تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۸  ، 
شناسه خبر : ۲۸۹۲۸۴
آوارگان خاورمیانه و چشم‌انداز اسلام اروپایی
پایگاه بصیرت / نوژن اعتضادالسلطنه

(روزنامه شرق ـ 1394/08/04 ـ شماره 2431 ـ‌ صفحه 12)

«طارق رمضان» نوه دختری «حسن البنا»، بنیان‌گذار اخوان‌المسلمین، در کتاب «مسلمان اروپایی‌بودن» که در سال ١٩٩٨ میلادی منتشر شد، نسبت به خطر زوال جوامع مسلمان در کشورهای اروپایی، به علت عدم پذیرش فرهنگ اروپایی، هشدار داد. او معتقد بود مسلمانان در جوامع اسلامی به کلنی‌هایی تبدیل و به علت باورها و ایمان خود از متن جامعه شهری به حاشیه‌ها پناهنده شده‌اند و به سرعت در جامعه مدرن اروپا شکست می‌خورند و به جای آنکه اقلیتی فعال و تأثیرگذار و تعیین‌کننده در مناسبات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی باشند، جوامعی حاشیه‌نشین، متعصب و منزوی و کینه‌جو خواهند بود یا مجبور به ترک جوامع اروپایی می‌شوند یا در صورت ادامه زندگی هیچ تأثیر عمده و مثبتی در جامعه از خود برجای نخواهند گذاشت. او پیش از وقایع یازدهم سپتامبر دیدگاه خود را بیان کرده بود، اما می‌توان به‌نوعی آثار پیش‌گویی او را در آن حادثه دید که نمادی از عدم تحمل فرهنگ غرب و دنیای مدرن از سوی طیفی از مسلمانان بود.

اکنون با افزایش موج ورود آوارگان خاورمیانه (به‌خصوص از سوریه و افغانستان) به کشورهای اروپایی، مسئله میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آنان در جامعه میزبان اروپایی در طول سال‌های آینده مطرح شده است. دراین‌میان شاید چالش اصلی برای مفهوم اسلام اروپایی باشد که در سال‌های اخیر دغدغه مشترک متفکران مسلمان ساکن اروپا بوده و برای رفع چالش میان اسلام و ارزش‌های مدرن غربی در جوامع اروپایی و ادغام و پذیرش راحت‌تر مهاجران مسلمان در جامعه اصلی مطرح شده است.

«بسام طیبی»، متفکر مسلمان، در سال ١٩٩٢ میلادی برای نخستین‌بار از اصطلاح «اسلام اروپایی» استفاده کرد. پس از او «طارق رمضان» این اصطلاح را در آثار و نوشته‌های خود به کار برد؛ اگرچه دو متفکر معنای متفاوتی از آن داشتند. طیبی استدلال می‌کرد مسلمانان در اروپا نیازمند اروپایی‌شدن اسلام هستند و رمضان به‌رسمیت‌شناختن و پذیرش اسلام به عنوان فرهنگ دیگری در اروپا را مدنظر قرار دارد. هر دو اما از لزوم انطباق ساختارهای اروپایی نوین در مسیری سخن گفته‌اند که در آن مسلمانان ضمن پذیرش فرهنگ اروپایی، خود را شهروند آن جوامع به‌حساب آورند. رمضان معتقد به لزوم ایجاد یک هویت اروپایی – مسلمان جدید است. او در آثارش خواست خود را مبنی بر مشارکت مسلمانان در حیات اجتماعی و فرهنگی در انطباق با فرهنگ اروپایی و اخلاقیات اسلامی مطرح کرده و معتقد است مسلمانان باید خود را از عربستان سعودی و تفسیر وهابی آن کشور از اسلام و همچنین از تروریسم جدا کنند. او معتقد است مسلمانان اروپایی باید میان ارزش‌های اسلامی و فرهنگ کشورهای مبدأشان تمایز قائل شوند و باید واقعیت‌های فرهنگی‌ غرب اروپای‌غربی را بپذیرند. بااین‌حال، «رمضان» در نقطه مقابل نیز باور دارد که اروپایی‌ها باید اسلام را به عنوان یک مذهب اروپایی به‌رسمیت بشناسند. او معتقد است همان‌گونه‌که می‌توان اسلام اروپایی را به عنوان هویتی جدید تعریف کرد، می‌توان مفاهیمی مانند اسلام «آسیایی» و «آفریقایی» را نیز عنوان کرد.

«رمضان» باور دارد این وظیفه مسلمانان اروپاست که به اقدامات «اعتمادساز» اقدام کنند تا نظر مثبت اروپایی‌ها را به سوی خود جلب کنند. رمضان درباره لائیسیته نیز باور دارد که قانون ١٩٠٥ فرانسه مبنی بر جدایی دین از حکومت در صورت اجرا، بدون هرگونه تبعیضی می‌تواند راه‌حلی برای مشکلات کنونی مسلمانان در جامعه فرانسه باشد. او در نتیجه ماهیت سوسیال و لائیک جمهوری فرانسه را نه در تضاد با منافع مسلمان که هماهنگ با آن می‌داند و معتقد است طرح موضوعاتی مانند ممنوعیت حجاب به تضاد اجتماعی می‌انجامد و باید دراین‌میان راه دیالوگ و گفت‌وگو را برگزید.

دیدگاه «طارق رمضان» برآیندی از تجددگرایی و بازنگری در اندیشه اسلامی میان متفکران مسلمان ساکن اروپاست. او در مصاحبه با «فارین پالیسی» در اکتبر ٢٠٠٩ اظهار کرد به نظرش عربی، زبان اسلام است اما لزوما فرهنگ عربی فرهنگ اسلام نیست. او در این مصاحبه به سفرش در سال ٢٠٠٨ میلادی به اندونزی اشاره کرد و در آنجا مشاهده کرده که در میان ٣٠ عضو مجلس علما، هفت زن نیز حضور داشته‌اند. او دراین‌باره گفت: «چنین چیزی در جهان عرب روی نداده است. اعراب باید از دیگران بیاموزند».

طارق رمضان قائل به کثرت‌گرایی است اینکه مسلمانان در اروپا و آمریکا بتوانند آنچه را انتخاب کنند که می‌خواهند و افکار و معلومات خود را با «دیگری» به اشتراک بگذارند. رمضان همچنین از مبارزه فلسطینیان حمایت می‌کند، اما معتقد است باید این مسائل از طریق ابزارهای غیرخشونت‌آمیز پیگیری شود. او طرح موضوعاتی مانند دست‌داشتن آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها در حمله یازدهم سپتامبر را نیز صرفا برآمده از نظریه توطئه می‌داند و معتقد است طرح‌کنندگان، آن را به عنوان توجیهی به منظور سرپوش‌گذاشتن بر لزوم خودانتقادی مسلمانان مطرح کرده‌اند. همان‌گونه‌که معتقد است طرح دائمی موضوع استعمار کشورهای خاورمیانه از سوی مسئولان آن کشور، توجیهی برای انفعال مسلمانان و عقب‌ماندگی آنان در مقایسه با کشورهای غربی است. البته او منتقدانی نیز داشت مانند «فؤاد عجمی»، تحلیلگر مشهور مسائل خاورمیانه، که معتقد بود «رمضان» به غیرمسلمانان دروغ می‌گوید و اهداف پنهانی دیگری در سر دارد که همانا اسلامیزه‌کردن جامعه اروپاست؛ البته رمضان معتقد بود این بی‌اعتمادی به دلیل نسبتش با بنیان‌گذار اخوان‌المسلمین حسن‌البنا بوده است.

بسام طیبی نیز باور دارد که خطری جدی از جانب یک اقلیت، جامعه مسلمانان اروپا را تهدید می‌کند؛ چراکه این طیف خواستار مصادره ارزش‌های مسلمانان و معرفی خود به عنوان نماینده اصلی جمعیت مسلمان در اروپاست. از دید طیبی مسلمانان باید به شهروندانی اروپایی در قلب جوامع اروپایی تبدیل شوند. از دید او اسلام اروپایی به معنای پذیرش تفکیک میان مذهب و دولت به همراه پذیرش ارزش‌های اروپایی از سوی مسلمانان است. او معتقد است گتوئیزاسیون و به‌حاشیه‌راندن مسلمانان و تبدیل‌شدن آنان به کلنی‌های کوچک، به طور بالقوه زمینه‌ساز بروز و تشدید منازعه در جوامع اروپایی میان مسلمانان و جامعه اصلی میزبان است. در نتیجه، از دید او اسلام اروپایی به‌ دیلی دموکراتیک برای پایان‌دادن به «ترس فرقه‌ای» از مسلمانان و راهی برای برون‌رفت از رویکرد قومیت و فرقه‌گرایانه نسبت به مسلمانان مهاجر است.

آنچه متفکران نواندیش مسلمان در اروپا در زمینه «اسلام اروپایی» می‌گویند، با هدف تقویت همزیستی مسالمت‌آمیز میان جامعه مهاجر و جامعه اصلی میزبان مطرح می‌شود؛ اما آیا شرایط عینی نیز حاکی از امکان تحقق آن است؟ وزارت کشور «باواریا» آلمان در ماه جاری نسبت به تلاش اسلام‌گرایان رادیکال برای جذب مردان جوان از اردوگاه‌های آ گان مستقر در آن کشور هشدار داد. این خبر ازآن‌رو می‌تواند برای جامعه آلمان هشدارآمیز باشد که قرار است تا پایان سال جاری، طبق سیاست‌های اتخاذشده از سوی دولت «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان، بیش از ٨٠٠ ‌هزار پناه‌جو در آلمان مستقر شوند.

در مقابل، کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس نیز که تاکنون حاضر به پذیرش پناه‌جویان نشده‌اند، سعی دارند در میان آنان نفوذ و تأثیرگذاری خود را افزایش داده و از بحران ایجادشده به عنوان فرصت در راستای منافع خود بهره‌مند شوند. دراین‌راستا، اخیرا عربستان‌سعودی به آلمان پیشنهاد ساخت ٢٠٠ مسجد تازه در آن کشور، تحت عنوان «کمک‌رسانی و ارائه خدمات به پناه‌جویان سوری» را داده است. روزنامه لبنانی «الدیار» با انتشار این خبر افزوده است عربستان‌سعودی خواستار ساخت یک مسجد بازای هر صد پناه‌جوی واردشده به آلمان است که با احتساب حجم بالای ورود آوارگان تا پایان امسال، در صورت موافقت دولت آلمان، بیش از هشت‌هزار مسجد تازه با سرمایه سعودی‌ها و آموزش‌های مذهبی مطابق میل آن کشور ساخته خواهد شد. ساخت مساجد و نهادهای مذهبی تحت عنوان مراکز آموزشی و خیریه با سرمایه کشورهای منطقه، خود یکی از موانع بسط ایده «اسلام اروپایی» در سالیان اخیر بوده است. این موضوع همچنین دستاویزی برای گروه‌های راست‌گرای افراطی در اروپا بوده تا از آن طریق، نسبت به خطر افزایش جمعیت و تحرکات مسلمانان در جوامع اروپایی هشدار داده و ‌این‌گونه، برنامه‌های مهاجرستیزانه خود را پیش ببرند.

ازهمین‌رو، در سال جاری قوانین محدودیت کمک مالی کشورهای خارجی برای ساخت مسجد در اتریش به تصویب رسید. «سباستین کورتز»، وزیر خارجه آن کشور نیز ضمن دفاع از این قانون گفته بود این مدل باید به مدلی برای کل اروپا تبدیل شود تا از آن طریق بتوان به مقابله با تأثیرگذاری و نفوذ امامان مساجد ترکیه بر مسلمانان اتریش مبادرت ورزید. این سخنان در حالی ایراد شدند که در سال ٢٠٠٨ میلادی «رجب طیب اردوغان»، رئیس‌جمهوری ترکیه، در سخنرانی‌ای در جمع ترک‌های آلمان گفت ادغام جمعیت ترک ساکن آلمان در جامعه آلمانی «جنایت علیه بشریت» است. او معتقد بود ترک‌ها باید هویت جداگانه خود را در جوامع میزبان حفظ کنند. در فرانسه نیز اکثر مساجد و مراکز اسلامی با بودجه دولت‌های کشورهای مسلمان خاورمیانه و شمال آفریقا تأمین می‌شوند؛ ازجمله انجمن تبلیغات اسلامی که از سوی الجزایری‌ها اداره می‌شود، سازمان التبلیغ و الدعوه که به سازمان «ایمان و عمل» نیز شهرت دارد و هزینه آن را عربستان‌سعودی و پاکستان تأمین می‌کنند، رابطه العالم اسلامیه که به تبلیغ اسلام با مدل وهابیت عربستان می‌پردازد، اتحادیه سازمان‌های اسلامی فرانسه که سعودی‌ها، کویتی‌ها و اماراتی‌ها هزینه مالی آن را تأمین می‌کنند.

کمک مالی کشورهای منطقه، به‌‌ویژه عربستان به مساجد و مراکز اسلامی در کشور آلمان، ازآن‌رو در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی اهمیت دارد که این کشور پذیرای بیشترین میزان جمعیت آوارگان سوری جمعیتی که مستعد پیوستن به گروه‌های رادیکال برای دریافت معنای تازه‌ای به منظور ادامه حیات یا برخورداری از کمک‌های مالی و معیشتی هستند. طبق گزارشی ١٩٦ صفحه‌ای که در سال ٢٠١٣ میلادی از سوی آژانس امنیت داخلی آلمان در ایالت «لاور ساکسونی» در شمال‌غربی آلمان منتشر شد، شواهدی از رشد ‌سلفی‌گرایی در آن ناحیه وجود داشت. طبق این گزارش، میزان جذب گروه‌های سلفی در آلمان افزایش یافته و از ٤٢,٥٥٠ نفر در سال ٢٠١٢ میلادی به ٤٣.١٨٥ نفر در سال ٢٠١٣ میلادی رسیده است.

درک خطرناک‌بودن شرایط آنجا مشخص‌تر می‌شود که سلفی‌ها، آزادانه در شهرهای مختلف آلمان تظاهرات برگزار می‌کنند. آنان معتقد به برتری قانون شریعت بر تمامی قوانین سکولار هستند و فقط خدا را قانون‌گذار می‌دانند و رعایت قوانین او را برای ابنای بشر الزام‌آور می‌دانند. در نتیجه، در جهان‌بینی سلفی دموکراسی تلاش می‌کند اراده انسان را صدر اراده خداوند قرار دهد. آنان با این استدلال معتقدند باید ارزش‌های دموکراتیک را رد کرد و در سازوکار دموکراتیک شرکت نکرد؛ چراکه اسلام چارچوب و قوانین کلی برای تمامی عرصه‌های زندگی، از حوزه خصوصی تا سازماندهی روابط بین مردم تا نقش دولت را تعیین کرده است. تضاد سلفی‌ها با جامعه آلمان در مخالفت آنان با ارزش‌ها و اصولی چون برابری جنسیتی، حاکمیت مردم و جدایی دین و دولت است که همگی از اجزای قانون اساسی آلمان به‌شمار می‌روند.

تشکیل گروهی تحت عنوان «پلیس شریعت» در سال ٢٠١٤ متشکل از گروهی از جوانان سلفی در شهر «ووپرتال» آلمان خود نمونه عینی آزادی عمل سلفی‌ها در آلمان است. این گروه با جلیقه‌هایی نارنجی علاوه بر ارشاد زبانی شهروندان آلمانی با پخش تراکت‌های تبلیغاتی، پخش وسیع قرآن به زبان آلمانی به صورت رایگان و حضور در مدارس و برگزاری گردهمایی‌های بزرگ سعی در جذب مردان جوان به سوی خود داشت؛ شیوه‌هایی که برخی از آنها تا به امروز نیز از سوی آنان به کار گرفته می‌شوند. تبلیغات سلفی‌های آلمان هر مکانی را در بر می‌گیرد؛ از غرفه‌های ارائه اطلاعات دینی در پیاده‌روها تا تبلیغات در بیمارستان‌ها، رستوران‌ها، زندان‌ها، مدارس و مهدکودک‌ها. در چنین شرایطی برخورد سهل‌گیرانه دستگاه‌های امنیتی آلمان با سلفی‌ها نیز جالب‌توجه است.

«بنو کوپفر»، از اعضای بلندپایه دستگاه امنیت داخلی آلمان، در سال ٢٠١٤ میلادی در مصاحبه‌ای با سایت «قنطره» اشاره کرده بود که تمام سلفی‌ها با داعش موافق نیستند و او گاهی اوقات با رهبران آنان چای می‌نوشد. شاید در فاصله همین چای نوشیدن‌ها بود که شرایط سفر بیش از ٣٠٠ سلفی برای پیوستن به گروه‌های افراطی در سوریه فراهم شد. تداوم این روند و عدم ایجاد شرایط لازم برای ادغام آوارگان در جامعه میزبان می‌تواند به منبعی برای عضوگیری بیشتر گروه‌های بنیادگرا در سال‌های آینده و تهدیدی گسترده‌تر علیه ایده «اسلام اروپایی» تبدیل شود.

http://www.sharghdaily.ir/News/76804

ش.د9404439