(روزنامه شرق ـ 1395/02/13 ـ شماره 2573 ـ صفحه 1)
پیروزی یا مطرحشدن مجدد جریان اصلاحات در شرایطی اتفاق افتاده است که با انتخاب آقای احمدینژاد در تیر ٨٤، اصولگرایان نهتنها هر سه قوه را در اختیار گرفتند بلکه حضوری جدی و تماموکمال در بسیاری از نهادهای دیگر کشور هم پیدا کردند. در ادامه به هیچ چهره اصلاحطلب برجستهای از سال ٨٤ به این سو، اجازه داده نشده در تریبونهای رسمی - نه در صداوسیما، نه در تریبونهای نماز جمعه، نه در همایشها، سخنرانیها، گردهماییها و نشستهای رسمی - حضور يابد و حتی در مجالس هفتم، هشتم و نهم امکان بلندشدن صدایی از آنها وجود نداشت. بهعلاوه محمود احمدینژاد از همان ابتدای ریاست خود بر دولت، بهطور منظم تمامی مدیران و مسئولانی را که در دوران رئیسجمهوری دوران اصلاحات یا حتی قبلتر در دوران آیتالله هاشمیرفسنجانی مسئولیت داشتند، کنار گذاشت. اصلاحطلبان بعد از حوادث ریاستجمهوری دهم، صرفا کنار گذاشته نمیشدند؛ بلکه کار، یک مرحله هم پیچیدهتر شده بود. این شرایط در همه چهار سال دولت دوم ادامه پیدا کرد و پیشنهادها و تلاشهایی که برای ایجاد یک آشتی ملی صورت گرفت، عملا با استقبال اصولگرایان روبهرو نشد. تشکلهای مستقل دانشجویی، ازجمله انجمنهای اسلامی در بسیاری از دانشگاهها به دلیل نزدیکی یا حمایت از اصلاحطلبان در آن سالها، تعطیل شدند و عملا جلوی فعالیت بسیاری از فعالان جنبش دانشجویی گرفته شد.
در زبان عربی ضربالمثلی است که میگوید «طوفانی که مرا ریشهکن نکند، باعث تقویت من خواهد شد». درخت اصلاحات بعد از ١٢ بهار آنقدر تنومند شده بود که اگرچه بسیاری از شاخ و برگهای آن ریخت؛ اما تنه آن به واسطه ریشهدوانیدن در سالهای پس از ٧٦ توانست با وجود آن شرایط، باقی بماند. پیروزی چشمگیر اصلاحطلبان در شکلدادن به ائتلاف ٢٤ خرداد ٩٢ و حمایت از نامزدی دکتر روحانی و موفقیت بیچونوچرای او با ١٩ میلیون رأی در مقابل مجموع آرای نامزدهای طرف مقابل، گواهیای بر درستی آن ضربالمثل بود. اگر در قبال پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات شوراهای چهارم و ریاستجمهوری یازدهم هنوز اماواگرهایی از سوی برخی تندروها و روزنامههایشان مطرح میشد، نتایج آرای هفتم اسفند ٩٤ و ١٠ اردیبهشت ٩٥ نشان داد این جریان سیاسی زاد و ولد هم داشته و بهطور منظم در حال ازدیاد جمعیت است. به نظر میرسد اظهارنظر قطعی درباره سپهر سیاسی ایران زودهنگام باشد؛ اما نتایج انتخابات مجلس دهم میتواند هر مشاهدهگر منصفی را به این جمعبندی اولیه برساند که برخلاف دیدگاه تندروها، دیگر نمیتوان اصلاحطلبی را یک نیروی سیاسی و اجتماعی تمامشده تلقی کرد.
http://www.sharghdaily.ir/News/91818
ش.د9500283