تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۳۸۷ - ۰۷:۳۷  ، 
شناسه خبر : ۲۵۵۳۸
در گفت‌وگو با دکتر نجفقلی حبیبی عنوان شد
محمدمهدی مازنی مقدمه: هر چقدر زمان سپری می‌شود و هر چه جلوتر می‌رود باز هم خلأ حضور اندیشمندی چون شهید مطهری را بیشتر حس می‌کنیم. به تعبیر دیگر عدم حضور چنین شخصیت اندیشمندی هزینه‌های سختی را به نظام جمهوری اسلامی تحمیل کرده است. اینجا است که در گفت‌وگو با دکتر نجفقلی حبیبی استاد فلسفه و رئیس سابق دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه تربیت مدرس و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها این جمله را می‌شنویم که امروز واقعا جای مطهری به عنوان مظهر عقلانیت در برابر جهل و تحجر موجود در جامعه خالی است.

* در ابتدا بفرمایید چه تعریف جامعی از شخصیت دینی و علمی شهید مطهری می‌توان ارائه داد؟‌

** شخصیت ایشان آنقدر بزرگ است که بنده نمی‌توانم همه ابعاد شخصیت ایشان را بازگو کنم (اما استاد مطهری که قبل از انقلاب در دانشکده الهیات تدریس می‌کردند و بنده شاگرد ایشان بودم) از چند جهت شخصیت ایشان قابل بررسی است. از جهت علمی ایشان در فلسفه بسیار استاد بودند و مباحث فلسفه را حقیقتا چشیده بودند نه به این معنا که مباحث را تنها حفظ کرده باشند بلکه آن را درک کرده بودند و بکارگیری فلسفه برای پاسخگویی به نیازهای روز و تبیین فلسفی مسائل از جمله مهارت‌های ایشان بود و ایشان قادر بود فلسفه را با نیازهای عصر متناسب سازد و تا آنجا پیش رفت که به تدریج در فلسفه نوآوری می‌کرد و این تعداد آثاری که از ایشان به جای مانده نشاندهنده زایش فکری و نوآوری ایشان است. در حوزه فقهی هم ایشان بسیار مسلط بودند و قطعا یک مجتهد مسلم بود. با آن مایه فلسفی. چون ایشان معتقد بودند که اسلام باید پاسخگوی نیازهای زمان خودش باشد بنابراین فقه را هم از این منظر می‌نگریست. فقهی که زبانش با زمانه تعامل داشته باشد. به واسطه همین ارتباطات با افراد در جامعه به تدریج ایشان یک جامعه‌شناس هم شده بود بدون آن که درس جامعه‌شناسی خوانده باشد. نیازهای جامعه را خیلی خوب تشخیص می‌داد و به عنوان یک روحانی که گاهی منبر می‌رفت و سخنرانی می‌کرد از این منبرها می‌شد به شناخت ایشان از جامعه پی‌ برد. ایشان در واقع مترصد بود که رخدادهای آن روزها را صید کند. بر روی آنها مطالعه کند و پاسخ مسائل را می‌داد. به عنوان مثال آن روزها بحث بود بر سر مساله ایرانی‌گری و ناسیونالیستی که افراطی بود و برای تقابل با اسلام مطرح می‌شد که ایشان متوجه این آسیب شدند و کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران را نوشت که بگوید هم اسلام به ایرانیان خدمت کرده و هم ایران خدمات قابل توجهی به اسلام کرده است. در واقع یک اسلام‌شناس جامع بود با حساسیتی که نسبت به اسلام و ایران داشت. ایشان همه تلاش‌های علمی‌اش در جهت دفاع از اسلام بود. بعد دیگر شخصیت ایشان بعد معلمی ایشان است که بسیار شاخص و برجسته است. درس که می‌داد تلاش می‌کرد همه جوانب درس را باز کند که با دلسوزی بسیار زیادی این کار را می‌کرد. بعد دیگر شخصیت شهید مطهری زهد و اخلاق عرفانی ایشان بود. ضمناً با اینکه شخصیت‌ ایشان آن ایام مطرح بود و چهره‌ای شاخص بودند کارهای شخصی‌شان را خودشان انجام می‌دادند. در نهایت سادگی می‌رفتند و یک ظرف ماست و یک عدد نان سنگک به عنوان ناهار تهیه می‌کردند. وقتی ما درخواست می‌کردیم که اجازه بدهید همین را ما تهیه کنیم، نمی‌گذاشتند. مساله دیگر که باید عرض کنم شیفتگی و عشق ایشان به امام(ره) بود. سراپا عشق بود نسبت به امام. در شرایطی که کسی نمی‌توانست نامی از امام ببرد ایشان امام را در نوشته‌هایش «جان جانان»‌ خطاب می‌کرد و امام هم متقابلا ایشان را خیلی دوست می‌داشت. تجلیلی که بعد از شهادت ایشان به عمل آورد مبین علاقه امام به ایشان است و حتی امام به بعد علمی ایشان نیز معتقد بودند و می‌گفتند که مجموعه آثار ایشان بدون نقص و قابل استفاده است. امام هم که اهل هیچگونه مبالغه‌ای نبود و این حرف تشخیص واقعی ایشان بود.

* به نظر شما دلیل ورود شهید مطهری به دانشگاه در اوج غربت مذهبی‌ها در آنجا چه بود و منتقل کردن قرائتی از اسلام به مجموعه دانشگاهی آن ایام که آن قرائت، جزو قرائت‌های حاشیه‌ای حوزه علمیه بود و پذیرش آن قرائت از سوی دانشگاه را چگونه تحلیل می‌کنید؟‌

** به هر حال یادگارهایی که از آن دوران مانده است مشخص است که ایشان خیلی آرام و بدون تبلیغات و جنجال خیلی عمیق در دانشگاه کار کرد. جلسات سخنرانی مذهبی که در مجامع دانشجویی و روشنفکری مثلا انجمن اسلامی پزشکان داشت، بحث‌هایی که مطرح می‌کردند در جامعه گسترش می‌یافت و اثر عمیقی می‌گذاشت. در فضاهای روشنفکری که جو علیه دین و روحانیت است و مذهبی‌ها هم که غریب بودند نقش ایشان خیلی ویژه بود. شهید مطهری در آن فضا باعث شد مذهبی‌ها دور هم جمع شوند و اعتماد به نفس پیدا کنند و از غربت بیرون بیایند. وجود ایشان در شکستن آن فضا بسیار موثر بود. بحث‌های ایشان هم عمیق و بسیار اثرگذار بود. در حوزه علمیه هم از اوایل دهه 50 بود که کم‌کم دانشگاه کمتر می‌آمدند و بیشتر به حوزه می‌رفتند و کتاب مقدمه جهان‌بینی را بیشتر در آن دوره نوشتند و می‌خواستند یکسری تحولاتی را هم ایجاد کنند و تصورشان این بود که حوزه علمیه کمی از زمان دور است و تلاش می‌کردند تا در حوزه نیز تحولی صورت دهند. معتقد بودند که حوزه علمیه این چنین نمی‌تواند پاسخ نسل امروز را بدهد، بنابراین هم حضورشان در پیشبرد اهداف انقلاب در قم موثر بود و هم سخنرانی‌ها و حضورشان در دانشگاه. همان ایام خیلی از اساتید که در غرب درس خوانده بودند و خیلی مدعی بودند با تلاش‌های شهید مطهری به اسلام‌ گرایش  یافتند. برخی ترجمه‌هایی از این اساتید انجام شده بود به عنوان مثال آثار هگل، شهید مطهری باشم فلسفی‌اش می‌گفت که هگل راجع به این موضوع باید این را گفته باشد و اشتباه ترجمه شده است و بعد از مطالعه مجدد متوجه می‌شدند که حرف شهید مطهری درست است.

* شهید مطهری معتقد بودند که حتی مارکسیست‌ها هم می‌توانند در دانشگاه صاحب کرسی باشند اما آنچه در عمل صورت گرفت به گونه‌ای دیگر بود. در مواجهه با چنین جریاناتی که در تعارض با اسلام هستند با توجه به اندیشه شهید مطهری چه باید کرد؟‌

** ایشان این بحث را بعد از پیروزی انقلاب و در اواخر اسفند 57 در دانشکده الهیات مطرح کردند که گفتند که اسلام در گفت‌وگو و مباحثه مشکل ندارد، منتهی مساله این است که آنها می‌خواهند برخورد فیزیکی بکنند. پیشنهاد هم کردند که یک استاد مارکسیست که بسیار هم مسلط و هم مومن و معتقد به مارکسیسم باشد بیاید و اینجا کرسی داشته باشد. این سخنی است که ایشان مطرح کردند و مثل خیلی از سخنان ایشان که خیلی‌ها ظرفیت و تاب تحمل آنها را ندارند. البته آنها (مارکسیست‌ها) هم نمی‌خواستند حرف حسابی و منطقی بزنند، می‌خواستند که با جنجال حرف خودشان را مطرح کنند. استاد معتقد بودند که این مباحث و گفت‌وگو برای رشد اسلام موثر است و نگرانی نداشتند.

قبل از پیروزی انقلاب بحث‌های زیادی صورت می‌گرفت. مارکسیست‌ها سخن از عدالت می‌گفتند و خب فقرا از این بحث‌ها استقبال می‌کردند، عده‌ای هم بحث استقلال کشور را مطرح می‌کردند که می‌گفتند ما نمی‌خواهیم تحت سلطه باشیم. گروهی هم بحث آزادی را در مقابل استبداد حاکم طرح می‌کردند و اینها سه گروهی بودند که این مباحث را مطرح می‌کردند و هر یک از موضوعات هم طرفداران خودش را داشت. امام خمینی (ره) در واقع این سه مولفه را با هم آورد یعنی هم عدالت، هم استقلال و هم آزادی را با هم مطرح کرد. به گونه‌ای شد که هیچ گروهی نتوانست در مقابل این آرمان‌ها بایستند. این حرف‌ها خیلی مهم بود  آن هم از یک رهبر روحانی مذهبی. حرف‌هایی که امام راجع به این موضوعات زده هیچ کدامشان نزدند و آقای مطهری دقیقا همین گونه بود و در واقع تجلی و تبلور فکر و اندیشه امام (ره) بود. مطهری معتقد بود اندیشه امام همان اسلام است و ما اگر اسلام را درست معرفی کنیم مشکلی نداریم. هیچ فکری در دنیا نیست که بتواند این قدر جامع باشد. چپ‌ها هم می‌خواستند با جنجال به هدفشان برسند و این سخن شهید مطهری نشانه این است که اسلام مخالف خفقان فکری است و اگر اسلام درست عرضه شود هیچ جریانی نمی‌تواند در مقابل آن مقاومت کند.

* شهید مطهری در تعامل با دانشگاهیان خیلی موفق و موثر بود. تعاملات و ارتباط ایشان با دکتر شریعتی از جلوه بیشتری برخوردار است. جنابعالی این ارتباط را در پیشبرد اهداف انقلاب چگونه ارزیابی می‌کنید؟‌

** حسینیه ارشاد که داشت تاسیس می‌شد این بزرگواران در آنجا نقشی موثر در پیشبرد اهداف انقلاب داشتند اما هر کدام به زبان خاص خودش. شهید مطهری با یک بیان خاص و دکتر شریعتی هم با بیان خاص خودش. مشخص و روشن بود که این دو تن می‌توانند به یکدیگر کمک کنند و حضور مشترک و ارتباطشان در حسینیه ارشاد خیلی متبلور بود. جوان‌هایی که آن ایام بودند نقش حسینیه ارشاد و دکتر شریعتی را در پیروزی انقلاب و نقش شهید مطهری را به خاطر دارند. البته نوع سخن گفتن این دو تن متفاوت بود. شهید مطهری خیلی استدلالی و فلسفی سخن می‌گفت و دکتر شریعتی خیلی شورانگیز. در واقع این دو بزرگوار مکمل هم بودند. تبیین اصول اسلامی که در حسینیه ارشاد انجام می‌گرفت دگرگونی عمیقی در دانشگاه و در بین نسل جوان به وجود آورد.

* به نظر شما امروز قرائت شهید مطهری از اسلام حاکم بر جامعه است یا خیر؟‌

** در مجموع هنوز مشکلات هست. در طول چندین سال از پیروزی انقلاب باید بگویم که حوادث و رویدادهای زیادی را شاهد بوده‌ایم و تحولات زیادی رخ داده است اما آن ظرفیت لازمی که با قرائت شهید مطهری می‌توانست در جامعه ایجاد شد به نظر من آن اتفاق نیفتاده است. شهید مطهری اگر ترور نمی‌شدند و در تاسیس نهادهای قانونی کشور که خط مشی قانونی انقلاب را تعیین می‌کردند، مثل قانون اساسی خیلی موثرتر بود. آقای مطهری آن روزها می‌گفتند که مقدس ما بی‌حکم می‌کند که بگوییم دین مقدم بر عدل است. اما نه خیر واقعیت چنین نیست. عدل مقدم بر دین است. خیلی این حرف سنگین است. یعنی عدالت در سلسله علل احکام اسلامی است. بدین معنا که هر چه با عدالت سازگار درآمد اسلامی است. درست است که عدالت معنای خاص خودش را دارد اما این حرف خیلی سنگینی است و اگر همین موضوع و موضوعاتی از این قبیل در استنباط‌های فقهی و تبیینی اسلام مورد توجه قرار گیرد تحول فوق‌العاده در حل معضلات از طریق اندیشه اسلامی ایجاد خواهد شد. شهید مطهری خیلی تلاش کرد که این مفاهیم را که آن روزها دنیا به دنبالش بود مطرح کند تا ثابت کند اینها از غرب گرفته نشده و این مفاهیم از درون اسلام بر می‌آید. ایشان می‌گویند ما دموکراسی را از مفهوم مساوات در اسلام استنتاج می‌کنیم. یعنی یکی از مصادیق مساوات می‌شود دموکراسی به این معنا که همه مردم در تعیین سرنوشتشان برابرند. ایشان اسلام را با مقتضیات زمان تفسیر می‌کردند. کتاب اسلام و مقتضیات زمان هم حول این قبیل مباحث است.

* موضوع عدالت که شما اشاره کردید و بحث عدالت اجتماعی با قرائت شهید مطهری را چگونه می‌توان در جامعه امروز تبیین کرد. مباحث ایشان در کتاب اقتصاد که بعدها ممنوع شد به چه دلیل بود؟‌

** راجع به کتاب اقتصاد باید عرض کنم، ظاهرا مجموعه یادداشت‌هایی از کتب متعددی که مطالعه می‌کرده‌اند برداشته بودند و در مورد برخی از یادداشت‌های تحلیل خودشان را هم نوشته بودند، اما برای بسیاری از یادداشت‌ها تحلیل خود را ننوشته بودند. بعد از شهادت در واقع مجموعه یادداشت‌های ایشان اعم از آنچه تحلیل کرده و نظر داده بودند یا غیر آن چاپ شد. بنده خودم از یکی از بزرگانی که از طرف حضرت امام  برای بررسی آن ماموریت داشتند پرسیدم که شما یکی از آن افرادی بودید که از جانب امام (ره) مامور به بررسی این کتاب شده بودید. بحث چه بود؟ که ایشان گفتند که در این کتاب بحث‌های خوبی مطرح شده است اما مجموعه آن نوشته شهید مطهری نیست. برخی از آنها یادداشت‌هایی بوده است که ایشان از منابع مختلف تهیه کرده بودند تا بررسی کنند. بنابراین نمی‌شود گفت که همه کتاب نوشته شهید مطهری است. آنچه که شهید مطهری در مورد پیاده شدن عدالت در جامعه به آن معتقد بود، می‌توانست در قالب قوانین کشور تبیین شود. همه می‌گویند عدالت اجتماعی اما اینکه این موضوع را متناسب با اوضاع و احوال جامعه چگونه می‌توان مطرح کرد باید با کارشناسی موازین آن را مشخص کرد. شهید مطهری در مورد عدالت همانطور که گفتم معتقد بودند که عدل در سلسله علل احکام اسلامی است که این یک بحث می‌تواند مورد توجه فقها قرار گیرد و می‌تواند در استباط احکام مفید و موثر باشد.

* جناب دکتر، خلأ حضور چنین شخصیتی را آیا در جامعه احساس می‌کنید؟‌ به این معنا که اگر شهید مطهری امروز بودند آیا شرایط متفاوت بود؟‌

**خلأ وجود ایشان را همه احساس می‌کنند. ببینید دانشمند خوش فکر و خوب مسلم است که چراغ هدایت جامعه است که هر چه این دانشمندان زیاد هم باشند خلأ از دست رفتن یکی از اینها نیز غیرقابل جبران است. درست است که مسائل جدیدی نسبت به آن زمان که شهید مطهری بودند، امروز مطرح است ولی این بدان معنا نیست که ما به اندیشه شهید مطهری دیگر نیاز نداریم. جامعه به چنین افرادی سخت نیازمند است و شاید خیلی از جدال‌های سیاسی و اعتقادی که اتفاق می‌افتد با حضور چنین شخصیتی اصلا اتفاق نمی‌افتد. چه در تدوین قانون اساسی و چه در شکل‌گیری ساختار نظام جمهوری اسلامی بسیار می‌توانست موثر باشد و همیشه افرادی مثل من می‌گوییم جای آقای مطهری خالی است یعنی بنده این خلأ را کاملا حس می‌کنم. سعه صدر و وسعت دید ایشان ستودنی بود. هیچ گاه سخن یا نظری را بدون منطق، تجزیه و تحلیل ارائه نمی‌کردند و بی‌دلیل نظری را رد نمی‌کردند. این سعه صدر نیاز امروز جامعه ما به خصوص جامعه علمی چه حوزوی وجه دانشگاهی ما است. بحث دیگر مبارزه ایشان با خرافات وارد شده در اسلام بود. در اوج مبارزات سیاسی زمان انقلاب، ‌ایشان مباحث تحریفات عاشورا و حماسه حسینی را مطرح می‌کنند. متاسفانه ما امروز هم گرفتار برخی خرافات و تحریفات حتی در موضوع عاشورا هستیم که مراجع و مقام معظم رهبری هم در این مورد موضعگیری کردند.

* به نظر شما اندیشه مطهری از ناحیه چه کسانی ضربه خورد؟‌

** از همان نوع تفکراتی که ایشان را ترور کردند و به شهادت رساندند و لو به هر اسمی. یعنی افراد سطحی‌نگر و در عین حال عوام‌فریب. هر کسی با حذف یا کشتن اندیشمندی که نمی‌تواند اندیشه خودش را به کرسی بنشاند. در حالی که با سعه صدر و آزاداندیشی است که می‌شود اسلام را پیش برد. همین اذهان بسته و سطحی به اندیشه شهید مطهری ضربه زدند. در واقع حقایق ناب اسلامی را مطهری به جامعه عرضه کرد و از آنها دفاع می‌کرد.

گروه فرقان با عوام‌فریبی می‌خواست اسلام وارونه را عرضه کند بنابراین در مواجهه با شهید مطهری است که به ترور ایشان دست زدند. مجموع این جریانات خوارج مانند که تحمل مخالف هم ندارند که هنوز دنیای اسلام گرفتار چنین جریاناتی نظیر القاعده، طالبان و در داخل کشور هم کم و بیش نمونه‌هایی دارد جریاناتی که به جای تعامل دست به تقابل می‌زنند. امروز نمی‌توان به زور شمشیر اسلام را ترویج کرد و فقط با استدلال و منطق می‌توان موفق بود.

* اسلامی که شهید مطهری به جامعه عرضه می‌کند، آن گونه که در جامعه علمی مطرح است، اسلام خردورز است و خردگرایی در اندیشه مطهری از جلوه‌های شاخص آن است. شما این مساله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟‌

** دقیقا همین طور است. شهید مطهری هر مطلبی را که مطالعه می‌کرد، اگر خلاف اسلام تشخیص می‌داد، آن را رها نمی‌کرد. مطلب را باز می‌کرد و ضعف آن مطلب را از درون ‌نشان می‌داد و از سوی دیگر و از محتوای اسلام به توجیه عقلانی آن می‌پرداخت که هر انسان متفکری این نوع رفتار را می‌پذیرفت. این اسلام عقلایی یا خردورز، تمام فعالیت‌های اسلامی شهید مطهری را در بر می‌گیرد. هیچ مقاله‌ای از ایشان نمی‌خوانید که این جنبه خردورزی و منطقی در آن نمود نداشته باشد و هیچ کدام از نوشته‌های ایشان سطحی و عوام فریبانه نیست. ایشان با فکر و منطق بر مخالفینش مسلط می‌شد. آنهایی که از ایشان فرار می‌کردند به این دلیل بود که نمی‌توانستند از عهده بحث با ایشان بربیایند. هیچ شکی هم ندارم که آن اسلام خردورز بود که پیروز شد. یعنی اسلامی که امام خمینی (ره) طرح کرده بودند همین اسلامی بود که مطهری هم به همین صورت با منطق و خرد و به دور از افراط و تفریط آن را به جامعه عرضه می‌کرد. نوشته‌های زیادی آن روز علیه اسلام مطرح می‌شد که شهید مطهری از آنها عبور نمی‌کرد بلکه آنها را مطالعه می‌کرد و راه‌های عقلانی را در مقابل آنها مطرح می‌نمود. ایشان معتقد بودند که مردم را به شکلی نباید دلبسته اسلام کرد که متاسفانه برخی چنین رفتاری می‌کردند و با فربه کردن بعد عاطفی اسلام، بعد عقلانی آن را تضعیف می‌کردند. ایشان معتقد بودند که امروز می‌شود افراد را با استفاده از عواطف آنها جمع کرد اما این عواطف می‌یزد و آنچه که می‌ماند عقلانیت و خردمندی است، پس اسلام را خردمند و عقلایی عرضه کنید که بماند. چون انسان موجود خردمندی است و باید بعد عقلانی آن تقویت شود. باید عاطفه مذهبی در کنار عقل مذهبی رشد کند نه دور از آن و شهید مطهری به دنبال چنین اسلامی بود.

* به عنوان آخرین سوال شما به عنوان یک استاد دانشگاه و کسی که شهید مطهری را درک کرده است مسوولیت انتقال اندیشه شهید مطهری به نسل امروزی را به عهده چه کسانی می‌دانید؟‌

** سخن گفتن در این زمینه سخت است. فهم بنده این است که اولین جریانی که وظیفه دارد افکار شهید مطهری را به نسل امروز منتقل کند خود حکومت است. عمل کردن به قوانین و شیوه‌های رفتاری دولتمردان می‌تواند مبین این وضعیت باشد و هر دولتمردی که خطا کند، انحراف ایجاد خواهد کرد و سپس مجموعه روحانیت که به هر حال راهنمای جامعه ما هستند و بیش از هر کسی و جریانی نفوذ سیاسی و اجتماعی دارند و همچنین نهادهای فرهنگی و تبلیغی که مسوولیت زیادی در این باره به دوش دارند و البته کارهایی صورت گرفته است اما همواره باید مراقب بود که جنبه صورت پیدا نکند آنچه که در انتقال آن مبانی و اندیشه‌ها می‌توان گفت این است که ضعف‌هایی را شاهد بودیم. رفتارها و شیوه‌هایی که به کار گرفته شد به صور گوناگون مانع از انتقال صحیح و کامل اندیشه شهید مطهری به جامعه امروز و نسل جوان امروز شده است. این دو گروه بیش از همه مسوولند و هرگونه عوام فریبی و ساده‌نگری در اندیشه اسلامی که اتفاق بیفتد مسوولیتش به دوش اینها است. البته دانشگاه‌ها و اساتید و روشنفکران دینی هم بسیار مسوولند و مسوولیتشان هم پنهان نیست اما دانشگاه را نباید تحت فشارهای بیرونی قرار داد تا انگیزه لازم در جهت پیشبرد اهداف و آرمان‌های اسلامی را داشته باشند. حقیقتا دانشگاه ما، دانشجویان ما و اساتید ما تعلقات مذهبی دارند و باید آنها را در این راستا تقویت کرد.

برچسب اخبار