1- «دگر» ادبیات پایداری امام
امروز گفته میشود که نه تنها باید پدیدهها را به واسطه اضدادشان تعریف کرد بلکه وجود وتحقق پدیدهها را درمقابل ضد و «دگر» باید جستجو نمود. بنابراین در این قسمت ما درصدد پاسخ این سؤال هستیم که در دنیای انسان معاصر «دگر» ادبیات پایداری امام خمینی چه میتواند باشد و به عبارتی دیگر کدام ادبیات پایداری هست که هویت ادبیات پایداری امام خمینی را شفاف کرده وحد ومرز آن را نمایان نموده وادبیاتی بنام ادبیات پایداری امام را به منصه ظهور میرساند؟ یا ماهیت قلمرو و مرزهای ادبیات پایداری امام خمینی درمقابل کدام یک از ادبیات پایداری معنا مییابد؟
2- مبانی ادبیات پایداری امام
بیشتر در بخش «دگر» ادبیات پایداری امام خمینی، گفته شد که آنجایی که مکتبی خواست خویش را اثبات کند ناگزیردیگری را نفی میکند. نه همانند دوران علی(ع) که ملت مشکل و درد آن رهبر همام بودند، همانگونه که خودشان میگویند: «بکم اداوی وانتم دائی»، اینکه من در پی آنم که دردهای جامعه را به وسیله شما درمان کنم درحالی که شما خود درد من هستید.
امام خمینی که آمد، با زبان قرآن همة طاغوتیان وآنانی که محرم راز طاغوتیان و همآوازشان بودند را نفی کرد و ادبیاتی را ایجاد و توسعه بخشید که به واسطه آن طلسم طاغوتیان شکسته شد و مردم به الله و خداوند سبحان خوانده شدند و براساس نهضت اسلامی خود را تا به حال برپا و پویا نگه میداشتند، چنین ادبیاتی با اندک توجهی به آثار و گفتار امام خمینی، بخوبی برجسته ونمایان میگردد. لذا میبینیم که واژههای استقامت، پایداری، مقاومت و ایستادگی درلسان و ادبیات امام بارها و بارها بکار رفته است. مبانی ادبیات پایداری امام خمینی را میتوان در دو مبنا و اصل زیر خلاصه کرد. عقل اقتضا میکند که پس از قیامها وجهت تحصیل پیروزی باید استقامت کرد. دستور الهی است که پس از قیامها پایداری و استقامت باید کرد.
الف) مبنای عقلی امام در ادبیات پایداری
امام خمینی معتقد است چون احکام اسلامی اعم از قوانین اقتصادی، سیاسی و حقوقی، تا روز قیامت باقی و لازمالاجرا است و این بقا و دوام همیشگی احکام اسلامی امکانپذیر نیست مگر با ایجاد حکومت اسلامی، بنابراین ملتی که تحول روحی پیدا کرده و درصدد دفع انظلام وذلت میباشد نمیتواند به پیروزی برسد مگر این که به وحدت و همبستگی و همدلی و... رسیده و در این راه پایدار باشد. امام خمینی در ادبیاتش به این مهم توجه داشته لذا میگویند اگر ما دست به دست هم ندهیم، همهمان با هم نباشیم، زمینمان خواهند زد، مجلس را زمین میزنند، دولت را زمین میزنند،... همه زمین میخورند، پس عقل اقتضا میکند که ما الان مشکلات را تحمل کنیم.(صحیفه امام، ج18/245)
ب) دستور الهی برای استقامت
این که استقامت چیست؟ و چرا و بر چه اساس امام خمینی، مردم را بعد از قیام دعوت به استقامت میکنند؟ این است که این مطلب را علاوه بر امر بدیهی و عقلی دانستن یک دستور الهی میبینند و میگویند: «استقامت معنایش این است که اگر گرفتاریهایی پیدا شد در جهاد، اگر در جنگهایی که پیش میآید برای یک ملتی که میخواهد شرافتمندانه باشد، در مشکلات سستی نکنند، از ما میخواهد که در مقابل کفر و زندقه در مقابل ستم و ستمکاران ایستادگی کنیم. لذا میگویند:
«...چه بسا افرادی که ابتدائاً در امری وارد میشوند لکن بعضی مشکلات وقتی پیش میآید نمیتوانند خوددار باشند، نمیتوانند استقامت کنند... تعلیمی که خدای تبارک و تعالی به مسلمین داده است برای دستیابی به مبانی پایداری در ادبیات امام خمینی و یا تشریح بیشترآن، و وجه تمایز این مبانی با مبانی دیگر در ادبیات پایداری مطرح و در جوامع بهتر دیده شد که به پاسخ سؤال، پایداری برای چه؟ و برای چه کسی؟ بپردازیم. پاسخ این متن را حضرت علی(ع) اینگونه بیان میکند که حکایتگر نفی ادبیات پایداری، مسلک مادیگرایانه و صرفاً دنیوی است. آنجایی که حضرتش میفرماید:
خداوندا، توخود میدانی که حرکتها، جنبشها، قیامها، اعتراضها، جنگیدنها و مقاومتهای ما، رقابت درکسب قدرت دنیوی نبوده، برای تحصیل قدرت برای یک فرد نبود. به عنوان جاهطلبی، برای جمعآوری مال و منال دنیا . قیامها و مقاومت یا برای خدا و به امر خدا و به دستور الهی و برای او جهت تحقق امر اوست و یا برای خود و به امر امیال نفسانی خود یاجامعه است. ومبانی این دو نوع قیام ومقاومت (قیام ومقاومت دنیوی وقیام ومقاومت الهی) با هم افتراق اساسی دارند. ادبیات پایداری امام خمینی از تصویرگریهای قرآن و اهل بیت(ع) الگو میگیرد و از واژهها و ترکیبهای ادبی قرآن بهره میبرد.
امام خمینی با این مبانی درصدد دینی کردن ادبیات پایداری و حضور دین در عرصة اجتماع میباشد. و ادبیات پایداریش با خدا و دستورات الهی آغاز میشود تا به خلق میرسد، امروزه وظیفه ماست که در برابر خطراتی که متوجه اسلام و مسلمین میباشد، برای تحمل هرگونه ناملایماتی آماده باشیم تا بتوانیم دست خائنین به اسلام را قطع نماییم و جلو اغراض و مطامع آنان را بگیریم و در این راه هرکس به وظیفه خود عمل کند و در امر وظیفه عمل کند و در امر وظیفه کوتاهی نکند.»
3- مؤلفههای ادبیات پایداری امام
چون امام خمینی براین باوراست که: «ملتی که بخواهد شرافت خودش را حفظ کند اسلام را که مبدا همه شرافتها است بخواهد حفظ کند، این ملت باید علاوه بر جهاد، استقامت در جهاد داشته باشد.»
همانگونه که گفته آمد، چون قیامها و نهضتها بدون استقامت و مقاومت پوچ و بیمعنا و نامقصد میباشند بنابراین «در این دنیا کسانی که برای شرافت خودشان و اهل ملتشان، برای شرافت اسلام، اموری را انجام میدهند اگر در دنبالشان استقامت یک امر مهمی و مشکلی است.» و لوازمات و مقدمات خاص خود را دارد که در ادامه به برخی از آن مولفههای ادبیات پایداری از نگاه امام استشهاد میگردد.
خداباوری
امام خمینی بر این باور است که در ادبیات پایداری، رمز پایداری عاشقی، آن هم در مسیر بندگی خداوند سبحان و دردآشنایی در راه او است و رسیدن به این بینش و رشد و بالندگی که حرکتها و قیامها و استمرار درآن به خاطر خدا باشد نه به خاطر کسب جاه و مقام، و مبانی و ایستادگی جوانان ما و ملت ما هم به خاطر ایمان به خدا، ایمان به مبادی اسلامی بود که پیروزشان کرد؛ زیرا با ایمان قوی میتوان درمقابل قدرت مادی و توطئهها ایستادگی کرد ودرجهاد اکبر و اصغر پیروز شد. ایشان که رمز پایداری را اتکا به خدا و نفی رفاهزدگی و مصرفگرایی دانسته، درجای دیگر میافزاید: «سفارش میکنم که به خدا متکی باشید و برای همیشه زیربارشرق وغرب نروید، مردم باید تصمیم خود را بگیرند، یا رفاه و مصرفگرایی و یا تحمل سختی و استقلال». یک کشوری که برای خدا قیام کرده است، برای خدا هم پایدار میماند و برای خدا هم ادامه میدهد.
ادبیات پایداری امام در دل خود، بذرخودباوری را کاشته و رشد و نموش میدهد که نشانهاش این است که مردم چنین جامعهای باید برای خود شخصیت وهویتی قائل باشند و به خودشان باور داشته باشند و نباید کعبه آمال وآرزوهای خود را در دیگران بیابند و خود را کاملاً منحل در غیر کنند، این ادبیات حکایتگر این مطلب است که ما جامعهای بودیم که شخصیتی برای خود قائل نبودیم و مملکت خود را به اسامی اروپایی یا غربی تزئین کرده بودیم، وجودی شده بودیم و طوری بار آمده بودیم که اگر بخواهیم یک چیزی بشویم باید از آنها میخواستیم.
و در جای دیگر میفرمایند: «شما چنانچه باورتان آمده باشد که نمیتوانید صنعت درست بکنید و نمیتوانید صنایع بزرگ که انجام بدهید، اول باید خودتان را درست کنید؛ اولاً باید باورتان بیاید که ما انسانیم، ما هم قدرت تفکر داریم،... اگر این باور برای شما پیدا شد، موفق خواهید بود.»
پراهمیّت تلقی کردن شکستهای خرد
امام خمینی استقامت و پایداری را منظومهای ارگانیک و بههم پیوسته میبیند و معتقد است که اگر در روند مقاومت درجایی کم گذاشته شود، اگرچه جزیی باشد، باعث شکست خواهد شد؛ لذا میگوید: «اگر بخواهید که استقامت کنید پایداری کنید باید مجریان امور در هرجا که هستند، بنابراین باید مجریان هم به قوانین خوب عمل کنند و نقض قانون نکنند هرچند آن خلاف، خلاف بسیار اندک و جزیی باشد... اگر بخواهید استقامت کنید و پایداری کنید، باید مجریان امور در هرجا که هستند اشخاصی باشند اسلامی ومتعهد به اسلام. چون نتیجة بدعمل کردن، ناراضی کردن مردم را به دنبال خواهد داشت و ناراضی شدن هم مقدمه گسست و فاصله گرفتن از اصل قیام و نهضت خواهد شد.»
بیداری
اگر اقدامات رهبر، منطقی، قانونمند، حکیمانه هم باشد و به عبارتی در اوج بیداری باشد، ولی ملت مؤلفههایی چون بیداری، هوشیاری، نترسی را نداشته باشند، آن نهضت دچار مشکل خواهد شد. بنابراین لازمه قیام و مقاومت، بیداری و استمرارآن درطول زندگی خواهد بود. این مؤلفه ادبیات پایداری یکی از آن موارد بسیار مهمی است که دشمنان خواستهاند که مغفول باشد. در طول تاریخ، در این سدههای آخرکوشش شده که ملتهای جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجهشان به شخصیت خودشان نباشد و شخصیت خودشان را اصلاً وابسته به غیربدانند و بر این اساس است که امام خمینی به ملتها هشدارمی دهد که اگر قیامها با بیداری همراه و عجین باشد پیروز خواهد شد؛ لذا میگوید: «بیدار بشوید، برخیزید و درمقابل ابرقدرتها بایستید که اگر ایستادید، اینها هیچ کاری را نمیتوانند بکنند.» (صحیفة امام ج 16/38)
تحول روحی و زنده نگه داشتن ایمان
ملتی که زندگی شرافتمندانه و هدفمند برایشان فرهنگ گردد و زندگی شرافتمندانه بر زندگی ننگین و بردگی اجانب، ولو با مشکلات ترجیح داده میشود، آن ملت به یک تحول روحی رسیده است که براساس آن خیلی از سختیها و تلخیها برای او راحت وشیرین خواهد بود. و این تحول برای ملت ایران ایجاد شد که همان هجرت به سوی حق و هجرت از خود به خدا بود؛ یعنی پشت به انانیت خود کردن و روی به رحمت الهی آوردن. اگر این نیروی خدایی را ملت حفظ کند، موفق و پیروز خواهد بود. امام خمینی در این باره میفرمایند: «خداوند به ما تفضل و ترحم کرد و این تحول حاصل شد و تا این مطلب هست، این تحول هست ازهیچ چیز نترسید.» (جوانان از دیدگاه امام خمینی) و درجای دیگر هم بر تداوم این تحول روحی تأکید کرده و گفتهاند:
«قیام شما برای خدا بود، همه فریاد زدید که ما «جمهوری اسلامی» میخواهیم. برای احکام اسلام قیام کردید، امر اول را که فرمودهاند قیام کنید، برای خدا اطاعت کردید؛ باقی مانده است امر دوم؛ استقامت. این قیام را حفظ کنید. این تحول روحی که برای شما ملت حاصل شده است حفظ کنید. استقامت کنید تا پیروز شوید.» (صحیفه ج7/493)
هوشیاری
خداوند سبحان به پیامبرعظیم الشان درچندین جا با عباراتی چون: «خذوا حذرکم» (نساء/71) و «لیجدوا فیکم غلظة» (توبه/213) و «ترهبون به عدوت الله وعدوکم» (انفال/60) توصیه به هوشیاری و اخذ تدبیر کرده است که میتواند در مقابل همة قدرتها بایستد و میتواند منحرفین رابه جای خودشان بنشاند و میتواند اداره کشور را بهتراز زمانهایی که ظلم و ستم بر این کشور احاطه داشت، انجام دهد. جای دیگری میافزایند: «مردم عزیز زیر فشار چرخهای زندگی و اقتصادی همانگونه تا به حال برای خدا و دین او مقاومت کردهاند، بعد از این نیز با تمام توان استقامت میکنند، والا همه زحمات این سالیان پردرد و اضطراب و افتخار از بین خواهد رفت. هوشیاری مردم در وضع فعلی یکی ازعوامل پیروزی آنان برباطل است.»(صحیفة امام ج 21/233)
الگو داشتن
در نگاه امام، انقلاب اسلامی، انقلابی است که به دست مردم صورت گرفته، بنابراین مردم باید آن را به آخر برسانند، البته تذکر میدهند که چون عمل انقلابی ما بزرگ بوده پس مشکلات بزرگی هم خواهیم داشت زیرا که هرچه عمل بزرگ باشد، دشمن بیشتر و بزرگتر خواهد بود. لذا برای پایداری درمقابل این دشمنان بزرگ نیازمند به الگوگیری از مردان بزرگی هستیم که در قیامتهایشان تا آخر پایدار ماندند چون این الگو به انسان اطمینان نفس واعتماد نفس میدهد. امام دراین باره میگوید:
«ملت عزیز بداند که استقامت آنچنان اهمیت ویژهای دارد که از پیامبراسلام(ص) منقول است که فرموده است: تو و پیروانت استقامت کن؛ ما و شما که افتخار پیروی آن حضرت و ادعای آن را داریم باید درحفظ دین مقدس و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی استقامت کنیم». ایشان همچنین تأکید میکنند که: «قوی باشید، برومند باشید و از هیاهوی دنیا هیچ وقت به خودتان هراس راه ندهید. این مسائل در صدر اسلام هم بوده است. این هیاهوها و بساطی که مخالفین اسلام در صدر اسلام راه میانداختند، درزمان خود پیامبر(ص) و بعدها همیشه بوده است، لیکن خداوند امر فرموده است که ما مستقیم باشیم، استقامت کنیم. اگرآنچه استقامت کنیم، مؤید تأییدات الهی هستیم.»(صحیفة امام ج18/439)
امام خمینی در مناسبتهای مختلف مردم رابه این مهم توجه میدهند که باید از پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدی که درطول مدتشان یا با کفار درجنگ بودند و یا درحبس بودند، سرمشق بگیرند و به آنها اقتدا کنند، بنابراین اگرقیام باسخنی و مشقتهایی همراه شد، نهراسیم و همانند ائمه عمل کنیم؛ زیرا ماحق هستیم و حق بر باطل پیروز خواهد شد. وبا توجه به این مطلب میگویند: «مردم انقلاب کردند، باید پای زحماتش هم بنشینند. مردم پیامبران را، پیامبراسلام را و ابراهیم(ع) را درنظر بگیرند، ببینند که با آنها چه مخالفتها شده ولی دست از هدفشان نکشیدند. اگر ما مسلمانیم باید دنبالهروی آنها باشیم، دنبالهروی ازآنان که فقط روزه و نماز و مسجد نیست، دنبالهروی ازآنان مبارزه برای حفظ اساس اسلام است باید برای حفظ اساس اسلام تا آخر ایستاد و پیشروی کرد.»(صحیفة امام ج19/56)
نترسی و نهراسیدن از دشمن
وقتی قیامی جهت حق و امحای باطل صورت گرفت، لوازمات خاص خود را دارد؛ یعنی سختیها ومرارتها خواهد داشت وسختی در زندگی باعث میشود که انسان دچار مشکلات عدیدهای بشود و انسان نمیتواند براین سختیها غلبه کند، مگر این که از ناملایمات نترسد و امید به خداوند سبحان داشته باشد. و بعد از تصمیم، هیچ به خود تزلزل و سستی راه ندهد. برای این که چنانچه انسان تصمیمی به یک امری گرفت ولی متزلزل باشد در این که آیا میتواند این کار را تا آنجا که میخواهد و آرزو دارد عمل کند؛ تصمیمگیری با این تزلزل نمیتواند کار را درست انجام بدهد. و در عین حال با وجود شدیدترین محاصرههای اقتصادی درشعب ابیطالب، به راه خود ادامه دادهاند و تسلیم نشدند. پس با تحمل هجرتها و مرارتها در مسیر دعوت حق و ابلاغ پیام خدا و حضور در جنگهای پیاپی و نابرابر و مبارزه با هزاران توطئه و کارشکنیها به هدایت و رشد همت گماشتهاند.»(صحیفة امام ج20/346)
موانع ادبیات پایداری
الف) تلاش دشمن جهت براندازی
در طول نوشتار گفته شد که ادبیات پایداری همزاد و همراه ادبیات اعتراض و یا ادبیات قیام است و ادبیات قیام که نافی و مستحیلکنندة ارزشها و موجد ارزشها ونظام مطلوبی است؛ به طورطبیعی طرفداران ارزش مستحیل شده در مقابل ادبیات قیام موجود قرار میگیرند و تمامی سعی و تلاششان را جهت به چالش کشاندن ادبیات جدید به خرج میدهند. لذا ادبیات قیام و مقاومت که توسط پیشروان فکری و مردم رشد یافته، در مسیر راه دچارمشکلاتی خواهد شد. یعنی عواملی که موجب ظهور قیام و مقاومت درآحاد مردم گردیده بود. عواملی چون هجوم بیگانگان و تجاوزآنان به مرزهای فکری و جغرافیایی(استعمار) و تمرکز قوا در وجود یک سلطان وگسترش ظلم و خودرأیی (استبداد) و وابستگی حکام به قدرتهای خارجی و... آن عوامل؛ معنا ومفهوم خود را از دست میدهند، لذا سستی و رخوتی دربین مردم ایجاد میکنند.
انقلاب اسلامی که یکی از بزرگترین قیامهای دینی بویژه درمیان شیعیان به رهبری امام خمینی(ره) و به عنوان یکی از مهمترین حادثههای قرن بیستم به شمارمی رود، این انقلاب با آن عظمت و بزرگی که هم استبداد و هم استعمار را نفی میکرد، به طور طبیعی دشمنان بزرگی را به همراه دارد؛ زیرا ویژگیهای ضداستبدادی وضد استعماری انقلاب اسلامی، عرصه را از هرگونه سوءاستفاده بیگانگان از اموال این ملت سد کرد. با این وجود، دشمن با تمام قوا تلاش خواهد کرد که این موانع را ازجلوی راه خود با هروسیلهای که شده است بردارد. در این مورد امام خمینی بارها و بارها به ملت هشدار داده وگفتهاند که: «ما امروز دشمنهای زیادی داریم وهمه جا این دشمنها هستند.
شما آن سیلی که به ابرقدرتها زدید، درطول تاریخ کسی نزده است؛ متوقع نباشید که آنها بنشینند وتماشاچی باشند. آنها مشغول فعالیت هستند. بتوانند با قوای نظامی به ما حمله میکنند، بتوانند با تبلیغات سوء درداخل کشورمان به ما حمله میکنند. «و برای این که چنین چیزی برای این نهضت اسلامی اتفاق نیفتد، آنچه که لازم است، استقامت وپایداری ملت ایران و رهبران و پیشروان فکری آن است که اگر چنین چیزی صورت نگیرد، انقلاب اسلامی هدرخواهد رفت. لذا شرط بقاء نهضت اسلامی، تنها و تنها پایداری و استقامت رهبران و ملت است.
تا اینجا گفته آمد که علل دشمنی با ادبیات پایداری امام، یا به خاطرگسترش اسلام ناب محمدی در دنیا و به خطر افتادن منافع استعمارگران و یا به دلیل نفی سلطه سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی ونفی طاغوت بوده است؛ لذا اهدافی را که دشمنان ادبیات پایداری امام با دگر ادبیات پایداری امام درسردارند، عبارتند از:
1- تضعیف و تخریب باورهای دینی یا هویت دینی نظام اسلامی
2- تضعیف ارکان نظام اسلامی
3- القای ناکارآمدی دینی
4- تفکیک دین ازسیاست
و درنهایت، شکست و نابودی اسلام و نظام اسلامی است که برای دستیابی به این اهداف، شیوههایی را طراحی کردهاند. شیوههایی چون:
1ـ تحقیر فرهنگ اسلامی از راه القای خودباختگی، ترویج اسلام آمریکایی، محوآثاردیانت و ضربه زدن به اسلام به نام اسلام
2- استفاده ازروشهای گوناگون تبلیغی(تبلیغات و جنگ روانی) جنگ روانی، شایعهسازی، فریب و تحقیر، بهانهجویی، اشکالتراشی و ایرادگیری، شخصیتسازی (ممکن است روی یک نفر15سال کارکنند به عناوین مختلف، ملی یا مذهبی که یک روزی برای آنها کار کند(صحیفه نور، ج9/64). القای راحتطلبی، جریانسازی، نشراکاذیب
3- ترویج آزادی وارداتی(تبلیغ و ترویج فساد و فحشا)
4- نفوذ درارگانها ومراکزعلمی وسیاسی
5- تفرقه افکنی و ایجاد ناامنی وهرج ومرج
6- سوء استفاده از ابزارهای فرهنگی.
هریک از این روشهای هفتگانه میتواند موانعی برای ادبیات پایداری باشد و در نهایت باعث شکست قیام گردد که امام خمینی به برخی از این شیوههای دشمن پرداخته ودرجای جای گفتار و سخنان و سیره عملی خود ملت را به این مهم هشدارداده وتوصیههایی نمودهاند.
به عنوان نمونه میتوان به این گفتار ایشان توجه کرد: «این طبیعت افکار فاسد بشر است که باید هر وسیله خارراه را از سر راه برداشت و یک وظیفه بزرگ علاوه بر وسایل نظامی و اقتصادی و قضایی، همان بعد فرهنگی است، فرهنگ فاسد غرب وشرق اقتضا میکند که با وسایل عظیمی که در دست دارند و در تمام ساعات روز و دروغپردازی و تهمت و افترا بر فرهنگ الهی اسلام بتازند و در هر فرصتی قوانین الهی جمهوری واصل اسلام را بکوبند و وابستگان به آن را مرتجع، کهنه پرست، فاقد شعور سیاسی بخوانند و قوانین اسلام را کافی برای این زمان ندانند به بهانة آنکه قوانینی که هزار وچهار صدسال برآن گذشته قدرت اداره امور ندارند.»(صحیفة امام، ج20/441)
ب) همراهی نکردن ملت
یکی از موانع اساسی و اصلی در پایداری ومقاومت، همراهی نکردن ملت یا درجا زدن پیروان میتواند باشد که رهبران به طورعموم و رهبر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی به طورخاص از این قضیه همیشه احساس نگرانی میکردند و میترسیدند و میگفتند: «من اگرچه میتوانم استقامت کنم و افرادی هم میتوانند، ولی به همه ملت اطمینانی نیست که بتوانند مستقل باشند. استقامت در امراز خود امر مشکلتر است. چه بسا پیروزیهایی که برای یک ملتی پیش میآید، برای استقامت درآن که موجود شده است ندارند، سستی میکنند و آن پیروزی از دستشان میرود.»
این نگرانی و ناراحتی آنقدر برای امام خمینی مهم است که درسخنان خود چندین بار به این مسأله اشاره کرده و استناد میکنند به آیة: «فاستقم کما امرت» و میگوید: «این آیه در دو جای قرآن آمده؛ یکی درسوره هود، شوری آیه 15، با این تفاوت که در سوره شوری «من تاب معک» ندارد و پیامبر نفرمود که سورة شوری مرا پیر کرد، بلکه فرمود: «شیبتنی سورة هود بمکان هذه الایه»؛ یعنی سورة هود به خاطر این آیه مرا پیرکرد.»(صحیفة امام ج 16/300، ج 19/195، ج18/254) چون پیامبر و رهبران الهی دراستقامت خودشان مشکلی نمیدیدند و ترسی داشتند و جهت تداوم قیام تزلزلی به خود راه نمیدادند؛ اما همیشه نگرانی ازناحیة همراهان وپیروان بوده است که در ادامه راه کم نیاورند و مشکلی برای رهبران خود نشوند. همانگونه که حضرت علی(ع) هم میفرماید: «بکم اداوی وانتم دائین»؛ من درپی آن هستم که دردهای جامعه را به وسیله شما درمان کنم، درحالی که شما خود درد من هستید.
جان کلام این که پایداری و استقامت رهبر و پیروان، توأمان، شرط و رمز پیروزی نهضتهاست واگرملت دربین راه بلنگد و ادامه مسیر ــ به هردلیلی ــ ندهد، ادبیات پایداری را دچار مشکل و انحراف وشکست خواهد کرد. نکته آخر این که فقدان هریک از مؤلفههای پایداری، خود میتواند مانعی درادبیات پایداری باشد که به جهت طولانی نشدن این نوشتار، از پرداختن به آنها صرفنظر میشود.