تاریخ انتشار : ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۴  ، 
شناسه خبر : ۲۹۰۰۱۶
پایگاه بصیرت / محمد میرزاطبیبی

(روزنامه كيهان ـ 1394/08/30 ـ شماره 21213 ـ صفحه 8)

منافع جمهوری اسلامی ایران با آرمان ها و ارزش هایش در یک خط قابل تعریف است که عدول و تخطی از هر کدام از آنها مطابق است با از دست دادن همه آنها و آمریکا می داند که برای رسیدن به خواسته‌هایش باید تمام مواضع انقلاب اسلامی را تغییر دهد و مذاکره به مثابه پلی برای تحقق این اهداف است.

سیاسیون خبره که با «واقعیت های میدانی» به درستی آشنا هستند، نیک می دانند که تفکیک بین آرمان‌ها و ارزش های انقلابی ایران اسلامی با منافع آن امری است محال. امام‌خمینی رحمت الله علیه به درستی این مسأله را دریافته بودند و از همان ابتدا آمریکا را به عنوان استکبار جهانی که به جز منافع استعماری خود برای ملت های دنیا هیچ منفعتی را به رسمیت نمی شناسد، معرفی کردند و ملت ایران از امام خویش آموخته که تا دشمنان تمام دین و هستی و ثروت آنان را غارت نکنند از مواضع خویش دست برنخواهند داشت چرا که اختلاف ما با آمریکا ذاتی است و بحث تقابل منافع بسیار جدی است.

آمریکایی ها با ما به هیچ وجه منافع مشترک ندارند که بخواهند با گرفتن امتیازاتی حتی به وعده ها و تعهدات خویش عمل کنند بلکه با طولانی کردن مذاکرات در پی برنامه ریزی برای تغییر ماهیت نظام هستند. در این صورت تمام منافع مردم ما مطابق منافع آمریکایی ها و در ترازوی استکبار قابل تعریف است و آنها هر چیزی که برای ما دیکته کنند و بخواهند همان پذیرفتنی است، به عبارتی تسلیم کامل یک ملت آزادی خواه و مستقل در برابر هیبت پوشالی آمریکا، آرزوی این ابرقدرت است. در ادامه ضمن اشاره به نقض عهدهای طرف مقابل، به ارتباط معکوس مذاکره با آمریکا و منافع جمهوری اسلامی ایران خواهیم پرداخت و به 4 حربه و دام از موارد بی شمار «نیرنگ های جدید آمریکایی» اشاره ای خواهیم داشت.

1) عدم اشتراک منافع طرفین و «جنگ پنهان همه جانبه آمریکا» علیه ایران: حدود دو سال از مذاکرات هسته ای می گذرد و هر بار آمریکایی‌ها با نقض عهد و بهانه های جدید از تعهدات و مسئولیت‌های قانونی خویش شانه خالی می‌کنند و حتی پا را فراتر گذاشته و حذف تحریم‌ها را منوط به تغییر رژیم ایران می دانند! مقامات آمریکایی اگر به صورت مستقیم تمام خواسته‌های مطلوب خویش را مطرح نکنند و به عبارت درست تر از تحقق خواسته‌های غیرقانونی و نامشروع خود ترس و واهمه داشته باشند، آنها را با ادبیات متفاوت و یا از طریق اندیشکده‌های خویش بیان می کنند، این اندیشکده‌ها با پوشش تحقیق و پژوهش و در موضع بی طرفانه راهبردها و اهداف استراتژیک ایالات متحده را از طریق مطبوعات و نشریه‌های متعدد وابسته به خود – اما در ظاهر مستقل –رسانه‌ای می‌کنند. همین چند روز پیش بود که یکی از این مراکز شناخته شده آمریکایی مجموعه اقدامات تهدید، تطمیع، ترور دانشمندان هسته ای، جنگ اقتصادی و ایجاد تعارضات سیاسی از قبیل برنامه‌ریزی برای ایجاد فتنه را در دستور کار مقامات آمریکایی قرار داد.

به عبارت دیگرآمریکایی ها به دنبال این موضوع هستند که اهداف خود را نه از طریق نظامی که پیش از این ناکارآمدی خود را نشان داده است بلکه از طریق مذاکرات و دیپلماسی به دست آورند. درست به همین دلیل است که آمریکایی‌ها تاکتیک‌های میدان مبارزه را تغییر داده و برای احیای هژمونی خود از ابزارهای نرم به جای لوازم سخت بهره می گیرند، بسیاری از صحنه‌های این میدان فراخ رویارویی تغییر شکل داده است هر چند که برای یک نخبه سیاسی دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران ذاتی است. اما آن چیزی که منافع جمهوری اسلامی ایران می نامیم، کاملا با سیاست های قدیم و جدید آمریکایی ها در تضاد است چرا که آمریکایی ها در «اندیشه بازگشت و تسلط دوباره» بر منطقه به صورت عام و جمهوری اسلامی ایران به صورت خاص هستند.

2) خدعه آمریکا حفظ تحریم ها با وعده حذف تدریجی آنها در جهت تحقق اهداف خود: طرف مقابل فشار تحریم ها را عامل آمدن ایران پای میز مذاکرات می داند و این موضوع را بارها اعلام کرده است، پس چگونه ممکن است این حربه را از دست خود خارج کند و در عمل مهره مهم خود را در این بازی بسوزاند؟ «نیرنگ آمریکایی ها» در طول مذاکرات، حول محور حفظ تحریم ها است. چنان که در این مدت با ادعا و وعده های حذف تدریجی و زجر‌آور تحریم‌ها در هنگام مذاکرات، اقدام به افزایش و برقراری تحریم‌های جدید کرده است؛ به عبارتی کاهش ناچیز تحریم‌ها از تحریم های جدید شکل می‌گیرد!

نشانه‌ها و معناشناسی پیام هایی که هرازچند گاهی از ناحیه آمریکایی ها مشاهده می‌شود، بیانگر این نکته است که طرف مقابل تمایل به حذف «برگ برنده» خویش ندارد. این برگ برنده همان تحریم‌های فلج کننده به زعم آنان است. کاخ سفید در خلال مذاکرات و همزمان با تعیین یک زمان مشخص برای به نتیجه رساندن تفاهم مشترک و حذف تحریم ها اعلام می‌کند: اگر شورای امنیت مبادرت به حذف تحریم‌های ایران کند، از حجم وسیع کمک های مالی ما محروم می ماند. از طرف دیگر نیز با ابلاغ دستورالعمل هایی برای شرکت های آمریکایی که در هر کجای دنیا بخواهند با ایران و شرکت های ایرانی وارد تعامل اقتصادی و عقد قرارداد شوند، ممانعت و محرومیت ایجاد می کند. با توجه به بسیاری از این نشانه ها که با اندکی رصد و هوش سیاسی، قابل دسترسی است، چگونه می توان انتظار حذف تحریم ها را داشت؟ قطعا مذاکره‌کنندگان ما می دانند که در یک میدان واقعی و نه توهمی و آرمانی قرار دارند و آن چه در این میدان و صحنه، آشکارا مشاهده می‌شود خلاف یک تفاهم و نقطه اشتراک را می رساند؛ این میدان های واقعی را باید همان منافع جمهوری اسلامی نامید. باید به این مسأله اعتراف کنیم که تحریم‌های خارجی تا از موضع قدرت و داشته‌هایمان قرار نگیریم و تحریم های داخلی را کنار نگذاریم، برداشته نخواهد شد. ای کاش که در آرزوی رفع تحریم و مذاکرات با آمریکا برای این منظور به «واقعیت های میدانی» که دست ما را پرتر و بازتر می کند هم نیم نگاهی داشته باشیم.

3) برنامه ریزی برای پروژه نفوذ با هدف تغییر ماهیت نظام: بعد از روی کار آمدن اوباما، تمایل زیادی از جانب آمریکایی ها برای مذاکره مستقیم با ایران در دستور کار اندیشکده ها و تئوریسین های آمریکایی و به دنبال آن مقامات کاخ سفید پدید آمد تا از این طریق برای حل مشکلات عدیده آمریکا در غرب آسیا و شمال آفریقا که تمام بحران های آمریکا را نشأت گرفته از این منطقه می دانند، نقطه آغاز حل این بحران را هم در این منطقه دنبال کنند. البته این راهبرد جدید آمریکایی ها نشانه ضعف و عدم توانایی آنها در یک اقدام عملی برای جنگ نظامی است. به هر حال آنها راهکار را در ایجاد رابطه و تعامل دیدند تا از این طریق از مهره های خاصی در داخل کشور، «عملیات فرایندی نفوذ» را دنبال کنند. این مهره های خاص داخلی توسط آمریکایی‌ها افراد میانه رو نامیده می شوند؛ افرادی که با نظام غرب به خوبی آشنا هستند و عقاید سهل‌انگار دینی دارند و به عبارتی به دنبال اصلاحات دینی و سیاسی در ایران هستند و حاضرند برای آن چیزی که آمریکا آن را تعامل با دنیا می‌نامد، ارزش‌ها و آرمان‌های انقلابی را در این راه هزینه کنند تا بلکه از طرف ایالات متحده به عنوان کشوری رسمیت یافته و پیشرفته معرفی شوند.

از این جهت بعد از توافق و در حین مذاکرات مادام از تغییر رژیم ایران صحبت به میان می‌آورند و بازه 15 تا 25 ساله در نظر گرفته شده در توافق هسته ای برجام را مدت زمانی می‌دانند که بتوانند با ایجاد فضای دو دستگی و اختلافات سیاسی، دامن زدن به مباحث حاشیه‌ای و با حربه های اقتصادی و فرهنگی ارزش‌های نظام را دگرگون کنند تا از این طریق به منافع انقلاب تهاجم کنند. در این صورت می‌توانند امیدوار باشند که خط مقاومت در هم بشکند و با دودستگی ایجاد شده به عبارتی از این آب گل‌آلود شده، ماهی بگیرند و در این بین همان طور که بارها مقامات آمریکایی به ویژه بعد از توافق برجام به آن اعتراف کرده اند، سیاسیون میانه‌رو بهترین افراد برای سرمایه گذاری غربی ها و دشمنان ایران و اسلام برای رسیدن به خواسته‌هایشان است. پروژه نفوذ غرب و به ویژه آمریکا توسط این افراد تأمین و برآورده خواهد شد و تنها از طریق شناسایی مسئولین داخلی و سرمایه‌گذاری بر روی آنها خواسته‌های نامشروع خود را قابل دست یابی می دانند و به قول مقام اطلاعاتی اسبق آمریکا، ائتلافی که در آن لیبرال ها، آخوند و روحانیت، تکنوکرات ها، سازشکاران، نظامیان و میانه روهای سیاسی حضور داشته باشند که دنبال رابطه با آمریکا باشند موفق خواهد بود و می تواند باعث نفوذ شود. البته غرب در کنار این عوامل امید زیادی به رخنه و ایجاد تفرقه دارد تا بتواند از طریق فتنه های سیاسی به خواسته‌های خویش دست یابد.

4) بهره گیری از مذاکرات به دلیل شکست در تاکتیک نظامی و اذعان به قدرت ایران: با توجه به این که پیشنهاد ابتدایی مذاکرات از سوی آمریکایی‌ها و در دولت پیشین صورت گرفت، آمریکایی‌ها برای بیرون کشیدن خود از مرداب شکست‌ها و ناتوانایی‌های پی در پی در سال‌های اخیر، محتاج قدرت سیاسی و کنش سازی قدرتمند ایران در منطقه هستند. البته ایران هیچ‌گاه در مورد مسائل غیر‌هسته‌ای با آمریکا وارد مذاکره نشده است، چرا که بد عهدی و بد رفتاری آمریکایی ها مانع از آن می شود. نشست اخیر ژنو 2 که با حضور برخی از کشورهای منطقه ای از جمله ایران و مقامات آمریکایی و اروپایی انجام شد، نشانه ای است از این که آمریکایی‌ها از آنجا که خود را در گرداب ها و بحران‌های منطقه ای و حتی فرای آن فرو رفته می بینند، چاره ای ندارند تا برای جلوگیری از شکست‌های پی‌درپی خود و برای احیای قدرت رو به زوال خویش با شعار میانه روی و تعامل خود را بر ملت های منطقه که پیش از این توسط آنها پس زده شده بودند، تحمیل کنند و این پیام را به دنیا برسانند که آمریکا همان آمریکا است و هنوز معادلات جهانی را می سازد و توانایی ساخت اجماع بین‌المللی را دارد.

آمریکایی ها برای پیروزی در تاکتیک جدید خود و جبران ناکامی های گذشته، مذاکرات را به عنوان اهرم فشار و با هدف امتیاز گیری در برابر هیچ به عنوان آخرین گزینه پیش روی خود آزمایش کردند و ادامه دادند و هر بار بهانه های مختلفی را در مذاکرات به جای قبول تعهدات خویش در روی میز قرار دادند چرا که هدف ابتدایی آنان گرفتن اقتدار ایران است و در این بین اقتدار نظامی از اهمیت خاصی برخوردار است. نظارت از مراکز دفاعی و نظامی داخلی، ترجیح‌بند عبارات مقامات آمریکایی است. اوباما درباره مسأله تحویل سامانه اس 300 روس به ایران گفته است: با وجود اس 300 هم به ایران نفوذ می کنیم. گویی آمریکا اگر بتواند سودایی به غیر از دگرگونی و حمله به مردم و تمام هویت ما ندارد.

با توجه به آن چه در بندهای فوق الذکر آمد، در حالی این موارد و بسیاری دیگر از نقض تعهدات آمریکا از سوی تیم مذاکره کننده داخلی، اختلافات درونی آمریکایی ها خوانده می شود که دولت آمریکا به تمام ادعاهای به اصطلاح مخالفان تا کنون جامه عمل پوشانده است. هنگام توافق برنامه جامع اقدام مشترک بسیاری در داخل کشور بر این عقیده بودند که قرائت‌های مختلفی در مورد آن وجود دارد و حقوق ما در آن آورده نشده است. اما مرور زمان نیز مشخص کرد که بند بند این توافق طبق تفسیر و قرائت آمریکایی‌ها اجرا شده است. اکنون نیز بعد از نزدیک به 2 سال، چارچوب توافق برجام با تفسیر آمریکایی‌ها، لیستی از ادعاها و خواسته‌های آنان را می‌شمارد. جان کری در برنامه تلویزیونی شبکه سی‌بی‌اس گفت: ما همین روایات متناقض و تفسیر به رأی را در توافق موقت ژنو هم داشتیم اما در نهایت دقیقا همان چیزی شد که ما گفته بودیم. کری در این مصاحبه نمی تواند رضایت خود از این که ایرانی ها به تعهدات خود در توافق موقت پایبند بوده اند، پنهان کند اما با این حال تأکید می کند: در کاری که انجام می دهیم اعتماد جایی ندارد. در حالی که هدف اصلی ایران در مذاکرات حذف تحریم ها اعلام شده، نشریه نشنال اینترست پیش از این در تحلیلی آورده بود: بر خلاف اعتقاد عموم هیچ یک از تحریم‌های ایران به حالت تعلیق درنیامده است... ایرانی‌ها اگر از پیشرفت هسته ای خودداری کنند باز هم مجبور به تحمل تحریم هستند.

http://kayhan.ir/fa/news/61202

ش.د9404326