(روزنامه آفتاب يزد – 1394/09/25 – شماره 4500 – صفحه 8)
* آقای صفایی فراهانی! روزهای انتخابات اسفندماه نزدیک است؛ با نزدیکی به این روزها، تحولات خاصی هم در اردوی اصلاحطلبان شکل گرفته، بعد از ماجراهایی که در رابطه با کمیته راهبردی و شورای مشورتی مطرح میشد، اکنون شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان تشکیل شده و تلاش بر این است که بین تمامی احزاب اصلاحطلب یک ائتلاف جامع صورت بگیرد، این اتفاقات را تا چه میزان کمکی به حضور پرقدرت اصلاحطلبان در انتخابات میدانید؟ و به طور کلی وضعیت جناح چپ از دیدگاه شما در شرایط فعلی چگونه است؟
** انتخابات ما در یک کشور جهان سومی در حال برگزاری است که احزاب با سابقه قدرتمند در آن حضور ندارند، احزابی که بتوانند بر اساس مکانیزمهای متداول و قابل قبول نظامهای پارلمانی در دنیا، درانتخابات نقش موثر داشته باشند.
پس طبیعی است، گروههای سیاسی فعال در کشوربا روشهای دیگری از شرایط موجود، حداکثر بهره را ببرند و با هماهنگیهای گسترده تر و دیدگاههای حداقلی به هم نزدیک شده تاعملا بتوانند در فضای سیاسی کشور تاثیرگذار باشند. بدیهی است هر دو جناحی که در کشور ما به عنوان اصلاحطلب و محافظه کار مطرح هستند، سعی دارند تا طیف هایی که در گستره فکری آنها جای میگیرند را هرچه بیشتر با خودشان هماهنگ کنند.
در این میان معمولا، جناحی که در اقلیت قرار میگیرد یا زیر فشار است، این فرصت را دارد که با انگیزه بیشتری به تفاهم و هماهنگی برسد در حالیکه جناح در قدرت، کمتر نیاز به تفاهم را احساس میکند.
به همین جهت گروههای اصلاحطلب به خاطر مضیقههای شدید (10سال گذشته)، سریع تر در زیر یک چتر قرار گرفته و توانسته اند هماهنگی لازم را زودتر از رقیب به وجود بیاورند و امیدوارند که از این هماهنگی گسترده، حداکثر امتیاز را کسب کنند.
بالعکس، شاهد هستیم محافظه کاران، عملا نتوانستند انسجام لازم را در خود شکل دهند و در بین آنها تفرق آراء جدی وجود دارد.
اماهمه تلاش اصلاحطلبان بر این است که واقعا بتوانند از همین شرایط حداقلی استفاده نموده و با تاثیرگذاری جدی در قوه مقننه، فضای کشور را تا آنجایی که امکان دارد تغییر داده و کشور رابه جایگاه بهتری در صحنههای بین المللی برسانند.
* اشاره به این موضوع داشتید که ما در بسیاری از شاخصها قابل قیاس با کشورهای پیشرفته نیستیم، مطمئنا احزاب سیاسی ما را هم نمیتوان با احزاب بسیاری از کشورها در یک سطح قرار داد. اما با علم به تمامی این موضوعات، از دیدگاهتان احزاب مختلف اصلاحطلب که زیر سایه شورای سیاستگذاری به اتحاد رسیدهاند تا چه میزان توانایی جذب آراء مردم به سمت کاندیدای اصلاحطلب و کشاندن آنها به پای صندوقهای رای را دارند؟
** مردم نشان داده اند که اگر فضای کشور، فضای عادی و سلامت و رقابت در انتخابات به گونه ای باشد که در مردم اعتماد به وجود بیاید، در ادوار مختلف صندوق رای را تنها امکان تغییر میدانند، آنها هر زمان که فهمیدند از طریق انتخابات میتوانند نتیجه بگیرند، برخورد فعال کردند و نگرانیهای عمومی از عملکرد سه دوره اخیر مجلس اصولگرا و تاثیر محسوسی که این موضوع در زندگی عمومی مردم داشته است در صورت تایید صلاحیت کاندیدای اصلاحطلب، اقبال مردم به اصلاحطلبان است.
* پس تایید میفرمایید انتخاب مردم و یا حضوریا عدم حضور شان در انتخابات، چندان ارتباطی با احزاب نداشته است؟
** نه! نمیشود گفت که حضور مردم در انتخابات، بی ارتباط با احزاب بوده است، به هر حال زمینه ساز تحرکات مردمی در حوزههای انتخابات، احزاب هستند و آنها هستند که در همین شرایط محدود و بدون تریبون، تلاش میکنند اذهان عمومی را روشن نمایند.
مثلا همین همگرایی که میگویید احزاب اصلاحطلب با یکدیگر پیدا کردهاند، کار 5 روز و 10 روز نیست، بلکه حاصل بیش از یکسال کار و تلاش مستمر بوده که امروز نتیجه آن را درقالب یک انسجام کامل میبینید.
وقتی احزابی هستند که از انتخابات 92 به بعدتلاش میکنند 3، 4 ماه مانده به انتخابات بتوانند زیر یک چتر مشترک قرار بگیرند، خاطر جمع باشید که همین احزاب در مناطق مختلف هم سازماندهیهای لازم را خواهند داشت و در بین مردم نیز با همه تنگ نظریها حضور مییابند تا بتوانند اثرگذاری به موقع داشته و نتیجه مطلوب و به نفع کل جامعه گرفته شود.
اما اینکه تصور کنیم احزاب کشور به صورتی که در کشورهای توسعهیافته وجود دارند و میتوانند در یک محیط دموکراتیک کارهای خود را پیشببرند، در کشورهای جهان سومی چنین شرایطی نیست. احزاب در کشورهای پیشرفته از تریبونهای آزاد مختلف با مردم در تماس دائم هستند
و برنامههای خود را ارائه داده و آنها هم فرصت ارزیابی و تحلیل آنها را داشته و در زمان انتخابات به حزب رای میدهند.
به هر حال در کشور ما چنین فضایی وجود ندارد. ولی مطمئن باشید اگر مثلا در ارزیابی سرمایه اجتماعی به جای رده 120 از بین 142 کشور، در رتبه 50 یا 60 بودیم فضای کاملا متفاوتتری میداشتیم. یعنی احزاب علنیتر میتوانستند کار کنند یا نشستهای حزبی بیشتر با هزینههای اجتماعی کمتر برگزار میکردند.
ولی امروز آنچه به واقع میبینیم این است که اگر از شهرهای بزرگی مثل تهران، تبریز و... بگذریم، در شهرهای کوچک، بسیاری از نیروهای حزبی اگر بخواهند فعالیت گسترده ای را بکنند باید هزینههای زیادی را بپردازند و چون این پرداخت هزینه دائمی برای آنها امکان پذیر نیست. ترجیح میدهند در فضای حزبی به صورت محدود حرکت کنند !
* پس شرایط محیطی باعث شده تا احزاب کشور ضعیف عمل کنند وگرنه عملکرد خود احزاب ما با همین افراد و پتانسیلها میتوانست قوی باشد؟
** طبیعی است اگر شرایط محیطی، شرایط عادی باشد و عضویت در احزاب منتقد، هزینه یا بسیاری از مشکلات فعلی را برای اعضای آن نداشته باشد احزاب، بهتر عمل میکنند. حتی در دوره اصلاحات سیاسی دولتمردان اصلاحات کاملا به رشد احزاب و جامعه مدنی اعتقاد داشتند، رئیس دولت اصلاحات هم به خاطر همین شرایط، سعی میکرد به دور از هر حزبی قرار بگیرد. که خود بیانگر محدودیت برای فعالیتهای احزاب است.
یا در تمام این سالها افرادی که از احزاب مختلف عضو بودند به مجرد آنکه وزیر میشدند نه در آن حزب رفت و آمدی داشتند و نه سعی میکردند مطرح کنند از یک حزب هستند.زمانی که در سطوح بالا چنین شرایطی باشد حدس بزنید در سطوح پایین چه اثراتی خواهد گذاشت وقتی یک وزیر، عضویت حزبی اش را پنهان میکند، بقیه ردهها جای خود دارند! در حالیکه در سایر کشورهایی که احزاب موثر دارند اگر یک وزیر از یک حزب انتخاب شود، تلاش حزب حمایت و تقویت اوست و او هم عضویت خود را پنهان نمیکند.
حتی در احزاب ائتلافی که در کشورهای مختلف شکل میگیرد یک فرد از حزب مشخص میگوید من اهداف حزب خودم را پیاده میکنم هرچند او علم به این دارد که در یک دولت ائتلافی است. این موضوع نشان میدهد که در آنجا هر کسی فعالیت حزبی انجام میدهد قبول میکند که در هر سمتی که باشد بایستی در خیر و شر آن شریک باشد. مطلبی که در ایران شدنی نیست. همه اینها یعنی اینکه تحزب هنوز به عنوان یک امر سیاسی قابل قبول برای حضور در اداره کشور، مورد پذیرش قرار نگرفته است. به همین لحاظ مشاهده میکنید، اکثر نیروهایی که وابسته به احزاب هستند، سعی میکنند خیلی علنی فعالیت نکنند و اگر فعالیتی هم دارند بدون اظهار نظراست یا اینکه گفته هایشان بروز بیرونی نداشته باشد !و به خاطر مشکلاتی که برایشان پیش میآورند تا آنجایی که میتوانند از علنی شدن عضویتشان طفره میروند !
* آیا میشود گفت در ایران، احزاب برای انتخابات خاص کارآیی دارند و نه همه انتخابات ها،مثلا اتحاد کنونی احزاب اصلاحطلب و دادن لیست مشترک میتواند برای انتخابات مجلس راهگشا باشد، چون معمولا در انتخابات مجلس، مردم به لیستها نگاه میکنند، اما در انتخابات ریاست جمهوری مردم معمولا با تصمیم شخصی شان یک فرد را برمی گزینند و کمتر به موضع گیری حزبهای مختلف درباره آن شخص نامزد برای ریاست جمهوری توجه دارند.
** قبول ندارم! اگر به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال 92 توجه کنید،این احزاب اصلاحطلب بودند که پشت آقای روحانی قرار گرفتند و او به مدد همین حمایت همه جانبه، توانست آراء بیشتری به دست آورد و برنده انتخابات شود، آقای روحانی، اصلاحطلب نبودند! ولی وقتی احزاب اصلاحطلب، حامی ایشان شدند و از آقای دکتر عارف درخواست کردند تا کناره گیری کند، آن نتیجه حاصل شد. پس درامر ریاست جمهوری هم، احزاب خیلی تعیین کننده هستند.
وقتی بخواهید با مردم ارتباط داشته و آنها را به مشارکت دعوت کنید، راه پیاده کردن آن تفکر، احزاب است. وگرنه روش دیگری برای بیان اندیشه تان به مردم ندارید. به خصوص در کشورهایی که رسانههای عمومی آن، در اختیار جناحی خاص است، ارتباط با مردم بیشتر به صورت سینه به سینه است. پس این ارتباط سینه به سینه را که امروز از طریق فضای مجازی انجام میگیرد، احزاب میتوانند داشته باشند، آنها در بین مردم حضور دارند و از مشکلات مردم در شهرهای بزرگ و کوچک کاملا مطلع هستند و چون درد مردم را حس میکنند، روی تاثیرگذاری آنها بین مردم کاملا میتوان حساب کرد.
* اما با یکی از سیاسیون که صحبت کردیم(عبدالرضا داوری) گفت کل فعالان احزاب در ایران، زیر هزار نفر است،مگر با این تعداد نفرات فعال میشود در شهرهای کوچک و بزرگ تاثیرگذار بود؟
** فکر میکنم ایشان کم اطلاع هستند ! حزبی که خود من در آن حضور داشتم چند 10 برابر این رقم بود.همان موقع هم در حزب ما بسیاری از افراد بودند که همکاری میکردند ولی حاضر نبودند، عضویت خودشان را بهصورت رسمی بپذیرند تا آن هزینهای که گفتم را متحمل نشوند. ولی تمام وقت و انرژی شان را در اختیار حزب میگذاشتند. یکی از عواملی که باعث میشود تعداد افراد احزاب به ظاهر محدود ولی گستره فعالیتشان قابل توجه باشد، همین موضوع دادن هزینه بالاست که درحضور و فعالیت افراد به وجود میآید !
اگر هزینه عضویت در احزاب کاهش پیدا کند، آن وقت میتوان دید که تعداد فعالان سیاسی جامعه کاملا قابل توجه است ! مگر ستادهای انتخاباتی را چه کسانی پر میکنند؟ معلوم است عمدتا همان کسانی که فعالیت حزبی داشته یا هوادار هستند. شما به سال 92 هم رجوع کنید، اکثر ستادهای آقای روحانی را احزاب و نیروهای اصلاحطلب پر کرده بودند. حزب اعتدال و توسعه که به تنهایی این همه نیرو در ستادها نداشت، بنابراین نیروهای احزاب اصلاحطلب بودند که در ستادهای انتخاباتی فعالیت کردند، ولی به دلیل مسائل برشمرده سعی میکنند کمتر به صورت علنی ظهور پیدا کنند.
* این روزها در کنار موضوع اتحاد احزاب اصلاحطلب، بحث مذاکره با اعضای شورای نگهبان مطرح میشود، تا چه میزان به این مذاکره معتقدید، چون عده ای میگویند نیازی به مذاکره نیست ولی عده ای هم معتقدند که در هر صورت باید مذاکره با شورای نگهبان صورت بگیرد؟
** بین اینکه ایده آل چیست و واقعیت را چگونه ببینیم تفاوت وجود دارد. در ایده آل میشود گفت نیاز به مذاکره نیست و قانون، 4 مرجع را معرفی کرده است که اگر آنها(4 مرجع )، مدارکی را دال بر مجرم بودن یا عدم صلاحیت اشخاص، به شورای نگهبان ارائه بدهند نظر نهایی از سوی نهاد نظارتی داده میشود.
اما منطقی و واقعی نگاه کنیم در کشورهای جهان سومی بسیاری از روشها صورت میگیرد که درایت نام گرفته به همین دلیل است که بسیاری مردم ناچارند برای آنکه مسائل اداری شان پیش رود انواع و اقسام کارها را انجام دهند. در واقع در کل جامعه نوعی ناچاری وجود دارد، بنابراین در جامعه ای که برای هر کاری نیاز به لابی کردن دارد، مذاکره با شورای نگهبان هم لازم است. البته امر، امر خوبی نیست ولی شما ناگزیر هستید تا شورای نگهبان را متقاعد کنید که در چارچوب قانون قرار دارید و تعامل را با آن انجام دهید. به هر حال اگر این موضوع روال غلطی هم باشد مصطلح شده. مذاکره با شورای نگهبان اگر کار درستی در نگاه ایدهآلی نباشد اما در رئال، تنها مکانیزم پیش روی اصلاحطلبان است.
* یعنی تعریف شما از این مذاکره همان لابی کردن با شورای نگهبان است؟
** ببینید! من شخصا خوش بین نیستم و سوابق امر نشان میدهد که نهاد نظارت، ویژگیهای خاص خودش را دارد. شما بی قانونیهای دولت دهم را با قانونگراییهای دولت یازدهم مقایسه کنید.همین مجلسی که نمیتوانست بودجه را راس موعد مشخص از دولت قبل بگیرد؛یعنی حتی چند ماه میگذشت تا بتواند بودجه را از آن دولت طلب کند و هیچگونه برخورد قانونی هم در برابر این دیرکرد انجام نمیداد میبینیم که با دولت یازدهم که حداقل سعی کرده تا تابع ضوابط باشد در این دو سال و اندی چه کرده و چه تعداد از سوال و کارت زرد حواله کابینه آن نمود !
در حال حاضر در مجلس اگر بخواهید خلاف جهت گروهی خاص حرکت کنید مورد تایید نیستید!
اما در این میان شاید مذاکره با شورای نگهبان اندکی کار اصلاحطلبان را برای گذر از این پل تسهیل کند ولی به نظرم خیلی تاثیر گذار نیست، من مطمئم چهرههای صاحب نظر و "برند" اصلاحات رد صلاحیت خواهند شد. به خاطر همین امیدوارم مجلسی که این بار مورد تایید قرار میگیرد، حداقل مجلس با تدبیری باشد که بر اساس دانایی و تواناییهای کاربردی عمل کند و بتواند موثر واقع شود، یعنی چه اصولگرا و چه اصلاحطلب، مجلس دانایی را به وجود آورند که به نظم و نظام کشور کمک و بتواند مملکت را از این وضعیت و فشار روی دوش مردم، خارج کند.
ما در جهانی زندگی میکنیم که بسیاری از کشورها در گذشته از ما عقبتر بوده ولی امروز از ما بسیار جلوتر هستند. نمونه اش کره جنوبی که قبل از سال1945، به نوعی مستعمره ژاپن شده بود، بعد از جنگ جهانی دوم مستقل شد. ولی بلافاصله درگیر جنگ داخلی خانمان سوزی قرار گرفت که تا سال 1954 ادامه داشت و در این مرحله کره دو قسمت شد !
نگاه کنید این کشور در این سالها که نه منابع گاز و نفت و نه منابع خاص دیگر داشت و بعد از استعمار و جنگ، از سال 1965 برنامه ریزی برای کشورش را شروع کرد نسبت به ایران کجا بود!آنها در سال 1965 یک سوم تولید ناخالص ملی ایران را نداشتند، یک چهارم درآمد سرانه ما را هم دارا نبودند، ولی امروز کره جنوبی، 4 برابر تولید ناخالص ملی ما رادارد!
به همین دلیل است که نیاز به پارلمانی داریم که شناخت بین المللی داشته باشد. از یک تدبیر منسجم بهره ببرد و با نگاه کاربردی قوی بتواند، منطقه، دنیای اقتصاد و مسائل و مشکلات و ناهنجاریهای سنگین اجتماعی را ببینند. تاچه زمانی میخواهیم این موارد را پنهان نموده و عقب تر برویم.
وقتی میگویم سرمایه اجتماعی ایران در بین صد و چهل و دو کشور، صد و بیستم است یکمفهوم دارد! وقتی شاخصهای اعتماد، صداقت و شاخص کلاهبرداری را نگاه میکنیم.اگر این آمار را مقایسه کنیم با کشورهای توسعه یافته ای که شاخص اعتماد بالای 70 درصد دارند! نشان میدهد ما به پارلمانی احتیاج داریم که آنچه در جامعه هست را لمس کند و نگران آن باشد.
چرا بایدمجلسی داشته باشیم که اعضای آن اصلا نمیدانند در کشور چه میگذرد؟ حتی به ناهنجاریهای اجتماعی حوزه انتخابیه خود هم توجه ندارند ! وقتی دیوان محاسبات به مجلس میگوید دولت دهم بیش از 60 درصد بودجه را غیرقانونی مصرف کرده است، مجلس باید از این موضوع درک داشته باشد که این اقدام یعنی چه؟ یعنی چه اتفاقی افتاده؟ و راه چاره چیست؟ عواقب این تخلف چه مشکلاتی در جامعه پیش میآورد؟ برای احتراز از آن در قوانین بایستی تجدید نظر شود یا میزان نظارت را دقیق تر نمود؟! بنابراین نیاز به مجلسی با نگاه عمیق تر کارشناسی داریم. مجلسی میخواهیم که اگر در آن اصولگرا هم هست از اصولگرایانی تشکیل شده باشد که نگران منافع کشور باشند، نه منافع گروهی خودشان.
امروز عده ای با طرح برجام در مجلس به چه نحو برخورد کردند، این نشان میدهد که برخی نمایندگان فعلی چگونه فکر میکنند، آن هم در کشوری که هر روز تحریم، به آن خسارتهای بسیار سنگینی وارد کرده و این فشار، مستقیم به هفتاد و پنج میلیون مردم کشور آمده است ! کسی نمیتواند رکود اقتصادی سنگینی که به کشور تحمیل شده و بیکاری نیروهای تحصیلکرده که در هر خانواده ای میبینید را انکار کند. مگر میشود چشم به روی این موضوعها ببندیم که سالانه یک میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی داریم ولی برای 250 هزار نفر از آنها هم نمیتوانیم شغل ایجاد کنیم!بی گمان باید نگاههای خیلی کارشناسانه تر و جدی تر به مشکلات بیشمار کشور داشت.
یک نماینده پارلمان باید درد فرار مغزها از کشور را لمس کند، مشکلات اقتصاد در ابعاد ملی را بفهمد، نمیشود اینگونه نسبت به مسائل مهم کشور بی تفاوت بود.
مجلس هفتم وقتی که قانون برنامه چهارم را تصویب کرد و مفادآن برنامه این بود که باید کشور به طور متوسط سالانه 8 درصد رشد اقتصادی داشته باشد و 3 درصد آن از محل بهره وری باشد، باید میفهمیدند که تعیین هدف بهرهوری یعنی چه؟!باید از دولت نهم میپرسیدند که چه کارهایی دارد صورت میگیرد تا بهره وری ارتقا پیدا کند و این سهم در رشد اقتصادی کشور عملی شود، مجلس وقتی قانونی را تصویب میکند باید بر آثار آن توجه داشته باشد، از آن قانون درک صحیح داشته باشد، وقتی این شناخت نیست، امکان پیگیری و نظارت بر اجرای قانون همین میشود که نهایتا رشد اقتصادی کشور متاسفانه منفی شد !
کشور نیاز به نماینده ای دارد تا هنگامی که طرحی را در مجلس ارائه میکند آثار تصویب آن را بداند، چشم بسته پای هر طرحی امضا نگذارد ! در مجلس هفتم با قرارداد توسعه فرودگاه امام برخورد شد! فرودگاهی که قرار بود 4 ساله به صورت «بای بک» توسعه پیدا کند و از محل درآمدهای فرودگاهی، هزینه توسعه داده شود، را متوقف نمود! نتیجه اش چه بود؟!اینکه امروز بعد از 12 سال میبینید فرودگاه امام توسعه پیدا نکرده و دوباره همان آش و همان کاسه! مجلس دو وظیفه قانونگذاری و نظارت دارد.قانونگذاری بینش بالایی میخواهد. باید قانونگذار مجلس، آینده کشور و جامعه را ببیند، شرایط منطقه را بشناسد. با شرایط دنیا آشنا باشد، بتواند با ارزیابی دقیق جهت پیشبرد کشور نسبت به وضع قوانین اقدام کند.
سالهاست کشور در نظام کسب و کار بین حدود 160کشور جهان بین رتبه 120 تا 140 نوسان میکند! دلیلش چیست؟قانونگذار چه کرده است که چنین اتفاقی نیفتد؟ قوانین باید ساده شود، باید از این بروکراسی فاسد و طولانی کشور را خارج کرد، همه اینها به مجلس دانا و عاقل نیاز دارند!
مردم به دنبال مجلسی هستند که دانایی و توانایی لازم را داشته باشد، آنها دانایی در سطح یک شهر نمیخواهند، دانایی در سطح ملی نیاز دارند.دانایی ملی است که میتواند پارلمان کشور را به گونه ای بسازد تا با طرحهایش کشور را نجات دهد. پارلمانی که نداند در دنیا و منطقه چه میگذرد یا رقبای کشور را نشناسد عملا کارآیی ندارد.اینکه ما میخواهیم اقتصاد اول منطقه شویم ولی نفهمیم اقتصاد اول منطقهشدن به چه معناست و الزامات رسیدن به این مهم چیست؟ که نمیشود!
* تا چه حد عدم شرکت فعال اصلاحطلبان در انتخابات مجلس هفتم تا نهم را دلیل ضعف این مجلسهای سه گانه میدانید؟چون به هر حال بعد از مجلس ششم علاوه بر اینکه عده ای رد صلاحیت شدند، عده ای از اصلاحطلبان هم علیرغم اینکه برای تایید صلاحیتشدن مشکلی نداشتند، در انتخابات کاندیدا نشدند و نتیجه اش راهیابی افراد دیگری به قوهمقننه شد، چه قدر درپدیدآمدن مجلس پایین تر از حد مطلوب (هفتم تا نهم) عدم حضور اصلاحطلبان را یک تقصیر قلمداد میکنید؟
** کسی مقصر نیست! وقتی درها به روی آنها بسته بود، میخواهید چه کنند. اصلاحطلبان هیچوقت با انتخابات قهر نکردند، آنها به نهاد انتخابات اعتقاد عمیق دارند.
* ولی گاهی براین نقد میشود که چرا اصلاحطلبانی که میتوانستند از فضای قانونی آن زمان عبور کنند هم در مجلس هفتم تا نهم کاندیدا نشدند؟
** در انتخابات دور هفتم رد صلاحیتها به گونهای بود که حداقل در 170حوزه هیچ اصلاحطلبی در آن حضور نداشت ! چگونه میخواهید رقابت کنید. رقابت نیاز به فضای سالم دارد. حقیقت این است من تصور میکنم برخی از کسانی که ادعا میکنند نگران کشور هستند نگران کشور نیستند.
اجازه بدهید جمله ای از مقام رهبری که در انتخابات سال 92 گفته بودند را عینا برایتان نقل قول کنم، ایشان میگویند:« درباره رای دادن ممکن است بعضی به دلایلی نخواهند از نظام اسلامی حمایت کنند اما از کشورشان که میخواهند حمایت کنند، آنها هم باید بیایند.» این جمله مفهوم دارد، ایشان دارند میگویند که یک بحث فراجناحی تر از نظام در انتخابات مطرح است. پس نتیجه میگیریم آن کسانی که دم از این میزنند، ما نگران مملکتیم! نگران نیستند.
وقتی که رهبری به عنوان شخص اول کشور میگویند اگر به نظام اسلامی علاقه مند نیستید اما به کشورت علاقه مند هستید در انتخابات شرکت کنید. یعنی یک فراز بالاتری در جامعه مطرح میشود. اما برخی از آنهایی که باید این دستور را اجرا کنند با تنگ نظری این فضا را میبندند؛ اگر به این صحبت رهبری توجه شود و ابعاد آن شکافته شود خیلی مسائل حل خواهد شد!
یا اینکه امام (ره)در 1363/3/19میفرماید:« بدون اینکه این ملت همراهی کند ما نمیتوانیم کاری کنیم، ما هر چه داریم از این هاست و هر چه هست مال اینهاست، دولت عامل اینهاست، قوه قضائیه عامل اینهاست، قوه اجرائیه عامل اینهاست، قوه مقننه عامل اینهاست، ادای تکلیف باید بکنید، مردم را باید در همه امور شرکت بدهید » در حال حاضر چقدر به این صحبت امام اعتقاد وجود دارد؟اینهایی که ادعا میکنند پیرو رهبری و ولایت هستیم چقدر به این صحبتها اعتقاد دارند؟
آیا آنهایی که قرار است این فرمایشات را اجرایی و پیاده کنند به مفهوم این جملات توجه دارند؟آنهایی که افراد را به بهانه پیرو ولایت نبودن تخریب میکنند، خودشان واقعا پیرو هستند؟
یا پیرو بودن را تحت ضوابط خودشان تعریف میکنند؟ اگر آنها هم پیرو ولایت اند پس چرا به این دستورات توجه ندارند. دیگر از این صریحتر چه باید گفته میشد؟
پس عده ای با سلایق محدود، بدون اینکه نگران منافع ملی کشور باشند، بدون اینکه بیندیشند آیا آنچه را که انجام میدهند برای نجات کشور است یا خیر؟ فضای بسته ای را به وجود میآورند که نشود در آن کار کرد و جالب اینکه همه این کارها را منتسب به این موضوع میکنند که در حال پیاده کردن دستور هستند، در حالی که دستور این نیست. امام میگوید:" ما تابع ملت هستیم، ما باید در مسیر ملت سیر بکنیم."- این موضوع را بعد از اتفاقات سفارت آمریکا گفتند- اگر مردم چنین نقشی دارند باید اجازه دهید خودشان تصمیم بگیرند، نمیشود که مردم را در یک سری از جاها بپذیرید و در بخشهای دیگر نپذیرید! اگر مجلسی تشکیل شود که واقعا در اعضای آن دانش اداره کردن کشور را ببینید ولو اینکه اصولگرا باشند،مجلسی مفید به حال ملت است.
* این روزها بحث ائتلاف اصلاحطلبان با برخی از اصولگرایان معتدل مطرح میشود، عده ای به این موضوع انتقاد میکنند که با این ائتلاف ها، مرزهای جناحی و سیاسی شکسته میشود و اصولا چنین ائتلافی بی معناست، در مقابل هم گروهی معتقدند با توجه به رد صلاحیتهای احتمالی اصلاحطلبان نباید مرز ائتلافی با اصولگرایان معقول را بست، دیدگاه شما در اینباره چیست؟
** اساسا چنین ائتلافی رخ نخواهد داد. بنابراین بهتر است به جای هر تعبیر بدی که در منطق سیاسی، بی اخلاقی نامیده میشود به دنبال این حرفها نباشیم. واقعیت این است که در فضای خاص، خوشبین ترین آدمها هم جرات نمیکنند درباره چنین ائتلافی سخن بگویند و چنین موضوعی عملیاتی هم نمیشود پس بهتر است به دنبال فکر این ائتلاف نباشید. ممکن است موضوعی که شما میگویید به عنوان یک بحث ژورنالیستی مطرح شود ولی در ایران چنین شرایطی اجرایی نیست.نه کسی در اصولگرایان و نه در اصلاحطلبان جرات این کار را دارد که با جناح مقابل، خودش را هماهنگ کند و لیست مشترک دهد. این مباحث در تئوری مطرح میشود و در عمل خاطر جمع باشید که شرایط سیاسی ایران به گونه ای نیست که چنین اتفاقی رقم بخورد.
* پس شما میگویید چون به بلوغ سیاسی نرسیدیم نمیتوانیم ائتلاف کنیم، در حالیکه برخی متصورند اتفاقا چون به بلوغ سیاسی نرسیده ایم میتوانیم ائتلاف کنیم؟
** بله در خیلی از کشورها به دلیل بلوغ سیاسی و شناخت اخلاق سیاسی حد و مرزها تعریف مشخص دارند، به همین لحاظ استفاده از تواناییها مقدور است، مثلا در برخی کشورهای اروپایی هم، برخی احزاب ائتلاف میکنند تا بتوانند یک دولت قوی را تشکیل دهند ولی همه آنها به دلیل بلوغ سیاسی است.
* ولی شما موافق ائتلاف نیستید؟
** ائتلاف عملی نیست. وقتی کاری در جامعه نمیتواند عملیاتی شود، اساسا طرح آن چه کمکی میتواند به جامعه کند؟ غیر از اینکه با طرح اینگونه مسائل باعث رنجش همدیگر میشود!
* حتی با علم به اینکه اصلاحطلبان سدهای قانونی را نتوانند بگذرانند هم نباید به فکر این بود که این چنین ائتلافی با اصولگرایان عملی شود؟
** اگر قرار است شرایط طوری باشد که اصلاحطلبان سدهای قانونی را طی نکنند دیگر چه فرقی میکند؟ اگر بناست مجلسی با اصولگرایان بسته شود، دیگر شما میخواهید چه کنید؟آیا این راهکاردرست است که با ائتلاف با اصولگرایان از چنین فضای تحمیلی که بر اصلاحطلبان میشود حمایت کنید؟این با هیچ منطقی سازگار نیست!
* در شرایط فعلی از دیدگاه شما بزرگترین آسیب هایی که جریان اصلاحطلب ممکن است تا انتخابات مجلس در آن گرفتار شود، چیست؟
** به هر حال فضای کشور هنوز از شرایط خاص خودش خارج نشده است و این ممکن است تاثیرگذار باشد. نوع تنگ نظری هایی که در بخشی از تندروهای اصولگرا وجود دارد و سعی میکنند جامعه را دچار جو خاصی بکنند، هم بخش دیگر ماجراست. من تصور میکنم بحثی که هم اکنون تندروها پیش آوردند چیزی است که از چند ماه پیش برنامهریزی شده بود و در مصاحبهای هم گفتم که با نزدیک شدن به انتخابات، تندروها بداخلاقیشان را بیشتر میکنند و تلاش دارند مشکلات دیگری را در جامعه بیافرینند، تا نگرانی مردم بیشتر شود و کمتر به صندوق رای روی بیاورند!
به طور مثال همین الان مشاهده میکنید که از بحث "نفوذ" مطرح شده از طرف مقام رهبری که توصیه درستی هم میباشد و همواره میتواند حتی در کشورهای توسعه یافته نیز وجود داشته باشد، کسانی از آن، به نوعی استفاده ابزاری کرده اند.
مشکلات اقتصادی کنونی - هر چند ریشه اش به دولت یازدهم برنمیگردد- مبحث دیگری است که جناح مخالف، روی آن به خوبی در حال تبلیغ است و به غلط آن را به دولت یازدهم نسبت میدهند، مردم هم که معیشت، مشکل روزمرهشان است میتوانند تحت تاثیر این تبلیغات وسیع و همه جانبه، نسبت به دولت یازدهم بدبین شوند. از طرفی هم نگرانی اصلاحطلبان درباره رد صلاحیت شان وجود دارد، من تصورم این است که چهرههای شاخص اصلاحطلبان را رد صلاحیت خواهند کرد!
* این روزها یکی پس از دیگری نشستهای قانونی اصلاحطلبان توسط تندروها به هم ریخته میشود و شاهد حملات فیزیکی به چهرههای اصلاحطلب هم بودیم؟ به نظر میآید اختیار دولت در کنترل این اوضاع محدود است از دیدگاه شما آیا دولت توان برخورد با تندروها را دارد یا نه؟ و اگر قرار است برخوردی باشد باید به چه نحو صورت گیرد؟با توجه به اینکه در اتفاقات اخیر حتی حمله با سلاح سرد به یکی از سخنرانیهای اصلاحطلب را داشتیم.
** آنهایی که اینکار را میکنند دنبال ناامید کردن مردم هستند و از طرفی منطق هم ندارد، ابزار آنها زور است و ایجاد رعب، دولت نمیتواند بخشی از این تجمعات غیرقانونی تندروها علیه جلسات قانونی اصلاحطلبان را کنترل کند. چون یکسری از آنها، گروههای سازمان یافته ای هستند که دست به چنین حرکاتی میزنند و برخورد با آنها هم آسان نیست!!
کل حاکمیت کشور باید به دنبال ایجاد شرایط آرام در جامعه باشد و نگذارد به خاطر انتخابات، کشور به سمتی برود که دچار نا بسامانی شود. چون این موضوع نه به نفع کشور و نه جامعه است. قاعدتا باید این نیروها کنترل شوند و اجازه چنین حرکاتی به آنها داده نشود، با توجه به سوابق امر و تکرار آن، اعتماد به نتیجه انتخابات خدشه دار میشود.
* عده ای هم که عمدتا مشخص است مربوط به کدام جناح هستند، برعکس این موضوع را مطرح میکنند و میگویند شما وقتی میدانید دادن مجوز به یک جلسه اصلاحطلب میتواند توسط گروهی به هم بخورد یا باعث درگیری شود، اصلا به آن جلسه اصلاحطلب مجوز ندهید.
** این موضوع یعنی هر چه بیشتر فضای جامعه را ببندید! یعنی از اصلاحطلبان همه چیز را بگیرید و تنها برای عده ای خاص فضا را باز بگذارید. با این شرایط که دیگر نیاز به آراء مردم نیست !برای جامعه ای که شما اجازه ندهید در آن نظرات منتقدان هم مطرح شود، این یکسو نگری کامل خواهد بود، اگر قرار است یک انتخابات یکسویه با یک نگاه خاص برگزار شود و نتیجه گیری اش هم از قبل مشخص باشد، آن موقع این سوال جدی مطرح است که انتخابات برای چیست؟
* پیش بینی شما از آینده چیست؟ آیا این برهم زنندگان کنترل میشوند؟
** من امیدوارم که چنین اتفاقی بیفتد. به هر حال امنیت کشور مهمترین عامل برای انتخابات است، نباید در شرایطی که هر کس بخواهد سوء استفاده کند و هر نیروی بیرونی از این جو بهره ببرد، چنین اتفاقاتی علیه اصلاحطلبان بیفتد. اگر جدا نگران نفوذ بیگانه هستیم و نباید اجازه داده شود که بی دلیل آب را گل آلود کنند، در آب گل آلود تشخیص مشکل میشود و مثل گذشته از این موضوع سوء استفاده بسیار خواهد شد!
* بحث سرلیستی اصلاحطلبان هر از گاهی مطرح میشود، آیا چنین بحث هایی را مصداق گربه دم حجله کشتن میدانید و به نظرتان مفید است؟ یا بالعکس غیرالزامی و آسیب زننده؟
** به نظر من بحث سرلیستی تعیین کننده نیست و نهایتا این مردم هستند که خودشان انتخاب میکنند. حالا شما چه بخواهید اسم شخص را سرلیست بدانید یا نه، مردم آنها را انتخاب میکنند. تصورم این است که چنین بحثی خارج از اهداف سیاسی است. اهداف سیاسی نبایدزیاد با بحثهای ژورنالیستی مثل سرلیستی مخلوط شود.
* چقدر با این نظر موافقید که در شهری اگر کاندیدای تندرویی وجود داشته باشد، اصلاحطلبان از نامزد اصولگرای معقول که امکان رای آوری اش بیش از یک اصلاحطلب است حمایت کنند؟
** ما اگر به بحث اصلاحطلبی به عنوان یک جریان فکری اعتقاد داریم، طبیعی است که باید همین جریان را هدایت و حمایت کنیم. بدیهی است که اگر انتخابات به سمتی برود که تمامی نیروهای کارآمد اصلاحطلب نباشند، منطق میگوید که باید از آدمهای مستقل و عاقلتر حمایت شود ولی این تاکتیک برای زمانی است که همه درها بسته باشد.
* بحث سهمیه 30 درصدی برای زنان اصلاحطلب و راهیابی آنها به مجلس با عنوان تبعیض مثبت برای زنان در جناح اصلاحطلب مطرح است، چقدر با این موضوع موافق هستید؟
** نیروهای جوان و بانوان این موقعیت را دارند که پای به عرصه سیاسی بگذارند، با گذشت دهه سوم انقلاب، نیروهای نسل اول و دوم انقلاب نقش چندانی را در انتخابات مجلس نمیتوانند ایفا کنند، بلکه باید فرصت به نیروهای جوان داده شود، از طرفی قبول کنیم، 50 درصد جامعه ما را بانوان تشکیل میدهند. بنابراین با این شرایط باید فرصت کافی هم به بانوان داده شود تا در جامعه و بخشهای مختلف حضور داشته باشند ولی اینکه درصد خاصی را بخواهیم برای حضور بانوان مطرح کنیم بحث دیگری است.
هنوز شرایط همگون برای ورود خانمها در جامعه به صورت گسترده فراهم نشده و همچنان فرصتهای شغلی که باید خانمها داشته باشند را به آنها نداده اند، باید در ابتدا این شرایط به آنها داده شود ودر عرصههای ملی، این موقعیت را در اختیارشان بگذارند. طبیعی است وقتی بانوان ما در این زمینهها رشد پیدا کنند، همان طور که در کشورهای اروپایی، وزیر و صدراعظم خانم دارند ما هم میتوانیم داشته باشیم.
* به هر حال اگر قرار بود شرایط خانمها برای ورود هر چه بیشتر به مجلس مطلوبتر شود در این 36 سال اتفاق افتاده بود،بهتر نیست از همین الان با این تبعیض مثبت چنین شرایطی را برای آنها بسازیم؟
** اینکه تعداد خانمها در مجلس فعلی 6-7 نفربیشتر نیست، بسیار نامطلوب است چون حداقل من فکر میکنم که بالای 15 درصد نمایندگان مجلس، باید از خانمها باشند تا بتوانند بهتدریج این سهم را بالا ببرند.
* پس شما به سهمیه حداقلی 15درصد بانوان در مجلس اعتقاد دارید؟
** بله به هر حال این کف نیاز است. من نیز معتقدم با توجه به تلاشی که بانوان در کشور انجام میدهند باید فرصت حضور جدی به آنها داده شود.
* مجلس افغانستان نزدیک به یک چهارم پارلمانش را زنان تشکیل میدهند، آنها هم به هر حال برای رفع مشکلات در این حوزه سعی کردند راهکاری بیندیشند؟
** باید دید که چه عملکردی داشتند.
* مگر خیلی از نمایندههای مرد ما چه عملکرد مثبتی در مجلس داشتند که نگران عملکرد بانوان در مجلس باشیم؟
** (با خنده) من مخالف آمدن خانمها نیستم. میگویم اگر قرار است مجلس عاقل و توانایی به وجود بیاید سهم هر یک از نمایندگان مجلس را بر اساس توانایی شان بسنجیم و فرقی بین خانمها و آقایان نمیباشد.
* آیا تایید میکنید که فعالیت سیاسی زنان ما، در حدود 12،10 سال پیش، بیشتر از الان بود و دچار پسرفت در این زمینه شدیم؟
** میزان تحصیلکردههای دانشگاهی خانم، روز به روز بیشتر میشود. منتها سهم کارآنها در جامعه کم شده است. یعنی شما میزان خانم هایی که در رده مدیر کلی، فرماندار، شهردار، استاندار در شهرهای مختلف میبینید، آنقدر قابل توجه نیست که بگوییم با توجه به سطح تحصیلاتشان از چنین موقعیتی برخوردارند. یعنی میزان تحصیلکردههای خانم بالا رفته ولی حضورشان در پستهای مدیریتی جامعه اعم از دولتی و خصوصی به آن نسبت رشد نکرده است.
* پس از کجا باید شروع کرد؟ چرا حضور بانوان در شورای شهرها جا افتاده اما در مجلس نه؟
** در همان شورای شهرها که اعضای خانم هم در آن حضور دارند، آیا شهردار شان را یک زن انتخاب میکنند، تا نشان دهند که خانمها واقعا در برخورد با مسائل منطقه ای و بالاتر از آن، ملی، پتانسیل دارند؟ چنین موقعیتهایی را باید برای آنها ایجاد کرد.
* در صحبت هایتان انتقادهایی به مجلس هفتم تا نهم هم داشتید، برگردیم به مجلس فعلی (نهم)، اگر چه این مجلس، مجلس اصولگرایان و با تعداد معدودی از اصلاحطلبان است، اما به همین تعداد اصلاحطلبان هم انتقاد میکنند و میگویند آنها عملکرد مثبتی نداشتند، مثلا در بحث برجام بیشتر از نمایندگان اصلاحطلب، برخی نمایندگان دیگر فعالیت مثبت نشان دادند؟
** نمایندگان اصلاحطلب وقتی به صورت انفرادی وارد مجلس میشوند قابلیت یک فراکسیون را ندارند. آنها از حزبی به مجلس نرفتند که از آن حزب حمایت و پشتیبانی فکری شوند یا با آنها همفکری شود تا از آنها توقعی داشته باشیم. به طور مثال میگویم وقتی در مجلس ششم حضور داشتم فراکسیون مشارکت دائما در حزب جلسه داشت، روی مسائل مختلف بحث و ارزیابی صورت میگرفت، موارد مختلف را مورد تجزیه و تحلیل قرار میداد. این تجزیه و تحلیل بعضا توسط کسانی صورت میگرفت
که در مجلس حضور نداشتند امااز جامعه و نیروهای فکری آن بودند، اینها باعث میشود تا نماینده ای که از طریق حزب به پارلمان رفته است بداند خواسته حزب و جامعه چیست و آن را پیگیری کند،آنهایی که امروز شما به عنوان نمایندگان اصلاحطلب در مجلس نهم میبینید کسانی نیستند که از ناحیه احزاب پشتیبانی فکری و عملیاتی شده باشند تا درمجلس طبق آن برنامههای حزبی حضور یابند. مگر اینکه خود شخص فرد توانایی باشد که بتواند در مجلس تاثیرگذار باشد، ممکن است که برخی از این افراد اصلاحطلب، پتانسیل لازم برای پیشبرد اهداف ملی را نداشته باشند و نتوانند به صورت انفرادی کاری از پیش ببرند درنتیجه آنها حداکثر برای حوزه انتخابیه نقش ایفا میکنند تا نقش ملی.
* نظرتان درباره مجلس دهم چیست؟ بسیاری از اصلاحطلبان با توجه به اینکه شرایط برای به وجود آمدن مجلسی مانند مجلس ششم (اصلاحات) مهیا نیست، امیدوارند تا چیزی شبیه مجلس پنجم یعنی مجلسی با اقلیت قدرتمند اصلاحطلب و اکثریت اصولگرای معقول به وجود بیاید؟
** من شخصا امیدوارم که مجلس عاقلی به وجود بیاید و این مجلس را بهتر از هر مجلس دیگری ببینیم، جامعه فعلی کشور مالامال از مشکلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی است و نیاز به قوه مقننه بسیار دانا و توانا دارد.
* پس شما هم مجلس دهم را مجلس اصلاحات نمیدانید؟
** من این را نمیگویم، اگر انتخابات رقابتی سالم پیش برود اکثریت مجلس دهم را اصلاحطلبان خواهند داشت، امیدوارم طوری شود که حداقل امکان حضور افراد "توانمند به معنی همه جانبه" در مجلس وجود داشته باشد ولی مطمئن هستم در آن شرایط هم جایی برای تندروها نخواهد بود.
البته باید توضیح بدهم که چنانچه در مجلس آینده حتی 170 نفر اصلاحطلب به مجلس راه یابند، چون درگروههای منفرد خواهند بود، جمع کردن آراء فکری آنها تنها در یک صورت امکان دارد و آن توانایی و دانایی شان است وگرنه چون این نمایندگان قادر به تشکیل فراکسیون حزبی نخواهد بود آن اتفاقی که توقع داریم از نمایندگان حزبی ببینیم رخ نمیدهد پس در این شرایط فقط میتوانیم توقع تاثیرگذاری در پارلمان را از دانش و توانایی افراد داشته باشیم.
خیلی از کسانی که در مجلس ششم بودند و در طیف اقلیت آن مجلس قرار داشتند شخصیتهای عاقلی بودند که امروز حتی فکر نمیکنید زمانی در طیف اصولگرایان قرار داشتند چون آنها را اکنون در شکل دیگری میبینید و این نشان میدهد اگر بینش سیاسی و نگاه ملی داشته باشیم که در آن منافع کشور را به هر منافع دیگری ترجیح دهیم، میتوانیم موثر واقع شویم. در پاسخ به سوال شما هم باید بگویم من آنقدر بدبین نیستم که بخواهم بگویم در مجلس دهم به چیزی شبیه مجلس پنجم میرسیم، بلکه معتقدم از مجلس پنجم حتما جلوتر میرویم.
* به نظر میرسد برخی از اصلاحطلبان و همینطور تمامی اصولگرایان از مجلس ششم هراس دارند؟ اصولگرایان که احتمالا خاصیت اصلاحات آن مجلس را خطرناک میدانند و گروهی از اصلاحطلبان هم صحبت و مانور درباره مجلس ششم را دلیلی بر تایید صلاحیت نشدن در انتخابات مجلس دهم؛نظر شما درباره این ترس از مجلس ششم چیست؟
** من حرف هیچکدام از دو طرف اصولگرایان و برخی اصلاحطلبان درباره مجلس ششم را قبول ندارم. الان در مجلس نهم فردی مثل آقای علی مطهری را داریم که مواضع سیاسی - اجتماعی مهم و مفیدی را در مجلس مطرح کرده است شما حدس بزنید اگر در این مجلس به جای یک مطهری، 100 مطهری داشتیم چه اتفاقی میافتاد؟ مطمئن باشید خیلیها از این مجلس هم ناراحت میشدند، کما اینکه الان بسیاری، از حرفهای همین یک نفر یعنی آقای مطهری ناراحتاند ! حتی خیلیها در تلاشاند تا او برای دور بعدی مجلس صلاحیتش رد شود.
خاطر جمع باشید اگر تعداد مطهریها در مجلس نهم بیشتر بود، همین نگاهی که امروز اصولگرایان (منتقدان)به مجلس ششم دارند را به مجلس نهم داشتند.یعنی نگاه بد به مجلس ششم به خاطر این است که در آن دوره مباحثی فراتر از چیزی که آنها، توقع داشت مطرح میشد. همین امروز هم از جناح محافظه کار کسی از آقای مطهری رضایت ندارد، تفاوت مجلس ششم با مجالس دیگر در این بود که نیروهای آن مجلس و صحبت هایی که مطرح میکردند با کسانی که نمیخواستند آن صحبتها گفته شود تقابل داشت وگرنه بگویند مجلس ششم کدام قانون را وضع کرد که برای کشور مشکل آفرین شد؟
چه قانونی در تمام 4 سال مجلس ششم تصویب شد که بعد از مجلس اصلاحات، آن را لغو کنند؟وقتی میگویند مجلسی بد بود، اسمش را نیاورید، یعنی اینکه آن مجلس مشکلاتی را برای مردم کشور از طریق وضع قانون یا نظارت ایجاد کرد! در حالیکه اتفاقا در بخش قوانین، مجلس ششم یکی از کاراترین مجلسها در تمام ادوار نظام جمهوری اسلامی بود.عامل اصلی مخالفتها با مجلس ششم این است که آن مجلس در برابر بسیاری از اتفاقاتی که در کشور میافتاد صریحا اظهارنظر میکرد، دقیقا کاری که آقای علی مطهری در مجلس نهم انجام میدهد! پس چون میخواهند تعداد کسانی که صراحتا اظهارنظر میکنند و صراحتا حرفشان را از تریبون مجلس به گوش مردم میرسانند زیاد نباشد علیه آن مجلس (ششم)صحبت میکنند!همان چیزی که هم اکنون درباره علی مطهری رخ داده است.
* گروهی از اصلاحطلبان میگویند زیاد از مجلس اصلاحات حرف نزنید ممکن است باعث رد صلاحیتها شود این موضوع یک عقب نشینی است؟
** اصلا من بحث تاثیرگذاری این موضوع را در آینده نمیدانم. ولی اینکه چرا اصولگرایان از مجلس ششم خوششان نمیآید را بیان کردم. مجلس ششم یکی از سالمترین مجالس بعد از انقلاب بود. کدام انحراف یا تخلفی را از مجلس ششم درآوردند، حداکثر آن ماجرای آقای جزایری بود که توانستند به برخی از نمایندگان مجلس بچسبانند.
شما چند درصد از نمایندگان مجلس ششم را سراغ دارید که به دلیل فسادهای مالی با آنها برخورد شده باشد؟ مجلس ششم مسائل کل جامعه را مطرح کرد و جلو تخلف بعضیها را میگرفت یا بازیاده خواهی آنها برخورد میشد، بدیهی است که آنها از مجلس ششم خوششان نیاید! و امروز که فعلا دور، دور آنهاست بر آن بتازند، آنها بهتر است به جای ایراد از مجلس ششم بگویند چرا با توجه به تصویب برنامه چهارم توسعه، توسط خودشان جلو انحراف شدید از آن را نگرفتند، چرا بیش از آنچه به عنوان برنامه تصویب کرده بودند به دولت نهم اجازه برداشت از منابع کشور را دادند! آنچه تخلف مالی در دولت نهم و دهم روی داد این مجالس هم با آن همزبانی کردند.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=21640
ش.د9405022