تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۳۸۷ - ۱۱:۲۲  ، 
شناسه خبر : ۲۶۵۱۲

سرلشکر پاسدار غلامعلی رشید

باید به تحولات نظامی جنگ در سال‌های اول و دوم جنگ پرداخت. بدون مقدمه باید گفت که اگر سپاه نبود و سپاه در جنگ وارد نمی‌شد. هرگز ما شاهد پیروزی‌های بزرگی مثل فتح خرمشهر و بازپس‌‌گیری سرزمین‌های اشغالی از دشمن نمی‌شدیم. این ادعا به ده‌ها دلیل قابل اثبات است. به سال اول جنگ نگاه شود. چرا پیروزی درخشانی دیده نمی‌شود؟ وقتی که مطالعه می‌شود و به اسناد و تاریخ و گزارش‌های جنگ، مراجعه شود، می‌توان دریافت که در تمامی این عملیات‌ها، سپاه حضور ندارد. از آن طرف نیز به تمامی این عملیات‌های پیروز جبهه، در طول 8 سال، وقتی نگاه می‌کنید. می‌بینید که بدون حضور سپاه، این عملیات‌ها صورت نگرفته است یا حضوری مشترک داشته است در عملیات‌های پیروز، مثل فتح‌المبین و مثل بیت‌المقدس و یا حضوری مستقل داشته است مثل فتح فاو ـ کربلای 5 و الفجر 10. ممکن است برخی بگویند عملیات‌های 6 ماهه اول جنگ، عملیات‌های کوچک و محدودی بوده، اصلا اینگونه نبوده و این تحریف تاریخ جنگ است. عملیات 23/7/59 سوم آبان 59 و پانزدهم دی‌ماه 59 و بیست دی‌ماه 59 تماما در طراحی بر روی کاغذ و تطبیق بر زمین و جغرافیای منطقه‌ای نبرد و عده‌ای که در برآورد منظور شد، پای کار آورده شد و حمله صورت گرفت و دشمنی که در مقابل ما در جغرافیای مربوط به این عملیات‌ها بوده، تماما حکایت از طرح عملیات گسترده و تهاجم می‌کند.

در یک کلام دلیل شکست این عملیات‌ها، دلیل عدم فتح خرمشهر در سال اول جنگ، فقدان حضور سپاه در این عملیات‌ها بوده و علت پیروزی‌ها در سال دوم جنگ و فتح خرمشهر نیز که تقریبا در پایان سال دوم جنگ (در ماه بیست و یکم و بیست و دوم جنگ) اتفاق افتاد، به حضور قوی سپاه در صحنه جنگ برمی‌گردد.

از ویژگی‌‌های یک استراتژی موفق این است که اطلاعات صحیح و دقیقی از دشمن داشته باشید و این که از همه منابع موردنیاز، بهره‌گیری شود و نهایتا این که استراتژی باید منطبق بر واقعیات باشد. این سه ویژگی در سال اول جنگ دیده نمی‌شود و در استراتژی فرمانده کل قوایی مثل بنی‌صدر این سه ویژگی وجود نداشت.

در آغاز سال دوم جنگ دو انتصاب مهم در سپاه ارتش صورت گرفت. یکی آقای محسن رضایی بود که حضرت امام خمینی(ره) حکم فرماندهی سپاه را به ایشان داد و دیگری شهید صیاد شیرازی بود که حکم فرماندهی نیروی زمینی ارتش را گرفت. این دو مرد به توصیه‌های حضرت امام(ره) و درک روشنی که خود داشتند موانع را بین سپاه و ارتش از بین بردند و وحدت ایجاد کردند و قرارگاه مشترکی به نام کربلا ایجاد کردند که هر کدام یک گروه طرح‌ریزی مستقل در سپاه و ارتش داشتند.

عملیات بیت‌المقدس چهارمین عملیات موفق و گسترده‌ای بود که در سال دوم جنگ صورت می‌گرفت و سپاه از آغاز سال دوم جنگ، حضوری بسیار قوی و جدی در تمام سطوح مدیریتی صحنه نبرد داشت. سپاه به لحاظ سخت‌افزاری در هر عملیات، یگان‌های خود را توسعه و گسترش می‌داد و نیروهای بسیجی داوطلب و شجاع و مبتکر و خلاق را در درون ظرف خود و ظرف یگان‌های خود سازماندهی می‌کرد و از این به بعد مهمترین منبع نیروی انسانی را در اختیار داشت و آنها را به صحنه نبرد عرضه می‌داشت. به لحاظ نرم‌افزاری، نیز طراحی و تفکر با استفاده از اندیشمندانی مثل شهید حسن باقری اقدام به طرح‌ریزی عملیات، مبتنی بر شناخت دقیق از زمین و دشمن می‌کرد. تیم طرح‌ریزی سپاه که متشکل از شهید حسن باقری، سردار سرلشکر پاسدار سیدرحیم صفوبی و اینجانب بودند به کمک سایر فرماندهان و شخص فرمانده محترم کل سپاه وقت (سردار رضایی) که تصمیم‌گیرنده و هدایت‌کننده بود، از قبل روی این راهکار، فکر می‌نمودیم.

ما سه قرارگاه داشتیم که شامل قرارگاه‌های قدس، نصر و فتح بود. قرارگاه قدس از محور شمالی جغرافیای منطقه نبرد وارد عمل می‌شد، ولی انتظار پیشروی به عمق از این قرارگاه، نداشتیم و تلاش اصلی را عهده‌دار نبود.

دو قرارگاه عمده دیگر نصر و فتح هم که هر دو در منطقه عمومی دارخوین و شمال دارخوین آرایش گرفتند و با عبور از رودخانه کارون و تصرف سرپلی بزرگ به وسعت 800 کیلومتر مربع، زمینه در هم شکستن قوای دشمن را فراهم کردند. اینجانب نیز از سوی سپاه فرمانده قرارگاه فتح بودم که با همتای نظامی‌ام از ارتش، شهید نیاکی بر یگان‌های تحت امر، مسوولیت داشتیم. سپاه با 13 (سیزده) تیپ وارد عمل شد که تیپ‌های سپاه به دلیل حضور گسترده تیروهای مردمی، هر کدام ده گردان و گاه بیشتر نیرو داشتند و از زاویه دیگر می‌توان این عملیات‌ها را جنگ فراگیر مردمی نیز نام گذاشت. ارتش نیز 14 تیپ داشت و عملیات پس از عبور از کارون، در مرحله دوم نیز ادامه پیدا کرد تا مرز و مرحله سوم با چرخش عمده قوا به طرف جنوب، خرمشهر به محاصره درآمد و دشمن شکست خورد و به هزیمت افتاد. عملیات 24 شبانه‌روز ادامه پیدا کرد و خرمشهر در سوم خرداد سال 1361 آزاد شد.

سازماندهی پیچیده نظامی هم وجود نداشت. صرفا عشق و علاقه و ایثار مردم بود که کار را پیش می‌برد و آن طور نبود که همه‌چیز سر جای خودش قرار گرفته باشد و حساب همه‌چیز مشخص باشد. دستگاه‌های تبلیغی و ستاد تبلیغات جنگ هم در چنین فضایی بالاخره مشکلاتی داشتند.

* پس از فتح خرمشهر که قرار شد جنگ ادامه پیدا کند، در ستاد تبلیغات چه فضایی حاکم بود؟ شما چه نظری در مورد ادامه جنگ داشتید؟ آیا اساسا ستاد نظری در این مورد می‌داد؟

** البته ستاد تبلیغات جنگ درباره این‌گونه مسائل تصمیم‌گیرنده نبود. فرماندهان عالی جنگ و نظام این تصمیمات را می‌گرفتند. ستاد وظیفه خودش را انجام می‌داد که انعکاس وقایع جنگ و تلاش‌های رزمندگان در رسانه‌های داخلی و خارجی بود.

* آیا ستاد وظیفه‌ای هم داشت که به عنوان مثال بازتاب چنین تصمیمی (ادامه جنگ) را در میان مردم ثبت کند و به مسوولان اطلاع دهد و یا اینکه آیا مردم از جنگ رضایت دارند یا خیر؟

** خیر، چنین ماموریتی به ستاد واگذار نشده بود. البته اگر جایی مطلبی علیه ایران و جنگ نوشته می‌شد ستاد گزارش می‌داد، ولی این قبیل کارها توسط خبرگزاری جمهوری اسلامی انجام می‌گرفت.

* یعنی خبرگزاری دقیقا چه کار می‌کرد؟

** خبرگزاری جمهوری اسلامی وظیفه‌اش این بود که خبرها را جمع‌آوری کند، تحلیل کند و... و این را هم باید بگویم که در زمان آزادی خرمشهر نظر منفی در مورد جنگ چندان وجود نداشت. زمانی که فتح خرمشهر صورت گرفت مردم بسیار شاد و با انگیزه بودند. یعنی فضای روانی حاکم بر مردم مخالفتی با ادامه جنگ نداشت.

نکته‌ای که مهم است این است که ستاد تبلیغات جنگ فقط یک ماموریت داشت؛ ستاد تبلیغات در خدمت جنگ بود یعنی تلاش می‌کرد اقتدار نیروهای نظامی را نشان دهد. بنابراین نمی‌شد پذیرفت در دستگاهی که باید این استراتژی را دنبال کنند چنین مسائلی مطرح شود. اگر این طور می‌شد ما هم نمی‌توانستیم ماموریت‌مان را به درستی انجام دهیم. آنچه که مدنظر شماست وظیفه جای دیگری بود. دستگاه اطلاعاتی کشور وظیفه‌اش این بود که مرتب اطلاعات لازم را به مسوولان برساند. بنابراین اگر ستاد تبلیغات جنگ می‌خواست بر روی این مسائل متمرکز شود از ماموریت اصلی‌اش یعنی تبلیغ وضعیت جبهه‌های جنگ و قدرت نظامی کشور و بیان ضعف نظامی دشمن باز می‌ماند. من یادم هست که دستور داده بودم حقوق ماهانه کارکنان خبرگزاری حتما قبل از روز بیست و نهم هر ماه پرداخت شود، یک بار که دو روز دیر پرداخت شد به شدت برخورد کردم. به این دلیل که خبرنگاران خبرگزاری باید تبلیغ می‌کردند که ما از ثبات اقتصادی برخورداریم اگر خودشان در این زمینه با مشکل مواجه می‌شدند آن وقت احساس می‌کردند که دارند دروغ می‌گویند و فعالیت‌شان بی‌اثر می‌شد. بنابراین ستاد فقط می‌بایست شجاعت، ایثار و آمادگی رزمندگان و مردم را تبلیغ می‌کرد و کاری به ضعف‌ها نداشت و این جای دیگر بود که می‌بایست به آن می‌پرداخت.

* گفتید که نظر منفی نسبت به جنگ خیلی وجود نداشت و مردم بسیار با انگیزه بودند. اما آیا قبول دارید که 2، 3 سال آخر جنگ انگیزه مردم نسبت به جنگ و رفتن به جبهه کم شده بود؟ 

** در اواخر این سوال ایجاد شده بود که تا کی و با کدام امکانات می‌خواهیم این جنگ را ادامه دهیم. سال 64 با اعضای ستاد برگزاری هفته جنگ خدمت امام(ره) رسیدیم. بنده به امام عرض کردم با توجه به فضای بین‌المللی و داخلی و مسائل و مشکلاتی که وجود دارد اگر اجازه فرمایید روی صلح هم کار کنیم، اما نکته جالبی را تذکر دادند. ایشان فرمودند شما ماموریت‌تان این است که محکم تبلیغات جنگ را دنبال کنید. صلح با صدام فعلا برای شما معنایی ندارد. یعنی منظورشان این بود که دستگاه تبلیغات جنگ کار خودش را بکند و اگر هم قرار بر صلح باشد جای دیگری است که باید آنرا دنبال کند. منظور این است که ما که در ستاد تبلیغات جنگ بودیم، اگر هم قرار بود صلح شود ستاد نمی‌توانست صلح را تبلیغ کند. ماموریت ما این نبود. کما اینکه بلافاصله پس از اینکه قطعنامه 598 شورای امنیت پذیرفته شد ساختار و تشکیلات کار نیز تغییر یافت و معاونت فرهنگی جای ستاد تبلیغات جنگ را گرفت و جناب آقای خاتمی که در آن زمان وزیر ارشاد بود مسوولیت آنرا برعهده گرفتند. ما گفتمان جنگ را دنبال کرده بودیم و نمی‌توانستیم گفتمان صلح را دنبال کنیم. افراد دیگری باید این مهم را انجام می‌دادند.

* این قصه‌ای که در رسانه‌های خارجی می‌گفتند پلاک رزمندگان کلید بهشت است از کجا ناشی می‌شود؟

** این قضیه را اساسا ضدانقلاب ساخته و پرداخته بود و ریشه آن این بود که بچه‌ها همیشه کتاب دعای مفاتیح‌الجنان را برای خواندن دعاهای آن در جبهه‌ها همراه خود داشتند. ترجمه فارسی مفاتیح‌الجنان می‌شود «کلیدهای بهشت». رسانه‌های معاند ضدانقلاب تبلیغ می‌کردند که کلیدی را تحت عنوان کلید بهشت! به رزمندگان می‌دهند! و آنها را با این کلید به جبهه‌ها می‌فرستند.

* رسانه‌ها و خبرنگاران خارجی چگونه به جبهه‌ها رفت‌و‌آمد می‌کردند؟ هماهنگی با آنها چگونه صورت می‌پذیرفت؟

** وقتی که قرار بود عملیات مهمی انجام شود و یا واقعه مهمی رخ دهد، سیستم بسیار کارآمدی داشتیم به طوریکه سریع خبرنگارها را به جبهه می‌بردیم. به طوری که آنها با فاصله خیلی کوتاهی پس از عملیات در جبهه‌ها حضور می‌یافتند و می‌توانستند گزارش‌های خود را تهیه کنند. انصافا سازوکار خیلی کارآمد و توانایی در این مورد داشتیم.

* خرمشهر که آزاد شد شما کجا تشریف داشتید؟ تهران بودید؟

** نه خیر، در جبهه بودم.

* آزادی خرمشهر را اصلا چگونه متوجه شدید؟

** با آقای هاشمی‌رفسنجانی در اتاق عملیات قرارگاه فرماندهی جنگ بودیم. جایی که اولین خبر آزادی خرمشهر را از همان جا مخابره کردیم.

* بین زمانی که شما متوجه شدید خرمشهر فتح شده است تا زمانی که خبر آن به طور رسمی اعلام شد چقدر فاصله بود؟ خیلی فاصله افتاد؟

** دقیق یادم نیست، البته اخبار را خیلی سریع می‌دادیم حتی یک بی‌سیم خیلی قویی داشتیم که به وسیله آن بلافاصله اخبار را به تهران مخابره می‌کردیم. با توجه به اینکه مخابرات آن زمان با مشکلاتی روبرو بود از آن طریق اخبار را به رادیو و تلویزیون و بقیه رسانه‌ها می‌رساندیم. لذا نباید فاصله خیلی زیادی بوده باشد.

* در آن اتاق عملیات که فرمودید موقع آزادی خرمشهر چه کسانی حضور داشتند؟

** آقای هاشمی‌رفسنجانی، آقای حسن روحانی، آقای رضایی، شهید صیاد شیرازی و برخی دیگر از فرماندهان رده بالای نظامی در اتاق عملیات حضور داشتند. بعد از آنکه خرمشهر آزاد شد من و چند نفر از دوستان به سمت خرمشهر حرکت کردیم و وارد آن شهر شدیم. شهری که ویرانه‌هایی از آن باقی مانده بود. هنوز درگیری شدیدی در اطراف شهر وجود داشت، به طوری که ما دشمن را می‌دیدیم و مرتبا گلوله‌های توپ و خمپاره دشمن به اطراف ما اصابت می‌کرد. صحنه زنده‌ای بود. آن لحظه‌ای که وارد خرمشهر شدم از خاطراتی است که هیچ‌گاه نمی‌توانم آنرا فراموش کنم.

چگونگی شکستن معادلات دشمن و نظامی دنیا

تاثیر فتح خرمشهر بر تغییر معادلات متاثر از دو ملاحظه کلی است. یکی پیوستگی جنگ و انقلاب، دوم تاثیر پیروزی نظامی ایران بر عراق و سقوط احتمالی صدام در مورد تغییر معادلات در سطح منطقه، در واقع با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد. تحمیل جنگ بر ایران برای مهار پیامدهای انقلاب اسلامی و حافظ وضع موجود و اعاده نظم پیشین بود. دو سطح معادله در منطقه وجود داشت که با پیروزی ایران در فتح خرمشهر در معرض تهدید قرار گرفت. یکی معادله خلیج‌فارس، که برتری ایران بر عراق بر نفت و تجارت و موقعیت آمریکا، اثر می‌گذاشت و در نتیجه نوعی اجماع جهانی برای حفظ صدام شکل گرفت و دیگری معادله خاورمیانه، که اسرائیل با حمله به لبنان و تصرف جنوب لبنان تا بیروت، مترصد فرصت بود تا اوضاع را به سود خود تغییر دهد.

از سوی دیگر حمایت‌های آمریکا از صدام در جنگ عراق علیه ایران منشأ اصلی بحران و تنش در منطقه شد صدام دچار توهم شد و به دلیل خصلت تجاوزگری که مود حمایت قرار گرفت به کشور کویت حمله کرد و این کشور را اشغال کرد و بعد هم آمریکا به کشور عراق حمله کرد و هم‌اکنون عراق در اشغال است.

آمریکایی‌ها، درک روشنی از مسائل منطقه ندارند و روش مناسبی را برای حل مسائل انتخاب نمی‌کنند این موضوع برای منطقه نگران‌کننده است. لازم است نکاتی در این‌باره بیان شود: یک این که با پیروزی انقلاب اسلامی، منطقه خاورمیانه در مسیر منافع ملت‌ها و در وضعیت جدیدی قرار گرفته بود. آمریکا با حمایت از صدام در جنگ با ایران می‌خواست مانع از پیروزی ملت ایران بشود. دوم اینکه استراتژی آمریکا در برخورد با ایران در جنگ عراق علیه ایران، مساله منطقه را به مساله آمریکا با عراق تبدیل کرد و اشغال کویت از سوی صدام و همچنین اشغال بغداد از سوی آمریکا پیامدهای آن است. سوم اینکه، مکتب دفاعی ایران که با مقاومت در برابر متجاوزین و اشغالگران عراقی شکل گرفته بود با اینگونه عملیات‌ها و بعدها فتح فاو و کربلای 5 به اندیشه مسلط نیروهای مسلح ایران و ملت ایران تبدیل شد و این اندیشه و مکتب، پشتوانه تفکر برای مقابله با هر نوع تهدیدات خارجی قرار گرفته است.

برچسب اخبار