تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۹  ، 
شناسه خبر : ۲۹۱۵۱۸
پایگاه بصیرت / مهدی پورحسین

(روزنامه جمهوري اسلامي ـ 1395/02/13 ـ شماره 10581 ـ صفحه 12)

نقش ممتاز استاد شهید مرتضی مطهری، در تحوّلات فکری نیم قرن اخیر ایران را نمی‌توان انکار کرد. این نادره زمان، که در اسلام شناسی و فنون مختلف اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود، با اتکا به طهارت روح، قوّت ایمان و قدرت بیان کم نظیرش، تاریخ تحوّلات علمی، فکری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران معاصر را تحت تاثیر عمیق خود قرار داد و در هر بُعدی از ابعادِ مسائل علوم انسانی با مبنای دینی که وارد شد، چون خورشید تابان درخشید و ابعاد وجودی خود را بر زندگی سعادتمند بشری گستراند. برجستگی این ویژگی در استاد شهید باعث شده است که ابعاد دیگر وجودی ایشان تحت الشعاع قرار گرقته، جامعه ما آنچنان که باید، با زوایای دیگر زندگی شهید مطهری آشنایی پیدا نکند. یکی از ابعاد ناشناخته شخصیت استاد مطهری، سیاست ورزی و حضور در متن مسائل سیاسی زمان خود می‌باشد که راجع به آن کمتر سخن گفته می‌شود.

اینکه نقطه عزیمت استاد شهید به دنیای سیاست از کجا و چگونه بوده، دقیقاً مشخص نیست، امّا مسلم است که او در سال 1316 شمسی برای ادامه تحصیل وارد قم شده و در همان ایام با بی‌نظیرترین شخصیت سیاسی الهی قرن، در قالب ارتباطات حوزوی و استاد و شاگردی آشنا و شیفته او شده است. او خود دلدادگی و تاثیرپذیری‌اش از حضرت امام خمینی را این گونه ترسیم می‌کند:

«پس از مهاجرت به قم، گمشده خود را در شخصیتی دیگر یافتم... اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از «مقدمات» فارغ نشده بودم و شایستگی ورود در «معقولات» را نداشتم، اما درس اخلاقی که وسیله شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می‌شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سر مست می‌کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد می‌آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را به شدت تحت تاثیر آن می‌یافتم. بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از آن استاد الهی فرا گرفتم انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می‌دانم. راستی که او «روح قدس الهی» بود(1)

چنانکه خود استاد تصریح کرده است، بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی و علمی و اخلاقی او در ارتباط با حضرت امام شکل گرفته است. جالب است که تاثیر این درس اخلاق امام، منحصر به مطهّری نبود. او حوزه را در آستانه تحول قرار داد و مورد حساسیت ویژه ساواک رضاخانی نیز قرار گرفت.(2)

ارتباط اینچنینی با امام، به علاوه استعداد ذاتی و خلاقیت روحی که در استاد وجود داشت، حدود سالهای 1325 شمسی یک تحول روحی و فکری عمیقی را در ایشان پدید آورد و با پایه ریزی یک طرح اساسی فکری در او، زمینه ساز سیاست پذیری و اندیشه ورزی استاد در حوزه فکر و عمل سیاسی شد:

«یادم هست در زمانی که در قم تحصیل می‌کردم، یک روز خودم و تحصیلاتم و راهی را که در زندگی برای تحصیل انتخاب کرده‌ام، ارزیابی می‌کردم، با خود حساب می‌کردم که آیا اگر به جای این تحصیلات، رشته‌ای از تحصیلات جدید را پیش می‌گرفتم بهتر بود یا نه؟... آن ایام تازه با حکمت الهی اسلامی آشنا شده بودم و آن را نزد استادی (که بر خلاف اکثریت به اتفاق مدعیان و مدرّسان این رشته صرفاً یک سلسله محفوظات نبود، بلکه الهیات اسلامی را واقعاً چشیده و عمیق‌ترین اندیشه‌های آن را دریافته بود و با شیرین‌ترین بیان، آنها را بازگو می‌کرد) می‌آموختم. لذت آن روزها و مخصوصاً بیانات عمیق و لطیف و شیرین استاد از خاطره‌های فراموش ناشدنی عمر من است... خلاصه یک طرح اساسی در فکرم ریخته شده بود که زمینه حل مشکلاتم در مسایل الهی بود... در این وقت فکر کردم، دیدم اگر در این رشته نبودم و فیض محضر این استاد را درک نمی‌کردم، همه چیز دیگرم چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی ممکن بود بهتر از این باشد که هست. همه آن چیزهایی که اکنون دارم داشتم و لا اقل مثل و جانشین و احیاناً بهتر از آن را داشتم. اما تنها چیزی که قطعاً نه خودِ آن را و نه جانشین آن را داشتم همین طرح فکری بود با نتایجش، الآن هم بر همان عقیده ام.(3)

این، اوج تاثیر پذیری ایشان از امام است که برای او یک طرح اساسی فکری به ارمغان آورده بود و همه نتایجی که از عمر با برکت مطهری پدید آمد، حاصل این طرح فکری است.(4) به همین خاطر حضرت امام نیز در اولین پیام به مناسبت شهادت استاد از ایشان به عنوان «فرزند بسیارعزیز» و «حاصل عمر» خویش یاد می‌کند.

بدین ترتیب مطهری در زمره روحانیان سیاست پذیر و البته متفاوت از انقلابیون دیگر، تحت رهبری حضرت امام قرار می‌گیرد و از این دوره ذهن او متوجه مشکلات اساسی فکری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه شده، در متن تحولات قرار می‌گیرد. از این زمان است که مطهری در طرح اصلاحی حوزه، بعنوان پیش زمینه احیای تفکّر اصیل اسلامی، با عده‌ای از علمای طراز اول حوزه؛ از جمله حضرت امام، مشارکت می‌کند، با فداییان اسلام ارتباط برقرار می‌نماید و پس از مهاجرت به تهران، نبض تفکّر اسلامی را در مجامع دانشگاهی، در قالب استراتژی فرهنگی در دست می‌گیرد و این روند تا دم شهادت ادامه می‌یابد.

روند سیاست‌پذیری استاد مطهری

اکنون پس از معلوم شدن اصل سیاست پذیری مطهری و پیوستنش به استراتژی مبارزاتی حضرت امام، زندگی سیاسی او را در دو حوزه اندیشه و عمل سیاسی(5) پی می‌گیریم:

اول، مطهّری در حوزه اندیشه سیاسی

مرحوم شهید مطهری پیش از آنکه یک مبارز سیاسی به معنای رایج آن باشد، یک فیلسوف سیاسی و «قوه عاقله» نهضت اسلامی بود؛ لذا همانگونه که امام در آغاز نهضت از میان استراتژی‌های مبارزاتی، برای بستر سازی مناسب یک انقلاب همه جانبه، راهبرد فرهنگی و اندیشه سازی را برگزیده بود، مطهری نیز از یک سو عقیده‌مند بود:

«ما که هنوز یک ایدئولوژی صحیح و مدوّن ارائه نداده‌ایم و جوانهای خود را آموزش اسلامی نداده‌ایم و مفاهیم را روشن نکرده ایم...نتیجه عکس می‌گیریم»(6) چرا که عصر کنونی، از نظر دینی و مذهبی؛ به ویژه برای جوانان، عصرِ اضطراب و دو دلی و بحران است، مقتضیات عصر و زمان، یک سلسله تردیدها و پرسش‌ها برای آنان به وجود آورده و روح حماسه را از آن سلب کرده است، لذا:

«از همه ضروری‌تر اینکه در عصر ما باید علاقمندان و آشنایان به مفاهیم واقعی اسلامی سعی کنند بار دیگر «حماسه» را که رکنی از مفاهیم اسلامی بود، بدانها برگردانند. البته بازگردانیدن «حماسه» به مفاهیم اسلامی نیازمند است به جهادی فکری و قلمی و زبانی.(7)

از سوی دیگر با زیرکی خود، آگاه بود در زمان و موقعیتی دست به مبارزه زده است که فشار اختناق بر فضای سیاسی کشور حاکم است و سازمانهای امنیتی با مانع تراشی جلوی پیشرفت کار و موفقیت را خواهند گرفت، لذا باید دو جبهه را در مبارزه سامان دهد؛ یک جبهه در جلو و آشکار و دیگری پشت جبهه که کارش مدد رسانی، فکر دادن و عقیده سازی به کسانی باشد که در صحنه مبارزه فعالیت می‌کند.(8) از این رو، تصمیم گرفت پیش از هر اقدام آشکار و حساسیت برانگیز، وارد کارزار فکری شده به پرسش‌ها پاسخ گوید و مشکلات فکری موجود در این زمینه را با قلم و بیان خود حل کند.(9) او به همین منظور دو مساله مهم «تدوین ایدئولوژی اسلامی» و «بر خورد با انحرافات فکری» را در دستور کار خود قرار داد:

1. تبیین ایدئولوژی اسلامی

مطهری می‌دانست که اگر بنا باشد نهضتی مکتبی راه بیفتد، باید بر اساس فکر صحیح و ناب، از همان مکتب باشد؛ لذا پیش از آنکه به بناهای سیاسی اجتماعی اسلام بپردازد، تبیین زیر بناهای ایدئولوژیکی اسلام را وجهه همّت خود قرار داد. از این رو، بر اساس مقتضیات زمان و به تناسب پرسش‌هایی که احیاناً می‌توانست ذهن نخبگان، مبارزان و مردم را تحت تاثیر قرار دهد، آثار قلمی و ربّانی تولید کرد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرد و برای این منظور اقداماتی را به قرار زیر انجام داد:

الف) تشکیل لجنه‌ای از فضلای قم

نخستین اقدامی که از شهید مطهری برای تبیین اسلام اصیل ثبت شده مربوط به اجتماعی است از 18 نفر از فضلای قم در سال 26 برای سامان دادن کار روحانیت در امور تبلیغ دینی بعنوان «بستر استراتژی فرهنگی» که مورد حمایت حضرت امام و مرحوم آیت‌الله بروجردی نیز قرار گرفت. قابل ذکر است که این اقدام، پس از آن صورت می‌گیرد که تحوّل فکری و روحی سابق الذکر برای استاد پیش آمده بود. شهید آیه‌الله بهشتی از این انجمن چنین یاد کرده‌اند:

«یادم است که در سال 1326 در قم با آقای مطهری و آقای منتظری و آقایان دیگر، علاوه بر درس و بحث و کارهای طلبگی مان، همیشه به فکر سامان دادن به روحانیت و پربار کردن این نهاد اسلامی، اجتماعی بودیم. در همان سال یک حرکتی را در یک جمع 18 نفری انجام دادیم که زمینه‌ای بود برای همکاری بیشتر و پر دوام تر... در آن روز باز صحبت از این شد که باید روحانیت برای موثرتر واقع شدن خودش تلاش کند.(10)

توجه به ترکیب افراد این انجمن که بعداً همگی از یاران نزدیک امام در مبارزه بودند، سمت و سوی انجمن را نمایان‌تر می‌کند. ضمن آنکه مقاله پرارزش «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» استاد مطهری که در سال 1341 به همراه مقالاتی از دیگر اندیشمندان حوزوی انتشار یافت، حاکی از دغدغه دائمی مطهری نسبت به این موضوع، بعنوان زیر ساخت هر حرکت اصلاحی دینی در جامعه است.(11)

ب) انجمن بحث و انتقاد فلسفی

گسترش فوق‌العاده فلسفه مادی و انتشار آن با تبلیغات سیاسی و توجه روز افزون جوانان روشنفکر به آثار فلسفی دانشمندان مادی گرا، علاّمه طباطبایی را بر آن داشت تا با اتکا بر تحقیقات گرانمایه هزار ساله فلسفه اسلامی با توجه به آراء و نظریات فلسفی جدید، یک دوره فلسفه را تدوین و از این طریق به مقابله با این موج ضد دینی بپاخیزد. بدین ترتیب به تشکیل انجمن بحث و انتقاد فلسفی در موضوعات مبتلا به جامعه، مرکب از عدّه‌ای از فضلای قم مبادرت ورزید که استاد شهید مطهری نیز یکی از اعضای تاثیر گذار این جلسه بوده‌اند. محصول این جلسه کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» بود که به تعبیر استاد نقش تعیین‌کننده‌ای در ارائه بی‌پایگی فلسفه مادی برای ایرانیان داشته است. از آنجا که فهم این کتاب بخاطر اختصار، دشوار می‌نمود؛ علامه طباطبایی شرح آن را به مرحوم مطهری واگذار کردند و استاد نیز آن را به شایستگی انجام داده و جلد اول آن را با مقدمه و پاورقی خود و با شرح و بسط کافی، در سال 1332 منشر کردند و چهار جلد دیگر آن به تدریج منتشر شد. این کتاب نقش بسزایی در خنثی سازی فلسفه مادی، به ویژه ماتریالیسم دیالکتیک و جریانات حزب توده در دهه 30 و بعد از آن ایفا کرده، تاثیر ویژه‌ای در جلب جوانان تحصیلکرده به منطق اسلام به جای گذاشت.

ج) عزیمت به تهران

این سوال همیشه مطرح بوده است که شهید مطهری با اینکه در قم مورد توجه اکثریت علما، فضلا و طلاب حوزه بوده، به چه دلیل به تهران مهاجرت کرد؟ آنچه مسلم است اینکه یکی از علل این مهاجرت، تنگنای مالی بوده است. در اوّلین سند ساواک راجع به شهید مطهری از زبان ایشان نقل شده است که «چون از لحاظ مالی وضعم در قم خوب نبود حرکت به تهران کرده‌ام(12) و دوستان نزدیک ایشان نیز این امر را تایید کرده‌اند. با این حال مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین آقای دوانی در خاطرات خود از استاد، از جلسه‌ای در سال 1353 در دانشکده الهیات با حضور خود و شهید مفتح سخن گفته است که «استاد گفت: بر اثر شکست طرح آقای خمینی برای اصلاح حوزه که من هم از فعّالین آن و شاگرد ایشان بودم، از اطرافیان آیت‌الله بروجردی ضربه خوردم... ناچار به تهران آمدم... از آن موقع تاکنون به جرم ارادت به آقای خمینی نزد خودی و بیگانه صدمه دیده و می‌بینیم».(13)

فعالیت‌های فوق‌العاده استاد در تهران، ارتباط گسترده، دائمی و قوی با مجامع دانشگاهی، نخبگان و اقشار مختلف در تهران، نشان می‌دهد که استاد مهاجرت به تهران را پل ارتباطی حوزه و دانشگاه قرارداده، تصمیم گرفته بود از این طریق راهبرد مبارزاتی خویش را پیاده کند. با شناختی که از مطهری وجود دارد با عظمت روحی و استغنای طبعی که جزو ذات او بود، بعید به نظر می‌رسد عله العلل مهاجرت از قم؛ یعنی شهری که استاد به آن و دریای مواج علمی آن عشق می‌ورزید؛ صرفاً مشکلات مالی و معیشتی باشد، لذا تبیین ایدئولوژی اسلامی در مرکز کشوری که هر روز جوانانش را به سوی فساد بیشتر سوق می‌داد به ویژه در دانشگاهها، می‌توانست یکی از علل این مهاجرت باشد و البته همین هم نتیجه حضور ایشان در تهران شد آیت‌الله جوادی آملی در این زمینه می‌گویند:

«مصلحت الهی هر چه بود، خدا خواست که ایشان بتواند جامع بین حوزه و دانشگاه باشند. رابطی باشند که قدیم و جدید را وصل کنند، دانشگاه و فیضیه را به هم متصل کنند»(14)

پاورقی:

1- علل گرایش به مادیگری، ص10

2- ر.ک. به: حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج1، ص56 57

3- عدل الهی، ص125

4- بیانیه سیاسی شهید مطهری در سال 1357 و در آستانه پیروزی انقلاب در تبیین مقاصد نهضت اسلامی و سمت و سوی مبارزه مردم ایران به رهبری روحانیت و تبیین آرمانهای انقلاب نمونه کامل از هماهنگی استاد با آرمانهای حضرت امام در برپایی نهضت اسلامی و مجاهده در به ثمر رساندن آن است. ر.ک. به: نامه‌ها و ناگفته‌ها، مجموعه‌ای از نامه‌های شخصیتها به استاد مطهری و نامه‌ها و یادداشتهای ویژه استاد، ص198

5- استاد شهید در پیش نویس اساسنامه «شورای روحانیت تهران» که بعدها «جامعه روحانیت مبارز تهران» نامیده شد در بند 10، همین تقسیم بندی را کرده و هدف تشکیلات را، فعالیت در این دو حوزه می‌داند و موارد آن را نیز می‌شمارد؛ چنانکه در اساسنامه شورا نیز نهادهای مناسب برای اجرایی کردن این اهداف پیش‌بینی شده است. ر.ک. به: نامه‌ها و ناگفته‌ها، صص141 و 161 به بعد.

6- مصلح بیدار، ج1، ص151

7- سیمای استاد در آیینه نگاه یاران، ص10، به نقل از علل گرایش به مادیگری.

8- همان، ص92

9- استاد در بند 11 پیش نویس شورای روحانیت تهران می‌نویسند: «فکر و عمل: ما معتقدیم که اول باید ملت مسلمان نسبت به اسلام و اصول و اهداف اسلام آشنا باشند و سپس وارد عمل شوند. در این روشنایی لازم است تحقیقهای عمیقی در قسمتهای زیادی از قرآن و حدیث و غیره بشود» نامه و ناگفته‌ها، ص142

10- مصلح بیدار، ج1، ص47

11- محتوای یکی از نامه‌های حضرت امام به استاد مطهری نشان می‌دهد که استاد قبلاً در نامه‌ای به امام یکی از عوامل معضلات سیاسی و اجتماعی قبل از انقلاب را، ناکارآمدی حوزه‌های علمیه دانسته‌اند و امام نیز در جواب مرقوم داشته اند: «آنچه در راس مفاسد است همان امر سوم است که اشاره کرده اید که حوزه از درون تهدید می‌شود، باید آن علاج شود” نامه‌ها و ناگفته‌ها، ص17

12- عالم جاودان، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص1

13- خاطرات من از استاد شهید مطهری، ص91

14- عالم جاودان، ص بیست و پنج.

http://jomhourieslami.net/?newsid=89159

ش.د9500197