نظریه هژمونی و معاهده هستهای
برای فهم بهتر معاهده هستهای هند و آمریکا و ارتباط آن با مسأله ایران میتوان به گزارش شورای آتلانتیک اشاره کرد.
این گزارش از جمله تلاشهای فکری جدی بود که برای برخورد با مسئله روابط ایران آمریکا صورت گرفت. گزارش شورای آتلانتیک حاصل کار فعالیت سه ساله اعضای این شورا که متشکل از 60 سیاستگذار (در گذشته و حال)، دانشگاهیان و ناظران آگاه آمریکایی بود و در سال 2001منتشر شد. اگر چه 5 سال از زمان تهیه این گزارش میگذرد اما تحولاتی طی این مدت رخ داده، حاکی از تأیید مبنای نظری این گزارش است و میتوان معاهده هستهای هند و آمریکا را با آن ارزیابی کرد.
جیمز بیل که یکی از مهمترین تهیهکنندگان گزارش شورای آتلانتیک است، طی مقالهای در نشریه خاورمیانه مینویسد: من در این تحلیل در پی آنم که از گزارش شورای آتلانتیک به عنوان یک سکوی پرتاب به سوی تفاهم جدید میان ایران و آمریکا استفاده کنم. بدین منظور این روابط را از پشت ذرهبین نظریه استیلاجویی (هژمونی) بررسی میکنم. این رویکرد نظری به ظهور و سقوط ابرقدرتها یا هژمونهای منطقهای و جهانی ـ هر دولت ملی که در منطقه خاص خود یا کل جهان قدرت فوقالعاده دارد ـ تمرکز دارد. وی میافزاید: با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا به عنوان تنها قدرت استیلاجوی بیرقیب در جهان مطرح شد. در غیاب یک رقیب قدرتمند، این قدرت استیلاجو رسالتش را از دست داد و در جستوجوی تهدیدات جدیدی در جهان برآمد.
جای تعجب نیست که این جستوجو خیلی زود نتیجه بخشید. آمریکا گروهی از هژمونهای نسبتاً مستقل منطقهای را یافت که نفوذ خود را به منطقهای خاص از جهان گسترده بودند و پیوسته در برابر فشارهای این استیلاجوی جهانی مقاومت میکردند. آمریکا این قدرتهای منطقهای را تا حدودی به خاطر عدم همراهی با خواستههای خود محکوم کرده و آنها را کشورهای نافرمان، شمرد و یا قانونشکن خوانده است. البته سابقه اختلاف ایران و آمریکا به قبل از دوره پایان جنگ سرد و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی باز میگردد و از اینرو نظریه استیلاجوی شورای آتلانتیک را باید از نظر زمانی برای استفاده دوباره ایران تغییر داد.
فرضیه نظریه استیلاجویی این است که آمریکا به دنبال جلوگیری از ظهور هژمونهای منطقهای مستقل است و هر اندازه که این قدرتها رفتار مستقلتری داشته باشند، به همان اندازه آمریکا آنها را زیر فشار میگذارد. همچنین هر قدر دیدگاههای این استیلاجوی جهانی و هژمونهای منطقهای متفاوت باشد، تنش سیاسی بین آنها بیشتر میشود. نهایتاً این که قدرت استیلاجوی جهانی دنبال آن است که رفتار هژمونهای منطقهای را در مناطقی که از نظر ژئواستراتژی و منابع طبیعی با اهمیت هستند، تحت کنترل خود درآورد. از نظر آمریکا، ایران و چین دو هژمون منطقهای هستند که باعث نگرانی شدید او شدهاند، به عنوان بخشی از سیاست مهار و کنترل، آمریکا روی پشتیبانی متحدان منطقهای خود حساب میکند: در خاورمیانه شورای همکاری خلیجفارس و اسراییل و در شرق آسیا کشورهایی مثل تایوان و ژاپن متحدان آمریکا محسوب میشوند.
ایران و چین در مرکز زیرسیستمهای بینالمللی خاورمیانه و شرق آسیا قرار دارند که اعمال نفوذ در آنها بازتاب جهانی دارد. اگر بخواهیم نظریه استیلاجویی را به روز کنیم باید در بازیگران این نظریه تغییراتی ایجاد کرد.(2) مهمترین تغییر، افزودن سیستم منطقهای جنوب آسیاست که بین شرق آسیا و خاورمیانه یک پل ارتباطی میزند. در جنوب آسیا کشورهای مهمی چون هند، پاکستان، افغانستان و نپال وجود دارند. در منطقه شرق آسیا، یک ضد هژمون دیگر باید به نظریه استیلاجویی افزود و آن کره شمالی است. اگرچه کرۀ شمالی بیش از این با سیاستهای آمریکا مخالف بود اما توان نظامی آن در حدی بود که صرفاً متحدین منطقهای آمریکا نظیر کرۀ جنوبی و ژاپن را تهدید میکرد. اما از وقتی که پیونگ یانگ، ابزارهای بازرسی آژانس بینالمللی را در تأسیسات خود جمع کرد و از پیمان منع گسترش هستهای ((NPT خارج شد و بعدها رسماً اعلام کرد که به بمب هستهای دست یافته و اخیراً نیز موشک قارهپیمای «تائپه دونگ -2» را که در مرحله کنونی قادر است بخشهایی از آمریکا را هدف قرار دهد آزمایش کرد، این کشور را باید یک ضد هژمون مهم در منطقه آسیا و حتی در سطح بینالمللی برای آمریکا به شمار آورد.
رشد اقتصادی بالای چین باعث میشود که این کشور که دارای سلاح هستهای است، با سرعت و با اتکای به نیروی انسانی ارزان خود بازارهای جهانی را تصاحب کند و ایده اژدهای خفته که زمانی بیدار میشود را تحقق بخشد. کارل مارکس در قرن نوزدهم گفته بود، با کالاهای ارزان تولید شده توسط بورژوازی میتوان همه مناطق جهان را تصرف کرد و حتی میتوان از دیوار چین نیز عبور کرد. اغراق نخواهد بود که اگر گفته شود، امروز چینیها توپخانه تولید کالاهای ارزان را بر روی دیوار چین مستقر کرده و تمام مناطق جهان را در مینوردند. از این کالاها با عنوان توفان زرد یاد میشود که بسیاری از بازارها از جمله آمریکا و اروپا را در بر گرفته است. (به نمودار ساختار هژمونی آمریکا و تحولات منطقهای مراجعه شود)
موقعیت ایران به عنوان یک ضد هژمون نیز شاهد تغییرات جدیدی بوده است که معاهده هستهای آمریکا با هند را میتوان یکی از تلاشهای آمریکا برای مهار ایران در چارچوب این نظریه دانست.
ایران به رغم فشارهای بینالمللی همچنین در عرصه تکنولوژی هستهای پیش میرود. نشستهای مکرر شورای حکام آژانس بینالمللی و قطعنامههای آن نتوانست مانع فعالیت هستهای ایران شود. گزارش پرونده هستهای ایران به شورای امنیت نیز کار به جایی نبرد و سرانجام کشورهای طرف مذاکره و این بار همراه با آمریکا مجبور شدند یک بسته پیشنهادی به ایران بدهند. بدون شک اگر جامعه بینالمللی میتوانست از طریق شورای امنیت اقدامی علیه ایران انجام دهد، لحظهای درنگ نمیکرد. حال در چنین شرایطی آمریکا از تاکتیکهای متفاوتی استفاده میکند که یکی از آنها انعقاد معاهده هستهای با هند است. آمریکاییها معتقدند با این کار ایران از منابع جدید درآمدی خود محروم میشود و به این طریق توانایی ادامه فعالیتهای هستهای را از دست میدهد.
گاز ایران و صدور تکنولوژی آمریکا به هند
معاهده هستهای هند و آمریکا واکنش مستقیم واشنگتن به ابتکار ایران برای صدور گاز به هند است. در آغاز قرن بیست و یکم، گاز طبیعی پیشروترین مؤلفه انرژی مصرفی اولیه جهان است. دلیل این امر آن است که گاز طبیعی از لحاظ زیست محیطی جالب توجه است زیرا دیاکسید گوگرد و دیاکسید کربن و ذرات جامد کمتری از نفت یا زغال سنگ تولید و منتشر میکند. بدین لحاظ از سال 1988 تا 1998 سهم گاز در مصرف انرژی اولیه از 22 به 24 درصد افزایش یافت و پیشبینی میشود که تا سال 2020 این نسبت به 29 درصد برسد. آنچه بیش از همه جلب توجه میکند این است که علیرغم این که طی ده سال گذشته 23 تریلیون متر مکعب گاز تولید شده، ذخایر ثابت شده گاز در دنیا تا 31 درصد افزایش یافته است. به بیان دیگر با حدود 4/146 تریلیون متر مکعب ذخایر قطعی گاز، دنیا به مدت 62 سال گاز کافی برای تولید با نرخ کنونی دارد. بیشترین رشد در ذخایر گاز جهان مربوط به دو ناحیه اتحاد جماهیر شوروی سابق و کشورهای حاشیه خلیجفارس و خاورمیانه بوده است.
پس از روسیه جمهوری اسلامی ایران، قطر، امارات و عربستان به ترتیب دومین، سومین، چهارمین و پنجمین ذخایر بزرگ گاز دنیا را در اختیار دارند. ذخایر این منطقه شامل مخازن گازی بسیار عظیمی است که میدان گازی شمال قطر و میدان پارس جنوبی ایران را در بر میگیرد.(3) ایران برای کاهش وابستگی خود به خریداران غربی نفت، موضوع انتقال گاز به آسیا را در دستور کار خود قرار داده است. برخی از سیاستگذاران ایرانی، براساس نظریه کارکردگرایی از روابط بینالملل به دنبال آن هستند تا با ایجاد یک خط لوله از طریق پاکستان، گاز خود را ابتدا به هند و سپس به چین و سایر کشورهای شرق آسیا صادر کنند و سپس همگرایی سیاسی ایجاد شود. به همین دلیل است که این خط لوله «خط لوله صلح» نامیده میشود. با توجه به این که جغرافیای رشد اقتصادی از غرب به شرق جابهجا شده و کشورهایی چون چین و هند به مصرفکنندگان عمده انرژی تبدیل میشوند، ایران تلاش میکند تا حداکثر استفاده از منابع گاز را ببرد. رشد اقتصادی هند که از سال 1980 تا 2002 در حدود 6 درصد ثابت بود، طی چهار سال گذشته به 5/7 درصد رسیده که رقم بسیار چشمگیری است.(4) و پیشبینی میشود در پایان سال جاری به 1/8 درصد برسد.(5)
هند برای حفظ و افزایش رشد اقتصادی خود نیازمند منابع انرژی است. آنگونه که وزیر نفت هند اعلام کرده، این کشور در سال 2025 روزانه به 400 میلیون متر مکعب گاز نیاز خواهد داشت و باید پیش از سه چهارم آن را وارد کند.(6) موضوع واردات گاز از ایران توسط هند به سال 1993 باز میگردد. این ایده با موافقت پاکستان در سال 2000 جدیت بیشتری به خود گرفت. هند برای تأمین گاز مصرفی خود گزینههای متعددی دارد که با صرفهترین آنها ایران است.
اگر چه آمریکا بارها اعلام کرده که ایران با توجه به منابع عظیم نفت و گاز، نیازی به دستیابی به تکنولوژی هستهای ندارد، اما در عمل به این ایده خود وفادار نیست و تمام تلاش خود را برای عدم استفاده ایران از منابع نفت و گاز به کار میبرد. به همین دلیل بود که آمریکا مانع انتقال منابع انرژی دریایی خزر از طریق ایران به بازار مصرف جهانی شد و با هزینه زیادی خط لوله باکو تفلیس جیحان را که به اعتراف کارشناسان، غیر اقتصادی است، راهاندازی کرد. در مورد خط لوله انتقال گاز ایران به هند نیز آمریکاییها بیپرده مخالفت خود را اعلام کردهاند. کاندولیزا رایس در آستانه یکی از نشستهای شورای حکام آژانس بینالمللی گفت: هند باید بین ایران و آمریکا یکی را انتخاب کند. ساموئل بودمن وزیر انرژی آمریکا نیز طی سفر به پاکستان اعلام کرد: سایر پروژههای خط لوله انتقال گاز مناسب هستند و ما آماده همکاری برای احداث آنها هستیم. آنگونه که شواهد حاکی است، هندیها از نظر فنی، در مذاکرات خط لوله انتقال گاز با ایران هر روز بهانهجویی میکنند و به نظر میرسد با تصویب معاهده هستهای در کنگره آمریکا اندیشه انتقال گاز ایران به هند کاملاً منتفی شود. در جریان مذاکرات اخیر، هندیها درخواست کرده بودند که براساس قاعده supply-or-pay گاز دریافت میکنند. این در حالی بود که ایران از قاعده Take-or-pay حمایت میکرد. تفاوت این دو قاعده این است که هندیها در قاعده نخست هیچگونه هزینهای برای خط لوله پرداخت نمیکنند و صرفاً در مرز خود گاز را تحویل میگیرند و هزینه آن را پرداخت میکنند.
به علاوه مذاکرهکنندگان هندی خواستار دریافت گاز با کیفیت (بوتان، پروپان و اتان) آن هم با قیمت پایین شدهاند.
علاوه بر کارشکنیهای آمریکا، مسیر عبور لوله گاز ایران به هند نیز از نظر امنیتی از تضمین لازم برخوردار نیست. نزدیکترین مسیر عبور لوله از طریق خاک پاکستان، از مناطقی عبور میکند که دولت پاکستان قادر به کنترل آن نیست.
آسیبپذیری خطوط لوله انتقال نفت و گاز بسیار بالاست البته نگرانی عمدهتر در این رابطه سطح تخاصم میان دولتهای هند و پاکستان است. انتقال خط لوله انتقال گاز ایران به هند از طریق پاکستان، یک برتری استراتژیک به اسلامآباد میدهد تا گلوگاه تهران و دهلینو را تحت کنترل خود در آورد. (به نمودارها و تصاویر مربوط به نیازمندیها و گزینههای هند مراجعه کنید)
اهداف هند
آنگونه که ذکر شد، یکی از اهداف آمریکا از انعقاد معاهده هستهای با هند، مهار ایران است. یکی دیگر از اهداف آمریکا دخالت دادن هند در معادلات آینده بینالمللی است.
یکی از عمدهترین انتقاداتی که از هند میشود، این است که امضای معاهده هستهای با آمریکا مهمترین تغییر در سیاست خارجی این کشور طی حداقل نیم قرن گذشته است. آنگونه که راجا موهان در مقاله «هند و موازنه قدرت» مینویسد، هند از سیاست سنتی خود که عدم تعهد بود، خارج شده است. تاکنون این کشور رهبر کشورهای عدم تعهد بود. در دکترین جدید سیاست خارجی هند، این کشور سه حوزه در روابط خارجی خود تعریف کرده است. حوزه نخست همسایگان آن هستند، پاکستان و چین دو قدرت رقیب هستهای هند هستند که دارای اختلافات ارضی شدیدی میباشند. حوزه دوم، «خارج نزدیک» است که شامل بخشهایی از آفریقا؛ آسیای جنوبی شرقی و مرکزی؛ خلیجفارس و منطقه اقیانوس هند میشود. سومین حوزه نیز شامل قدرتهای بزرگ بینالمللی از جمله آمریکا میشود. راجا موهان معتقد است که هند در گذشته گرفتار مسایل قومی و اختلافات با همسایگان خود بود. اگرچه هنوز این اختلافات وجود دارد اما هند به تدریج خود را به سطح خارج نزدیک و نظام بینالملل میکشاند. به زعم وی هند به عنوان بزرگترین دموکراسی دنیا، دارای یک نظام چند قومی و چند فرهنگی است و در کنار قدرت هستهای، توان اقتصاد آن با رشد 8 درصدی در حال افزایش است و به این صورت به یک قدرت جهانی تبدیل میشود.
آمریکا نیز تمایلات هند را برای بازیگری در عرصه بینالمللی شدت میبخشد. هند براساس دکترین سنتی خود، درخواست آمریکا را پیش از این رد کرده بود. از نظر سیاستگذاران آمریکایی، معادلات بینالمللی به ویژه در آسیا به شدت تغییر کرده و هند از جایگاه جدیدی برخوردار است. آمریکا به دنبال آن است تا از هند به عنوان یک شریک استراتژیک در عرصه بینالملل استفاده کند و به ویژه اگر روابط چین با تایوان در منطقه آسیا بحرانی شد، از هند استفاده کند. ارتش آمریکا به دنبال آن است تا از موقعیت استراتژیک هند بهره ببرد و حتی از ایجاد پایگاه آمریکا در هند صحبت به میان میآید.(8)
اگر چه روابط آمریکا و پاکستان پس از 11 سپتامبر بهبود یافته و اسلامآباد یکی از متحدین واشنگتن در جنگ علیه تروریسم محسوب میشود، اما آمریکاییها از آینده پاکستان نگران هستند زیرا ممکن است در اثر یک کودتای نظامی، رابطه آمریکا با پاکستان تغییر کند. عدم پذیرش درخواست متقابل پاکستانیها برای انعقاد معاهده هستهای از سوی آمریکا در آینده باعث خواهد شد که نزدیکی هر چه بیشتر واشنگتن و دهلینو به دوری واشنگتن به اسلامآباد تبدیل شود.
هند تاکنون رهبری کشورهای عدم تعهد را در عرصه بینالمللی برعهده داشت اما طی یک سال اخیر به ویژه با انعقاد معاهده هستهای عملاً اصول اساسی عدم تعهد را نقض کرده است. برخی از احزاب چپگرا هنگامی که هند در شورای حکام علیه ایران رأی داد، اعلام کردند که دهلینو به جرگه امپریالیسم آمریکا پیوسته است. در شرایط جدید، نگرانیهایی درباره سیاست تهاجمی هند در منطقه به وجود آمده است. دهلینو از یک طرف ناظر سازمان همکاریهای شانگهای شده و از طرف دیگر به دنبال آن است تا آمریکا را به عضو ناظر سازمان همکاریهای منطقهای جنوب آسیا (سارک) بکشاند تا به این صورت بر چین غلبه کند. رقابت چین و هند وارد مرحله جدیدی میشود که حمایت طرفین از اپوزیسیون در نپال و بنگلادش از مصادیق آن است.
هند تنها به اهداف نظامی از نزدیکی روابط خود با آمریکا بسنده نکرده بلکه از نظر اقتصادی و سیاسی نیز به دنبال کسب کمک آمریکاست و در این شرایط احتمالاً دهلینو در آینده موضوع عضویت خود در شورای امنیت را مطرح خواهد کرد.
یکی دیگر از مهمترین اهداف دهلینو، به رسمیت شناخته شدن این کشور به عنوان یک قدرت هستهای است. اگر چه هند در سال 1974 اولین آزمایش هستهای خود را انجام داد و با انجام پنج آزمایش زیرزمینی در سال 1998 رسماً خود را یک کشور هستهای اعلام کرد، اما جامعه بینالمللی هند را به عنوان یک کشور هستهای به طور رسمی نپذیرفت. امضای معاهده هستهای توسط جرج بوش رئیسجمهور آمریکا و مانموهان سینگ نخستوزیر هند در آوریل 2005، به معنی آن بود که آمریکا، هند را به عنوان یک کشور هستهای به رسمیت شناخت. آمریکا در این معاهده پذیرفته است که هند با تفکیک تأسیسات هستهای خود، صرفاً به بازرسان آژانس بینالمللی اجازه بازدید از تأسیسات غیرنظامی خود را بدهد و همچنان سایتهای هستهای نظامی این کشور خارج از چشم بازرسان آژانس بینالمللی باقی خواهد ماند. به علاوه با حمایت آمریکا، هند میتواند از 45 کشور (NSG) (گروه عرضهکنندگان هستهای) کمک دریافت کند و این بزرگترین موفقیت برای هند است. یکی از انتقادها علیه بوش این است که هند به آمریکا تضمین جدیدی در مورد صادرات هستهای نداده و هنوز مقامات دهلی معتقدند که با توجه به فصلنامه 1540 شورای امنیت نیاز به تدوین قوانین جدیدی در این زمینه نیست.
اسراییل و معاهده هستهای
در موضوع معاهده هستهای هند و آمریکا، چون یکی از اهداف آن اعمال فشار علیه ایران است. باید به نقش اسراییل و لابیهای یهودی در آمریکا اشاره کرد.
هند در سال 1950 اسراییل را به رسمیت شناخت اما روابط دیپلماتیک آنها تا سال 1992 برقرار نشد. با توجه به رقابت هند و پاکستان، مقامات اسراییل همیشه به دنبال آن بودند که جانب هند را بگیرند. آنگونه که برخی منابع اسرائیلی اعلام کردهاند، تلآویو تکنولوژیهای پیشرفته تسلیحاتی را در اختیار دهلینو قرار داده است.
ماهیت روابط اسراییل و هند پس از حادثه 11 سپتامبر متحول شد زیرا هندیها خود را در اردوگاه مبارزه با تروریسم که آمریکا و اسراییل نیز قرار داشتند، جای داد. از زمانی که پاکستان نیز در یک تغییر استراتژیک عمده، طالبان را رها کرد و به این اردوگاه پیوست. چندان جایی برای مانور تبلیغاتی هند و اسراییل علیه پاکستان وجود نداشت اما حمله به کنگره هند بهانه لازم را در اختیار این دو قرار داد. دهلینو اعلام کرد که حمله مذکور توسط پاکستان هدایت شده و از اینرو جنگ علیه تروریسم باید شامل این کشور نیز شود. اسرائیلیها که از موقعیت پاکستان نگران هستند، در ابتدا حملات گسترده تبلیغاتی علیه این کشور راه انداختند.
چون پاکستان تنها کشور اسلامی دارای سلاح هستهای است و گروههای اسلامگرا نیز در این کشور بسیار قدرتمند هستند، تلآویو نگران آن است که مبادا روزی سلاحهای هستهای به دست این گروهها بیفتد. اقدامات عبدالقدیر خان دانشمند هستهای پاکستان در فروش تکنولوژی هستهای به برخی کشورها، آنها را بیشتر نگران کرده است. با توجه به نزدیکی اسراییل و هند به ویژه پس از سفر آریل شارون به دهلینو در سال 2003 و فروش تجهیزات پیشرفته نظامی به هند، پاکستان نیز تلاش کرده تا در این عرصه از رقیب خود عقب نماند. به همین دلیل بود که خورشید احمد قصوری وزیر خارجه پاکستان در استانبول به گرمی دستان سیلوان شالوم همتای اسراییلی خود را فشرد. پرویز مشرف، رئیسجمهور پاکستان نیز در نشست سازمانهای یهودی در آمریکا شرکت کرد و وعده مشروط برقراری روابط با اسراییل را داد. لابیهای یهودی آمریکا به ویژه «کمیته یهودیان آمریکا» تلاش زیادی میکنند تا روابط اسراییل با هند و پاکستان بهبود یابد. اخیراً کمیته یهودیان آمریکا، یک هیئت هشت نفره از کارشناسان پاکستانی مقیم آمریکا را به اسراییل دعوت کرد. این افراد پس از این سفر اعلام کردند که روابط پاکستان و اسراییل در آینده نزدیک از سر گرفته خواهد شد.(10)
به هر حال سازمانهای یهودی تلاش میکنند هر چه سریعتر کنگره آمریکا معاهده هستهای هند با آمریکا را تصویب کند تا به این صورت گزینههای استراتژیک ایران محدود شود.
نتیجهگیری
آمریکا طی سالهای گذشته خود را رهبر اقدامات مقابله با گسترش هستهای و کشتار جمعی معرفی کرده است. با همین بهانه بود که به عراق حمله کرد. فشارهای آمریکا و تهییج افکار عمومی بینالمللی علیه ایران نیز براساس همین پیشفرض انجام میشود. این در حالی است که هند از جمله کشورهایی است که هنوز پیمان منع گسترش هستهای را امضاء نکرده است، ولی اقدام به امضاء معاهده هستهای میکند. بسیاری از کشورهایی که واقعاً به دنبال مقابله با گسترش هستهای بودند، اینک درباره این رفتار متناقض آمریکا شگفتزده شدهاند.
بسیاری از کارشناسان منتقد در داخل آمریکا اعلام کردهاند که معاهده هستهای با هند موجب موج جدیدی از رقابتهای بینالمللی در زمینه فعالیتهای هستهای میشود زیرا این معاهده به یک الگو تبدیل میشود. بعید نیست که چین در بازی جدید قدرت در آسیا، معاهده مشابهی را با پاکستان امضاء کند. روسیه و سایر کشورها نیز قاعدتاً چنین حقی را برای خود محفوظ میدانند. تناقض و رفتار دوگانه آمریکا با امضای معاهده هستهای با هند در مورد ایران بیشتر است. آمریکا تلاش میکند مانع فعالیت هستهای ایران شود که معاهده منع گسترش هستهای را امضا کرده و از روی حسننیت پروتکل الحاقی آن را نیز اجرا میکند، شود به بهانه این که این کشور دارای منابع عظیم نفت و گاز است، از سوی دیگر از صدور گاز ایران به هند ممانعت به عمل میآورد.