(روزنامه اطلاعات - 1394/08/06 - شماره 26289 - صفحه 12)
طولانيترين جنگ تاريخ آمريکا که هنوز پايان نيافته است
يک هفته نامه چاپ لندن با اشاره به حمله هوايي آمريکا به بيمارستان پزشکان بدون مرز در ولايت قندوز در شمال افغانستان نوشت: طولانيترين جنگ آمريکا در افغانستان پايان نيافته و حتي کمرنگ نيز نشده است.به گزارش خبرگزاري تسنيم، هفته نامه خبري «اکونوميست» چاپ لندن با انتشار مطلبي در شماره اخير خود اعلام کرد: جنگ در ولايت قندوز در شمال افغانستان نشان دهنده ادامه حضور آمريکا در افغانستان است.پس از حمله نيروي هوايي آمريکا به بيمارستان پزشکان بدون مرز در ولايت قندوز، «برايان تريبوس» سخنگوي نيروهاي آمريکايي در افغانستان اظهار داشت که هدف حمله آنها جايي ديگر بوده و تنها خسارات جانبي به اين مرکز درماني وارد شده است.
اکونوميست تأکيد کرد: حمله هوايي نيروهاي آمريکايي به بيمارستان پزشکان بدون مرز ولايت قندوز حادثهاي اتفاقي نبود که در جريان يک بمباران رخ داده باشد، زيرا اين بيمارستان در طول يک ساعت با فواصل زماني 15 دقيقه هدف موشکهاي هواپيماهاي آمريکايي قرار گرفت. اين هفته نامه در ادامه نوشت: تصرف ولايت قندوز از سوي طالبان و سردرگمي در حمله به بيمارستان پزشکان بدون مرز يک بار ديگر تصميم خروج نيروهاي آمريکا از افغانستان را با سئوال روبرو کرده است. اکونوميست اذعان داشت: حادثه غمانگيز حمله هوايي نيروهاي آمريکايي به بيمارستان مذکور نشان دهنده اين است که طولانيترين جنگ تاريخ آمريکا پايان نيافته و نقش آمريکا نيز در اين باره کمرنگ نشده است. بر همين اساس مقامات عاليرتبه نظامي پنتاگون نيز بر اين باورند که برنامه خروج نيروهاي نظامي اين کشور از افغانستان مفهومي ندارد. اکونوميست تصريح کرد: با وجودي که «باراک اوباما» رئيسجمهوري آمريکا هنوز تصميم قاطعانهاي در خصوص حضور نيروهاي اين کشور در افغانستان نگرفته است، اما در اين مورد نبايد بيش از اين ترديدي نشان دهد.
آيا پنتاگون درباره افغانستان حقايق را ميگويد؟
«نيويورک تايمز» هم مينويسد: مقامات نظامي آمريکا در حالي اطلاعات نادرست به مردم براي حمايت از جنگ در افغانستان ارائه ميدهند که سازمان ملل اطلاعات جديد و متضادي را در اين رابطه ارائه کرده است.سازمان ملل متحد اطلاعات جديدي از پيشرويهاي طالبان در افغانستان منتشر کرده و در مورد وضع نابسامان امنيتي در اين کشور هشدار داده شده است. همچنين سازمان ملل به مقامات نظامي آمريکا پيشنهاد داده است تا در مورد اتفاقات و اوضاع افغانستان صادق باشند.سقوط شهر قندوز نشانه قدرت طالبان بود که کنترل اين شهر را از سيطره نيروي امنيت ملي افغانستان خارج کرد. نيروهاي امنيتي افغانستان تلاش زيادي براي دفاع از مناطق تحت کنترل خود نکردند.اطلاعات جديد سازمان ملل تصويري مبهم از گسترش نفوذ طالبان را ترسيم کرد که از زمان سرنگوني حکومت طالبان در سال 2001 ميلادي تا به حال اتفاق نيفتاده بود.
بر اساس اين اطلاعات که تا اوايل ماه سپتامبر را در بر ميگيرد، مقامات سازمان ملل سطح تهديد طالبان را «بالا» يا «خيلي زياد» ارزيابي ميکنند، در حدي که نيمي از مناطق اداري کشور در خطر سقوط قرار دارند.اين اطلاعات سازمان ملل با ارزيابيهاي ژنرال «جان کمپبل» فرمانده نيروهاي آمريکايي در افغانستان که به «کميته نظامي سنا» ارائه داد، در تضاد است.وي گفت: نيروهاي امنيتي افغانستان شهامت و استقامت خوبي از خود نشان دادند.
اين نيروها از مناطق تحت کنترل خود محافظت ميکنند و دولت افغانستان وضعيت کابل، پايتختهاي ولايتي و تقريبا تمامي مراکز مناطق را تحت کنترل خود دارد.شهرهاي اصلي افغانستان مدتهاست تحت حمله طالبان قرار دارد و عناصر اين گروه تروريستي در هفتههاي اخير دسترسي به بزرگراه ولايت «بغلان» را قطع کردند. برخي از مناطق ديگر مانند «موسي قلعه» در ولايت هلمند و «چهارچينو» در ولايت اروزگان، ظاهرا تحت کنترل دولت قرار دارد، اما نيروهاي نظامي افغانستان تنها در ساختمانهاي دولتي حضور دارند و طالبان بطور مداوم به اين مکانها حمله ميکنند.
مقامات دولتي ميگويند که ژنرال کمپبل تنها در مورد چالشهاي رو در روي نيروي امنيتي افغانستان و تقسيم قدرت سياسي در دولت وحدت ملي صادق بوده است. اين مقامات معتقدند که اوباما پس از صدور فرمان خروج بيشتر نيروهايش از افغانستان درک کرده که نيروهاي امنيت ملي افغانستان قادر به برقراري امنيت در تمامي مناطق نيستند. اين مقامات دولتي افزودند: نيروهاي افغانستان به سختي ميجنگند و متحمل تلفات زيادي ميشوند، اگرچه آنها در کنترل و حفظ شهر قندوز شکست خوردند و هنوز هم قادر به انجام حملات هوايي نيستند.
اما تضاد ميان ارزيابي پنتاگون و اطلاعات منتشر شده توسط سازمان ملل، موجب شده است که دوباره خاطرات پوشاندن حقايق توسط پنتاگون براي جلب حمايت مردم از جنگ را به ياد بياوريم. مقامات آمريکا در جنگهاي ويتنام و عراق نيز مانند افغانستان اطلاعات اشتباه ارائه ميکردند.مقامات نظامي آمريکايي تاکنون اغلب ارزيابيهاي نادرستي از جنگ در افغانستان ارائه کردهاند و گزارشهايي را که با اهداف آنها در تضاد است ناديده ميگيرند.اوباما به درخواست مقامات افغانستان، در حال بررسي خروج يا تمديد حضور 9800 نيروي نظامي خود در افغانستان است.از آنجا که آمريکا در افغانستان نيروهاي نظامي و پروژههاي اقتصادي دارد، کنگره و مردم اين کشور بايد در مورد موفقيت يا شکست مأموريت آنها آگاهي داشته باشند.
اختلاف طالبان و داعش
روزنامه آمريکايي نيويورک تايمز نوشت ، تاکنون چندين بار اختلافات طالبان افغان و گروه تروريستي داعش در شهرهاي مختلف افغانستان بهويژه ولايت ننگرهار مشاهده شده است.دستکم سه بار در هفته، ملکه از کوه بالا ميرود و از درختهاي کاج و توت ميگذرد تا فضايي را که بتوان در آن تماس تلفني برقرار کرد، بيابد تا با برقراري تماس با خانوادهاي، از سلامتي خود از گزند جنگجويان گروه تروريستي داعش اطمينان دهد.روستاي ملکه در دره «ميمند» در شرق افغانستان از سه ماه گذشته توسط جنگجويان گروه تروريستي داعش تصرف شده و بيشتر خانههاي اين روستا تصرف يا سوزانده شدهاند و حدود 80 خانواده در اين روستا نيز مجبور به مهاجرت به شهر جلالآباد شدهاند.ملکه نيز يکي از 3 زني است که تصميم به باقي ماندن و محافظت از خانهشان در روستا گرفت.وي از دو اتاق باقيمانده در خانهاش محافظت ميکند. «ملا جان» همسر ملکه، توسط شبهنظاميان حدود 2 ماه قبل ربوده شده و ملکه حدود 500 دلار به اين شبهنظاميان باج پرداخته است و آنها 10 بز و يک گاو وي را بردند.
زماني گزارشها مبني بر تغيير بيعت تعدادي از گروه طالبان افغان به گروه تروريستي داعش در سال گذشته منتشر شد، پاسخ دولت کابل و نيروهاي بينالملل قاطع نبود.اگرچه طالبان پيروزيهاي بزرگي در برابر دولت کابل در سال جاري مانند تصرف شهر قندوز به دست آورده اما نتوانستهاند کنترل خودشان در اين مناطق را حفظ کنند. گروه تروريستي داعش نيز در مقابله با فرماندهان طالبان افغان بهويژه در ولايت ننگرهار پيشرفتهايي داشتهاند.اما يک تفاوت بزرگ که بهزودي مشخص ميشود اين است که پولهاي کلان بهصورت ناگهاني به جنگجويان پرداخت شود. براساس برخي گزارشها، به جنگجويان حدود 400 تا 500 دلار پرداخت ميشود.
در چندين درگيري، جنگجويان گروه تروريستي داعش برنامه چنددستگي واحدهاي مختلف گروه طالبان را آغاز کرده و بهعقيده برخي مقامات، اختلاف دو گروه در چندين شهرستان ولايت ننگرهار مشاهده شد. گروه تروريستي داعش بهقدري در شهرستان اچين با خشونت رفتار کرد که برخي از فرماندهان طالبان به دولت تسليم شدند و برخي ديگر خانوادههايشان را بهسمت مناطق تحت کنترل دولت، راندند.قبل از شکست خوردن گروه تروريستي داعش در برابر طالبان افغانستان، جنجگويان اين گروه سعي در گسترش نفوذشان در «حصارک» شهرستان هممرز با کابل دارند.تاکنون نيز حدود 27 گروه کوچک طالبان محلي به جمع گروه تروريستي داعش پيوستهاند اما طالبان افغان بهسرعت از اين مسئله آگاه شدند و حدود 4200 جنگجو را وارد ننگرهار کردند.
همچنين رهبران جريانهاي منطقهاي در تاريخ بارها همپيماني خود را تغيير دادهاند. بهعنوان مثال بسياري از رهبران گروه تروريستي داعش از ديگر گروههاي افراطي وارد اين گروه شدهاند مانند «حافظ سعيد خان» که در گذشته از اعضاي تحريک طالبان پاکستان بوده است.
آيا مقايسه افغانستان و عراق با يکديگر درست است؟
نشريه فارين پاليسي در مقاله جديد خود به بررسي شرايط دو کشور افغانستان و عراق پس از خروج نظاميان آمريکايي پرداخته است.تصرف بخشهاي زيادي از ولايت قندوز توسط طالبان، بار ديگر توجه غرب را به اين منطقه از جهان جلب کرد. با اينحال، اين حوادث به شايعاتي دامن زدهاند مبني بر اينکه افغانستان به سمتي پيش ميرود که وضعي شبيه به جنگ عراق در آن تکرار شود.بدون درکي از تفاوتهاي اساسي دو کشور، گمانهزنيها و برداشتهاي سطحي اينچنيني، نه فقط نادرست هستند، بلکه باعث آسيبرساندن به روحيه سربازان افغان ميشوند.
سه دليل اصلي وجود دارد که توضيح ميدهد چرا بنبستهاي مبتني بر قوميت در عراق، شباهتي به حوادث افغانستان ندارند و چرا آيندهاي مشابه عراق، در افغانستان اتفاق نخواهد افتاد:
نخست: برخلاف عراق، دولت جديد افغانستان پيمان امنيتي با آمريکا را در اولين روزهاي تشکيل اين دولت امضا کرد که به اتفاقآرا توسط مردم افغانستان حمايت شد. درحال حاضر، نيروهاي افغان، آموزش، همکاري و حمايتهاي مشاورهاي ارزشمندي از آمريکا و کشورهاي عضو ناتو دريافت ميکنند. در مقابل، شکست عراق براي رسيدن به يک توافق امنيتي با آمريکا، بهسرعت منجر به بيثباتي در اين کشور و ظهور داعش شد.
نکته مهم ديگر اينجاست که دولت وحدت ملي افغانستان، هرقدر هم ضعيف باشد، مشروعيت گستردهاي در ميان مردم افغانستان دارد. دولت عراق مشکلي جدي در اين زمينه داشت. نظرسنجي که توسط D3در سال گذشته در عراق صورت گرفت، نشان داد که 42 درصد مردم عراق باور دارند که تصميمات اتخاذ شده توسط دولت اين کشور نامشروع هستند و بنابراين ميتوانند ناديده گرفته شوند. علاوه براين، برخلاف رهبران افغان که پس از انتخاباتي جنجالبرانگيز در سال گذشته، توانستند يک دولت وحدت ملي ايجاد کرده و آن را حفظ کنند، اتحاد سياسي عمدتا قومي عراق «العراقيه»، يک سال پس از تشکيل منحل شد.
دوم: نيروهاي امنيتي افغان سطح قابل توجهي از حمايت و اعتماد مردم اين کشور را با خود دارند. براساس بررسي بنياد آسيا در سال 2014، ارتش افغانستان تقريبا 87 درصد و پليس اين کشور درحدود 73 درصد، مورد اعتماد مردم هستند. در مقابل، تنها 40 درصد از مردم عراق در نظرسنجي D3، نظر مثبتي به نيروهاي امنيتي عراق داشتند.
يکي از مسائل تعيينکننده اين است که 340 هزار نيروي امنيتي افغان که توسط آمريکا آموزش ديدهاند، انعکاسي از ترکيب قومي گوناگون در افغانستان و تعهد آنها به دفاع از دولت افغانستان هستند. در مقايسه، نيروهاي امنيتي عراق توسط شکافهاي فرقهاي ازهم جدا شده و وفاداري آنها تقسيم شده است. براي مثال، برخي نيروهاي سني عراق، مبارزه با داعش که ضدشيعه است را نپذيرفتند و شماري از عناصر شبهنظامي سني به داعش پيوسته و مرتب بر دولتي که زماني با آن عليه القاعده متحد بودند، حمله ميکنند.
سوم: عليرغم نگرانيهاي مردم افغانستان بهدليل خروج نيروهاي آمريکا، آنها بهشکلي شگفتآور در مورد آينده کشور خود خوشبين هستند. براساس نظرسنجي بنياد آسيا، تقريبا 55 درصد مردم افغانستان بر اين باورند که با وجود فقر، فساد و جرم و جنايت گسترده، کشورشان در مسير درستي حرکت ميکند. با اين وجود، احتمالا در نظرسنجي بعدي باتوجه به کاهش سرمايه، تحولات اقتصادي و افزايش بيکاري که باعث موج مهاجرت جوانان افغان از کشورشان شده است، شاهد رقم پايينتري باشيم. در مقايسه، در نظرسنجي D3، 62درصد پاسخدهندگان عراقي نگاهي منفي به مسيري که کشورشان در آن قرار دارد، داشتند.
چالشها هنوز وجود دارند. اين اولين فصل از مبارزات است که نيروهاي نوپاي افغانستان، تا حد زيادي متکي به خود هستند. نيروهاي امنيتي افغانستان، با منابع و تواناييهاي محدود خود، امنيت را در سراسر کشور بهوجود آورده، حملات عمده را خنثي کرده و عملياتهاي سطح بالايي را مستقلانه انجام دادهاند. آمار ارائهشده توسط پنتاگون، نشان ميدهد که در سال جاري، حدود 4700 سرباز افغان در جنگ کشته شده و 7800 تن نيز مجروح شدهاند. اين رقم، افزايشي قابل توجه را نسبت به سال گذشته نشان ميدهد.
نبود عناصر کليدي توانمندسازي براي نيروهاي افغان، شامل پشتيباني هوايي نزديک، تجهيزات انتقال زخميها، تدارکات و نظارت هوايي، باعث افزايش شمار تلفات شده است. علاوه براين، تلاشها براي آماده نگهداشتن نيروي هوايي درحال رشد افغانستان با استفاده از بالگردهاي روسيه، بهدليل تحريمهاي غرب بر روسيه، با مشکلاتي همراه است. از طرف ديگر، اگرچه نيروهاي هوايي افغان داراي ناوگان کوچکي از بالگردهاي ديدباني تجهيزشده توسط آمريکا هستند، نه تعداد و نه قدرت شليک آنها، مناسب مبارزات نيستند.
دستآوردهاي تاکتيکي پراکنده طالبان از طريق اشغال مناطقي کوچک، بهمعناي سقوط افغانستان نيست. براساس گزارشها در رابطه با حادثه قندوز، طالبان از مردم محلي بهعنوان سپر انساني استفاده کرده و براي اجبار مردان به پيوستن به صفوف آنها، خانه به خانه گشتهاند. اين امر، استقرار توپخانهها و استفاده از نيروي هوايي را براي نيروهاي افغان دشوارتر كرده بود. با اين حال، مشکلات در قندوز قابل پيشبيني بودند: اين ولايت از چند ماه قبل توسط طالبان –با کمک تروريستهاي فعال در آسياي ميانه- به وضعيت نيمهمحاصره درآمده بود. غفلت دولت افغانستان، هم در رابطه با تقويت قدرت دفاعي قندوز و هم اجراي حملات پيشگيرانه، بهمعناي يک شکست اطلاعاتي براي دولت افغانستان و بخش کوچکي از نيروهاي نظامي آلمان مستقر در منطقه بودند.
ميتوان انکار کرد که داستان قندوز، بهعنوان پيروزي تبليغاتي مهمي براي طالبان، و بهخصوص سرکرده جديد آنها که در حال تلاش تحکيم قدرتي که تازه در دستان او قرار گرفته، استفاده خواهد شد. اما حدس و گمانها درباره تبديل افغانستان به عراق بعدي، بدون درنظرگرفتن تفاوت ميان واقعيتهاي زمينهاي موجود در اين دو کشور، مقايسهاي غيرواقعي است. قندوز، يادآوري هشدار دهنده براي واشنگتن است که نشان ميدهد ناديدهگرفتن افغانستان، يک خطاست.
در چنين شرايطي،يک روزنامه پاکستاني با اشاره به تعريف متضاد اسلامآباد از طالبان افغانستان و پاکستان به ويژه پس از حادثه قندوز، نوشت که براساس اين تعريف، طالبان در پاکستان عامل سازمان اطلاعات هند و در افغانستان «جنگجويان آزاد» معرفي ميشود.به گزارش روزنامه «نيشن»، پس از دخالت دولت پاکستان در «جهاد» افغانستان در سال 1980 ميلادي، و پس از تبديل شدن پاکستان به مرکز پروژه «ستيزهجويان بينالمللي» که تمامي افراطيهاي سراسر جهان را به خود جذب کرد، بسياري از مردم اين تصور را داشتند که امکان خروج پاکستان از اين باتلاق (مرکز جهاديهاي افراطي) در آينده نزديک وجود ندارد.
مشکل اين مساله در پاکستان تنها استفاده ابزاري از اين شبهنظاميان در سياست خارجي اين کشور در کشورهاي خارجي مانند هند و افغانستان نبود. جداييطلبان اويغور در سين کيانگ چين نيز که در ابتدا در افغانستان در زمان طالبان عليه چين عمليات ميکردند پس از حادثه 11 سپتامبر به پاکستان رفتند تا از اين کشور به عملياتهاي خودشان عليه چين بهترين دوست پاکستان، ادامه دهند.ايران نيز با مشکلات مشابهي از خاک پاکستان روبرو شد زيرا گروه تروريستي جندالشيطان و تعدادي از گروههاي تروريستي گاهي به مناطق مرزي ايران حمله ميکردند. در سال 1990 ميلادي، حملات تروريستي که دستهاي پشت پرده آنها در پاکستان بودند، به ندرت ديده ميشد و اين مساله سمي براي چهره بينالمللي پاکستان بود که به منزوي شدن هرچه بيشتر اين کشور منجر ميشد.
پس از حادثه 11 سپتامبر، پاکستان از طالبان افغانستان که به «اسامه بنلادن» پناه داده بود، حمايت ميکرد و دولت پرويز مشرف نيز عليه عوامل تروريستي اقداماتي انجام داد اما پس از چندي معلوم شد که اين اقدامات اتفاقي بوده و هيچ استراتژي دراز مدتي براي آن طراحي نشده است بنابراين نگاهها به پاکستان معطوف شد.مشرف همچنين در سياستهاي خود درباره افغانستان مسير دوطرفهاي ايجاد کرد تاجايي که به طالبان پس از سقوط در افغانستان اجازه داد شد که در پاکستان تجديد قوا کند و از خاک اين کشور حملاتشان را عليه افغانستان از سر گيرد.
عمليات نظامي ارتش پاکستان در مناطق قبايلي نيز بيشتر با هدف حفظ طالبان انجام شد نه نابودي آنها.اين عملياتها در حالي اعلام شد که احزاب سياسي حامي طالبان که به صورت ضمني به اين گروه کمک ميکردند، آمريکا را تحت تأثير قرار دادند. گروه القاعده نيز مجبور شد که به عنوان آموزشدهنده، سرمايهگذار و حامي طالبان به اين گروه بپيوندد. با اين حال، بن لادن در ابيتآباد مستقر شد.ادامه ماجرا نيز به تاريخ برميگردد.
پس از آغاز عمليات «ضرب عضب» عليه تروريستها در ماه ژوئن سال 2014 ميلادي و تصويب آن در ماه دسامبر همان سال به عنوان «طرح اقدام ملي مبارزه با تروريسم»، به نظر ميرسيد اسلامآباد تغيير اساسي در جنگ عليه تروريسم ايجاد کرده است. تمام احزاب سياسي و نهادهاي دولتي پاکستان به صورت عمومي اعلام کردند زماني که آنها جنگ عليه طالبان را آغاز کردند، تفاوتي ميان طالبان خوب و بد وجود نداشت.
سياست پاکستان در خصوص افغانستان در پايان سال 2014 ميلادي که توسط نهادهاي نظامي اين کشور طراحي و اجرا ميشد نيز حاکي از تغيير اساسي به سمت ايجاد روابط صلحآميز و دوستانه با افغانستان بود و زماني که تمامي جنگها در افغانستان بر سر حضور نيروهاي خارجي در اين کشور است، اکنون که خروج نيروهاي خارجي از افغانستان آغاز شده، بهانهاي براي تداوم جنگ در افغانستان ديگر وجود ندارد.اگرچه عمليات نظامي در وزيرستان پايگاهها و کمپهاي آموزشي طالبان افغان را هدف قرار داد اما رهبري اين گروه در پاکستان جا به جا شد و پايگاه مستحکم آن در پاکستان هنوز پابرجاست.
در حالي که افغانستان در سال 2014 ميلادي، زمستاني با ترس از جنگ را گذراند، اما کابل متوجه شد که اين اوضاع موقتي است و پاکستان روند صلح افغانستان ميان طالبان افغان و دولت کابل را در بهار 2015 ميلادي آغاز خواهد کرد. همچنين عمليات مشترک ارتش افغانستان و پاکستان عليه تروريسم در دو سوي خط ديورند نيز ميان مقامات افغان و پاکستان مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفته بود اما نه تنها تعهدات پاکستان عملي نشد بلکه افغانستان يک تابستان پر از خشونت از سوي طالبان را نيز تجربه کرد.اوضاع همينطور پيش رفت تا مسئله سقوط قندوز توسط طالبان افغان اتفاق افتاد اما با وجود تلفات و خسارات در اين شهر، هيچ محکوميتي از سوي مقامات پاکستان صورت نگرفت.به باور نويسنده اين روزنامه اين مسئله بدين معناست که اگر حمله در پاکستان انجام شود، اسلامآباد با تروريسم مبارزه ميکند ولي اگر حمله در افغانستان صورت گيرد، پاکستان سکوت ميکند و بيطرف باقي ميماند.
واکنش پاکستان چيست؟
اسلامآباد مانند هميشه چشمان خود را در خصوص اين مساله بسته است اما پاکستان تا چه زماني ميتواند نسبت به اين تغيير موقعيت تروريستها به افغانستان بيتفاوت باشد. حضور گروههاي افراطي چند مليتي در افغانستان نه تنها صلح را در اين کشور از بين برده بلکه کشورهاي آسياي ميانه را نيز تهديد ميکند.نکته نگرانکننده و تأمل برانگيز، طراحي حملات طالبان در ولايت بدخشان است. اين گروه تلاش ميکند که بخشهايي از شمال شرقي ولايت بدخشان که در نزديکي منطقه پرتنش سين کيانگ چين قرار دارد را تصرف کند.
در اين حال،افزايش ناامنيها و نفوذ گروه تروريستي داعش در افغانستان و حضور فعال طالبان در مناطق مرزي شمال اين کشور، سازمان پيمان امنيت جمعي را نگران کرده است.دبيرخانه سازمان پيمان امنيت جمعي با انتشار بيانيهاي اعلام کرد: بزرگترين تهديد براي کشورهاي عضو سازمان امنيت جمعي در مناطق مرزي افغانستان است.
بيانيه ميافزايد: مقامات عاليرتبه کشورهاي عضو سازمان پيمان امنيت جمعي در نشستي تهديدهاي مناطق مرزي افغانستان را جدي دانستند.در اين بيانيه آمده است: افزايش قاچاق مواد مخدر از افغانستان به کشورهاي عضو سازمان پيمان امنيت جمعي، فعال شدن گروههاي افراطي و تروريستي در اين کشور و خطر نفوذ آنها به کشورهاي آسياي ميانه از جمله نگرانيهايي بود که مطرح شد.دبيرخانه سازمان پيمان امنيت جمعي در اعلاميه خود اذعان داشت: شرکت کنندگان در اين نشست تهديد نزديک شدن طالبان به مرزهاي تاجيکستان را خطرناک خواندند.
آنها تأکيد کردند: طالبان در 60 درصد مرزهاي مشترک افغانستان و تاجيکستان حضور دارند. گروه تروريستي داعش خطر ديگري است که شمار افراد وابسته به اين گروه در افغانستان بين 2 تا 3 هزار نفر است.همچنين خطراتي که اكنون مرزهاي مشترک افغانستان و ترکمنستان را تهديد ميکند در نشست سازمان امنيت جمعي مورد بررسي و ارزيابي قرار گرفت.گفتني است که سازمان پيمان امنيت جمعي يکي از سازمانهاي فعال نظامي و چندمنظوره در حوزه آسياي مرکزي و قفقاز است.کشورهاي روسيه، تاجيکستان، قرقيزستان، قزاقستان، بلاروس و ارمنستان از اعضاي اين سازمان هستند.
ش.د9402924