خیانتکاری وجود دارند که با افزایش بیمنطق قیمت ارز و طلا در کشور کوشیدند، شیرینی یارانهها و همراهی مردم با دولت در اجرای این قانون را تلخ کنند. فکر میکنم شما به عنوان یک رسانه وظیفه دارید دستگاههای نظارتی و اطلاعاتی و دستگاه قضایی را برای رسیدگی به این موضوع تشویق و این مطالبه عمومی را پیگیری کنید.
* آیا اگر ایشان «هولوکاست» را مطرح نمیکرد یا با قعطنامهها با ادبیاتی که از دیگر مسوولان در ادوار انقلاب دیده نشده مخالفت نمیکرد یا به حرف کارشناسان اقتصادی در موضوع نقدینگی در جامعه توجه میکرد باز این اتفاقات میافتاد که بگویید باید رقبای آقای احمدینژاد و منتقدان محاکمه شوند؟
** در دنیای امروز اگر در موضع طلبکاری و مدعی قرار نداشته باشید، قادر به پیشبرد اهداف و برنامههای خود نخواهید بود. مطمئن باشید که از موضع انفعال و بدهکاری، هیچ هدفی محقق نخواهد شد، کمااینکه در دوره حاکمیت مدعیان اصلاحطلبی نیز نتوانستند کاری از پیش ببرند. هولوکاست در موقع خودش یک مطالبهگری هوشمندانه بود و دشمنان ملت ایران به واسطه طرح یک سوال هوشمندانه از سوی آقای احمدینژاد، در موضع انفعال قرار گرفتند و توجه بسیاری از مردم جهان به این نکته جلب شد که هولوکاست یک داستان ساختگی و دستاویزی برای مظلومنمایی صهیونیستهاست.
ادبیات آقای احمدینژاد درخصوص قطعنامهها متضمن منافع ملت ایران بوده و او توانست ایران اسلامی را به نقطه مطلوب نزدیک کند به گونهای که آمریکا و اروپا امروز در هستهای شدن ایران تردید ندارند و به دنبال راه و روشی آبرومندانه برای تایید این موضوع هستند. در مورد نقدینگی نیز مستند به آمار رسمی و منطقی میگویم که رشد نقدینگی کشور در دوره اجرای قانون هدفمندی یارانهها نسبت به دورههای قبل از آن کاهش داشته است و سروصداهای بیاساس مربوط به افزایش نقدینگی در جامعه، با اینهدف انجام شده که دولت را ناگزیر از افزایش میزان بهره بانکی کنند.
آقای احمدینژاد همواره تاکید کرده که سرمایههای مردم باید در چرخه اقتصادی کشور به جریان بیفتد و پشتوانههای پولی مردم موجب رونق اقتصادی کشور شود و برای این منظور باید سود ناشی از خواب پول در بانکها تک رقمی شود و سود ناشی از سرمایهگذاریهای اقتصادی افزایش یابد اما افرادی (برخی سیاستمداران یا رقیبان!) در کشور وجود دارند که تمام تلاش خود را به کار بستهاند تا سرمایههای مردم به جای آنکه در اقتصاد کشور جریان پیدا کند به حساب سپردههای بانکی آنان واریز شود. مردم تفاوت میان خادم و خائن را به خوبی تشخیص میدهند.
* آقای جوانفکر، ارزیابی شما از جلسه سوال از رییسجمهور که در مجلس برگزار شد، چیست؟ امری که برای نخستین بار در تاریخ مجلس شورای اسلامی صورت گرفت.
** فکر میکنم طرح سوال از رییسجمهور، بیانگر یک اشتباه تاکتیکی مجلس بود و این امر تبعاتی را به دنبال داشت. به هر حال این کار با یک مدیریت ضعیف برنامهریزی شده بود. سوالات آنها از آقای احمدینژاد، به جای آنکه برآمده از دغدغههای عمومی جامعه باشد بازتابی از جهتگیریهای نادرست سیاسی بود و بیمنطقی در آنها موج میزد. ایناقدام منطبق با قانون نبود زیرا سوالات آنها به جای آنکه متمرکز بر وظایف رییسجمهور باشد، مرتبط با حوزه اختیارات ایشان بود و اصولا هیاترییسه مجلس نباید اجازه طرح آنها را میداد اما ضعف مدیریت مجلس اینجا هم خودش را نشان داد. آقای احمدینژاد از فرصت پاسخگویی به سوالات بهترین استفاده را به عمل آورد و این نکته را روشن کرد که در این رویکرد سیاسی، اشتباه بزرگی را مرتکب شدهاند.
* اساسا محمود احمدینژاد به صحنه سیاست ایران آمد که چه کند؟
** آقای احمدینژاد به عنوان یک شخصیت انقلابی، متدین و متعهد، به صحنه سیاست ایران آمد تا به تکلیفی عمل کند که به انجام نرسیده بود. او به وضوح میدید که مسیر حرکت کشور آن چیزی نیست که حضرت امام(رض) و رهبری عزیز انقلاب ترسیم کرده بودند. دیدگاه و رویکرد افرادی که به عنوان سیاستمدار در عرصههای مختلف مدیریت کشور حضور داشتند، امیدی را برنمیانگیخت. آقای احمدینژاد به صحنه آمد تا این بار بر زمین مانده را بلند کند. او آستین همت بالا زد تا راه تازهای را که باید از روزهای اول انقلاب پی گرفته میشد، به روی مردم باز کند.
او در این راه خودش را نمیبیند بلکه براساس اصول و ارزشهایی که با تمام وجود به آنها باور دارد، به آرمانها و اهداف بلند انقلاب اسلامی میاندیشد. آرمانهایی که برای آنها خونهای پاک بهترین فرزندان این سرزمین بر زمین ریخته شده و مردم پربهاترین سرمایههای خود را برای آن اهدا کردهاند و زحمات طاقتفرسایی را متحمل شدهاند. او در حال رساندن این بار سنگین به مقصد است و انتظار طبیعی و بدیهی آن است که به او دستمریزاد و خداقوت گفته و راه حرکت او هموار شود اما برخلاف این انتظار شاهد هستیم که عدهای زیادهخواه و کجاندیش، با استفاده از ابزارهای در اختیار، به شدت تلاش میکنند تا در این راه، ناهمواری و دستانداز ایجاد کنند و من نمیتوانم روی این کار آنها، نام دیگری جز خیانت به آرمانهای انقلاب اسلامی و ملت ایران بگذارم.
* با توجه به شرایط کشور در حال حاضر، معتقدید که دولت به این آرمانهای مورد اشاره شما، رسیده است؟
** به میزان زیادی در مسیر اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی پیش رفتهایم و اگر با انواع کارشکنیها و سنگاندازیها در داخل کشور مواجه نمیشدیم، امروز در موقعیتی بسیار جلوتر و پیشرفتهتر قرار داشتیم.
* مثلا آیا برای افراد شغل ایجاد کردهایم و فقر و بدبختی را کم کردهایم یا بیشتر شده است؟ تورم کمتر شده است یا بیشتر؟ آیا در صحنه بینالملل ایران توانسته آنچنان که میخواسته الگوی سایر کشورها باشد؟
** بدون تردید ایجاد اشتغال از جمله هدفگذاریهای اصلی دولت آقای احمدینژاد بود و توانست به میزان زیادی در کشور شغل ایجاد کند، اما بنده با ادبیات شما در استفاده از کلمه «فقر و بدبختی» برای ملت ایران موافق نیستم و آن را کم لطفی در حق ملت ایران تلقی میکنم. همه ظرفیتهای لازم برای خوشبختی مردم در این سرزمین وجود دارد و دولت آقای احمدینژاد نیز با استفاده از این ظرفیتها، تمامی تلاش خود را در جهت رفاه و آسایش مردم به کار بسته است. در نتیجه همین تلاشهاست که مردم ایران آقای احمدینژاد را باور کردهاند و به او اعتماد راسخ دارند.
تردیدی ندارم که با کوتاه کردن دست خائنین به آرمانهای انقلاب از مناصب مهم قدرت و تصمیمگیری در کشور، میتوان بستر مناسبتری برای رفاه و آسایش مردم فراهم کرد. تورم ماههای اخیر نتیجه عملکرد دولت نیست و دستهای خیانتکار داخلی با برخورداری از حمایتهای خارجی موجد آن بودهاند. در صحنه جهانی نیز، وزن سیاسی ایران افزایش چشمگیری یافته و امروز دست برتر متعلق به ملت ایران است.
* به اعتقاد برخی آقای احمدینژاد از روز اول با نوع حضورش در انتخابات 84، بازی اصولگرایان را برهم زد و آنها دیگر در برابر یک عمل انجام شده قرار گرفتند؛ بنابراین برای اصولگرایان پدیده احمدینژاد که میتوانست موثر باشد یک چالش شد.
** وقتی بحث از اصولگرایان میشود، شما میتوانید یک طیف از چهرههای به ظاهر ناهمگونی را در نظر بگیرید که در نهایت به یک نقطه میرسند. اصولگرایان با نفی احمدینژاد در مرحله اول انتخابات 84 نشان دادند بیش از آنکه اصولگرایی مدنظر آنها باشد، سیاسیکاری و حفظ مناسبات قدرت را اصل قرار دادهاند و به همین خاطر در سال 84 بازنده شدند. آنها برپایه مبانی فکری و سیاسی خود، چنین میپنداشتند که آقای احمدینژاد نباید در راس دستگاه اجرایی کشور قرار بگیرد این در حالی بود که بدنه اصولگرایی بر آقای احمدینژاد تمرکز داشت و او را اصلح میدانست.
در واقع افرادی که در راس این گروه قرار داشتند، نتوانستند بدنه اصلی را با خود همراه و هماهنگ کنند و از همینجا بود که آنها شکست خوردند. بدنه اصولگرایی به آقای احمدینژاد رای داد در حالی که آقای لاریجانی به عنوان نامزد اصولگرایی معرفی شده بود. آنها بعدا برای توجیه اشتباهات خود، فرافکنی کردند و گناهبازی بدشان را به گردن آقای احمدینژاد انداختند. البته آقای احمدینژاد بازهم جوانمردی از خود نشان داد و آنها را تا حد ممکن به میدان کار و تلاش در عرصه اجرایی کشور دعوت کرد اما آنها به جای آنکه قدردان او باشند، نمک را خوردند و نمکدان را بر سر او شکستند.
* اگر بخواهیم احمدینژاد را تحلیل کنیم باید بگوییم او در سخن گفتن بیپروا بوده و بسیاری از سدها را شکسته است. صحبتها درباره حجاب در گفتوگوی خبری شبکه دو در سال 84 یا درباره اسراییل و هولوکاست یا سخنانی که درباره قطعنامهها به زبان راند و... برخی از این سخنان و رفتارها تایید کردند که وی بیپروا بوده و برخی این نظریه را رد کردند. اینها ناشی از یک برنامه بوده یا رفتارهای فردی احمدینژاد؟
** پیجویی آرمانهای انقلاب اسلامی، با حرکت در چارچوبهای از پیش تعیین شده و بازی براساس قواعدی که دشمنان ملت ایران، آنها را طراحی و تعریف کردهاند، امکانپذیر نیست. ما قرار نیست خودمان را سرکار بگذاریم و وقتمان را به تلاشهای بیهوده اختصاص دهیم. تعامل با بیگانگان از موضع بدهکاری و مماشات و سازش، تحقق هر هدفی را غیرممکن میکند. اگر پیرو راه امام عزیز(رض) هستیم باید مانند او شجاع، مطالبهگر و اهل مبارزه باشیم. بیپروایی مفهوم زیبندهای برای رییسجمهور نیست. اتفاقا او بسیار محاسبهگر است و به دلیل چارچوب فکری مهندسیشدهای که دارد، به خوبی شرایط زمانی و مکانی را برای اتخاذ یک موضع جدید میسنجد.
او به آنچه که درباره حجاب گفته است اعتقاد دارد و تاکنون هیچکس حاضر نشده به سخنان اصولی و منطقی او در این زمینه، پاسخی قانعکننده بدهد و بیشتر با هوچیگری و جنجال تلاش کردهاند تا وجهه او را نزد روحانیون، مراجع و مومنین مخدوش و مشوه سازند. درباره هولوکاست نیز آقای احمدینژاد موفق شد رژیم صهیونیستی و آمریکا به عنوان حامی اصلی این رژیم را به چالش بکشد و آنها را در موضع انزوا و انفعال شدید قرار دهد. دستاوردهای حاصل از این رویکردها را نمیتوان انکار کرد. رییسجمهور به عنوان شاگرد مکتب سیاسی امام خمینی (رض)، به سهم خود نام و یاد امام، انقلاب اسلامی و ایران عزیز را در جهان زنده کرد و دلهای صدهامیلیون مسلمان و انسان آزاده را در جهان مجذوب خود و انقلاب کرده است.
* اساسا نگاه احمدینژاد به موضوع فرهنگ چیست؟ درباره حجاب، کتاب و فیلم چطور میاندیشد؟
** از نظر آقای احمدینژاد فرهنگ، روح حاکم بر همه امور جامعه است. اینطور نیست که بگوییم فرهنگ مفهومی مستقل از اقتصاد، سیاست، کار، زندگی اجتماعی و سایر امور دارد. یعنی فرهنگ باید در اقتصاد کشور نیز متجلی شود و اثر تعیینکننده خودش را نشان دهد، در سیاست و سایر امور زندگی نیز همینطور است. علاوه بر این ملت ایران به لحاظ تاریخی به عنوان یک ملت بافرهنگ و متمدن شناخته میشود که بخش مهمی از آن به دوران پس از اسلام اختصاص دارد.
تلاش دولتها باید در مسیر ریشهدار کردن این خرده فرهنگها در نسلهای پیدرپی باشد.
منظور آن است که اگر این مبانی اصولی و ارزشی در ابعاد زندگی ملت ایران متجلی باشد، میتوانیم اهداف فرهنگی را محقق شده در نظر بگیریم اما اگر در برخی از آنها دچار انحطاط و ضعف شده باشیم باید نگران باشیم و برای جبران آسیبها دست به کار شویم. حجاب نیز یک ارزش است و زن مسلمان به مساله حجاب توجه دارد و آن را برای خود یک حفاظ امنیتی تلقی میکند. حجاب برای زن مانند صدف برای مروارید است. انسانها داشتههای ارزشمند خود را در معرض دید دیگران قرار نمیدهند.
زن موجود ارزشمندی است که باید از آن حفاظت شود. زنانی که حجاب اسلامی را رعایت نمیکنند، در واقع به گوهر پربهای وجودی خویش بیاعتنایی کردهاند. در ارتباط با حجاب باید به این نکته توجه داشته باشیم که با توسل به زور و استفاده از قوه قهریه نمیتوان این امر را از زنان جامعه مطالبه کرد. رعایت حجاب بیش از هرچیز نیازمند توجیه، تبیین، تفهیم و تذکر خیرخواهانه است. علاوه بر آن باید توجه داشت که ارزشهای اسلامی به یکدیگر مرتبط هستند.
اگر در برخی از ارزشها دچار انحطاط شده باشیم به طور طبیعی در بحث حجاب که خودش یک ارزش محسوب میشود نیز آسیب خواهیم دید زیرا ارزشها بر یکدیگر اثر میگذارند. ما برای اصلاح امور جامعه باید برنامهریزی جامعی داشته باشیم زیرا اقدامات تک بعدی، ما را به این هدف نمیرساند. در عین حال این نکته مهم را نمیتوان نادیده گرفت که جریانهای خاصی به صورت هدفمند و برنامهریزی شده، سعی در گسترش بدحجابی در کشور را دارند. شناسایی این جریانها و برخورد قانونی با آنها یک مطالبه عمومی است که نباید با سایر مباحث خلط شود.
* به طور مشخص رفتارهای خاص و پرواکنش آقای احمدینژاد شخصی و ذاتی است یا براساس برنامهریزی معین؟
** رفتار آقای احمدینژاد مثل هر فرد دیگری متاثر از هدفگذاریهای برنامهریزی شده و ویژگیهای ذاتی اوست. در جایگاه ریاستجمهوری، این امکان وجود ندارد که شخص بدون برنامهریزی و هدف معین و مطالعه شده، اقدامی را انجام دهد.
* در ماجرای آقای مشایی هم این طور است به نظر میرسد باز احمدینژاد غیرقابل پیشبینی بوده در واقع هیچ کس نتوانست او را بشناسد که بالاخره از کی حمایت میکند.
** در کدام ماجرا؟
* اینکه از او و افکار او حمایت میکند؛ حتی وزرا را برکنار میکند چون با مشایی مخالف بودهاند. حرفهای آقایان صفارهرندی و اژهای موید این پیشبینیناپذیری او نیست؟
** آیا شما انتظار دارید که رییسجمهور از مشاور و رییس دفتر خود حمایت نکند؟! حمایت از افکار و دیدگاههای آقای مشایی، اشکالی را متوجه آقای احمدینژاد نمیکند. رییسجمهور هیچ وزیری را به علت مخالفت با آقای مشایی برکنار نکرده است. آن دو، سه نفر مورد نظر شما به دلیل زیرپا گذاشتن میثاق نامهای که با رییسجمهور امضا کرده بودند، کنار گذاشته شدند. آنها با رفتار و اقدامات خود به وحدت و یکپارچگی دولت آسیب زدند که این امر از سوی هیچ رییسجمهوری قابل تحمل نیست.
* شما به عنوان یکی از نزدیکترین یاران به آقای احمدینژاد میدانید اساسا خط قرمزهای وی چیست؟
** بنده هیچوقت خود را به عنوان یکی از نزدیکترین یاران آقای احمدینژاد فرض نکردهام و چنین داعیهای هم ندارم اما از رویکردها و مواضع ایشان قویا دفاع میکنم و آن را به نفع کشور و ملت بزرگ ایران میدانم. خط قرمزهای آقای احمدینژاد نیز چیزی جز قانون و شرع مقدس نبوده و نیست.