(روزنامه همشهري - 1394/09/15 - شماره 6699 - صفحه 28)
* حملات به پاريس توسط داعش نشان داد كه پديده تروريسم تبديل به بحران جهاني شده است. خود اين پديده خلقالساعه نبوده، دلايل و ريشههاي زيادي دارد؛ مثلا دخالت دولتها در شكلگيري آنها بنابراين سؤال اول من اين است كه ريشه و تبار اين تروريستها چيست؟ برخي ميگويند تروريسم فعلي كه از خاورميانه سر برآورده است و به اسلام نسبت داده ميشود، پاسخي به سياستهاي مداخلهگرانه غرب است كه خاورميانه يا همان غرب آسيا را دچار ناامني كرده است. آيا اين استدلال صحيح است؟
** طبعا اگر بخواهيم به ريشههاي عميق آن بپردازيم يك سر قضيه به استعمار و دخالت كشورهاي غربي مربوط ميشود كه پيدايش اسرائيل هم جزئي از آن است و مسلمانان آن را خنجر غرب در پشت اسلام تلقي ميكنند. حمايت غربيها از رژيمهاي ديكتاتوري و پس از آن برداشتن اين ديكتاتورها و رها كردن كشورهاي خاورميانه به امان خدا همه پيشزمينههاي خشم مسلمانان و گرايش آنها به خشونت محسوب ميشود. ولي اگر بخواهيم به طور خاص به پديده داعش بنگريم، شروع آن با دخالت براي ساقط كردن بشار اسد از قدرت بود با علم به اينكه هرگونه خلئي كه در اينجا به وجود آيد، به وسيله تروريستها پر ميشود؛ چنان كه ما ديديم جريانهاي مختلف تروريستي شكل گرفت كه يك بخش آن شعبهاي از القاعده بود.
در ميان چنين آشفتگياي همه كشورهاي جاهطلب يا غرضورز به اين فكر افتادند كه از اين جريان استفاده كنند. 4 حكومت عربستان، قطر، تركيه و اسرائيل پشت سر داعش قرار گرفتند كه هر كدام هم برنامهاي خاص داشتند. عربستان ميخواست بشار اسد، متحد ايران را بردارد و خودش در آنجا نفوذ داشته باشد. تركيه ميخواست با نفوذ در سوريه، اخوانيهاي طرفدار خود را به قدرت برساند. قطر هم همين منظور را دنبال ميكرد و به دنبال نفوذ بود. در اين ميان اسرائيل فكر ميكرد وسيله خوبي پيدا شده مسلمانان يكديگر را بكشند و از فلسطين هم غافل شوند. اين چهار طرف هر يك به نوعي به داعش كمك رساندند. يكي نفت آنها را ميخريد و يكي پول به آنها ميرساند و ديگر بيمارستانهاي خود را در اختيار مجروحانش ميگذاشت.
* به نظر شما در تداركي كه اين روزها دارند عليه داعش ميبينند و فرانسه هم مجوز شركت در حمله عليه داعش را از پارلمان گرفته است، آن گروه از متحدان آمريكا و غرب، مجبور خواهند شد كه دست از حمايت داعش بردارند؟ و آيا چنين حملاتي خطر داعش را به خصوص از دورن جوامع اروپايي محو ميكند؟
** ببينيد اين حملهاي كه در فرانسه صورت گرفت در واقع 11 سپتامبر فرانسه بود و تقريبا همان پيامدهايي را هم براي داعش دارد كه 11 سپتامبر براي القاعده داشت. اساسا استفاده از نيروهاي تروريستي براي تسويه حساب با رقبا اين مخاطرات را هم در پي دارد، درست مثل كساني كه از اراذل و اوباش در جامعه براي تسويه حساب با دشمنان و رقبايشان استفاده كردند ولي بعد خودشان هم قرباني توهين و تعرض همين اراذل شدند. بنابراين من فكر ميكنم اين حملات، خطر داعش را از بين ميبرند چون دارند به منابع مالي آنها حمله ميكنند. شما ميدانيد كسي كه به داعش ميپيوست چه پاداش مالي خوبي دريافت ميكرد! حالا منبع اين پاداشها دارد از بين ميرود.
كافي است به تركيه هم فشار وارد كنند تا از پيوستن نيروي جديد به آنها خودداري كند و كردها را هم تقويت كنند تا داعشيان قهرمان از بين بروند. اما هميشه در گروههاي تروريستي اين عقبه آنهاست كه مشكلساز است. وقتي دست حاميان برداشته شود خود اين گروهها مثل حباب روي آب هستند. اگر غرب بخواهد ديگر از اين گروهها شكل نگيرد بايد جلوي عربستان سعودي را بگيرد. ولي ميدانيم كه آمريكا علاقهاي براي ريشهكن كردن تروريسم ندارد. اين گروه را از بين ميبرد گروه ديگري را به وجود ميآورد، براي اينكه با همين گروههاست كه حضور خود را در منطقه توجيه ميكند. همين چند وقت قبل و در پي حوادث قندوز نيروهاي آمريكا از جنوب به شمال افغانستان آمدند تا به حريم روسيه نزديكتر شوند.
مسئله مسلمانان فرانسه هم از بين نميرود؛ زيرا نه فرانسه براي 5 ميليون مسلمان كار و مسكن دارد و نه مردم فرانسه ديد خوبي به مسلمانان دارند. قضيه به همين شكل باقي ميماند؛ يعني آتش زير خاكستر ولي با آمادگي بيشتر فرانسه براي مقابله با حركات مشكوك.
* حدود 7 نفر از كساني كه اين حملات را مرتكب شدند اهل اروپا بودند؛ يعني مهاجران مسلمان عرب به فرانسه (از الجزاير و مراكش). شما فكر ميكنيد كه اين موضوع، يعني داوطلب شدن براي حمله به جايي كه خانهشان هم محسوب ميشود، نوعي كينه كهنه از استعمار فرانسه را با خود حمل ميكند كه هنوز مانند غده چركيني در روابط ميان 2 كشور كه ديگر تقابل هويتي هم به دنبال داشته، عمل ميكند؟ حتي گفته ميشود كه وقتي آقاي اولاند در سال 2012 از كشتار 1962 در برابر پارلمان الجزاير عذرخواهي كرد، باز هم استقبال خوبي از اين عذرخواهي نشد و اين عذرخواهي، بيشتر شاهدي براي ظلم و شر امپرياليسم غرب گرفته شد.
** به جاي پرداختن به كينههاي تاريخي كه البته بينقش نيست بايد به كينههاي كنوني توجه كرد. از قرن نوزدهم فرانسويها شروع كردند به آوردن كارگران ارزان مزد الجزايري بدون آنكه كوچكترين توجهي به وضعيت روحي - رواني آنها بشود يا به فكر ادغام آنها در جامعه فرانسه باشند. وقتي فرزندان اين كارگران در فقر و فاقه در خاك فرانسه به دنيا ميآمدند خود به خود شهروند فرانسه محسوب ميشدند. اين بچهها نه شرايط مناسبي براي تحصيلات داشتند و نه وقتي به هر بدبختي به تحصيل ميپرداختند جايي براي استخدام و كار پيدا ميكردند. حالا شما يك جمعيت 3-2 ميليوني را تصور كنيد كه مسلمان است و فقير و بيسواد؛ خودبهخود جزو اقشار پايين جامعه.
در نهايت اين فشارها سر از مساجد درآوردند برخي از آنها به امامت جماعت مساجد رسيدند به سخنرانيهاي آتشين پرداختند ولي اقتدار اجتماعي چنان مينمود كه گويي اين سخنرانيها تأثيري در آن ندارد. درست در زماني كه بحران اقتصادي به سراغ اين جوامع ميآيد از نخستين كساني كه كار خود را از دست ميدهند همين نسل دوم و سوم مهاجران هستند و از طرفي اقشار پايين فرانسوي هم به آنها حملهور ميشوند چون آنها را مايه بيكاري خود ميپندارند. بماند كه سرمايهداري فرانسه هم از اين مهاجرزادگان در پستترين مشاغل با كمترين دستمزد استفاده ميكند. حالا يك نداي خشم از سوريه يا عراق بلند شده است. چگونه ميخواهيد كسي از اين مهاجرزادگان به آن گوش فرا ندهد؟
* اين درست است كه رابطه الجزاير و فرانسه آميزهاي از خصومت و اشتياق يا به عبارت ديگر مهر و كين است و به همين دليل پيچيدگي خاصي دارد كه نميتوان گفت كه خيلي راحت بتواند يك عذرخواهي آن را ترميم كند؟
** بله ولي حوادث و شتاب قضايا آنقدر زياد است كه جايي براي مسائل تاريخي باقي نميگذارد. الجزايريها آنقدر شيفته فرانسه هستند كه اگر يك لقمه بخور نمير هم به آنها برسد راضي خواهند بود. بودند الجزايريهايي كه در كنار ارتش فرانسه عليه كشور خود جنگيدند به اميد آنكه مليت فرانسه كسب كنند ولي بعد از اتمام جنگ كه ديگر كاري دست آنها داشتند چنان بلايي بر سر آنها آوردند كه تصورش مشكل است. ببينيد غرب با نظريات هابز و ماكياول رشد كرده و در سياست قيدي به اخلاق و پيمان ندارد، نژادپرستي را هم از يونان به ارث برده است. حتي براي خود غربيها هم وقتي پول و كار و موقعيت اجتماعي ندارند عرصه بسيار تنگ ميشود تا چه رسد به مهاجران.
* گفته ميشود نه دولت و نه جامعه فرانسه سياست يا رفتاري نداشتند كه بتواند مهاجران را كه نسل سوم و چهارمشان ديگر متولد فرانسه هستند، در خود حل كند. برعكس رفتاري كه در داخل كشور با آنها ميشود، رانده شدگي آنها را از هويت فرانسوي تشديد ميكند، حتي سياست خانهسازي آنها در شهر پاريس چرا مهاجران فرانسه هنوز نتوانستهاند با جامعه يكپارچه شوند؟
** همچنان كه در پاسخ به سؤال قبل گفتم، اروپاييهاي نژادپرست و خودبزرگبين، اصلا اجازه نميدهند كسي وارد سيستم آنها بشود. اين مهاجران فقط به كارهاي پست مشغول بودند در حالي كه فرزندان آنها شاهد ناز و نعمت موبلوندها بودند و خود توان تحصيل در دانشگاهها را نداشتند. اينها در محلات فقيرنشين جمع شدند و با فساد و فحشا و انواع ناملايمات زندگي ميكنند.
بنابراين روي آوردن به مساجد، واكنشي در مقابل فقر و شرايط بد آنها در اين محلات بود. مساجد هم كه از سوي عربستان حمايت ميشد، ترويج سلفيگري را ميكرد كه دولت عربستان براي رقابت با تشيع ايران در پيش گرفته بود. اين نكته را من 20 سال قبل دريافتم و پيشبيني كردم كه يك روز مسلمانان نماز جمعه خود را در شانزهليزه برگزار خواهند كرد و آنگاه دولت فرانسه كه فكر ميكند اوضاع را در كنترل دارد و اعتراض بچه مسلمانها نهايتا از حد شيشه شكستن فراتر نميرود، متوجه خطر خواهد شد.
* علاوه بر اسلام تندروانهاي كه در رقابت عربستان با ايران در جوامع اروپايي و از جمله فرانسه تبليغ شد، سياستهاي سختگيرانه فرانسه مثلا ممنوعيت حجاب در راديكاليزه كردن مسلمانان مؤثر نبودند. چگونه است كه در كشوري كه شعار انقلابش، برابري، برادري و آزادي بود، چنين قوانين سختگيرانهاي وجود دارد و دولت هم سرسختانه از آن دفاع ميكند؟
** اگر از قانون صحبت ميكنيد بايد بدانيد لائيتيسم هم جزو قوانين آنهاست و به نوعي پايههاي هويت ملي فرانسه را شكل داده است. هيچ كشوري اجازه نخواهد داد كه يك اقليت مهاجر بيايد و همبستگي ملياش را بر هم بزند. شما فكرش را بكنيد كه اگر فرانسه هم مثل كشورهاي اسلامي داراي دين رسمي بود آن وقت چه حوادثي رخ ميداد اصلا جايي براي مسلمانها باقي نميماند. «لائيسيته» در فرانسه يك امكان هم براي مسلمانان تا حالا بوده است اما اين قوانين ليبرالي هم قرار است تغيير كند.
مليگرايان فرانسه استدلال ميكنند كه چون ما دين رسمي نداريم، خلأ به وجود آمده ناشي از نبود دين رسمي را مسلمانان پر خواهند كرد و در نتيجه عليه لائيسيسم جبهه گرفتهاند. شعار برابري و برادري شعار خوبي است، تأثيراتي هم در فرهنگ فرانسه داشته ولي دولت فرانسه كه گوش به اين حرفها نميدهد كه 4 تا مهاجر بيايند و امنيتش را به هم بريزند.
* آيا در ميان دولتهاي چپ و راست فرانسه تفاوتي در رفتار و سياستهايشان نسبت به جامعه مهاجران مسلمان وجود دارد؟
** تفاوت آنها خيلي كم است. ببينيد وقتي مسلمان سواد ندارد، مهارت ندارد و كار پيچيده بلد نيست چه كاري نميتواند بكند. وضع مسلمان به طور ساختاري عقب نگه داشته شده است، با چپ و راست حل نميشود.
* آيا اتفاقات اخير در فرانسه، سبب خواهد شد كه گروههاي راست افراطي قدرت را به دست گيرند و آيا به قدرت رسيدن احتمالي آنها، از جهت سياستهاي ضدمهاجران و نيز نژادپرستانهشان خطري براي فرانسه نيست؟
** شكي نيست كه راست فرانسه از اين وضعيت استفاده ميكند ولي آب به آسياب دشمن هم ميريزد. داعش هم همين را ميخواهد تا بگويد اصلا جنگ، جنگ صليبي است. صلاح ملت و دولت فرانسه در دامن زدن به اين وضع نيست زيرا 6-5 ميليون مسلمان را كه نميتوانند محدود كنند. به همين دليل هم دولت فعلي ميكوشد كه دعواي مذهبي شكل نگيرد و مسلمانان هم با مسيحيان در محكوم كردن حملات پاريس همراه شوند. به رغم اين تلاشها همين يك هفته اخير خشونت عليه مسلمانان 300 درصد افزايش يافته است. حالا داعشي كه همه ميخواستند از آن استفاده كنند بلاي جان همه شده است. بايد ريشهها را در خاورميانه از طريق عدالت و توانبخشي حل كنند.
* منظور شما از توانبخشي چيست؟ اينكه به كاهش امحاي فقر در اين جوامع كمك كنند يا در سياستهاي مداخلهگرانه خود در اين منطقه تجديدنظر كنند؟ يا سياستهايي در پيش بگيرند كه زمينه را براي جذب اين گروهها در جوامع اروپايي و در اين مورد خاص، فرانسه كمك كند؟
** بله. منظورم اين است كه درها را به روي مهاجران كاملا نبندند؛ مثلا احتمالا ميزاني از معتدلترها را جذب ميكنند و در عوض براي عدهاي ديگر كه احساس خطر ميكنند. سختگيري بيشتر انجام خواهند داد يا كساني كه غيرقانوني وارد شدهاند را اخراج ميكنند. هنوز به درستي معلوم نيست؛ مثلا ميدانم كه از يكي از استادان جامعهشناس ايراني مقيم فرانسه خواستهاند وضعيت مسلمانان در زندانها را بررسي كند. مسئله اين است كه فرانسه منافع زيادي در الجزاير و مراكش و تونس دارد و نميتواند بيش از حد دست به خشونت بزند. در عين حال خودبهخود به دليل وضعيت اقتصادي عرصه بر مسلمانان تنگتر ميشود. اينكه دقيقا چه سياستي را در پيش خواهند گرفت، در ماههاي آينده مشخص ميشود.
ش.د9404478