انقلاب رنگی1 یا انقلاب مخملی2 نوعی دگرگونی بدون خونریزی است که آن را برای نخستین بار واسلاو هاول رئیسجمهور پیشین چک که در آن زمان رهبر مخالفان این کشور بود، بر سر زبانها انداخت (علی مددی، 1388). انقلابهای رنگی به یک رشته از تحرکات مرتبط با هم اطلاق میشود که در جوامع پساکمونیستی در اروپای شرقی، مرکزی و آسیای مرکزی توسعه یافت. آمریکا با بهرهگیری از استراتژی حرکت گلهای3 در صدد روی کار آوردن افرادی که طرفدار غرب و سیاستهای غربگرایانه باشند برمیآید.
در واقع استراتژی حرکت گلهای بیشتر در کشورهایی رخ میدهد که آمریکا در آن کشورها هم دارای منافعی است و هم از آن کشورها برای اعمال نفوذ خود و جلوگیری از نفوذ و قدرتیابی بیشتر قدرتهایی مثل چین و روسیه استفاده میکند. برخی زمینههای داخلی مثل پایین بودن سطح استاندارد زندگی، بالا بودن تورم و مشکلات اقتصادی مردم، ساختار سیاسی اقتدارگرا و فقدان گردش نخبگان در این کشورها مزید بر علت است و به مثابۀ توجیهاتی فریبنده برای حضور مردم در شورشهای خیابانی است. آمریکا برای اجرایی کردن این استراتژی و تحقق اهداف خود از ابزارهایی استفاده میکند که این ابزارها در زمره منابع قدرت هستند.
انقلاب رنگی: تعریف و اهداف
انقلاب رنگی به تغییر و تحولاتی اطلاق میشود که تاکنون در کشورهای باقیمانده از بلوک پیشین شرق اتفاق افتاده و هیئت حاکمه این کشورها جای خود را به حکومتهای طرفدار غرب دادهاند (ویکیپدیا، 2010). پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق، کشورهای یادشده با خروج از سیطره کمونیسم این بار به دام اقتدارگرایی گرفتار شدند، چنین کشورهایی نخستین هدف انقلابهای رنگی واقع شدند. هدف اصلی این انقلابها حذف کامل دو مانع بزرگ هژمونی آمریکا بر جهان یعنی چین و روسیه است (کرمی، 1386، ص 27). پس از فروپاشی شوروی، غرب همواره کوشیده است تا جمهوریهای جداشده از شوروی را در مقابل روسیه قرار دهد و مانع از گسترش نفوذ روسیه شود که این جریان در انقلاب رنگی در کشورهای قفقاز، آسیای مرکزی و اوکراین نمودار شد. ویژگی اصلی انقلابهای رنگی مقاومت بدون خشونت در مقابل حکومت اقتدارگرا و مبارزه از طریق نافرمانی مدنی است، هرچند در عمل خشونتهای کمی در این انقلابها رخ نداد. تعاریفی که میتوان برای این نوع انقلابها در کتب یا مقالات علوم سیاسی یافت به شرح زیر است:
نخست: تغییر در ساختارهای سیاسی کشورها از طریق تظاهرات مسالمتآمیز که نوعی پیوستگی و همگونی در علل و شکل تحولات یادشده قابل مشاهده است.
دوم: مقاومتی بدون خشونت که منجر به تغییر حکومت میشود.
سوم: حرکتهای مردمی که در آن بدون خشونت و خونریزی به یک حکومت خودکامه اعتراض میکنند و هدف آن نشان دادن ارزشهای به اصطلاح دمکراسی، آزادی و تغییر رژیم است. در این گونه انقلابها مردم رنگی را برمیگزینند و پوششهای خود مانند کلاه و لباس و شالگردن و روسری را از آن رنگ به تن میکنند یا نشانههای کشورشان را با آن رنگ به صورت تابلوهای بزرگ در راهپیماییها به دست میگیرند.
چهارم: حرکتی برای تغییر حکومت با استفاده از عناصر داخلیای که روابطی مشکوک با آمریکا دارند و با حمایت سفارت آمریکا و آموزش دیدن توسط عوامل و بنیادهای آمریکایی رنگی خاص را سمبل قرار میدهند.
پنجم: انقلاب رنگی نوعی دگرگونی بدون خشونت و خونریزی است که در پی ایجاد تغییرات سیاسی در جامعه است، خواه اینکه این تغییرات صرفاً محدود به حوزه نخبگان سیاسی حاکم باشد یا ساختار نظام سیاسی به طور عام را هدف گیرد (علی مددی، 1388).
اما در مجموع با بهرهگیری از تعاریف یادشده میتوان به این نتیجه دست یافت که انقلابهای مخملی یا رنگی یا گلی از شیوههای براندازی نرم است که نوعی سرنگون کردن حاکمیت و جابهجایی قدرت است و از ابزار نافرمانی مدنی بهره میگیرد. به عبارت دیگر انقلاب مخملی نوعی دگرگونی ساختار حکومت بدون خونریزی است که در آن سرمایه اجتماعی و استراتژی حرکت گلهای ایالات متحده در کشاندن مردم به خیابانها حرف اول را میزند.
بنابراین نظر به مفاد یادشده، عناصر و ویژگیهای اصلی یک انقلاب رنگی عبارتند از:
مردمی بودن، سریع و ناگهانی بودن، با خشونت همراه بودن، ارزشهای مسلط را تغییر دادن و سیستم سیاسی حاکم را دگرگون ساختن (عبدوس، 1386).
مفهوم استراتژی حرکت گلهای یا سیل جمعیتی
استراتژی حرکت گلهای در دهه 1990 توسط استراتژیستهای مؤسسه رند4 مطرح شد که از حرکتها و نمونههای ارتباطی زنبورها و دیگر حشرات اقتباس شده است. منظور از این استراتژی این است همانطور که زنبورها و برخی دیگر از حشرهها به صورت گلهای به مبارزه میپردازند آمریکا هم باید با استفاده از حرکت جمعی جمعیت و به عبارت دیگر با به کارگیری سیل جمعیت در جهت تحقق اهداف خود حرکت کند (استفان لندمن، 2010). تجمع جمعیت و ایجاد نوعی شورش و آشوب به توجیهات مناسب نیاز دارد. این توجیهات میتواند به مشکلات اقتصادی یا به ساختار سیاسی کشور مربوط باشد. اغلب اولین جرقۀ این حرکت در زمان انتخابات و از طریق پیش کشیدن تقلب در نتایج انتخابات آغاز میشود. با ادعای دروغین تقلب در انتخابات) همچنین مطرح کردن مشکلات مردم و فساد سیاسی حکومت در قالب تقلب در انتخابات مردم را بر علیه حکومت میشوراند.
در همۀ انقلابهای رنگی به وقوع پیوسته، بنیادهای غیر دولتی آمریکایی ـ صهیونیستی حمایتهای مؤثری را، البته به صورتی غیر آشکار، از مخالفان نظامهای وقت به عمل آوردهاند، به گونهای که حتی همصدا با جریان معترض سعی میکنند در خصوص سلامت انتخابات شبههپراکنی نموده و باعث ابطال نتایج آن شوند. بنیاد سوروس5 در آمریکا، مهمترین حامی و سرمایهگذار در انقلابهای رنگی است. جرج سورس6، میلیاردر معروف آمریکایی و بنیانگذار مؤسسات زنجیرهای سوروس در جهان است. این بنیاد، در بسیاری از کشورها، به نام بنیاد "جامعه باز" شناخته میشود. برای نمونه، جامعه باز در جریان انقلاب رز نقش بسیار بارز و اساسی در گرجستان ایفا نمود. شوارد نادزه، پس از استعفا، به صراحت اعلام کرد که بنیاد سوروس در سقوط دولت وی نقش اصلی را داشته است. وی همچنین، ضمن معرفی سوروس به عنوان مقصر اصلی، افزود: «من شوکه شدم که چطور یک سازمان غیر دولتی تا این حد میتواند در امور داخلی یک کشور دخالت کند. من در مورد کمک مالی این بنیاد به طور دقیق نمیتوانم اظهارنظر کنم ولی یکی از سفرا به من گفت که 5/2 تا 3 میلیون دلار کمک مالی به مخالفین کرده است» (کلا شویلی، 2007)
انقلابهای رنگی موفق و ناموفق
الگوی انقلاب رنگی، با آن الگوی کلاسیک انقلاب که مستلزم برخورد خشونتآمیز توأم با خونریزی جهت تغییر کلی و زیربنایی ساختار سیاسی بوده و بر اندیشههای لنین استوار است تفاوت دارد. نظریهپرداز اصلی الگوی انقلاب رنگی فیلسوف سیاسی 81 سالهای به نام جین شارپ7 است. او عضو ارشد اندیشکده آلبرت انشتاین بوده و در دانشگاه هاروارد تدریس میکند. بعضی او را "کلاوزویتس مبارزات بیخشونت" میخوانند. وی مطالعاتی در ابعاد شخصیت گاندی و نیز بررسی انقلاب اسلامی ایران انجام داده است. معروفترین کتاب او با عنوان "از دیکتاتوری تا دمکراسی" به فارسی ترجمه و در سال 1372 منتشر شده است. (ویکیپدیا، 1389). جین شارپ در این کتاب در ده فصل مبانی نظری و راهکارهای عملیاتی انقلاب رنگی را توضیح داده و به عنوان نمونه 198 مورد از اقدامات عملی برای رویارویی با نظام حاکم را برمیشمارد که سخنرانی، نامهنگاری، صدور بیانیه، استفاده از پوششهای نمادین، تعقیب و مراقبت مسئولان، راهاندازی اجتماعات و تظاهرات اعتراضگونه، کاریکاتور، اعطای جایزه، مهاجرت اعتراضی، اعتصاب و به طور کلی هر گونه نافرمانی مدنی از جمله این اقدامات عملی است. دیدگاههای جین شارپ تا به حال به زبانهای بسیاری همچون روسی، اسپانیولی، عربی، فارسی، آذری، قرقیزی و اندونزیایی ترجمه شده است (وبسایت یاوران، 1388). ایدههای جین شارپ محور اصلی رهیافت عمل غیر خشونتآمیز را به سه دسته تقسیم میکند: 1ـ روش اقناع و اعتراض؛ 2ـ روشهای فقدان همکاری؛ و 3ـ روش مداخله غیر خشونتآمیز.
به کار بردن این سه روش میتواند باعث تغییرات وسیعی در سطح دولتها و مردم شود (اصطباری، 1385، ص 29).
از دهه 1990، دولتهای آمریکا چندین انقلاب رنگی در اروپای شرقی، آمریکای جنوبی، خاورمیانه و آسیا انجام دادند. صرف میلیونها دلار در قالب انتخابات، ترورهای سیاسی و تظاهرات جمعی مهندسی شده علامتهای انقلابهای رنگی بودهاند که در کشورهای زیر انجام شدند: صربستان (بولدوزر8)، گرجستان (رز9)، نیکاراگوئه، اوکراین (نارنجی10)، قرقیزستان (لاله11)، اندونزی، مالزی، پاکستان (سیاه12)، فلسطین اشغالی، لبنان (سرو13)، کویت (آبی14)، میانمار (زعفرانی15)، تبت (قرمز16) و به تازگی در جمهوری اسلامی ایران (سبز16).
در انقلابهای رنگی رخداده نقطه آغاز از زمان برگزاری انتخابات بود و دلیل اصلی بروز شورشها ایجاد توهم تقلب در نتایج انتخابات است و این مسئله تقریباً در تمامی کشورهایی که انقلاب رنگی در آنها رخ داد تکرار شد. در این الگوی عملیاتی، سعی می شود تا با بهرهگیری از حمایتهای مادی و معنوی آمریکا، فعال شدن اپوزیسیون، توسعه دامنه مخالفت به اقشار جامعه (با شعار عدم کفایت استمرار وضع موجود)، در واقع، حیثیت دمکراتیک و مردمی نظام سیاسی را به زیر سؤال برند (افتخاری، 1387، ص 27).
در واقع این اقدام به تمرکز بر فرآیند انتخابات و با استفاده از عملیات روانی سنگین، نسبت به مخدوش نمودن نتایج آن اقدام مینماید و با به کارگیری تعدادی از تشکلهای دانشجویی و سازمانهای غیر دولتی، ضمن زیر سؤال بردن سلامت انتخابات، بحث نظارت بینالمللی را مطرح و آن را به عنوان مطالبه عمومی برجسته میکند و با ایجاد موج عمومی و تظاهرات، تحصن و اعتصابات، فرآیند عمومی کشور را مختل و حاکمیت را در تنگنای پذیرش خواستههای خود قرار میدهد. هسته اصلی حوادث نیز بر موضوع انتخابات و خدشه وارد نمودن بر سلامت آن، همچنین طرح مباحثی چون "تقلب" قرار میگیرد (عرف، 1387، ص 20).
این مسئله، دقیقاً همان سناریویی است که از سوی مخالفین دولت گرجستان که از سوی غربیها حمایت میشدند، با استفاده از "رنگ سرخ" در انتخابات ریاست جمهوری سال 2003 میلادی این کشور اجرا شد و با کشاندن هواداران سرخرنگ خود به خیابانها و گسترش اعتراضات به نتیجه انتخابات و با حمایتهای سنگین غربیها، در نهایت دولت حاکم را وادار به عقبنشینی کرد و سپس مخالفین قدرت سیاسی را به دست گرفتند. به همین سبک مخالفین دولت اوکراین در سال 2004 میلادی با انقلاب نارنجی18 و مخالفین دولت قرقیزستان با انقلاب لاله19 در سال 2005 به قدرت رسیدند.
ویلیام انجل20 در کتاب جدیدش تحت عنوان طیف کامل تسلط: دمکراسی توتالیتارینی در نظم نوین جهانی21 شکل نوینی از جنگ پنهانی آمریکا را که اولین بار در سال 2000 در بلگراد صربستان آن را انجام داد مطرح کرده است. سازمانهای اصلیای که در بلگراد درگیر بودند شامل بنیاد ملی دمکراسی22 و مؤسسه بینالمللی جمهوریخواهان23 و مؤسسه ملی دمکراسی24 بودند. آنها به عنوان اِن.جی.اُهای25 مستقل مطرح بودند اما در واقع آنها سازمانهایی بودند که توسط آمریکا ایجاد شدند و وظیفه داشتند با روشهای غیر خشونتآمیز، اعتراضهای وسیع خیابانی، تبلیغات وسیع رسانهای و هر چیز دیگری که باعث ایجاد درگیریهای نظامی مختصری شود ایجاد تغییرات در رژیم را تحریک کنند. انجل در کتاب خود به مقالههای مایکل دابز26 در واشنگتنپست اشاره کرده که وی در آنها به چگونگی براندازی اسلوبودان میلوسویچ27 رئیسجمهوری صربستان که در طول جنگهای بالکان در دهه 1990 و هفتاد و هشت روز بمباران ناتو در سال 1999، نتوانسته بودند دولتش را ساقط کنند و استفاده بیل کلینتون از تظاهراتهای خیابانی برای این مسئله، آن را توضیح داده است.
یک مبارزه انتخاباتی 41 میلیون دلاری توسط ریچارد میلز28 سفیر آمریکا قدرت میلوسویچ را به پایان رساند. یک گروه مشاوران توسط آمریکا ایجاد شد که هر چیزی را از جمله آراء مردم را جابهجا کردند و به هزاران فعال مخالف آموزش دادند و به سازماندهی کردن نوعی شمارش آرا موازی کمک کردند (استفان لندمن، 2009). در صربستان سالها طول کشید تا توانستند نوعی انسجام و یکپارچگی در اجتماع ایجاد کنند. ابتدا سازمانی تحت عنوان "جنبش دانشجویان" به وجود آمد. نماد این جنبش یک مشت گرهکرده بود که بر روی لباسهای گروه دیده میشد؛ بر روی در و دیوار هم از این نماد استفاده کردند (ویژهنامه عبور از فتنه، آذر 1388 صص 84 و 85). هزاران قوطی رنگپاش به وسیله فعالان دانشجویی برای نوشتن تبلیغات ضد میلوسویچی بر دیوارهای صربستان استفاده شد و در سراسر کشور حدود 5/2 میلیون برچسب که روی آن نوشته بود او تمام شده است29 توزیع شد.
اقدامات آمادهسازی که شامل آموزش تکنیکهای مخالفت غیر خشونتآمیز به رهبران مخالف در سمیناری در بوداپست مجارستان در موضوعاتی مانند سازماندهی اعتصابها، ارتباط برقرار کردن با نمادها...، غلبه بر ترس و تضعیف اقتدار رژیم بود نیز انجام شد. کارشناسان آمریکایی که در مؤسسه رند مشغول بودند مسئول یکی کردن مفاهیم حرکت گلهای بودند (استفان لندمن، 2009).
میلوسویچ در ابتدا به دو دلیل اصلی در قدرت باقی ماند: او از حمایت وسیع داخلی در خارج از بلگراد، و از وفاداری کامل نیروهای امنیتی در صربستان در آن زمان برخوردار بود: سربازان وزارت کشور و سازمانهای شبه نظامی مختلف (استراتفور، 2010). اما سرانجام مخالفین صربستان دو استراتژی را به کار بردند که در نهایت باعث سرنگونی حکومت میلوسویچ شد: همکاری و سازش با عناصر رژیم میلوسویچ. همکاری مشترک متقاعدکننده کارگران صنعتی و کارگران معدن مرکزی صربستان و همچنین ملیگرایان صربستان که علیه میلوسویچ اعتراض میکردند بیشتر از حرکت دانشجویی که علیه حکومت اعتراض میکردند مؤثرتر بود. مأموریت مرکزی گروه مخالف دانشجویی به همکاری پذیرفتن هر کسی از اعضای اتحادیه کارگری بود که بتواند میزان مخالفتها را در مقابل دولت افزایش دهد. همچنین آنها در انتخابات 2000، کوشتونیکا30 را که اساساً ملیگرا و متمایل به صربستان شمالی (منطقه وجودینا31) بود کاندیدا کردند. در عین حال، آنها از طریق مذاکره، سازش با نیروهای شبهامنیتی و دادن تعهد به آنها مبنی بر داشتن یک جایگاه مناسب در صربستان آینده که دمکراتیک و طرفدار غرب خواهد بود آنها را به مخالفت علیه حکومت میلوسویچ سازماندهی کردند (استراتفور، 2010).
سرانجام در 5 اکتبر 2000 اسلوبودان میلوسویچ رئیسجمهور وقت صربستان در میان تظاهرات و اعتراضات صدها هزار نفر در بلگراد مجبور به استعفا شد (بارسقیان، مرداد 1386، ص 31). پیروزی این انقلاب بدون پوشش وسیع رسانههای جمعی داخلی و خارجی در کنار حضور فعال نهضت مقاومت جوانان (اتپور) و نهادهای غیر دولتی و در نتیجه حضور تودههای مردم در صحنه محقق نمیشد. حضور فعال رسانهها و اهمیت آنها در این انقلاب را از آنجایی میتوان درک کرد که نام این انقلاب را انقلاب بولدوزر هم گذاشتهاند. دلیل آن هم این بود که یکی از معترضین در تظاهرات طرفداران انقلاب، بولدوزر خود را آتش زد و آن را به طرف ساختمان تلویزیون صربستان هدایت کرد و این ساختمان را به آتش کشید (ذاکریخطیر، 1388).
میلوسویچ با یک کودتای موفقیتآمیز براساس سیاست دفاعی آمریکا در زمان رامسفلد و با به کارگیری استراتژی حرکت گلهای از کار برکنار شد. بلگراد نمونه اولیه انقلاب رنگیای به شمار میرود که واشنگتن در پی آن بود.
در سال 2003، به دنبال انقلاب بدون خونریزی رز در گرجستان میخائیل ساکاشویلی32 جانشین ادوارد شوارد نادزه33 شد. میخائیل ساکاشویلی یک آلت دست آمریکا و دیکتاتور فاسد و ظالم بود که نه تنها به ناتو بلکه به تشکیلات اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی نیز وصل بود. تلاشها برای عزل شوارد نادزه وقتی شروع شد که او به معامله با روسها در مورد خطوط انرژی و خصوصیسازها مبادرت کرد (ایک، 2009).
پس از برگزاری انتخابات پارلمانی گرجستان در 2 نوامبر، ناظران بینالمللی طرفدار غرب بیهیچ مدرکی این انتخابات را غیرعادلانه نامیدند و ساکاشویلی نیز ادعا کرد که او پیروز انتخابات است. وی و مخالفین متحدش خواستار اعتراض و نافرمانی مدنی شدند. آنها در اواسط نوامبر در تفلیس نافرمانی را شروع کردند و سپس در سراسر کشور این نافرمانی را گسترش دادند. بدین ترتیب استراتژی حرکت گلهای آمریکا به مرحله اجرا درآمد. آنها این نافرمانی مدنی را در 22 نوامبر، روز شروع به کار پارلمان، به اوج خود رساندند. در حالی که پارلمان کار خود را آغاز میکرد، مخالفین به رهبری ساکاشویلی رزها را در لوله تفنگ سربازان قرار داده، ساختمان پارلمان را تصرف، و سخنرانی شوارد نادزه را بر هم زدند و او را مجبور کردند برای حفظ امنیت خود فرار کند (ویکیپدیا، 2010). پس از آن، ساکاشویلی در گرجستان حالت اضطرار اعلام، و سربازان و نیروهای پلیس را بسیج کرد. همچنین با شوارد نادزه و زوراب ژوانیا34، سخنگوی پیشین پارلمان و نامزد نخستوزیری جدید، دیدار و آشکارا رئیسجمهور گرجستان را به کنارهگیری متقاعد کرد. همزمان با برپایی جشنها رئیسجمهور موقت منصوب شد و دادگاه گرجستان انتخابات را باطل اعلام کرد. سرانجام، در 4 ژانویه 2004 ساکاشویلی انتخاب و روز بعد ریاست جمهوریاش آغاز شد (ابوطالبی، 1386). بدین ترتیب، انقلاب رنگی به وقوع پیوست و هدف اصلی که روی کار آوردن حکومتی طرفدار غرب بود، به دست آمد.
انتخابات پارلمانی جدید در 28 مارس برگزار شد. حامیان ساکاشویلی از تاکتیکهای خشن و پشتیبانی قاطع آمریکا برای به دست آوردن کنترل کامل و تحقق بخشیدن به افزایش قدرت ساکاشویلی استفاده کردند. اِن.جی.اُهایی که توسط آمریکا ایجاد شدند نیز در این روند درگیر بودند که شامل بنیاد سوروس، خانه آزادی35، مؤسسه ملی دمکراسی و دیگر سازمانهایی که به تشکیلات واشنگتن وصل بودند، میشد. ریچارد میلز پس از اینکه پستش را در بلگراد ترک کرد از 1999 تا 2002 در سِمت سفیر در بلغارستان و سپس از 2002 تا 2005 همان وظایفی را که علیه میلوسویچ انجام میداد در گرجستان به عهده گرفت (استفان لندمن، 2010).
انقلاب نارنجی اوکراین همانند نمونه گرجستان پیگیری شد. پس از اینکه در انتخابات 21 نوامبر 2004 ویکتور یانکوویچ36 در مقابل ویکتور یوشچنکو37 پیروز شد، یوشچنکو به مطرح کردن اتهام اثباتنشده و بیاساس تقلب مبادرت ورزید. یانکوویچ آشکارا علاقمند به غرب بود اما سیاستهای طرفدار روسیه را نمایندگی میکرد و در مورد پیوستن به ناتو خیلی مصمم نبود. در این حال، واشنگتن از یوشچنکو رئیس سابق بانک مرکزی اوکراین، پشتیبانی میکرد، که همسرش شهروند آمریکا و دارای مقام رسمی در دولتهای ریگان و بوش، و به عضویت گرجستان در ناتو و اتحادیه اروپا علاقهمند بود. اعتراضهای وسیع خیابانی سازماندهی شدند همانطور که نافرمانیهای مدنی و اعتصابهای عمومی راهاندازی شدند.
در اوکراین نیز دادگاه اوکراین نتایج انتخابات را باطل اعلام کرد و خواستار برگزاری انتخابات جدید در 26 دسامبر 2004 شد که طی آن یوشچنکو و حامیان غربی او پیروز شدند. یوشچنکو برنده شد و در 23 ژانویه 2005 شروع به فعالیت کرد (پک آلرت، 2009).
وزارت امور خارجه آمریکا برای تبدیل پیروزی یانکوویچ به پیروزی یوشچنکو با کمک همان اِن.جی.اُهایی که در جریان انقلاب رز گرجستان و کشورهای دیگر حضور داشتند حدود 20 میلیون دلار صرف کرد. رنگ نارنجی بدین جهت از سوی مخالفین انتخاب شد که این رنگ در مبارزه انتخاباتی، نامزد مخالفین ویکتور یوشچنکو، رنگ غالب بود. نماد مخالفین نوار با پرچمی با شعار "بله! یوشچنکو!" به رنگ نارنجی بود. در اینجا، انقلاب با شعار پورا38 "حالا وقتش است" حرکت میکرد (ساچدوا، 1388). عوامل متعددی در حضور تودههای مردم و جنبش نافرمانی مدنی با وجود سرمای شدید نقش داشت. از جمله این عوامل میتوان به نقش رسانههای جمعی از جمله پخش زنده اخبار اشاره کرد.
به طور کلی ایجاد شبکه تلویزیونی همسو با عنوان ابزار خطدهی و هدایت افکار عمومی نسبت به دیدگاههای مخالف تأثیری چشمگیر در بسیج و خطدهی به افکار عمومی داشت. اطلاعرسانی وسیع و گسترده شبکههای خبری غربی (بی.بی.سی، سی.ان.ان، یورونیوز) در خصوص انتشار اخبار مخالفتها به نفع یوشچنکو و بزرگنمایی آن علیه حکومت بود که در این راستا یورونیوز نقش اول را ایفا مینمود. همچنین کانال پنج اوکراین در سایتهای اینترنتی مصادیقی از جنگ روانی آمریکا و اروپا علیه جناح روسگرا را به نمایش میگذاشت (کولایی، 1384، ص 112).
علاوه بر این، بهرهگیری از اینترنت و استقبال شدید جوانان از اینترنت و کافینتهای متعدد، نقش زیادی در بسیج فعالان جوان به جنبش نارنجی داشت. صربستان، گرجستان و اوکراین از نمونههای موفق انقلاب رنگی بودند که در میان سایر نمونههای موفق به عنوان نمونههای ابتدایی مطرح شدند. اما نمونههای ناموفقی هم مثل میانمار، تبت و ایران وجود دارد.
در انقلاب زعفرانی میانمار39 در آگوست و سپتامبر 2007 از همان تاکتیکهای مشابه گرجستان و اوکراین استفاده شد اما ناکام ماند. آنها به رهبری دانشجویان و فعالان سیاسی مخالف و با استفاده از ابزارهایی همچون وبسایتهای اینترنتی، اس.ام.اسهای موبایل میان گروههای معترض که خواستار انجام اصلاحات بودند شروع به اعتراض کردند.
مؤسسه ملی دمکراسی و مؤسسه جرج سوروس با کمک وزارت امور خارجه آمریکا مبارزهای را برای تغییر رژیم میانمار آغاز کردند. وزارت امور خارجه رهبران اصلی مخالف در سازمانهای متعدد غیر دولتی را استخدام کرد و به آنها آموزش داد و انقلاب زعفرانی را از خارج از چیانگ مای40 و در کنسولگری آمریکا در تایلند هدایت کرد. تراژدی میانمار که مساحت آن به اندازه تگزاس است، این است که مردم این کشور ابزار دست سناریویی شدند که بنیاد ملی دمکراسی در واشنگتن، بنیاد جرج سوروس، خانه آزادی و بنیاد آلبرت اینشتین41 آن را طراحی کردند. همه این نهادها مسئول طراحی تغییر رژیم بدون استفاده از خشونت در سراسر دنیا هستند. در انقلاب زعفرانی در میانمار از همه ابزارهای ارتباطی مانند اینترنت، پیام کوتاه موبایل و ایمیل استفاده شد. معترضان خیابانی پیش از اینکه به میانمار فرستاده شوند به طور مستقیم در آمریکا استخدام شدند و آموزش دیدند. مؤسسه ملی دمکراسی موافقت کرد که از رادیو دمکراسی برمه که رسانهای مخالف دولت بود حمایت مالی به عمل آورد. اما این انقلاب و آمریکا در تحقق اهداف خود ناکام ماندند (قدیری، 1386).
در آستانه المپیک 2008 پکن، واشنگتن تلاش کرد که با یک انقلاب زعفرانی در تبت، چین را بیثبات سازد و اوضاع این کشور را آشفته نماید. ایجاد انقلاب در تبت برای اولین بار از زمانی شروع شد که جرج بوش با دالاییلاما42 آشکارا در واشنگتن ملاقات کرد و مدال طلای مربوط به کنگره را به او اهدا، و از استقلال تبتیها پشتیبانی کرد. انجل گزارش کرد در 10 مارس وقتی که چند صد راهب در لاسا پایتخت تبت راهپیمایی کردند و خواستار رهایی دیگر راهبان شدند راهبان تبتی در صحنه حضور یافته و اعتراضهای خشونتآمیز و اعتصابهای سازماندهیشده علیه دولت چین به راه انداختند. دیگر راهبان در چهل و نهمین سالگرد شورش تبت علیه حکومت چین به بقیه همصنفهای خود پیوستند (استفان لندمن، 2010). همان عناصری که در انقلابهای دیگر کشورها حضور داشتند در این ماجرا به همراه نهادهایی که ویژه تبت بودند مانند کمیته بینالمللی تبت هم حضور داشتند و همگی با وزارت امور خارجه آمریکا و سیا در ارتباط بودند.
جمهوری اسلامی ایران نیز نمونه دیگر از کشورهایی است که آمریکا تلاش کرد در آن با همان راهکارها و روشهایی که در صربستان، گرجستان، اوکراین و در قرقیزستان استفاده کرد تغییر و تحولاتی ایجاد کند و حکومتی همسو با سیاستهای خود روی کار آورد آمریکا بار دیگر استراتژی حرکت جمعی یا سیل جمعیتی را در ایران در دستور کار خود قرار داد (کلی، 2009). اما محاسبات ایالات متحده در ایران نادرست و ناکارآمد بود.
بررسی شرایط کشورهایی که انقلابهای رنگی در آنها با موفقیت و به نفع آمریکا تمام شده است گویای این واقعیت است که اساساً چنین انقلابهایی در کشورهایی امکان موفقیت پیدا میکنند که نظام وقت در حل مشکلات مردم ناکارآمد بوده و فاقد مقبولیت عمومی باشد و چرخش نخبگان به طور مناسب در آن اتفاق نیفتاده باشد. در همین راستا میتوان از عوامل زیر به عنوان دلایل اصلی شکست انقلاب رنگی آمریکایی در ایران یاد کرد:
1. صلابت ایدئولوژیک و به عبارتی اقتدار نرم نظام جمهوری اسلامی ایران بینظیر است.
2. ساختار سیاسی و حاکمیتی نظام جمهوری اسلامی ایران آسیبپذیر است.
3. مردم ایران از یک فرهنگ اجتماعی متقن و ریشهدار برخوردار میباشند.
4. جریانات سیاسی و رهبران فکری و عملیاتی مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران مورد اعتماد مردم نیستند و این مسئله را مردم ایران بارها در راهپیماییها و تظاهرات ضد استکباری به ضوح نشان دادهاند.
5. در نظام سیاسی ایران برخلاف نظام سیاسی کشورهای اقتدارگرای پساشوروی سیستم انتخاباتی دمکراتیک و آزاد و همچنین گردش نخبگان در رأس قدرت در پی نتایج انتخابات وجود دارد.
6. مردم ایران نسبت به مسئله وحدت ملی و عدم دخالت بیگانگان در سرنوشت کشورشان و نسبت به استقلال کشور حساس هستند و حاضر به معامله با هیچ کشور و هیچ شخصی نیستند.
علل تمرکز آمریکا برای اجرای استراتژی حرکت گلهای در این کشورها
در سال 2006، حدود 124 میلیون دلار از بودجه آمریکا، به تشکیل "سپاه واکنش سریع" برای شرکت در انقلابهای رنگی اختصاص یافت. در این خصوص، تأکید شده بود که اعضای این سپاه را نمایندگان دیپلماتیک و کارکنان سازمانهای غیر نظامی تشکیل میدهند. یکی از برجستهترین اعضای دیپلماتیک این سپاه، ریچارد مایلز سفیر آمریکا در انقلاب رز گرجستان و پیش از آن در یوگسلاوی و بلغارستان است. در واقع، وی نقش اصلی را در هدایت و سازماندهی این انقلابها بر عهده داشت، به گونهای که پس از بحران گرجستان، وی به سفیر برانداز مشهور شد و جراید گرجستان نیز از وی، به عنوان سفیر کارکشته و باتجربه در انقلابها و کودتاها یاد کردند (عسگری، 1384، ص 90).
آمریکا به عنوان سرمدار نظام لیبرال سرمایهداری دچار خودبرتربینی شده و برای ارزشهای ذاتی نظام خود قائل به اصالت و برتری است. از این رو مصمم است که تمامی جهان را در زیر سیطره خود نظام لیبرال سرمایهداری درآورد. مهمترین مسئله دستیابی به چیزی است که پنتاگون "طیف کامل تسلط" مینامد که به شدت بر کنترل اوراسیا با خنثیسازی قدرت دو رقیب اصلی آمریکا یعنی روسیه به لحاظ نظامی و چین به لحاظ اقتصادی بستگی دارد و قاطعانه از اتحاد مستحکم میان این دو کشور جلوگیری میکند. کنترل اوراسیا هدف استراتژیکی آمریکاست زیرا این منطقه از ثروتمندترین مناطق جهان به لحاظ منابع است که شامل خاورمیانه هم میشود (استفان لندمن، 2010).
آمریکا تلاش میکند موقعیت دیگر قدرتهای رقیب به ویژه روسیه و چین را در مناطقی که این کشورها واقع شدهاند، تضعیف کند. برای مثال در مورد انتخاب میانمار باید به تحلیل تحولات و موقعیت ژئوپلیتیک توجه کرد. میانمار بر آبهای راهبردی که از خلیج فارس به سوی دریای جنوب چین میرود کنترل دارد. ساحل میانمار دسترسی دریایی به یکی از بزرگترین آبراههای راهبردی جهان یعنی تنگه مالاکا را ممکن میسازد. این تنگه محل عبور کشتی میان مالزی و اندونزی است. پنتاگون پس از 11 سپتامبر میکوشد تا به بهانه دفاع در برابر حملات تروریستی به این منطقه وارد شده و آن را نظامی کند. همچنین تنگه مالاکا اقیانوسهای هند و آرام را به هم متصل میکند و کوتاهترین مسیر دریایی میان خلیج فارس و چین است. بیش از 80 درصد از واردات نفتی چین با تانکر از این تنگه حمل و نقل میشود. نکته ظریف دیگر کانال فیلیپس در تنگه سنگاپور است که عرض کمی دارد. هر روز بیش از 12 میلیون بشکه نفت با ابرتانکرها از این تنگه عبور میکند که بیشتر آنها به بازار چین، پرشتابترین بازار دنیا، وارد میشود. اگر این تنگه بسته شود، تانکرهای نفت باید راهی طولانی برای رسیدن به مقصد طی کنند.
هر سال بیش از 50 هزار کشتی از تنگه مالاکا عبور میکند. کسی که بر این آبها کنترل داشته باشد در حقیقت گلوگاه عبور انرژی به چین را در دست خواهد داشت. چین بعد از تحولات عراق و حضور آمریکا در این کشور و تسلط بر چاههای نفت منطقه، حضور خود را در میانمار تقویت کرده است تا مانع از دستیابی آمریکا به تنگه مالاکا شود (قدیری، 1386).
به طور کلی در مناطقی که آمریکا از روش انقلاب رنگی استفاده میکند به طور مشخص به دنبال کسب نتایج زیر است:
1ـ تسلط بر مناطقی که از نظر جغرافیای سیاسی دارای اهمیت راهبردی میباشند؛
2ـ کنترل مسیر انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن؛
3ـ حذف یا مهار نظامهایی که مانع گسترش سلطه آمریکا هستند؛
4ـ ممانعت از ایجاد اتحادیههای نظامی و امنیتی در خاورمیانه و آسیای میانه؛
5ـ همسو کردن کشورهای مورد نظر با سیاستهای آمریکا؛
6ـ فرصتسازی اقتصادی برای آمریکا؛ و
7ـ مهار بیداری اسلامی.
تأثیرات روانی رسانههای جمعی در تحقق استراتژی حرکت گلهای
در ایجاد زمینههای تحقق استراتژی حرکت گلهای عوامل گوناگونی دخالت دارند که همگی مورد حمایت آمریکا هستند. از جمله میتوان به نقش جنبشهای دانشجویی، بنیادها و سازمانهای غیر دولتی، حضور رهبران مخالف در کشورها و همچنین به نقش انکارناپذیر رسانههای جمعی اشاره کرد. در واقع باید گفت بازیگر اصلی تحولات رنگی ایالات متحده است. در این حال، رسانههای جمعی مهمترین ابزار مورد استفادۀ آمریکا بودهاند.
در مقدمه کتاب "شوالیههای ناتوی فرهنگی" ضمن اشاره به نقش رسانهها، دربارۀ انقلابهای رنگی چنین توضیح داده میشود: تا 15 سال پیش "توپخانهها" در خط اول حمله دشمن بودند و "رسانهها" آتش توپخانهها را پشتیبانی میکردند. اما، امروز رسانهها به خط مقدم آمدهاند و توپخانهها نقش پشتیبان رسانهها را بر عهده گرفتهاند. اگر تا 15 سال پیش، توپخانهها گلولههای آتشزا شلیک میکردند و در پی قتلعام انسانها و تخریب خانهها و ساختمانها بودند. اکنون رسانهها، توهم میپراکنند و دروغ شلیک میکنند و تغییر باورها را پی میگیرند. این، همان تهاجم فرهنگی است که 15 سال قبل، رهبر معظم انقلاب با مشاهده اولین نشانهها، نسبت به آن هشداری جدی دادند، تهاجمی در عرصه افکار که استراتژیستهای آمریکایی با عنوان "جنگ نرم" از آن یاد میکنند و گاه به تداعی آنچه در برخی از کشورهای آسیای میانه انجام دادهاند، آن را "انقلاب رنگی" و "انقلاب مخملی" نیز مینامند (فضلینژاد، 1385).
آمریکا اینترنت، فیس بوک43، تویتر44، یوتیوب45 و مای اسپیس46 و چندین رسانه دیگر را برای ارتباط با مردم کشورهای دیگر و ایجاد نارضایتی در آنها تأسیس کرد. کارشناسان آمریکایی معتقدند در عصر انبوه اطلاعات و هدایت دقیق رسانهها، هر کسی چه کاندیداهای سیاسی و چه تروریستها باید پیوسته با مخاطبان خود در تعامل و ارتباط باشند تا بتوانند به فعالیت خود ادامه دهند. در عصر کنونی نادیده گرفتن استفاده از رسانههای اجتماعی نظیر فیس بوک و تویتر با از دست دادن برتری در عرصه رقابت پرطاقت برای تأثیر گذاشتن بر افکار مردم در سرتاسر دنیا برابر است (آرمسترانگ، 1386).
رسانههای اجتماعی از موانع فرهنگی، ژئوگرافیکی و حتی زبانشناختی عبور میکند و دمکراتیزه کردن و توزیع اطلاعات را تسهیل میبخشد. امروز تبادل فوری اخبار و افکار در بین مردم به این معنی است که عملیاتی که در یک مکان خاص انجام میشود احتمالا در هر جای دیگر تأثیر میگذارد.
رسانه اجتماعی، نفوذ بینالمللی را به اندازه یک کلیک کوچک دکمه موس میسر میسازد. اکنون هر کسی با یک موبایل دوربیندار یا یک رایانه همراه میتواند آگهی دهد و بر حضار جهانی نفود کند. یوتیوب و وبلاگها اکسیژن جدید تبلیغات هستند که مخالفان و شورشیان میتوانند از طریق آنها حامیانی به دست آورند.
براساس دیدگاه دیوید کیلکولن47 در 1966 یک روستایی ویتنامی میتوانست به ده منبع اطلاعات دست یابد که نیمی از آنها تحت کنترل دولت بودند. چهل سال بعد، یک روستایی افغانی میتوانست به 25 منبع اطلاعات دست یابد که یکی از آنها اینترنت بود و تنها پنج منبع تحت کنترل دولت بودند. میان بیست منبع دیگر تلفنهای ماهوارهای و اس.ام.اس قرار دارند همانطور که منابع سنتی هم در این میان قرار میگیرند. تولیدات رسانه اجتماعی از طریق ّهمه این کانالها افزایش یافته و میتواند در قالب دی.وی.دی یا شبنامه48 روستاهای افغانستان دیده شود (آرمسترانگ، 1389).
ناپلئون49 گفته بود چهار روزنامه عصبانی از هزار سرنیزۀ عصبی تهدیدکنندهترند (آرمسترانگ، 1389). امروز همان جمله را میتوان دربارۀ چهار وبلاگنویس عصبانی گفت. همچنان که امروز تأثیر سی.ان.ان معادل تأثیر یوتیوب، تویتر و حتی فیس بوک است. علاوه بر محیط رسانهای، مردم جهان در دورهای زندگی میکنند که از آن با عنوان رسانه آنی50 یاد میشود که طی آن رسانههای جدید و قدیم برای ایجاد یک اطلاعات آنی با هم ترکیب میشود. رسانه اجتماعی در مرکز این رسانه آنی قرار دارد و در عین حال که فرصتهایی برای نظارت به وجود میآورد و مسائل جهان را در صدر خبرها قرار میدهد یک سیستم هشداردهنده اولیه را نیز فراهم میکند. هر نوع پیشرفت رسانه اجتماعی تأثیرات فوری و پایداری در همه حکومتها بر جای میگذارد. در سال 1972 فولبرایت51 گفت رادیو بینالمللی آمریکا باید در قبرستان آثار جنگ سرد، جایگاه حقیقیاش را به دست آورد (آرمسترانگ، 1389) نمودار زیر چگونگی تأثیر رسانهها بر انقلابهای رنگی را نشان میدهد (گرانمایهپور و همکاران، 1387).
رسانههای اجتماعی نقشی بسیار مهم در وقوع انقلابهای رنگی و تحقق اهداف آمریکا ایفا کردند. رسانهها ارتباط بین احزاب، جنبشهای دانشجویی، بنیادها و سازمانهای غیر دولتی و به ویژه تودههای مردم را با همدیگر تسهیل میکنند. در اوایل دهه 1990 برتری رسانههای جدید در حکومت آمریکا آغاز شد و طی آن اینترنت به سرعت به ابزار روزانه در تجارت و امور منزل تبدیل گشت. همچنین رسانههای اجتماعی آنلاین در سراسر جهان در دسترس قرار گرفت. رسانههای اجتماعی شامل رسانههای قدیمی همچون رسانههای دیداری و شنیداری از قبیل رادیو تلویزیون و رسانههای جدید اینترنتی مثل فیسبوک، تویتر، یوتیوب، فلیکر، مای اسپیس، همچنین رسانههای ارتباطی مانند اس.ام.اس موبایل و حتی بازیهایی مثل ایکسلایف52 هستند. این رسانه در تحولات رنگین نقشی مهم ایفا کرد که به چند مورد از آن پرداخته میشود.
به اعتقاد کارشناسان علوم سیاسی، حضور اینترنت در یک چارچوب سیاسی از دو طریق اصلی صورت میگیرد. از یک سو، اینترنت به شکلی فزاینده به وسیله نهادهای سیاسی متعارف مانند دستگاههای دولتی و احزاب سیاسی مورد استفاده قرار گرفته؛ اما از سوی دیگر، ارتباطات اینترنتی ظهور اشکالی جدید از سازمانها و تعاملات سیاسی را ممکن کرده است. امروزه دولتها و احزاب سیاسی به صورت روزمره از اینترنت به مثابۀ ابزاری برای تعامل با موکلان خود از خلال وبسایتها، پستهای الکترونیکی و گاهی اوقات اتاقهای بحث و گفتوگو استفاده میکنند. آنها به کمک این ابزار به انتشار اطلاعات و فعالیت تبلیغاتی میپردازند، افکارسنجی میکنند و به رقابتهای انتخاباتی وارد میشوند. اینترنت برای دولتها و احزاب فواید بالقوه بسیاری به همراه دارد، زیرا ابزاری برای گردآوری پیامها از سراسر کشور است (باکلر و همکاران، 1386، ص 12).
به اعتقاد مانوئل کاستلز، بازیگران سیاسی از طریق رسانهها در بازی قدرت حضور دارند و از آنجا که اطلاعات و ارتباطات، عمدتاً از طریق شبکه جهانی اینترنت، ماهوارهها و خبرگزاریها برقرار میشود، بازی سیاسی، به نحو فزایندهای در فضای رسانهها صورت میگیرد (کاستلز، 1380، ص 551).
به طور کلی، نخست؛ اینترنت ممکن است به آگاهسازی، سازماندهی، بسیج و درگیرسازی مدنی افراد و گروههای به حاشیه راندهشده، جوانترها و اقلیتهای سیاسی منجر شود. دوم؛ میتواند در اشاعه ارزشهای سیاسی دمکراتیک از قبیل مشارکت، آزادی بیان، تساهل، عدالت و غیره تأثیرگذار باشد. و سوم؛ اینترنت به مثابه تریبونی برای احزاب و گروههای سیاسی معترض و اقلیت میتواند به تضعیف حکومتها کمک کند (گرانمایهپور و همکاران، 1387).
گراس من، پست الکترونیک، کنفرانسهای اینترنتی، تریبونهای اینترنتی و ماهوارهها را از مصادیق تلهدمکراسی میداند. به عبارت دیگر، اهمیت فناوریهای نوین، به اندازهای زیاد است که برخی برای آن، واژه تلهدمکراسی، یا دمکراسی از راه دور را به کار میبرند. در واقع، اینترنت به عنوان تریبون میتواند با شرایط گفتوگوی مطلوب و ایدهآل مورد نظر یورگن هابرماس در حوزه عمومی سازگار باشد (سردارنیا، 1386، ص 112).
آمریکا برای هدایت اعتراضها در صربستان برای نشان دادن تظاهرکنندگانی که از دست پلیس یا نیروهای ارتش فرار میکردند، از تصاویر ماهوارهای جی.پی.اس53 استفاده کرد. در همین حال سی.ان.ان نیز تصاویر این پروژه را در سرتاسر دنیا به نمایش گذاشت. همچنین موبایل نیز وسیله دیگری بود که هم به صورت ارتباط کلامی و هم پیامهای اس.ام.اسی استفاده شد. اینها ابزارهایی هستند که تنها از نیمه دهه 1990 استفاده میشوند (استفان لندمن، 2009).
جنبش مقاومت در صربستان شعارهایی چون "کارش تمام است" و "وقتش رسیده" را علیه میلوسویچ بر سر زبانها انداخت. دانشجویان عضو این جنبش، از طریق تلفن همراه و اینترنت، در شهرهای مختلف یوگسلاوی، شاخههایی بدون ریاست، نامتمرکز و بدون خشونت تشکیل دادند (پورسعید، 1387، ص 103)، به طوری که وقتی مأموران میلوسوویچ دریافتند جنبش دانشجویی در حال ساماندهی یک مقاومت است، به یکی از اماکن تجمع آنان حمله کردند و فریاد زدند: "این اینترنت لعنتی کجاست؟" آنها فکر میکردند با خراب کردن یک کامپیوتر در یک محل میتوانند این شبکه گسترده ارتباطی را برای همیشه از بین ببرند (بارسقیان، 1386، ص 31).
گرجستانیها استفاده از رسانهها را خیلی پیشتر از بروز جریانات سیاسی کشور آغاز کرده بودند، به طوری که پیش از سقوط شواردنادزه، جوانان و فعالان گرجی ایمیلی برای اتپورهای 54 صربستانی ارسال کردند با این مضمون: «دوستان عزیز، ما در اینجا در موقعیت پیش از انقلاب به سر میبریم. شما یک حکومت فاسد را با موفقیت از میان برداشتید. ما نیز همین را میخواهیم. آیا میتوانید به ما بگویید چگونه این کار را انجام دهیم؟» (بارسقیان، 1386، ص 31). صربها هم انتقال پیام را آغاز کردند و فیلم "دیکتاتور را سرنگون کنید" اثر پیتر آکرمان را که گزارش سرنگونی میلوسویچ بود برای جوانان گرجی فرستادند.
اینترنت، امروزه جای نوارها و اعلامیههای چاپی را گرفته و به ابزاری مؤثر و گسترده برای مبارزات سیاسی و جنگهای رسانهای تبدیل شده است. برخی از مهمترین رسانههای جدیدی که در استراتژی حرکت جمعی ایالات متحده مورد استفاده قرار گرفتند عبارتند از: فیس بوک، تویتر، اس.ام.اس، بازی ایکس لایف.
فیسبوک: به کارگیری فیس بوک از سال 2004 شروع شد، اما تا پیش از آن تنها یک شبکه اجتماعی بود که در اختیار دانشآموزان دبیرستان و دانشجویان قرار داشت. در واقع، فیس بوک ابزاری در اختیار نوجوانان بود که به آنها اجازه میداد فراتر از نظارت والدین حرکت کنند. در حال حاضر، فیس بوک به وسیلهای آسان برای ارتباط جمعی در سراسر جهان تبدیل شده و نوجوانان، بزرگسالان، حکومت، شهروندان معمولی و تجار و... از آن استفاده میکنند. به طور دقیق، سایتی است که اعضای آن یک پروفایل شخصی ایجاد کرده، با دوستانشان ارتباط برقرار میکنند و به گروههای اینترنتی وصل میشوند و دربارۀ هر چیزی صحبت میکنند. هر کسی میتواند یک پروفایل شخصی یا یک گروه ایجاد کند. این همان چیزی است که سازمانهای حکومتی از سفارتخانهها تا مقامات پلیس میخواهند آن را انجام دهند (دیل، 2010).
تویتر: تویتر یکی از 50 سایت معروف در وب است که به طور میانگین هر ماه 55 میلیون کاربر دارد. کاربران (افراد، سازمانهای حکومتی و یا گروههای خصوصی) میتوانند یک Account بسازند و پیامهایی با بیش از 140 کاراکتر به دیگر مشترکین تویتر بفرستند. تویتر Dipnote وزارت خارجه 8986 پیرو دارد که کاربران تویتر برای دریافت پیامهای Dipnote ثبت نام میکنند. تویتها55 که به طور معمول به صورت پیامک در موبایلها دریافت میشوند، اغلب پیروان را به حجم بیشتری از پیامها در وبسایت تویتر هدایت میکنند. نهادها و سازمانهای حکومتی میتوانند به سرعت اَکانت56های تویتر را ایجاد کنند و اطلاعات را در سطحی وسیع برای اعضای علاقمند در دسترس قرار دهند (دیل، 2010).
بازی ایکس لایف: یکی از تلاشهای بیشتر غیر عادی که به عنوان بخشی از دیپلماسی عمومی رسانههای جدید وزارت خارجه آغاز شد بازیهای موبایل ایکس لایف است. براساس دیدگاه سازندگان این بازی، ابتدا دو بازی در خاورمیانه اجرا میشود که جوانان را با نوع زندگی آمریکایی و ارزشهای مورد نظر آن آشنا میسازد. این بازیها یک درس تاریخ آمریکا را درون یک بازی ویدئویی برای موبایل پوشش میدهد. از زمانی که در اوایل سال 2009 این بازیها ارائه شدند حدود 2000 بازدیدکننده، ثبت نام کردند (دیل، 2010).
به طور کلی باید گفت کارکرد مهم رسانههای نوین که کنترلشان بسیار دشوار است، تأثیر بر افکار عمومی و بسیج آن است، به گونهای که به واسطه این رسانهها، نوعی فضای عمومی شکل میگیرد و بسیاری از افراد، بیآنکه یکدیگر را ببینند و تبادل نظر کنند، مانند یکدیگر فکر و در نتیجه مانند یکدیگر نیز عمل میکنند. بر این اساس، از طریق تولید پیام، شعار و اندیشه به شیوهای هنری و از طریق تصویر، گرافیک، صدا و موسیقی، تصورات دستکاری و بسیج میشوند و در نهایت فعالیت سیاسی، این امکان را مییابد که با زندگی روزمره آمیخته شود.
در این صورت دیگر مانند گذشته، نیازی نیست که برای تبدیل افکار عمومی به نیروی اجتماعی و تغییر اوضاع سیاسی، به اهرمی مانند حزب سیاسی متوسل شد و اگر این تغییر در افکار عمومی پیدا شود، مردم در بزنگاه تاریخی، خودشان راه را باز میکنند و احتیاجی به اعمال نیرو، فشار و زور از طریق اهرمهای جدا از مردم وجود ندارد (پورسعید، 1387، صص 109 ـ 110).
نتیجهگیری
انقلابهای رنگی در پرتو استراتژی حرکت گلهای در کشورهایی رخ میدهند که منابع استراتژیک و طبیعی مثل گاز، نفت، پایگاههای نظامی دارند و ضد امپریالیست هستند. در واقع آمریکا برای دسترسی به منابع عظیم نفت و گاز آسیای مرکزی و قفقاز و ایجاد پایگاههای نظامی در منطقه و فشار بر کشورهایی که با سیاستهای آن در تضاد هستند به طراحی یک سری تغییرات آرام اقدام کرد تا ضمن کاهش نفوذ روسیه در منطقه و سرنگونی حکومتهای تحتالحمایۀ آن حکومتهای طرفدار خود را روی کار آورد. این قبیل تغییرات تدریجی که تاکنون در کشورهای باقیمانده از بلوک سابق شرق اتفاق افتاده را به انقلابهای رنگی تعبیر میکنند (عبدوس، 1386).
آنچه باعث سرنگونی میشود فرآیندی است که همیشه یک نماد، یک رنگ یا یک استراتژی تجاری نقطه برجسته آن به شمار میرود. در صربستان با تیشرت، پوستر و پرچمهایی به خیابانها ریختند که مشتی سفید و سیاه را نشان میداد که نماد استقامت بود. نماد گرجستان یک مشت به رنگ گل سرخ بود (گولینگر، 1389). آنچه انقلابیون با اتکا به حمایت آمریکا و نهادهای آمریکایی در ظاهر بر علیهاش قیام کردند، بیارادگی یا بیظرفیتی حاکمانی مانند میلوسویچ، شوارد نادزه، کوچما یانکوویچ یا آقایف برای عمل به وعدههایشان بود (چتریان، 1388) اما در واقع هدف اصلی، غربیسازی جوامع پساشوروی و محدود نمودن حوزه نفوذ روسیه بود. ادعای تقلب در انتخابات پارلمانی وسیلهای بود برای ایجاد تغییر در رأس هرم قدرت دولت. این اتفاقی بود که در انقلاب رنگی سال 2003 گرجستان به وقوع پیوست. در آن زمان ادعای تقلب در انتخابات مجلس دستاویزی برای به پایین کشیدن رئیسجمهور سابق ادوارد شوارد نادزه گردید که طبق قانون مسئولیت انتخابات ریاست جمهوری مارس 2005 را بر عهده داشت. مورد مشابهی در مارس 2005 در قرقیزستان وجود دارد که در آن پس از ادعاهای تقلب در انتخابات پارلمانی، این رژیم عسکر آقایف بود که سقوط کرد و دولتی جدید جایگزین آن شد.
در تحقق استراتژی حرکت گلهای مهمترین مسئلهای که باید به آن توجه کرد تأثیراتی است که رسانههای جدید به لحاظ روحی و روانی بر مردم بر جای میگذارند. مهمترین تأثیرات سیاسی فناوریهای ارتباطی ـ اطلاعاتی تضعیف دولتهای ملی، اشاعه اطلاعات سیاسی و درگیرسازی مدنی با مشارکت سیاسی افراد و گروههاست. در حقیقت، فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی تمام ابعاد حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را تحت تأثیر قرار داده و پیامدهای روانی بسیار شدیدی در بیاعتماد کردن مردم نسبت به حکومت بر جای گذاشتهاند.