* آقای دکتر، ضمن تشکر از انجام گفتوگو با هفتهنامه مثلث، بفرمایید اسلام در آذربایجان چه جایگاهی دارد؟
** برای ورود به این بحث باید این نکته را در نظر گرفت که آذربایجان کشوری است که از شوروی سابق منفک شده و خودش نیز از سابقه دینی برخوردار بوده و مانند بقیه کشورهای آسیای مرکزی دارای ملتی مسلمان است. در قفقاز جنوبی، برخلاف کشورهای ارمنستان و گرجستان که مسیحی مذهب هستند، آذربایجان تنها کشوری است که مسلمان است.
نکته مهم درباره این کشور این است که آذربایجان در دوره شوروی سابق و حتی تزارها به لحاظ دینی و فرهنگی تحت تاثیر سیاستهای الحادی نظام کمونیستی قرار گرفته و مانند همه مسلمانانی که در محدوده شوروی سابق حضور داشتند، دچار آسیبهای جدی فرهنگی و دینی شدهاند. نسلی که در دوره 70 ساله کمونیستها پرورش پیدا کرد، با مشکلات زیادی از بعد معارف اسلامی مواجه بوده است. این مساله بحث گستردهای است که طبعا موضوع سوال شما نیست اما برای بررسی وضعیت گروههای اسلامی در آذربایجان ضرورت داشت که این مقدمه مطرح شود.
فارغ از بحث اسلام سیاسی و مباحث مربوط به فعالیتهای حزبی و فعالیتهای گروهی، با نگاه صرفا از دریچه دینی، باید در نظر داشته باشیم مردم آذربایجان با گذشت دو دهه که از استقلال آنها میگذرد، آنگونه که ما در ایران انتظار داریم در آگاهی از معارف اسلامی هنوز به آن درجه از رشد نرسیدهاند که بتوانند به مسائل اسلامی و مسائل سیاسی اسلام ورود پیدا کنند. چرا که گذشته تاریخی آنها تحت نفوذ شدید کمونیستم و تزاریسم بوده است، بنابراین اجازهای برای این کار نداشتند. در دو دهه پس از استقلالشان نیز دولتهایی که بر مسند قدرت در جمهوری آذربایجان قرار گرفتهاند هم اساسا اعلام کردند دولت لائیک هستند و براساس دولتی غیردینی کارها را انجام میدادند و هم و غمی نسبت به مسائل مذهبی نداشتند. دولت آذربایجان صرفا اعلام میکند دین و مذهب آزاد است و همه ادیان میتوانند امور دینی خود را انجام بدهند و بهظاهر ممانعتی بهعمل نمیآورد.
اگر بخواهیم به صورت مشخص درباره احزاب اسلامی در کشور آذربایجان صحبت کنیم، باید گفت زمینه فعالیت این احزاب به هیچوجه فراهم نیست. البته در آذربایجان بخشی به صورت خودجوش به سمت کسب معارف اسلامی رفتند؛ عدهای هم تحتتاثیر دیگر کشورهای اسلامی اعم از مبلغان آنها است یا رسانههایشان از جمله از ایران، ترکیه، عربستان و کشورهای عربی دیگر قرار گرفتهاند که آنها هم براساس برداشتها و رویکردهای خودشان در بحث دینی به این مسائل پرداختند. برخی از کشورها هم در این زمینه از برخی مردم به عنوان ابزار در جهت القای دیدگاه خودشان بهرهبرداری کردند. با توجه به این فضا در آذربایجان گروههای اسلامی به معنی اخص کلمه وجود ندارند.
اما گروههایی مانند حزب اسلام هستند که ثبت قانونی نشدهاند، ولی در حال فعالیت هستند. به خاطر لائیک بودن، دولت اعلام کرده گروههایی که پسوند دینی داشته باشند، از ثبت آنها جلوگیری شود. احزابی که ثبت شدهاند و فعالیت دارند حداقل به لحاظ اسمی پسوند دینی ندارند. یکسری از احزاب هم علاوه بر حزب اسلام در آذربایجان فعالیت دارند؛ مانند وهابیها، نورجیها و برخی کشورها گروهی را در آذربایجان تحت پوشش غیرمستقیم خود قرار میدهند و با آنها ارتباط دارند و هزینه پرداخت میکنند؛ به عنوان مثال «فتحالله گولن» خودش در آمریکا زندگی میکند ولی در آذربایجان فعال است.
عربستانیها، وهابیت را گسترش میدهند که بعضا با برخورد نهادهای دولتی و امنیتی هم مواجه میشوند. در مجموع گروههای اسلامی گستردهای که در جمهوری آذربایجان فراگیر باشند، مشاهده نمیکنیم. در میان همه این گروهها، «حزب اسلام» در مراکزی از آذربایجان ـ که عضوگیری کرده و در واقع منشا شروع این جریانات در مناطقی از اطراف باکو و مناطق جنوبی آذربایجان که به سر حدات ایران نزدیک میشوند ـ بوده است که به مراتب هم اسلامیترند و هم به موضوع کسب معارف اسلامی اهمیت بیشتری میدهند.
پس اگر حزب اسلام هم عضوگیری کرده، از منطقه «نشتاقاب» و «نارادان» در اطراف باکو و منطقه جنوبی آذربایجان است. هر چه به سمت شمال پیش برویم ترکیب جمعیتی آذربایجان تفاوت بیشتری پیدا میکند، مثلا در «قبا» یهودیان را بیشتر مشاهده میکنیم. در مناطقی مانند «قاخ» مسیحیها زندگی میکنند. مرکز مسلمانان بیشتر در باکو و مناطق جنوبی است. البته در مناطق دیگر هم مسلمانان زندگی میکنند اما در این مناطق شمار آنها بیشتر است. بنابراین با توجه به این توضیحات، در جمهوری آذربایجان به سبب مشکلات فراوان گروههای اسلامی، حزب فراگیر فعال اسلامی نداریم.
* در آذربایجان اسلام غیرسیاسی با اسلام سیاسی اصلا قابل تفکیک است؟
** صددرصد قابل تفکیک است. با توجه به اینکه فرهنگ آذربایجان تحتتاثیر فرهنگ دیگر کشورها بوده و رسانهها چه در داخل آذربایجان که به صورت ماهوارهای مردم از آنها استفاده میکنند، عمدتا رسانههایی هستند که روند غیردینی و یا بهتر است بگوییم که دین غیرسیاسی را در جمهوری آذربایجان تبلیغ میکنند؛ قاطع عرض کنم که چیزی بهعنوان دین در رسانههای جمهوری آذربایجان دیده و شنیده نمیشود.
در آذربایجان چیزی به نام دین و معارف دینی در رسانهها، بهویژه از تلویزیون تبلیغ نمیشود. اگر یک درصد هم در تلویزیون به دین بپردازند، ممکن است مثلا در یک کانال به مدت نیمساعت آن هم در مناسبتی خاص انجام شود؛ مانند ایام ماه رمضان. در آذربایجان چون ماه رمضان ماهی است که همه مسلمین سنی و شیعه بهعنوان یک فریضه آن را قبول دارند، ممکن است چنین چیزی در تلویزیون اتفاق بیفتد. مثلا در حد اعلام اوقات شرعی در ماه رمضان باشد.
اما به شیعهگری و تشیع در رسانههای صوتی و تصویری آذربایجان اساسا پرداخته نمیشود. در دهه اخیر حزب عدالت و توسعه ترکیه فضایی را ایجاد کرده و برخلاف روشهای سابق دیگر دولتمردان و احزاب و حزب حاکم، سعی کردند فضایی ایجاد کنند که بهفرض اجازه بدهد به علویان و... اقلیتهای دینی و قومی که آزادی عمل بیشتری پیدا کنند و از طریق کانالهای مختلف، عدهای مشاهده کنند. ولی در خود آذربایجان اساسا کانالی اینچنینی وجود ندارد. بنابراین بهرغم اینکه در آذربایجان اصلا اکثریت مردم بهرغم اینکه مسلمانان هستند، هنوز نسبت به احکام اسلامی و فضای اسلام و تشیع آگاهی کامل ندارند، طبعا آن فعالیت احزاب اسلامگرا تحتالشعاع این سختگیریها قرار گرفت.
ممکن است در آنجا فعالیتی از سوی کشوری صورت بگیرد؛ برخی کشورها در جمهوری آذربایجان نمایندهای داشته باشند و بخواهند عدهای را جمع کرده و به آنها آموزش بدهند و کتاب و نوار در اختیار آنها قرار بدهند، ولی واقعیت این است که اکثر مردم آذربایجان هنوز به معارف اسلامی بهصورت کامل آگاهی ندارند؛ خدا باور هستند، دینمحورند و غالبان دین را دوست دارند ولی از لحاظ نظری تسلطی بر معارف اسلامی ندارند. در مدارس آذربایجان که اصلا دین تدریس نمیشود، در رسانهها هم که اثری از دین وجود ندارد. حوزه علمیههایی هم آنچنان که فعال باشد ندارند تا به مردم آموزش بدهند. اداره روحانیت یکسری طلبه را تربیت کرده ولی آن هم به صورت عمیق و گسترده نیست.
در سطح مدارس ابتدایی، شاهد هیچگونه تدریس و تحصیل معارف اسلامی نیستم. ترویج دین آگاهی در جمهوری آذربایجان وجود ندارد. رایزنی ترکیه و رایزنی ایران، رایزنی عربستان، بعضا کارهایی را انجام میدهند، ولی مانند این میماند که سفارت انگلیس در آذربایجان کلاس زبان انگلیسی دایر کند و به عدهای آموزش بدهد. ایران هم کرسی زبان فارسی میگذارد که اتفاقا در حوزه دینیاش موجب حساسیت دولت آذربایجان شده است. بنابراین به صورت برنامهریزی شده و سیستماتیک و هماهنگ در آذربایجان موضوع دین مطرح نیست. البته موضوع در همه جمهوریهای مسلماننشین شوروی سابق به این شکل است؛ نه وزارت امور دینی دارند، نه از مدارس دینی برخوردارند و نه دروس دینی در کنار سایر دروس تدریس میشود. فقط در دانشگاه یک رشته دانشگاهی، رشتههای الهیات و معارف دینی وجود دارد.
بنابراین وقتی معارف اسلامی نباشد طبعا شناخت هم وجود نخواهد داشت. ما از دریچه سیاسی بودن آن میتوانیم به آن بپردازیم. وقتی آگاهی کاملی وجود ندارد و مساله نسبی است، در نتیجه رویکرد سیاسی هم نسبت به اسلام و گروههای اسلامگرا وجود ندارد و وجود آن طبیعتا باعث میشود دولت آذربایجان روی آن حساس باشد. فضای سیاسی در جمهوری آذربایجان گسترده نیست. فعالیتهای گروههای اسلامگرا حتی اگر در حد کوچک باشد دولت مخالفت میکند. در مورد گروههای دیگر قضیه مقداری فرق میکند و حساسیت کمتر است. این گروهها هم حداقل در ظاهر کار سیاسی نمیکنند و هدفهای سیاسی را دنبال نمیکنند، پس در خطر نیستند.
حزب اسلام به خاطر اینکه رویکردهای سیاسی اسلامی را مطرح میکند و با نام اسلام نسبت به مسائل آذربایجان و تصمیمات دولت انتقاد میکند، آنجا حساسیت نشان میدهند. در آذربایجان دموکراسی به شکل کامل مهیا نیست اما تا حدودی احزاب مخالف در آن جا فعال هستند؛ روزنامه دارند، مینویسند و انتقاد هم میکنند و ضمن رعایت خطوط قرمز کارشان را پیش میبرند. اما چون پسوند اسلامی ندارند، در منگنه قرار نمیگیرند. انتقادهایی که مثلا حزب «مساوات» و حزب «جبهه خلق» یا حزب «جبهه خلق کلاسیک» یا حزب «استقلال» میکنند، باعث نمیشود دولت نسبت به آنها واکنش نشان بدهد. چرا؟ در حد آزادی مختصر چنین آزادیای دیده میشود ولی اگر همان انتقادها را حزب اسلامگرا انجام دهد، واکنشهای جدیتر را بهدنبال خواهد داشت.
ضمن اینکه احزابی که اسم اسلامی ندارند و رویکردهای غیراسلامی دارند، راجع به مقولاتی که در حوزه معارف دینی و معارف اسلامی قرار میگیرد، حساسیت نشان نمیدهند. بحث حجاب از دید عدهای بهعنوان «اِن جی او» مثلا در آذربایجان به آن پرداخته میشد و حزب اسلام نسبت به آن واکنش نشان نمیداد که مثلا سیاسی تلقی شود. اگر گروههای اجتماعی در بحث حجاب واکنش نشان میدادند، شاید حساسیت دولت آذربایجان نسبت به این مقوله کمتر میشد. اما چون حزب اسلام به نام «اسلامی» راجعبه یک موضوع اسلامی و معارف دینی مثل حجاب توجه میکند، آن وقت حساسیت دولت آذربایجان برانگیخته میشود که مبادا روند ادامه پیدا کند.
* چطور با اینکه اکثر مردم در آذربایجان مسلمانان هستند و معارف اسلامی آنها هنوز ضعیف است، دولت آذربایجان از اینکه حزبی بهنام اسلام باشد و بیاید مثلا راجع به مقوله حجاب انتقاد کند، اینگونه برخورد میکند و ابراز نگرانی میکند؟
** من اکنون دو دهه در کشورهای مشترکالمنافع مسائل آنها را دنبال میکنم و رشته تخصصیام روابط بینالملل است. آنچه در اینجا برخوردار است این است که ظاهر امر این است که اینجا از ظرافت یک پارادوکس وجود دارد؛ اما این پارادوکس را با توجه به شناخت عمیقی که دارم پاسخ میدهم؛ دولت با خود میگوید اگر مثلا در زمینه موضوع حجاب مساله را به یک حزب اسلامی بسپارد و مساله به نوعی حل و فصل شود عنان کار از دست دولت خارج میشود و دیگر نمیتواند احزاب اسلامگرا را جمع کند. موضوع فکری مطرح میشود.
اگر احزاب اسلامگرا در موضوع حجاب گسترده حرکت کنند و آن را به صورت گسترده مطرح کنند، دیگران به لحاظ فکری این باور و بهانه را پیدا میکنند که برای دیگر معضلات موجود در آن جامعه میتوان با روشهای مشابه اقدام کرد. البته در آذربایجان تحولات فراگیر نیست که به خاطر عوامل درونزا و برونزا است. در نظر داشته باشید در آذربایجان ملت بودن بر مذهبی بودن میچربد. ضمن اینکه این دو قابل تفکیک هستند. اکثر آذریها و شیعهها از یک نژاد هستند که از نژاد آریایی هستند. مثل آذریهای خودمان که در ایران هستند؛ آنها هم بخشی از این آذریها محسوب میشوند. این امکان در جامعه آذربایجان وجود ندارد که تحرکاتی در جهت مثبت ایجاد شود.
* پس بهطور کلی فعالیت احزاب در آذربایجان اصلا مجاز محسوب نمیشود و به رسمیت هم شناخته نمیشود؟
** تصریح میکنم که فقط فعالیت احزاب اسلامی و دینی به رسمیت شناخته نمیشود. احزاب اسلامی و دینی اصلا ثبت نمیشود. احزاب غیردینی به ثبت میرسند و تا حدودی حق فعالیت هم دارند.
* این گروههای اسلامی چه تاثیری از انقلاب اسلامی پذیرفتهاند؟
** بیشتر رویکردهای حزب اسلام که در آذربایجان فعال است، نشان میدهد تحت تاثیر تحولاتی که در ایران پس از انقلاب اسلامی رخ داده، است. حتی در گذشته و قبل از فروپاشی بهرغم اینکه ائتلاف رسانهای علیه جمهوری اسلامی ایران وجود داشته اما این گروههای اسلامی دیدگاه جمهوری اسلامی ایران را دنبال میکردند؛ حال به هر صورت ممکن که مقدور بوده. آنچه مسلم است اینکه آنچه در ذهن حزب اسلام آذربایجان است، الگویی است که در ایران و انقلاب اسلامی ایران مطرح شده است.
* آیا رهبری حزب یعنی آقای صمداف هم چنین دیدگاهی دارد؟
** رئیس این حزب هم متاثر از انقلاب اسلامی فعالیت کرده و از امام خمینی(ره) به خوبی یاد میکند ولی اکنون بهخاطر سخنرانی که انجام داد به زندان محکوم شده است.
* اغلب این گروهها با دولت تعارض دارند؟
** مردم نارضایتیهایی در عملکرد دولت دارند؛ احزاب هم همین گونهاند. عموما احزاب در آذربایجان خیلی امکان فعالیت گسترده ندارند. احزابی که نمیتوانند تا همین حدود هم فعالیت کنند. آنها احزاب غیردینی و غیراسلامی هستند. احزابی هستند که مسلمانان نیستند ولی ضددین و ضداسلام هم نیستند. اما آنها هم معتقد به بحث لائیسیته هستند. حداقل اینکه آذربایجان کشوری مسلمان است اما دوست ندارد احزاب دینی در آن کشور فعال باشند؛ مانند ترکیه، هیچ حزبی مانند کردی یا حزب دینی در آن ثبت نمیشود. اما پس از شروع به کار دولت اردوغان و با اغماض، برخی از این احزاب ثبت شدند. نه اینکه اسلام را سیاسی کنند، بلکه صرفا به مسائلی که به اسلام مربوط است و مردم نیاز دارند، بپردازد. به نظرم در آذربایجان عموما روند شناخت دین و شناخت اسلام و تشیع به نحو بهتری ادامه پیدا کرده و خود مردم آذربایجان باید تلاش کنند، باتوجه به اینکه از نظر فطری مردم مسلمان هستند.
از طرفی به نظر من هرگونه تلاش دیگر کشورها برای اینکه بخواهند در آذربایجان اسلام را تبلیغ کنند، باتوجه به اینکه دارای اشتراک مواضع نیستند، موجب اختلافاتی در جامعه آذربایجان میشود. یعنی باتوجه به اینکه عربستان، ترکیه، ایران و کشورهای عربی نظام کشورشان با هم تفاوت دارد، دیدگاههای آنها هم تفاوت ماهوی دارد. با این حساب اگر مساله را به آذربایجان تعمیم بدهند، مشکلات زیادی برای مسلمانان این کشور بهوجود خواهد آمد. بنابراین هر کشوری میخواهد برای ایجاد زمینه شناخت دین برای مردم آذربایجان کمک کنند، صرفا معارف اسلامی را از طریق سایتها و رسانهها دین تشیع و مذهب رواج بدهد. همه ادیان مسلمان باید به دنبال وحدت باشند.
این دیدگاه را حضرت امام برای ما به یادگار گذاشتند. قبل از اینکه معارف اسلامی آذربایجان توسط هر کشوری غنی بشود و بخواهند اسلام را سیاسی کنند، هم دین و هم مردم آذربایجان آسیب میبینند. فکر میکنم همه باید کمک کنند بدون اینکه بوی دخالت بدهد و دولت آذربایجان واکنش نشان بدهد تا مردم حلاوت دین را درک کنند. مردم آذربایجان فطرتا دینجو هستند. فکر هم میکنم اگر دولت آذربایجان هم در حوزه دینی آزادی عمل بیشتری قائل شود، برای کشور خودش هم بهتر است.