فضای سیاسی جمهوری آذربایجان
هر ناظری که برای نخستینبار وارد باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان میشود، اگر به مرکز شهر و به خیابانها و بلوارهای مرکزی گام نهد، میپندارد در اروپا قرم میزند. این همان تصوری است که میرزا علیاکبر صابر، شاعر انقلابی روزنامه ملانصرالدین، در طنزی تلخ از زبان یک کارگر ساده اردبیلی که برای کار به باکو رفته بود، به تصویر میکشد.
من بباکویم کنون، باکو نگو یک خلدزار
خاصه ساحل، هست الحق لعبتستان تتار
تحفه و طرفه، تمامی سرو آزاد، اردبیل
از تو نامردم، نمایم باز اگر یاد اردبیل1
حکومت آذربایجان از دوره حیدر علییف تاکنون سعی داشته است به افکار عمومی القا کند که کشوری قدرتمند، با نفوذ و تأثیرگذار در جهان دارند و از قدرت و نفوذی گسترده برخوردارند و کاستیهای موجود توسط همسایگان به ویژه ایران، ارمنستان و روسیه بر آنها تحمیل میشود. بنابراین برای در امان ماندن از این تهدیدها باید به متحدی همزبان در منطقه (ترکیه) و ابرقدرتی جهانی (آمریکا) تکیه کنند. این خط مشی سیاسی سبب شده است در افواه عمومی اغلب نابسامانیها فرافکنی شود.
دو خبرنگار ایرانی در دو مقطع از جمهوری آذربایجان دیدار و خاطرات سفر خود را در دو کتاب بسیار ارزشمند منتشر کردهاند. از آنجا که هر دو کتاب در تبریز چاپ و در آذربایجان منتشر شدهاند، چندان شناخته نیستند. کتاب اول با نام از بادکوبه و چیزهای دیگر را انتشارات وطن در سال 1384 چاپ کرد. چاپ دوم کتاب نیز در سال 1386 بود. ناصر همرنگ، نویسنده کتاب، از فعالان مطبوعاتی و فرهنگی اردبیل است. این کتاب واقعیتهای فضای سیاسی و اجتماعی جمهوری آذربایجان، به ویژه وضع رقتبار امنیتی ـ پلیسی باکو و مأموران پلیس را ماهرانه و با قلمی شیوا و نثری روان به تصویر کشیده است.
کتاب دوم با نام باکو 2001 اثر روزنامهنگار، خبرنگار و فعال فرهنگی تبریز، مهدی نعلبندی است که بنیاد فرهنگی طوبی آن را در سال 1382 در تبریز به چاپ رساند. قلم شیوای این نویسنده واقعیتهای تلخ فضای امنیتی و قبضه قدرت به دست حاکمان باکو را با نثری زیبا و روان بیان کرده است. خواندن این دو کتاب بسیار ارزشمند به علاقهمندان مسائل جمهوری آذربایجان قویاً توصیه میشود.
حاکمان باکو سعی دارند مردم را از واقعیتهای موجود جدا سازند. برای این منظور دو کار مهم و بنیادی انجام دادهاند: اول، تخدیر افکار با آفرینش تاریخ و نامی جعلی برای کشورشان؛ دوم، تولید اندیشه سیاسی مبتنی بر عنصر ترک و برتری نژادی بر پانتورانیسم و اتحاد با جهان ترک و پیوستن به اروپا. در این راه پیروی از جوامع سکولار اروپایی و عدم پایبندی به فرهنگ و سنتهای دینی و شرقی و محو آثار و بقایای شرم، حجب و حیای اسلامی و شرقی، تبلیغ، برنامهریزی و قویاً دنبال میشود و جزو راهبرد سیاست داخلی و خارجی دولت جمهوری آذربایجان است.
به همین سبب، در بازتعریف هویت آذریهای آن سوی ارس هر آنچه آنان را به این سو وابسته میسازد باید کمرنگ و محو شود. تفکر و اندیشه دینی به پایینترین حد خود رسیده و برای مردم آنچه ارزشمند است ارزشهای غربی و سکولار است. بیحجابی و بیحیایی، فحشا و ارتشا، مصرف مشروبات الکی در حد افراط، موسیقی و رقص و آواز رواج کامل دارد. شبهای باکو شبهای شعر و موسیقی و شراب و... است؛ البته برای آنانی که پول بیزحمت از جیب زحمتکشان گرد کردهاند. در برابر، حاکمان باکو در هشیاری به غارت منابع و ثروتهای ملت مظلوم مشغولاند. این تصویری که از باکوی امروز است.
در سال 1995 که از باکو دیدار داشتم، جامعهای از هم پاشیده، مفلوک، ناامید و سرخورده از جنگ قرهباغ و سرزمینهای از دسترفته با تعداد زیادی پناهنده مناطق جنگی و آواره در شهرها و حومه، مشکلات زیادی برای حیدر علییف به وجود آورده بود. خیابانها خلوت، ترامواها از کار بازایستاده، خیابانها کثیف، هوا گرم و لولهها فاقد آب بود و نبود برق مردم را کلافه کرده بود. اتومبیلهایی که گهگاهی از خیابانها میگذشتند عمدتاً همان اتومبیلهای روسی مانند فیات، لادا، ولگا، مسکوویچ، ژیگولی یا کامیونها و اتوبوسهای روسی بودند. پیرامون باکو در شهرکهای مسکونی و صنعتی وضع بسیار رقتانگیز بود. در مسیر باکو به آستارا به خوبی اوضاع نابسامان اقتصادی جلب توجه میکرد؛ با این حال، در مناطق روستایی که امکان فعالیت کشاورزی وجود داشت، وضع معیشت مردم در مقایسه با شهرنشینان بهتر بود.
ساختمانهای دولتی و عمومی و بناهای مسکونی رنگباخته، کثیف و چرک گرفته بودند. شهر به تمام معنی به شهری جنگزده شباهت داشت. تورم لجامگسیخته ناشی از فروپاشی و تبعات جنگ قرهباغ مردم را ناتوان و فرسوده کرده بود. اما در فضای سیاسی حکومت، مبارزاتی برای به دست گرفتن قدرت انجام گرفته بود که در نهایت به علییف، افسر اطلاعاتی و مأمور عالیرتبه پولیت بورو، رسید و وی توانست با به کارگیری آموزشهایی که در مدارس و مؤسسات حزب کمونیست آموخته بود قدرت را در آغوش گیرد و رقبا را به دیاری دیگر یا دیار باقی بفرستد.
در آن زمان تصور میشد با تشکیل ارتش ملی آذربایجان خیلی زود مناطق اشغالی بازپس گرفته خواهد شد. اما حیدر علییف که تازه طعم قدرت بازیافته را چشیده بود، میدانست که باید این مشکلات را همچون رئیسجمهور قبلی یعنی ایلچی بیک، به گردن ایران بیندازد و همسایه قدرتمند خود را به کمک به ارامنه متهم سازد تا بتواند خود را قهرمان جلوه دهد. این اندیشۀ باطل هنوز هم در ذهن مردم ریشه دوانده است و آذریهای آن سوی ارس نمیخواهند قبول کنند که علل شکست آنها در ساختار حکومت و فضای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورشان نهفته است نه در آن سوی مرزها. دشمنی با ایران حتی به کتابهای درسی و تاریخی و دبیرستان و دانشگاه و متأسفانه محافل به اصطلاح علمی هم رسوخ کرده است و آنها بر این باورند که زبان ترکی آذری از چندین هزار سال پیش رواج داشته است و آنها کشوری مستقل بودهاند. به زعم آنان، کشوری به نام ایران از زمان رضاشاه به این سو به وجود آمده است.
آنها از آذریهای ایران وحشت دارند چون نمیخواهند قبول کنند که از جنس آنها هستند. آنها به خوبی میدانند هیچ ایرانی غیرتمند آذری هرگز قبول نمیکند زیر سلطه حکومت جمهوری آذربایجان باشد. بنابراین، اتحاد دو آذربایجان که علییفها آن را تبلیغ میکردند اکنون به آنتیتز تبدیل شده است. مقامات باکو مدعیاند بیش از سیمیلیون آذری در ایران زندگی میکنند و این رقم را در کتابهای درسی و دانشگاهی نیز نوشتهاند. اکنون آنان در برابر سؤال وحدت دو آذربایجان درماندهاند، چون طبق اصول، اقلیت در اکثریت ادغام میشود. پس آنها باید در استان آذربایجان شرقی به مرکزیت تبریز ادغام شوند و این خوشایند آنان نیست. از طرفی، آذریهای ایران همه مسلمان و متعهد به شعائر دینی و انسانهایی با غیرت، ایراندوست و وطنپروری سرآمد و فخر ایران هستند. پس چگونه میتوان با آنها کنار آمد؟
از سال 1995 به بعد شرکتهای نفتی در معادن نفت خشکی و دریایی باکو سرمایهگذاریهای کلان انجام دادهاند. به زعم علییف، سرمایهگذاریهای غربیها در نهایت سبب خواهد شد که آنها محیطی امن برای سرمایههای خود ایجاد کنند. در این صورت، به ارمنستان فشار خواهند آورد تا مناطق اشغالی آذربایجان را تخلیه کند و امنیت را برقرار سازد. اما آرزوی علییف تحقق نیافت، زیرا خطوط لوله از فاصلهای دور از مناطق اشغالی گذر کرد. علییف که کشور خود را به شرکتهای غربی واگذار کرده بود تا پایان عمر خود به آرزویش نرسید.
مناطق اشغالی همچنان در اختیار ارامنه قرهباغ باقی مانده و در آنجا حکومت جمهوری برقرار است. در حقیقت، قرهباغ برگ بازی برای ارمنستان و آذربایجان است. علییفها آن را برای تهییج مردم و ادامه حکومت خویش به صورت کنونی میخواهند و نیک میدانند که نمیتوانند مسأله را از طریق مسالمتآمیز حل کنند، چون در آن سوی دیگر ارامنه نیز با همین محاسبات در مقابل دولت و ملت ارمنستان و قرهباغ پاسخگو هستند. از سوی دیگر، حل مسأله با دست یازیدن به ابزارهای نظامی هم امکانپذیر نیست.
تسلط ارامنه قرهباغ بر برخی بلندیها سبب شده است که آذریها در تیررس باشند. از اینرو، هرگونه حمله نظامی آذریها به ارامنه سبب شکست نظامی آنان خواهند شد و امنیت سرمایههای غربیها را در آذربایجان به خطر خواهد انداخت. بهترین وضعیت و فضای سیاسی قرهباغ وضعیت کنونی است. مطمئناً تا پایان دوره دوم ریاست جمهوری الهام علییف این وضعیت همچنان ادامه خواهد یافت تا علییفها و خاندانهای وابسته از درآمدهای سرشار نفت سیراب شوند.
در سال 2007 فرصتی دست داد تا دیداری دوباره از باکو داشته باشم. باکو به خصوص مرکز آن کاملاً دگرگون شده است. ساختمانهای تاریخی و قدیمی توسط کمپانیهای نفتی، بانکها، شرکتهای بیمه، خدمات و بازرگانی و تجاری داخلی و خارجی خریداری، بازسازی و رنگآمیزی شدهاند و دولت صاحبان ثروت را ناگزیر و وادار به بازسازی و احیای ساختمانهای دولتی و ایجاد بناهای عمومی کرده است تا رانتهای دولتی را در اختیار آنان بگذارد یا از آنها باجگیری کند. بنای حکومت و کشور آذربایجان حتی در دوره شوروی بر باجگیری و رشوهخواری و دزدی استوار بوده است. در خیابانها و معابر عمومی به ویژه در مرکز شهر فضاهای عمومی به کشورهای اروپای غربی شباهت دارد.
گفته میشود در باکو چهارصد آسمانخراش در حال ساخت است. ساختمانهای بلند تمام مرکز شهر باکو را در میان گرفته است و این شهر دیگر آن باکوی قدیمی نیست. مساجد هم در حال بازسازی است و گاهی اذانی از مناره پخش میشود. این امر شاید برای معدودی از مردم که عمدتاً پیران و مردم شهرستانهای ساکن باکو هستند خوشایند باشد، ولی برای حاکمان باکو نشانی از اسلامی بودن کشورشان است تا بتوانند از این طریق کمکی و رانتی دریافت کنند و چشم دنیادوست خود را اندکی دیگر سیر سازند.
اکنون خیابانهای باکو مملو از اتومبیلهای گرانقیمتی است که دولتمردان و حاکمان تازه به دوران رسیده و صاحبان شرکتهای خارجی با آن به مردم شهر فخر میفروشند و حتی فضایی خالی هم برای پیادهها نمیگذارند. اکنون ساعتها باید در خیابانها منتظر بود تا در ترافیک گیجکننده، مردی خسته و زنی درمانده بتواند از محل کار به خانه بازگردد. اکنون مردم باکو به دو طبقه زیرزمینی و روزمینی تقسیم شدهاند. صاحبان مال و منال سواره، روی خیابان و با اتومبیلهای سواری آخرین مدل خارجی و گرانقیمت و مردم عادی و مزد بگیران و زحمتکشان یا با اتوبوس در خیابانهای شلوغ یا زیرزمین با مترو به این سوی و آن سوی میروند.
شبهای باکو متعلق به خوشگذرانهاست که پولهای به جیبزده را صرف عیاشی کنند. اما مردمان زحمتکش در لانههای خود میخزند تا برای کار طاقتفرسا و کمدرآمد فردا، تجدید قوا کنند و خود را برای بهرهکشی اربابان آماده سازند. در باکو هیچگونه علائمی از فضای کشوری جنگزده مشاهده نمیشود. هیچ کجا روحیه جنگ و مقاومت و آمادگی برای بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته دیده نمیشود.
برای درک بهتر فضای سیاسی جمهوری آذربایجان نگاهی گذرا به تشکیل چنین حکومتی ضروری مینماید.
آذربایجان و وابستگی به قدرتها
از دوره صفویه تا اواسط دوره قاجاریه قلمرو کنونی جمهوری آذربایجان در کنار ارمنستان و گرجستان شرقی در سیطره حکومت مرکزی ایران قرار داشت. پس از جنگهای ایران و روس و انعقاد معاهدههای گلستان در سال 1813 و ترکمانچای در سال 1828، که با دسیسه انگلستان انجام گرفت، منطقه قفقاز از ایران منتزع و به روسیه تزاری منضم شد. بنابراین در این دورهها به ترتیب ایران، عثمانی (در دورههای کوتاهمدت) امپراتوری روسیه و حکومت شوروی بر این منطقه فرمانروایی کردند. میتوان گفت تاریخ این منطقه تاریخ وابستگی به یک ابرقدرت بوده است.
پس از اعلام استقلال، طبیعتاً مردم جمهوری آذربایجان به دنبال پشتیبانی جدید بودند. در این دوره نیز در آغاز سه جایگزین وجود داشت: ایران، ترکیه و روسیه. مسافرانی که در ابتدای فروپاشی شوروی از جمهوری آذربایجان به ایران آمده بودند، اظهار میداشتند که مردم این جمهوری از ایرانیان میپرسند که چرا ایران وارد عمل نمیشود تا ما را دوباره بخشی از قلمرو خود کند. با قدرت گرفتن مجدد کمونیستها (زیرا تمام روشنفکران و سیاستمداران منطقه در دوره شوروی پرورش یافته بودند) جمهوری آذربایجان دوباره در دایرۀ نفوذ روسیه قرار گرفت؛ البته در دورهای کوتاهمدت حکومت جبهۀ خلق آذربایجان به رهبری ابوالفضل ایلچیبیک تحت سیطره و دایرۀ نفوذ ترکیه بود.
با روی کار آمدن حیدر علییف در سال 1993 و بیرون راندن رقبا از صحنۀ سیاست، جمهوری آذربایجان، ابتدا در مدار روسیه قرار گرفت و سپس از طریق آموزشهای ترکیه آرام آرام در مدار وابستگی به غرب قرار گرفت و از مدار روسیه خارج شد. حیدر علییف میپنداشت آمدن غرب و سرمایهگذاری در زیرساختهای اقتصادی به ویژه نفت نیازمند امنیت خواهد بود و آنان ناگزیر خواهند شد بر ارمنستان فشار آورند و این کشور را از سرزمینهای اشغالی بیرون رانند. اما شرکتهای نفتی با تغییر خطوط لوله انتقال نفت منطقه بدون نیاز به ارمنستان نه تنها ارمنستان را از سرزمینهای اشغالی بیرون نراندند بلکه به حمایت از آن پرداختند. اکنون جمهوری خودخواندۀ ناگورنو ـ قرهباغ، دومین انتخابات ریاستجمهوری خود را برگزار کرده است و حیدر علییف تا پایان عمر خود نیز نتوانست سرزمینهای اشغالی را بازپس گیرد.
آذربایجان هم وابسته تمامعیار غرب شد (به ویژه با ورود به ساختارهای ارو ـ آتلانتیکی) و هم سیادت ترکیه را به گردن گرفت و توانایی فایق آمدن بر جنگ را از دست داد. در واقع، جمهوری آذربایجان نمونۀ بارز یک کشور وابستۀ تمام عیار است. بعید به نظر میرسد که غرب به علت مزیت اقتصادی، موقعیت ژئوپولیتیکی و راهبردی آذربایجان خواستار تغییر ساختارهای حاکم بر این کشور باشد. مهمتر اینکه طبقه حاکم و وابستگان آنها به چنان قدرت سیاسی و اقتصادی دست یافتهاند که تغییر آنان جز از طریق قدرتیابی نیروهای مردمی و ساختارهای سیاسی مستقل و در طولانیمدت امکانپذیر نیست. بنابراین لازم است جمهوری اسلامی ایران سیاستهای خود را بر مبانی موجود تدوین کند.
میتوان گفت جمهوری آذربایجان به علت موقعیت ژئوپولیتیکی خود، در دورههای مختلف مورد حمایت ایران، عثمانی و روسیه بوده و اکنون نیز ایالات متحده از آن پشتیبانی میکند. علت اینکه جمهوری آذربایجان از بین ایران، روسیه، ترکیه و غرب، ایالات متحده را برگزیده این است که هم با غرب در ارتباط باشد و از استعمارگر سنتی خود (روسیه) خلاصی یابد و هم از ایران و تهدیدات انقلابی آن به ویژه تبلیغات مذهب شیعه دور باشد. آذربایجان در کنار آمریکا به ترکیه نیز نزدیک شده است و در ساختارهای اروپایی ـ آمریکایی از جمله شورای امنیت و همکاری اروپا، مشارکت برای صلح ناتو و پارلمان اروپا مشارکت میکند و عضو ناظر اتحادیۀ هم هست.
علاوه بر این، در ساختارهای اقتصادی منطقهای دریای سیاه، گوآم و تراسکا وارد شده است. مهمتر از همه اینکه علییفها ریاست جمهوری را در خانوادۀ خود موروثی کردهاند. شیوه کار حیدر علییف مانند خاقان خزرهاست که در مقابل پیشنهاد پیوستن به اسلام یا مسیحیت، برای جلوگیری از دشمنی هر یک در پیوستن به طرف مخالف، دین یهود را برگزید. بدین ترتیب نه با اسلام در ستیز بود و نه با مسیحیت و علاوه بر آن دوست سومی هم برای خود برگزید.
مشکلات راهبردی و امنیتی جمهوری آذربایجان
جمهوری آذربایجان دارای مشکلات راهبردی و امنیتی خاصی است که آن را وادار میسازد در سیاست خارجی خود ملاحظاتی را در نظر بگیرد که با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای پیوند بخورد. این عوامل به طور خلاصه به شرح زیر است:
1. آذربایجان کشوری دو تکه است: سرزمین اصلی (6/93 درصد کل مساحت جمهوری) در شرق و تکۀ دیگر آن با نام «جمهوری خودمختار نخجوان» (4/6 درصد کل مساحت جمهوری) که در غرب سرزمین اصلی قرار دارد و توسط قلمرو ارمنستان از آن جدا میشود. بنابراین، آذربایجان نگران جدایی نخجوان از حاکمیت خود یا اتحاد آن با ایران است، زیرا در آن صورت هیچ پیوندی جغرافیایی با متحد اصلی خود یعنی ترکیه نخواهد داشت.
2. جدایی جغرافیایی از ترکیه متحد اصلی و تکیهگاه قومی آذربایجان، توسط قلمرو ارمنستان و دشمنی ارامنه با ترکها و آذریها و نزدیکی ارامنه به ایران، سبب هراس و دوری این کشور از ایران میشود.
3. اشغال 20 درصد از اراضی جمهوری آذربایجان توسط ارامنه و عدم امکان بازپسگیری آن از راههای دیپلماتیک و ناتوانی نظامی در غلبه بر ارامنه و به تبع آن، سرخوردگی ملت و مخالفت با دولت علییف و شیوۀ حکومتی او به تقویت موضع ایران در فضای سیاسی این کشور منتهی میشود. بنابراین برای از بین بردن این فضا، حکومت جمهوری آذربایجان فضای توهم و توطئه علیه ایران را ایجاد و آن را تشدید میکند تا بتواند با فرافکنی مسأله، به حیات سیاسی خود تداوم بخشد.
4. وجود منطقۀ قومی غیرآذربایجانی در اطراف مرزهای این کشور از جمله طالشهای ایرانیتبار در جنوب شرقی جمهوری آذربایجان در امتداد جمهوری اسلامی ایران و گرایش مردم این منطقه به ایران، به ویژه اتحاد و یگانگی با اقوام طالش ایران (استان گیلان)، سبب ترس جمهوری آذربایجان از ایران میشود. از این رو، جمهوری آذربایجان با اعمال سیاست انزوای این منطقه و ادغام فرهنگی و سیاسی آن در فرهنگ آذری و اعلام تعداد نفوس منطقه کمتر از تعداد واقعی آن سعی دارد از نفوذ فرهنگ ایرانی در منطقه جلوگیری کند. همچنین وجود منطقه قومی آوارها در شمال شرقی در مرز با روسیه (داغستان) و تقاضای آنان برای پیوستن به روسیه از نقاط آسیبپذیر جمهوری آذربایجان است.
5. تمرکز بیش از دوسوم جمعیت کشور و نیز استقرار اغلب مراکز نظامی، اقتصادی و راهبردی کشور در شبهجزیره آبشرون (آبشوران) در دریای خزر در شرق جمهوری آذربایجان، این محدوده را به منطقهای آسیبپذیر تبدیل کرده است. هر نوع حمله نظامی به این منطقه ثبات سیاسی و اقتصادی جمهوری آذربایجان را به ویرانی خواهد کشید.
6. شکاف درآمدی بالا، فقر، بیکاری، فساد اداری، به ویژه فساد دولتمردان و پرسنل نیروهای امنیتی و انتظامی و رواج رشوه از نکات منفی جمهوری آذربایجان در شاخصهای مقایسهای بین کشورهاست.
7. کاهش مشروعیت دولت علییف و شکلگیری جریانهای مخالف و سرکوب آن توسط دولت.
8. همکاری با ترکیه، اسرائیل، غرب و ایالات متحده.
9. فقر و تهیدستی اغلب مردم ساکن نواحی روستایی و حاشیهنشینان شهرهای بزرگ.
10. بحران هویت و ملتسازی.
عوامل مؤثر در احساس عدم امنیت مقامات جمهوری آذربایجان در قبال ایران
آنچه سبب ترس آذربایجان از همسایه جنوبی قدرتمند خود (ایران) میشود و این کشور را وادار میسازد با تکیه بر قدرتهای فرامنطقهای امنیت خود را تأمین کند، به طور خلاصه به عوامل زیر برمیگردد:
ـ وقوع انقلاب اسلامی در ایران و گسترش اندیشههای اسلامی شیعی در آذربایجان شیعه از مشکلات بزرگ حکومت این کشور است. در سالهای آتی رشد گرایشهای دینی در نهایت به مخالفت بیشتر توده مردم به ویژه روستاییان با ساختار حکومت کنونی خواهد انجامید.
ـ همسایگی بلافصل در سراسر مرزهای جنوبی و داشتن مرزهای آبی مناقشهانگیز با جمهوری اسلامی ایران در دریای خزر و تبدیل شدن ایران به قدرتی تأثیرگذار در منطقه و دستیابی آن به فناوریهای هستهای و موشکی پیشرفته هراس بزرگی در دولت آذربایجان پدید آورده است که به جای نزدیکی به همسایه قدرتمند جنوبی خود برای تأمین امنیت و ثبات خود و منطقه، به قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای (از جمله ترکیه، اسرائیل و آمریکا) روی آورده است.
- وابستگی تاریخی و فرهنگی به ایران که مقامات جمهوری آذربایجان را ناگزیر به تحریف تاریخ برای زدودن حافظه تاریخی ملت آذری میسازد. خلق تاریخ، فرهنگ و تمدن ساختگی و اشاعه این باور در مردم از جمله ویژگیهای فضای سیاسی جمهوری آذربایجان است.
- بحران هویت و فرآیند بسیار سخت ملتسازی که با گذشت پانزده سال از استقلال جمهوری آذربایجان هنوز تکمیل نشده و به مشکلی بزرگ تبدیل شده و ملتی به وجود آورده است که اندیشه سیاسی دولت و فرایند ملتسازی آن با تحریف تاریخی تأسفباری همراه است. از اینرو، در کنار از دست دادن قلمرو کشور، توانایی ایجاد حس ملیگرایی برای بازپسگیری مناطق از دست رفته را نیز از دست دادهاند.
- وجود آیینها و آداب و رسوم ایرانی از جمله نوروز و چهارشنبه سوری بین مردم، مقامات جمهوری آذربایجان را به چالش میکشد. از آنجا که دولت قادر به از بین بردن این آیینها و باورها نیست، ناگزیر به ایجاد باورهای غلطی میشود که نه برخاسته از تمدن ایرانی بلکه از فرهنگ و تمدن ملت آذربایجانی نشأت گرفته است.
- وجود اکثریت آذریزبانان جهان در ایران و اقلیت آن در جمهوری آذربایجان، ترس ادغام اقلیت در اکثریت را در سالهای اخیر در فضای سیاسی آذربایجان به وجود آورده است. محافل جمهوری آذربایجان در منابع رسمی و دانشگاهی ادعا میکردند که در ایران بیش از سی میلیون آذری زندگی میکنند. این موضوع اکنون به مشکلی برای مقامات تبدیل شده است که جمعیت هشت میلیونی جمهوری آذربایجان اقلیتی ضعیف به شمار میروند. اکنون این ادعا به ترس از افزایش گرایش مردم آذربایجان به ایران و ادغام آنها در اکثریت تبدیل شده است.
- جمهوری ارمنستان در همسایگی غربی که به زعم آذربایجانیها، ارامنه قرهباغ به کمک آنها موفق به تصرف بخشی از قلمرو آذربایجان شدند. روابط نزدیک ارمنستان با ایران نیز سبب نارضایتی بیشتر دولتمردان آذربایجان از ایران شده و تبلیغ اندیشۀ نادرست دشمنی مردم جمهوری آذربایجان را در پی داشته است. از سوی دیگر، همکاری نظامی ارمنستان با روسیه به انزوای بیشتر آذربایجان میانجامد و این کشور همه را در راستای برآورده کردن خواستهای ایران در منطقه ارزیابی میکند.
- همسایگی با روسیه به عنوان قدرت برتر منطقه و قدرت اتمی در شمال و وجود علایق راهبردی و نگرانیهای روسیه در منطقۀ قفقاز جنوبی، و همکاری آن با جمهوری اسلامی ایران در زمینههای مختلف از جمله ترتیبات امنیتی دریای خزر و همکاری در تأسیس راه گذر بینالمللی شمال ـ جنوب، سبب انزوای بیشتر آذربایجان و محاصره آن بین روسیه و ایران شده است.
باکو و حمایت از جنبشهای ضدایرانی
با توجه به مطالب یاد شده، جمهوری آذربایجان برای رفع این تهدیدها و چالشها و از بین بردن ضعفهای خود درصدد است با خلق فضای سیاسی ضدایرانی از تهدیدهای ایران بکاهد. این اقدامات شامل مراحلی از فرآیندهای حمایتی به شرح زیر است:
جمهوری آذربایجان از آغاز استقلال ضرورت ایجاد اندیشه سیاسی و ترسیم و تعیین هویت سیاسی برای خود در روند دولتسازی و ملتسازی را احساس کرد. نبود اندیشه سیاسی در دوره شوروی و پیش از آن در دوره امپراتوری روسیه، نکتهای رنجآور در تاریخ برای ملیگرایان و دولتمردان آذربایجان پس از استقلال بوده است.
مسأله هویت برای مردمی که زیر پرچم روس زندگی میکردند، مسألهای چالشانگیز بوده است. برخلاف ارامنه و گرجیها که در گذشته تاریخی خود دارای حکومتهایی پادشاهی بوده و روند دولتسازی و ملتسازی کهنی را طی کردهاند، هویت مردم آذربایجان در هویت ایرانی بازتاب داشته است. از این رو، آذریهای آن سوی ارس به این باور رسیدند که برای تولید اندیشه سیاسی و دولتسازی نیاز به تاریخی دارند که خارج از تاریخ و هویت ایرانی باشد.
روشنفکران و دولتمردان جمهوری آذربایجان برای فائق آمدن بر این چالش بحثانگیز، دوری از مدار ایران را ترسیم و اقدام به جعل تاریخ و نام کشورشان و در رأس آن کمک به گسترش اندیشههای پانتورکیستی و حمایت از جنبشهای به اصطلاح آزادیخواهی جریانهای آذری و ضدایرانی کردند. بهترین مکان برای این فعالیتها نیز باکو به عنوان قبله آمال پانترکسیتهای ایرانی و روشنفکران شهروند جمهوری آذربایجان برای فرار از واقعیتهای تاریخی بود.
به ویژه پس از شکست آذریها در جبهه قرهباغ این خفت باید فرافکنی میشد تا آنها بتوانند در این فضا به حیات ننگین خود ادامه دهند. با استفاده از رسانههای عمومی در خدمت و کمکهای فراوان دولتی این جریانها تقویت شدند. دولت باکو در مقابل اعتراضات ایران به لانهسازی این جریانها در قلمرو جمهوری آذربایجان، اعلام میکند جمهوری آذربایجان کشوری دموکراتیک است؛ از اینرو، قادر به جلوگیری از این جریانها که توسط سازمانهای خصوصی اداره میشوند، نیست و آنها مستقل از دولت فعالیت میکنند.
با اینکه دولت آذربایجان به خوبی آگاه است که نمیتواند امنیت ملی ایران را به خطر اندازد، علاقهمند است در برابر ایران برگهایی برای بازی داشته باشد. از جمله اقدامات مقامات جمهوری آذربایجان در این زمینه نشر اندیشههای پانتورکیسم، تقویت سازمانهای مربوط در این زمینه و گروههای هوادار جریانهای مخالف ایران است. در دورههایی که شایعه حمله آمریکا به ایران شدت میگیرد، این جریانهای سیاسی در باکو فعالتر میشوند. حتی گزارشهایی مبنی بر حضور برخی مقامات از جمله رئیسجمهور آذربایجان در همایشهای ضدایرانی در باکو منتشر شده است.2
سوءاستفاده برخی مقامات باکو از سعه صدر جمهوری اسلامی در قبال حمایتهای این دولت از گروههای تجزیهطلب و معاند ایرانی، موجب افزایش اقدامات این گروهها علیه تمامیت ارضی و امنیت ملی جمهوری اسلامی شده است. در زیر به چند نمونه از این فعالیتها اشاره میشود:
برپایی همایش ضدایرانی توسط رژیم باکو در اسفند 1384 و موضعگیری علیه تمامیت ارضی ایران در این همایش، حاکی از آغاز دور دیگری از اقدامات تبلیغاتی ـ سیاسی علیه ایران توسط رژیم باکو بود. در همایش یادشده که در آن یهودیان آذری و وابستگان صهیونیسم نقش چشمگیری داشتند، آشکارا علیه تمامیت ارضی ایران موضعگیری و در امور داخلی ایران مداخله شد.3
گفته میشود برپایی چنین همایشی، به سفارش آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است. دلیل این مدعا حضور گروهکهای تجزیهطلب در این همایش است. گفتنی است آمریکا این گروهک را برای ایجاد بحران در آذربایجان ایران ساخته است.
در تاریخ 21 شهریور 1385، همایش ضد ایرانی دیگری در شهر باکو با نام «جنبش آذربایجان جنوبی» در هتل اروپا، از گرانترین هتلهای شهر، برگزار شد. گفته میشود پیش از برگزاری گردهمایی، تبلیغاتی توسط «اعتبار محمداف» نماینده سابق مجلس باکو و مدیر حزب استقلال ملی آغاز شده بود و دولت باکو نیز در جریان چگونگی برپایی این همایش قرار داشت. اعتبار محمداف هدف از برپایی این همایش را «هماهنگی درباره چگونگی فعالیت در خصوص آذریهای ایران» اعلام کرده بود. در این همایش، برخی نمایندگان گروهکهای تجزیهطلب و ضدایرانی مقیم خارج نیز حضور داشتند. برپایی این همایش ضدایرانی به صورت آشکار و تبلیغ آن در مطبوعات و رسانههای باکو نشان میدهد که دولت باکو با برپایی این همایش موافقت کرده بود و اصولاً بدون موافقت و حمایت دولت باکو، برپایی چنین همایشی امکان نداشت و طبیعی است مسئولیت این همایش ضدایرانی نیز برعهده دولت باکوست.
گفتنی است به علت انجام ندادن اقدامات «مقابله به مثل» جمهوری اسلامی ایران در برابر فعالیتهای باکو در حمایت از تجزیهطلبان، که به عنوان یک اصل دیپلماتیک بینالمللی در سیاست جهان شناخته میشود، جمهوری آذربایجان به پایگاهی برای تجزیهطلبان و دشمنان مردم ایران تبدیل شده است و این کشور از کانالهای گوناگون، اقدام به کمکرسانی و تقویت آنها میکند.
تقویت پانتورکیسم
جمهوری آذربایجان با هدف تضعیف وحدت ملی ایران و تقویت موضع خود اقدام به گسترش اندیشۀ پانتورکیسم در تمامی ابعاد آن کرده است. در این راه ترکیه و محافلی از آذریهای ایرانی در تبعید به احزاب و تشکلهای قومگرای آذری یاری میرسانند. دایرۀ فعالیت آنان بسیار گسترده است و از رسانههای گروهی همچون تلویزیونهای ماهوارهای (گون آذ تی وی)، سایتهای اینترنتی، روزنامههای خصوصی، مجلات تخصصی و علمی، کتابهای درسی، مقالات تحلیلی و سایر آثار مکتوب و گردهماییها و همایشها در داخل و خارج جمهوری آذربایجان بهره میگیرند.
دولتمردان آذربایجان نیز در ابتدای شکست در جبهههای قرهباغ و اشغال حدود 20 درصد از اراضی آذربایجان توسط ارامنۀ قرهباغ، با استفاده از فرصتهای از دست رفته، ناکامیهای خود را نه به علت نبود راهبرد نظامی و مدیریت درست منابع در اختیار، بلکه در کمک ایران به ارامنه ارزیابی میکنند و کلیه شکستهای خود را به کمکهای تسلیحاتی نظامی و اقتصادی ایران به ارامنه و میانجیگری ایران در جنگ قرهباغ نسبت میدهند. به همین سبب، زمینهای برای تبلیغات بین مردم ناآگاه خود پدید آوردهاند و از آن بهره میگیرند. به برخی از این تشکلها در زیر اشاره میشود:
1. کنگره آذربایجانیهای جهان (دنیا آذربایجانلی کنگره سی DAK)
2. حزب استقلال آذربایجان (گونئی آذربایجان ایستیقلال پارتیاسی GAIP)
3. اتحادیه آذربایجان واحد (بیتو آذربایجان بیرلیگی BAB)
4. جنبش بیداری ملی آذربایجان (گونئی آذربایجان ملی اویانیش حرکاتی GAMOH)
5. سازمان 21 آذر (ییرمیبیر آذر تشکیلاتی – اروپا و کانادا)
6. تلویزیون آذربایجان جنوبی (گون آز تی وی GunAz TV)
7. کنفدراسیون جهانی آذربایجان
8. فدراسیون آذربایجان (سوئد)
9. فدراسیون جوانان آذربایجان (آذربایجان گنجلر فدراسیاسی AGFI)
10. اتحادیه سوئدی آذربایجان
11. کمیته دفاع از حقوق آذربایجانیهای جهان
12. انجمن فرهنگی آذربایجانیهای آمریکا
13. اتحادیه آکادمیک آذربایجان شمالی و جنوبی (گونئی و گوزئی آذربایجان آکادمیک بیرلیگی GQAAB)
14. انجمن آذربایجانی سن پترزبورگ (روسیه)
15. جمعیت دوستان آذربایجانی (آذربایجان دوستلاری جمعیتی)
16. جامعه آذربایجانی بریتانیا
17. جمعیت هلندی آذربایجان (آذربایجان ندرلند جمعیتی)
18. اتحادیه جهانی مهاجران سیاسی آذربایجان (آذربایجان سیاسی مهاجرلرین دنیا اتفاقی) (هلند)
19. باشگاه اجتماعی آذربایجان (بریتانیا)
20. سازمان تعالی ترک (تورک یوکسه لیش تشکیلاتی) (فنلاند)
21. انجمن فرهنگی آذربایجان در کالیفرنیای شمالی
22. انجمن آذربایجانیهای نیویورک (ایالات متحده)
23. آذربایجانیهای شیکاگو برای دموکراسی (ایالات متحده)
24. جامعه آذربایجانیهای واشینگتون (ایالات متحده)
25. انجمن دوستی آذربایجان در کالیفرنیا (ایالات متحده)
26. تریبون آزاد (سوئد)
دین در آذربایجان
برای آشنایی با جایگاه دین در جمهوری آذربایجان سودمند خواهد بود نگاهی به قانون اساسی این کشور داشته باشیم. در قانون اساسی آمده است:
1. مذهب در جمهوری آذربایجان از حکومت جداست. همه مذاهب در مقابل قانون برابرند.
2. تبلیغ و ترویج مذاهب تحقیرکنندۀ شأن و منزلت مردم و مغایر اصول انسانی، ممنوع است.
3. سیستم آموزشی دولتی، غیردینی است (اصل 18 قانون اساسی).
جمهوری آذربایجان با هدف مطرح شدن در ساختارهای جهان اسلام خود را دومین کشور شیعه جهان معرفی میکند. در واقع، دین در جمهوری آذربایجان وسیلهای برای تبیین فضای سیاسی جمهوری آذربایجان در بین ملل مسلمان است. برگزاری اجلاس سران کشورهای اسلامی در سال 2006 در باکو در این راستا ارزیابی میشود. از طرفی در قانون اساسی، جمهوری آذربایجان کشوری سکولار و غیردینی معرفی شده است. مردم جمهوری آذربایجان خود را مسلمان میدانند و نامهای اسلامی دارند، ولی تعهد چندانی به شعائر دینی ندارند. به همین سبب، دادن و گرفتن رشوه که در دین مبین اسلام حرام است، در این کشور مباح، آزاد و متداول و عادی است.
حکومت شوروی با دینزدایی، مردمی سکولار پرورش داد؛ در نتیجه، به رغم سابقه تاریخی دینداری مردم آن سامان، اعتقادات دینی به پایینترین حد خود رسیده است. گفته میشود درصد ناچیزی از مردم به اصطلاح شیعه جمهوری آذربایجان به تقلید اعتقاد دارند و فرایض دینی خود را انجام میدهند. از اینرو، حکومت جمهوری آذربایجان بسیار خرسند است که در میان مسلمانان آنجا تعصب دینی وجود ندارد و سربازان جمهوری آذربایجان در کنار سربازان اشغالگر آمریکایی در عراق حضور دارند. آذربایجان همچنین روابط نزدیکی با اسرائیل برقرار کرده و جزو معدود کشورهایی است که به اسرائیل نفت میفروشد و این رژیم نیز بیشترین نفت مصرفی خود را از این جمهوری (و البته آب خود را از ترکیه مسلمان) وارد میکند. دفاع حکومت ایران از حکومت به اصطلاح شیعه جمهوری آذربایجان باید مورد بازنگری قرار گیرد.
جمهوری آذربایجان پس از اعلام استقلال در 1991، کشور خود را سکولار اعلام کرد؛ هر چند دین به عنوان عاملی مهم در شکلگیری سیاست داخلی آذربایجان در ارتباط با همپیمانان منطقهای خود پابرجا مانده است. سکولاریسم در آغاز دهۀ 90 که ابوالفضل ایلچیبیک و حیدر علییف (رؤسای جمهور اسبق و سابق) کوششهایی را برای تقویت روابط اقتصادی و سیاسی با ترکیۀ هوادار غرب آغاز کردند، به سرعت توسعه پیدا کرد. حمایتهای ترکیه از آذربایجان در جنگ قرهباغ، این کشور را جذب ترکیه کرد. اما ترکیه به علت جاهطلبیهای خود برای تسلط بر ملل ترک قفقاز و آسیای مرکزی از درک این موضوع ناتوان بود. بنابراین، فرآیند دولتسازی سکولار در خدمت به الگوی آذربایجان مستقل ادامه یافت.
روح سکولاریسم را میتوان در قانون اساسی 1995 آذربایجان جستوجو کرد که براساس آن چهرههای مذهبی اجازه نداشتند در دوایر دولتی حضور یابند.
میسیونرهای مسیحی به طور فعالی داوطلبان جدیدالایمان را از میان خانوادههای فقیر آذربایجان انتخاب میکنند و آموزش میدهند. دولت ادیان بیگانه را تهدیدی برای هویت ملی آذریها نمیداند.4
97 درصد جمعیت جمهوری آذربایجان را مسلمانان تشکیل میدهند که از این تعداد حدود 83 درصد شیعه و 14 درصد سنی هستند. 3 درصد جمعیت کشور هم غیرمسلمان هستند. همه شیعیان جمهوری آذربایجان دوازده امامی و اهل سنت نیز اغلب حنفی و البته اندکی هم حنبلیاند. فرهنگ و شرایط جمهوری آذربایجان تفاوت اساسی با سایر کشورهای اسلامی دارد. چنان که میدانیم، این کشور هفتاد سال زیر سلطه حکومت شوروی بود و در مقابل تهاجم فرهنگی روسها بدون دفاع مانده بود. از لحاظ موقعیت جغرافیایی هم 60 درصد مرز آن با کشورهای مسیحی است. علاوه بر این، در آسیای میانه که این کشور در آن واقع است، تقابل فرهنگها و تبادل فرهنگی بین کشورهای مختلف وجود دارد. رابطه با کشورهای غربی، علاوه بر تبادل تجربیات اقتصادی، تبادل «تجربیات فرهنگی» را نیز در پی داشته است.
اکنون نوع پوشش مردم آذربایجان و نیز مسائل فرعی دیگر، با اغلب قوانین شرعی اسلامی سازگار نیست. البته این مسأله نباید سبب سوءتفاهم مسلمانان جهان شود. مردم آذربایجان آشنایی دینی و ذهنیت مذهبی همچون مردم ایران ندارند و نمیتوان آنان را از این بابت سرزنش کرد. در ایران مذهب با فرهنگ و زندگی فردی و اجتماعی مردم عجین شده و سطح اطلاع مردم از قوانین و احکام دینی و مذهبی خود بسیار بالاست و اصلاً قابل مقایسه با جمهوری آذربایجان نیست. پس نباید با دیدن اموری ضدمذهبی و دینی در آذربایجان، زود قضاوت کرد و مسلمانان آذربایجان را غیرمذهبی دانست.5
نگاهی به روند انتخابات ریاستجمهوری آذربایجان و آینده سیاسی آن
براساس قانون اساسی جدید آذربایجان، اختیارات قانونی رئیسجمهور در صورت مرگ یا اعلام رسمی ناتوانی وی برای اداره کشور، به نخستوزیر سپرده خواهد شد. آرتور راسیزاده که نخستوزیر آذربایجان بود، پس از اعلام بیماری حیدر علییف میتوانست کفیل ریاستجمهوری باشد. رهبران ساختارهای قدرت از جمله رامیل اوسوباف، وزیر کشور، بارها اعلام کرده بودند که نیروهای پلیس به خوبی توان حفظ امنیت کشور را دارند و مخالفان نخواهند توانست به اهداف سیاسی خود برسند.
در سال 1999 حال حیدر علییف، رئیسجمهور هشتاد سالۀ آذربایجان، برای اولینبار وخیم شد. الهام پسر علییف اخبار مربوط به بیماری شدید رئیسجمهور را تکذیب کرد. وی با تأکید بر اینکه حیدر علییف فقط سرما خورده است از بازگشت رئیسجمهور آذربایجان به کشور خبر داد. در حالی که حیدر علییف از هفته قبل در مرکز پزشکی کلیولند آمریکا در حال معالجه بود.
پیش از آن منابع خبری جمهوری آذربایجان اعلام کرده بودند وضع جسمانی حیدر علییف هنگام ایراد سخنرانی در آمریکا وخیم شد و وی را برای معالجات پزشکی به مرکز درمانی کلیولند در اوهایوی آمریکا منتقل کردند و در همان مرکز مورد عمل جراحی قلب و عروق قرار گرفت.
سال بعد بار دیگر حیدر علییف در ترکیه تحت مراقبت ویژه قرار گرفت. دو سال پس از اینکه حیدر علییف برای چهارمین بار در کلینیک شهر کلیولند آمریکا تحت عمل جراحی قرار گرفت، در اردیبهشت 1382 نیز عمل جراحی دیگری برای پارگی کیسه فتق انجام داد. اما در مرداد ماه (8 ژوئیه) هنگام سخنرانی در باکو برای دومینبار غش کرد. او را بلافاصله به بیمارستان گلخانه آنکارا اعزام کردند و پس از بیست و چند روز بستری بودن به باکو بازگشت.
پس از آن هیچگاه حالش بهبود نیافت تا بار دیگر به علت وخیم شدن حال جسمانیاش دوباره به همان بیمارستان منتقل شد. گفته میشد الهام علییف، پسر رئیسجمهور، برای بازگرداندن او به باکو به گلخانه رفته است، اما به علت وخامت بیش از حد حال رئیسجمهور اجازه مرخصی داده نشد و الهام به باکو بازگشت. طبق خبرها، علییف در تاریخ 6 آگوست (16 مرداد) برای ادامه معالجه به آمریکا اعزام شد. اما در 12 مرداد روزنامههای مخالف دولت اعلام کردند که علییف مرده است و به دلایل امنیتی مرگ او اعلام نمیشود.
پس از یک هفته از گزارشهای ضد و نقیض درباره مرگ علییف، سرانجام مرتضیعلی عسگراُف، رئیس پارلمان آذربایجان، اعلام کرد که حیدر علییف، رئیسجمهور بیمار این کشور، رسماً از پارلمان درخواست کرده است انتصاب الهام علییف پسرش را به سمت نخستوزیری تأیید کند. این اقدام پس از اصلاح اخیر قانون اساسی آذربایجان صورت گرفت که مخالفان اصلاح پیشبینی میکردند به استناد آن، حیدر علییف قصد دارد ابتدا پسرش را نخستوزیر و سپس جانشین خویش کند. مجلس آذربایجان در اواسط مرداد بنا به درخواست رئیسجمهور (به طور غیابی) و 59 نماینده، جلسه فوقالعاده تشکیل داد و با 101 رأی موافق در برابر فقط یک رأی ممتنع الهام علییف را به عنوان نخستوزیر جمهوری آذربایجان برگزید و ناگهان آقای آرتور راسیزاده نخستوزیر را که از جمله مقامات فاقد نفوذ سیاسی محسوب میشد، از کار برکنار کرد.
الهام علییف، نخستوزیر جدید، بلافاصله پس از کسب رأی اعتماد و انتصاب به پست نخستوزیری بر تسریع روند اصلاحات اقتصادی و اجتماعی تأکید کرد. وی در نخستین مصاحبه خود پس از احراز پست نخستوزیری گفت به سیاستهای پدرش به خصوص در بخش اقتصادی ادامه خواهد داد و در حل مسائل و مشکلات جمهوری آذربایجان موضع معتدلی پیش خواهد گرفت. وی در ارتباط با انتصاب خود به مقام نخستوزیری با وخامت وضع جسمانی پدرش تصریح کرد که حال عمومی حیدر علییف رضایتبخش است و او به زودی به آذربایجان باز خواهد گشت.6
در قانون اساسی مصوب 12 نوامبر 1995 جمهوری آذربایجان در بند 3 اصل 104 آمده است: در صورت استعفا یا ناتوانی رئیسجمهور از وظایف خویش، رئیس مجلس ملی آذربایجان عهدهدار انجام وظایف او خواهد شد و حداکثر ظرف سه ماه باید انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری برگزار شود. اما در اصلاحیه قانون اساسی در سال 2002 (2 مرداد 1381) که ناظران بینالمللی وجود تخلف انتخاباتی در آن اعلام کردند، این ماده اصلاح شده و بر اساس آن، نخستوزیر عهدهدار کفالت ریاستجمهوری میشود. به این ترتیب، پیشبینی مخالفان درست از آب درآمد و حیدر علییف برای هموار کردن راه جانشینی پسرش، همه امور را مطابق خواستههای خود انجام داد.
بنا به گزارش خبرگزاری فرانسه، رأیگیری برای اصلاح قانون اساسی، حربه حزب حاکم (یئنی آذربایجان) برای تسلط بیشتر بر قدرت بود. این همهپرسی به منظور تصویب متممهای قانون اساسی برگزار شد که به گفتۀ مقامات دولتی، برای انطباق قانون اساسی با هنجارهای اروپایی لازم است. اما احزاب مخالف خواستار تحریم این رأیگیری شده و به مردم گفته بودند که حیدر علییف 79 ساله قصد دارد مخالفانش را با این همهپرسی تضعیف کند و پسرش الهام را در موقعیت جانشینی خود قرار دهد. علییف گفت: «من میخواهم در انتخابات ریاستجمهوری سال 2003 شرکت کنم و امیدوارم برای سومینبار انتخاب شوم. به نظرم این متممها بسیار ضروریاند، زیرا هفت سال از تصویب قانون اساسی میگذرد و در این مدت تحولات زیادی در جهان و کشورمان اتفاق افتاده است».7
حیدر علییف پس از اعلام نامزدی خود در انتخابات ریاست جمهوری 15 اکتبر، در تاریخ 12 مهر انصراف خود را از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آذربایجان به نفع پسرش اعلام کرد. وی در اول شهریور 1382 در گفتوگو با آسوشیتدپرس گفت: «من تنها به منظور حمایت از حیدر علییف در انتخابات ریاستجمهوری آذربایجان نامزد شدهام». به گزارش ایسنا، به نقل از منابع خبری جمهوری آذربایجان، الهام علییف دربارۀ برنامههایش در صورت انتخاب شدن به ریاست جمهوری آذربایجان گفت: «من از سیاستهای پدرم پیروی خواهم کرد». نخستوزیر جمهوری آذربایجان همچنین از آمریکا و ترکیه به عنوان اصلیترین متحدان باکو یاد کرد و گفت: در حال حاضر، پروژههای انرژی در جمهوری آذربایجان با کمک آمریکا در حال اجراست و ما نزدیکترین روابط سیاسی و فرهنگی را با ترکیه داریم.
الهام علییف روابط جمهوری آذربایجان با روسیه را نیز رو به بهبود خواند. اما سخنی دربارۀ نزدیکترین همسایه خود یعنی ایران به میان نیاورد و این نشان میدهد که ایران در سیاست خارجی آذربایجان جایگاه درخوری ندارد. در حالی که اهمیت ایران برای آذربایجان بیش از ترکیه است و با هم مرز مشترک، تاریخ مشترک و فرهنگ مشترک دارند. از آنجا که او جوانی کمتجربه و ناوارد به امور سیاسی است و قبلاً نه در امور سیاسی بلکه بیشتر فعالیتهای اقتصادی داشته است، نمیتواند اهمیت همسایگان خود را دریابد. از این رو، همه به بیکفایتی سیاسی و مشروعیت قانونی او اعتراض داشتند.
در 15 اکتبر 2003 (23 مهر 1382) سومین انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد. در این انتخابات از میان هشت نامزد ریاست جمهوری، علی کریملی، اعتبار محمداف (رهبر حزب استقلال ملی)، عیسی قنبر (رئیس حزب مساوات) و الهام علییف شانس بیشتری برای پیروزی داشتند. انتخابات با مشارکت 71 درصد 4/4 میلیون نفر واجد شرایط رأی برگزار شد.
بنا به گزارش واحد مرکزی خبر، در جریان انتخابات آذربایجان به نقل از وزیر کشور، در اغتشاشات باکو 50 پلیس و 16 سرباز زخمی شدند و 20 تن از اخلالگران نیز زخمی و 196 نفر دستگیر شدند. گفته شده است که در این تظاهرات دو نفر کشته شدهاند.
کمیته انتخاباتی جمهوری آذربایجان در 25 مهر 1382 از پیروزی قطعی الهام علییف در انتخابات ریاست جمهوری خبر داد.
بنا به گزارش ایرنا، در 14 آبان 1382 مجلس ملی آذربایجان صلاحیت آرتور راسیزاده را به عنوان نخستوزیر این کشور تأیید کرد. الهام علییف، رئیسجمهور جدید آذربایجان، راسیزاده را به مجلس ملی این کشور معرف کرد و اکثر نمایندگان حاضر در جلسه مجلس نیز به وی رأی مثبت دادند. آرتور راسیزاده که از سال 1996 تا 2003 سمت نخستوزیری جمهوری آذربایجان را به عهده داشت، در ماه آگوست 2003 با نخستوزیری الهام علییف، به عنوان معاون اول وی مشغول به کار شد. آرتور راسیزاده در سال 1935 در شهر گنجه متولد شد. وی در سالهای 1986 تا 1992 معاون اول نخستوزیر آذربایجان بود. بدین ترتیب، مصلحتی بودن این انتخابات و انتصابات معلوم میشود. برکناری آرتور راسیزاده از نخستوزیری و انتصاب دوباره به همین سمت در عرض چند ماه نشاندهندۀ نمایشی بودن پارلمان در آذربایجان است.
آذربایجان پس از حیدر علییف
حیدر علییف با به کارگیری ابزارهای قدرت توانست مخالفان سرشناس خود را از صحنه بیرون کند و خود یکهتاز میدان شود. وی مانع از تقویت و رشد ساختارهای اجتماعی و سیاسی از جمله احزاب شد و روزنامهها و هر ابزار حاکمیت مردمی را خفه کرد. در چنین فضایی، وی توانست به رغم فقر، بیکاری، اشغال اراضی قرهباغ توسط ارامنه و وجود صدها هزار بیخانمان، بیسرپناه و مهاجر جنگی و آوارگی آنان، به حکومت پلیس خود و اطرافیان و وابستگانش ادامه دهد و ثروتهای ملی و منابع زیرزمینی مردم را به نفع خویش و دولتهای خارجی و شرکتهای چندملیتی به تاراج بَرد بدون اینکه مخالف جدی داشته باشد. حیدر علییف که با وعده پیروزی در جنگ قرهباغ روی کار آمد، از شرکتهای غربی برای سرمایهگذاری در نفت آذربایجان در دریای خزر دعوت کرد.
ظاهراً وی تصور میکرد شرکتهای نفتی پس از سرمایهگذاری کلان در منابع نفت آذربایجان از آنجا که برای انتقال نفت به امنیت نیاز خواهند داشت، اقدام به حل مناقشۀ قرهباغ خواهند کرد. اما این مسأله هرگز اتفاق نیفتاد و شرکتهای غربی بدون در نظر گرفتن مسأله قرهباغ، به کار خویش ادامه دادند. جورج رابرتسون، دبیرکل سابق ناتو، در بازدید از منطقه هنگام سخنرانی در مجلس ملی آذربایجان اعلام کرد که آذربایجان نباید در انتظار حل مناقشۀ قرهباغ از طریق اقدام نظامی ناتو باشد، زیرا حل مناقشات منطقهای برعهده ناتو نیست بلکه آذربایجان باید این مناقشه را از طریق مذاکره با ارمنستان و روسیه حل کند.
حیدر علییف با مخالفت با عبور لولههای نفت از ایران، به منافع ایران و کشورهای منطقه لطمه بزرگی وارد کرد. وی همچنین مسبب اصلی حضور همهجانبه آمریکا و اسرائیل در منطقه است.
آذربایجان در دوره ریاست جمهوری وی از سال 1994 با ورود به طرح مشارکت برای صلح ناتو در کنار گرجستان، عملاً وارد ساختارهای سیاسی و نظامی یورو ـ آتلانتیکی شد و از محور روسیه دوری گزید. او با حیله و تزویر به فریب ملت خویش و ملتهای همسایه از جمله ایران پرداخت و با تقویت آشکار و پنهان اندیشمندان پانتورکیست جو ضدایرانی شدیدی بین مردم و محافل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی و فرهنگی آذربایجان به وجود آورد و با سرکوب نیروهای ملی و هوادار ایران سبب کاهش سطح روابط شد. اگرچه وی ظاهراً طرفدار روابط گسترده با ایران بود، هیچگاه از ایران و منافع ملی آن دفاع یا در تأمین این منافع تلاش نکرد، بلکه بیشتر مایل به تقویت روابط با ترکیه بود و هر دو کشور ایران و ترکیه را به ادامه کمکهای اقتصادی و سیاسی به آذربایجان ترغیب میکرد.
علییف در دوره ریاست جمهوری خود کوشید در اجرای سیاست خارجی جمهوری آذربایجان میان ترکیه، روسیه و ایران تعادل برقرار کند. از اینرو، از تحریک ایران پرهیز میکرد. تنها استثنا اعتراض ایران به حفاری غیرمجاز در منطقه 20 درصدی در دریای خزر بود که با مصالحۀ موقتی علییف پایان یافت. علییف سردمدار جریانهای مخالف ایران بود و پنهانی از همه این جریانها دفاع میکرد، اما به صورت آشکار آنان را تکذیب میکرد. او به رغم کمک به جریانهای وحدتطلب و ارتجاعی پانتورکیسم، در مقابل اعتراض ایران دولت خود را مبرا میدانست.
حیدر علییف با این شگردهای سیاسی به روابط با شرق و غرب توازن بخشید. وی حتی در سالهای پایانی عمر خود به ظاهر به روسیه نزدیک شد که آن هم شگردی سیاسی بود. از اینرو «در تاریخ 22 مرداد 1382 همزمان با هشتادمین سالروز تولد حیدر علییف، پوتین، رئیسجمهور روسیه، عالیترین نشان دولتی روسیه به نام «آندری پروو زانووا» را به او اهدا کرد. در حکم پوتین آمده بود رئیسجمهور روسیه علت اعطای این نشان به علییف را سهم بزرگ وی در تحکیم مناسبات و همکاری روسیه و جمهوری آذربایجان میداند».8
اما پس از استعفای علییف از قدرت و مرگ او، معلوم شد که این مرد تا چه اندازه به آرمانها و اهداف ملل منطقه و همسایه خیانت کرده است و منطقه در آینده شاهد درگیری بین قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای خواهد بود.
انتخابات ریاست جمهوری در سال 2008
روز 15 اکتبر 2008 حدود 4.800.000 شهروند جمهوری آذربایجان برای انتخاب رئیسجمهور آینده به پای صندوقهای رأی فراخوانده شدند. انتخابات در حالی برگزار شد که همه میدانستند علییف، رئسجمهور کنونی، بار دیگر انتخاب میشود.
در برگههای انتخاباتی، در کنار نام الهام علییف، رئیسجمهور کنونی آذربایجان، نام شش نامزد دیگر نیز بود. اما هیچکس به پیروزی علییف شک نداشت. ده حزب مخالف دولت، به این علت که در آستانه انتخابات، موقعیت برابر برای همۀ نامزدها برقرار نبوده است، از شرکت در انتخابات سرباز زدنند. عکسهای بزرگ تبلیغاتی الهام علییف در هر فروشگاه و مغازۀ باکو به چشم میخورد، اما تبلیغات برای نامزدهای دیگر و عکسهای آنها در مناطق پرجمعیت کشور یا وجود نداشت یا در معدود مکانهای خاص با ابعادی بسیار کوچکتر از عکسهای تبلیغاتی الهام علییف نصب شده بود. علییف روز قبل از انتخابات اعلام کرد که باید عکسهایش را از معابر جمعآوری کنند زیرا نیازی به تبلیغات ندارد و مردم او را در سال 2003 برگزیدهاند.
عیسی قنبر، رئیس حزب مخالف دولت آذربایجان با نام «مساوات» که در انتخابات گذشتۀ ریاست جمهوری 2/12 درصد آرا به دست آورده بود، درباره انتخابات کنونی گفت: «امسال حزب ما در انتخابات شرکت نمیکند. اگرچه ما در ابتدا آماده شرکت بودیم و خودمان را با وجود موانع فراوان دولت، به طور جدی برای انتخابات آماده کرده بودیم، کمی قبل از برگزاری انتخابات، دولت علییف باز هم بر سختگیریهایش افزود». در آستانه انتخابات، علییف در همه رسانههای موجود در آذربایجان حضور داشت.
سه روزنامهنگار که نظری مخالف دولت داشتند، دستگیر شدند. بحث سیاسی درباره ریاست جمهوری در نگرفت و به همین علت، عیسی قنبر از نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری سر باز زد. او گفت: «وقتی به عنوان حزب مخالف دولت امکان راهیابی به تلویزیون را نداشته باشیم، وقتی به ما اجازه برگزاری تظاهرات ندهند و در صورتی که اقدام به برگزاری بدون اجازه میتینگ انتخاباتی کنیم، با مأموران پلیس، دستگیری و شکنجه اعضایمان روبهرو میشویم، روشن است که پیروزی مشخصی در انتخابات به دست نخواهیم آورد».
البته حزب حاکم «یئنی آذربایجان» این ادعا را نپذیرفت. علی احمداف، معاون این حزب، در آستانه انتخابات اعلام کرد که نظر ناظران بر انتخابات، که از طرف «سازمان امنیت و همکاری اروپا» به آذربایجان آمدهاند، ارزش چندانی ندارد. احمداف با ابراز علاقه به دستاوردهای اقتصادی و اجتماعی فراوان آذربایجان در زمان ریاست جمهوری علییف و مبارزه وی با فساد گفت: «سازمان ویژهای در این زمینه تشکیل و برنامهای دولتی درباره مبارزه با فساد اداری تنظیم شده و به مرحلۀ اجرا درآمده است». اما علی احمداف، معاون حزب حاکم «آذربایجان جدید»، به وضعیت یکسوم شهروندان این کشور که زیر خط فقر زندگی میکنند، اشارهای نکرد.9
براساس بند 178 قانون انتخابات آذربایجان، روز انتخابات، سومین چهارشنبۀ ماه اکتبر آخرین سال دوره ریاست جمهوری فعلی تعیین شده است. رئیسجمهور آذربایجان برای یک دوره پنج ساله انتخاب میشود. انتخابات قبلی در اکتبر 2003 برگزار شد.
در انتخابات 2008 نام هفت نفر برای این دوره در برگههای اخذ رأی ثبت شده بود:
ـ الهام علییف، رئیسجمهور کنونی و رهبر حزب «یئنی آذربایجان»؛
ـ اقبال آقازاده، رهبر حزب «امید» و نماینده مجلس؛
ـ فاضل غنضفراوغلو، رهبر حزب «سازندگی کبیر»؛
ـ حفیظ حاجییف، رهبر حزب «معاصر مساوات»؛
ـ قدرت حسن علییف، رهبر جبهه واحد ملی آذربایجان و نماینده مجلس؛
ـ فؤاد علییف، رهبر حزب لیبرال دموکرات آذربایجان؛
ـ غلامحسین علی بیلی، نماینده آزاد.
در انتخابات ریاستجمهوری آذربایجان 3.642.874 تبعه آذربایجان که واجد شرایط بودند، به پای صندوقهای رأی رفتند. همانگونه که انتظار میرفت، علییف با اکثریت قاطع به ریاستجمهوری رسید.10
در 3 آبان 1387، الهام علییف که در نتیجۀ انتخابات ریاست جمهوری برای دومین دور پیاپی با پیروزی قاطع برای رئیسجمهوری آذربایجان انتخاب شده بود، روز 24 اکتبر 2008 رسماً آغاز به کار کرد. مراسم تحلیف علییف در کاخ حیدر علییف واقع در باکو برگزار شد. در این مراسم مقامات رسمی کشور، اعضای هیأت دولت و پارلمان و نیز نمایندگان احزاب سیاسی و سازمانهای اجتماعی و سفرای کشورهای خارجی در آذربایجان حضور داشتند.
روز 22 اکتبر دادگاه قانون اساسی آذربایجان علییف را رسماً به عنوان رئیسجمهور کشور اعلام کرد.
طبق اطلاعات کمیسیون مرکزی انتخابات، علییف با کسب 88.73 درصد آرا (3.232.259 رأی) به پیروزی قاطع دست یافت و پس از آن با فاصله زیادی اقبال آقازاده با 2.86 درصد و فاضل غضنفراوغلو با 2.47 درصد آرا قرار داشتند.11 در واقع، حکومت علییف چنان فضای سیاسی در جمهوری آذربایجان به وجود آورده که نفر دوم نامزدها کمتر از 3 درصد آرا را به خود اختصاص داده است و این همان نوع دموکراسی در فضای سیاسی جمهوری آذربایجان است که غرب به آن اعتراض نمیکند بلکه از آن حمایت هم میکند (مقایسه شود با انتخابات در دموکراسیهای غربی).
وضعیت آزادی بیان در جمهوری آذربایجان
روزنامههای جمهوری آذربایجان داستان غریبی دارند. برخلاف دوره شوروی که مطبوعات ارزان و در دسترس و اغلب مردم روزنامهخوان بودند و در مترو، ایستگاه اتوبوس، حین حرکت و زمان فراغت روزنامه میخواندند، در وضعیت کنونی مردم آذربایجان به ویژه پایتختنشینان به دو دلیل کمتر به روزنامه توجه میکنند: نخست، گرانی آن؛ دوم، سانسور شدید دولتی. روزنامهها نیز به دو دسته دولتی و غیردولتی تقسیم میشوند. روزنامههای دولتی از حمایت دولت و تأمین مالی آن بهرهمندند. طبیعی است این روزنامهها و مطبوعات سخنی خلاف خواسته حاکمان نشر نمیکنند. مردم هم رغبتی به خرید این روزنامهها ندارند. اما روزنامههای غیردولتی، یا اغلب غیرسیاسی هستند، یا ارگان هستند یا اینکه ناگزیرند برای ادامه انتشار خود که اغلب کمتیراژ و بسیار محدودند، خط قرمز دولت را رعایت و خودسانسوری کنند.
مسئول امور آزادی بیان و مطبوعات سازمان امنیت و همکاری اروپا وضعیت آزادی بیان در جمهوری آذربایجان را نگرانکننده خواند. میکلوش هاراشتی در 22 فروردین 1387 در پایان سفر به جمهوری آذربایجان، طی کنفرانسی مطبوعاتی در باکو گفت: «من وضعیت آزادی بیان و رسانهها را در این کشور نگرانکننده دیدم». وی از دولت باکو خواست از صدور پروندههای جعلی علیه برخی روزنامهنگاران که در کار حرفهای خود از دولت و فساد اقتصادی و رشوهخواری انتقاد میکنند، جلوگیری کند.
هاراشتی گفت: طبق بررسیهای انجام شده، برخی روزنامهنگاران که از دولت، فساد اقتصادی و رشوهخواری در جمهوری آذربایجان انتقاد کردهاند، براساس پروندههای جعلی بازداشت شدهاند. وی با تأکید بر اینکه نیروهای انتظامی و امنیتی جمهوری آذربایجان موظف به تأمین امنیت نمایندگان رسانهها هستند، گفت: با گذشت سه سال از قتل المار حسیناف، سردبیر مجله مونیتور، چاپ باکو، هنوز عاملان یا عاملان این حادثه شناسایی نشدهاند.
وی با قدردانی از رئیسجمهور آذربایجان به علت عفو برخی روزنامهنگاران زندانی، خواستار تداوم این روند و آزادی سایر نمایندگان رسانهای این کشور از زندان شد.
وی افزود: جمهوری آذربایجان تا زمان فرمان عفو رئیسجمهور آذربایجان، مقام نخست را در میان کشورهای عضو سازمان امنیت و همکاری اروپا در ارتباط با تعداد روزنامهنگاران زندانی داشت. مسئول امور آزادی بیان و مطبوعات سازمان امنیت و همکاری اروپا برای بررسی وضعیت رسانههای جمهوری آذربایجان از باکو دیدار کرده بود.