نعمتالله پناهی بروجردی
اسلام دین جامعی است و جامعیت آن در این است که هم برای دنیا و هم برای آخرت برنامه دارد و قوانین و مقررات آن ناظر بر هر دو جهان است و همانطور که سعادت در جهان آخرت را وعده داده، سعادت دنیوی را نیز تضمین کرده است. بنابراین اگر جامعهای اسلام را بپذیرد و آن را در عمل محقق سازد، طبق وعده الهی سعادتمند خواهد شد. سعادت این جهان در گرو برآورده شدن نیازهای ضروری و حیاتی انسان است.
از آنجا که انسان دارای ابعاد مادی و معنوی است، نیازهای او نیز شامل نیازهای مادی و معنوی میشود. تامین نیازهای مادی انسان نقش به سزایی در سعادت دنیوی انسان دارد، بنابراین در این دنیا، محرومیت و فقر در نقطه مقابل سعادت قرار میگیرد.
سعادت یک جامعه چگونه به دست میآید؟ امیرالمومنین (ع) میفرماید: «همانا خداوند متعال انواع اموال را تقسیم کرده است و حق هر صاحب حقی را از خاصه و عامه و فقیران و مسکینان و دیگر اصناف مردم داده است... اگر در میان مردم عدالت برپا شود، همه بینیاز خواهند شد(1)».
کلام مولای متقیان بدین معناست که سعادت در زندگی به این است که حق هر کسی به خوبی ادا شود و این همان معنای عدالت است؛ یعنی برپایی عدالت اقتصادی لازمه سعادت دنیوی است. در مقابل، آفت عظیمی نیز وجود دارد که سعادت را تهدید میکند. امیرالمومنین میفرماید: «من بارها از رسول خدا(ص) این سخن را شنیدم: ملتی که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد، هرگز پاک و پاکیزه نمیشود و روی سعادت را نمیبیند(2)».
بزرگترین خطری که سعادت یک اجتماع را تهدید میکند، ستمگری و تجاوز به حقوق ضعیفان است. در جامعهای که بخشی از مردمش با فقر دست و پنجه نرم میکنند و بخشی از پیکرش دچار کمخونی است و بخشی دیگر از پیکرهاش با وجود عدهای که از ثروتهای بیحساب برخوردارند، متورم شده است، حیات به زودی از آن سلب خواهد شد.
این مساله آنچنان خطیر است که مولای متقیان میفرماید: «اگر حضور حاضران و برپایی حجت به وجود یاریدهندگان نبود و اگر خداوند متعال از علمای ربانی پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده آرام و قرار نگیرند، بیتامل ریسمان حکومت را بر گردنش میانداختم و آن را نمیپذیرفتم(3).»
گویی هدف از حکومت از نظر امام، مقابله با پرخوری ستمگران و گرسنگی و فقر نیازمندان و ستمدیدگان است. فقر، موت اکبر(4)، سبب نقصان دین و پریشانی عقل، و موجب دشمنی و ناآرامی (اجتماعی) و اغتشاش است(5). حضرت علی(ع) به فرزندش محمدبن حنیفه توصیه میکند که از فقر به خدا پناه ببرد، زیرا فقر بلایی است که اگر فرد یا جامعهای دچار آن گردد، همه خوبیها و زیباییهایش به زشتی تبدیل شده، کارهای نیک آن به نظر بد خواهد آمد(6).
جامعه ایرانی از یکسو دارای مردم مسلمانی است که خواهان اجرای قوانین اسلامی میباشند و از سوی دیگر، نظام حاکم بر آن جمهوری اسلامی است. این بدان معناست که هم مردم ایران و هم نظام حاکم بر آن، اسلام را به عنوان تنها راه سعادت بشری برگزیدهاند. با این وجود، شاهدیم که متاسفانه فقر در جامعه وجود دارد و رو به گسترش است. فاصله بین فقیر و غنی ما را با یک سوال بزرگ مواجه کرده است: چگونه به این جا رسیدهایم؟
بهتر است پاسخ را نیز از معصوم بگیریم.
امیرالمومنین میفرماید: «پس فقیری گرسنه نماند، مگر آن که ثروتمندی از حق او خود را بهرهمند ساخت(7)».
«سؤء التدبیر مفتاح الفقر(8)»؛ سوءمدیریت کلید فقر است.
«سوء التدبیر سبب التدمیر(9)»؛ سوءمدیریت سبب هلاکت است.
«آفه المعاش سوءالتدمیر(10)؛ آفت زندگانی سوءمدیریت است.
امیرالمومنین در این سخنان گرانبها، به دو عامل اساسی ایجاد فقر در جوامع اشاره میکنند: بیعدالتی اقتصادی و سوءمدیریت. مورد اول مربوط به امر توزیع و مورد دوم مربوط به امر تولید و تخصیص منابع است. در واقع بیعدالتیهای اقتصادی خود از پیامدهای مدیریت ناکارآمد است.
سوءمدیریت میتواند تخصیص بهینه منابع را مخدوش کند و عامل به هدر رفتن توانهای تولیدی و ضایع شدن منابع باشد؛ چنانکه امیرالمومنین میفرماید: «تدبیر نیکو، مال و امکانات کم را افزایش میدهد و تدبیر بد، مال و امکانات فراوان را نابود میسازد(11)».
سوءمدیریت همچنین توزیع عادلانه ثروت را در میان افراد جامعه برهم میزند، لذا امام علی(ع) میفرماید: «ملاک السیاسه العدل(12)»؛ معیار سیاست [و مدیریت کارآمد] عدالت است.
مشکل اصلی فقر در کشور ما، سوءمدیریت اقتصادی است و بیعدالتیهای اقتصادی که به طور دردناکی در جامعه شاهد آن هستیم نیز از همین جا سرچشمه میگیرد. مدیریت فعلی اقتصاد از دو جهت ناکارآمد است و به فقر میانجامد؛ یکی به لحاظ نظری و بینشی است؛ یعنی نگرشهای اقتصادی آنان به گونهای است که فقر، تبعیض و اختلافات طبقاتی را به دنبال خواهد داشت و دیگری از ناحیه تدابیری است که در اجرای همان نظریات و دیدگاههای خود اتخاذ میکنند. ادامه دارد...