تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۷  ، 
شناسه خبر : ۲۹۱۷۶۹
پایگاه بصیرت / حسین شریعتمداری

(روزنامه كيهان – 1395/02/21 – شماره 21339 – صفحه 2)

1-« بعد از ظهر آن روز غمزده، ساعتی قبل از آن که مولای مظلوم ما «سر» بدهد، ندای «هل من ناصر» سر داده بود و شیطان انگشت حیرت به دندان گزیده بود که فرزند رسول‌خدا(ص) را چه می‌شود؟ چه کسی را به یاری می‌طلبد؟ در این سو که یارانش همه به خون غلتیده‌اند و در آن سوی، دشمنانش با شمشیرهای آخته به ریختن خونش ایستاده‌اند!

پس حسین روی سخن با که دارد؟ و در این صحرای داغ و تب‌دار، کدام لبیک را انتظار می‌کشد؟ شیطان دیده بود که در صحرای «منا» ماجرای ذبح ‌اسماعیل با «فدیناه بذبح عظیم» خاتمه یافته بود، اینجا اما، اسماعیل‌ها به خون غلتیده‌اند و از «ذبح عظیم» خبری نبوده است. اینجا، در کربلا، سخن از «ان‌الله شاء أن یراک قتیلا» در میان است. شیطان گیج شده بود، ساعتی بیشتر از حیات این جهانی حسین باقی نمانده است ولی او همچنان ندای «هل من ناصر ینصرنی» بر لب دارد! فرزند‌زهرا با که سخن می‌گوید؟ و کدام جماعت را به یاری می‌طلبد؟ اینجا که کسی نیست!... شیطان نمی‌دانست- و حرامیان نیز- که کربلا سرزمینی است به پهنای همه سرزمین‌ها و عاشورا، روزی است به درازای همه روزها... نمی‌دانست که کربلا آغاز راه است و عاشورا، شروع ماجرا... حسین ما، ‌اما می‌دانست که «عصرخمینی» در راه است و ندای «هل من ناصر» عصر عاشورای او در گوش زمان می‌پیچد و در «عصر خمینی» به گوش کربلایی‌هایی می‌رسد که آن روز به کربلا نرسیده بودند.»

حسین ما می‌دانست که عاشورای دیگری در پیش است که این بار در کربلای ایران به تکرار خواهد نشست. عصر آن روز غم گرفته، مولای ما عاشورائیان عصر خمینی را به یاری می‌طلبید.

2- شاید تعجب کنید که چرا شادی سالروز میلاد امام حسین علیه‌السلام و روز پاسدار را به ماجرای آن روز غمزده در عصر عاشورای 61 هجری که یادآور شهادت مولایمان است، آمیخته‌ایم؟ و بعید نیست زبان به گلایه بگشایید که مگر نفرموده‌اند «شیعیان ما در شادی‌های ما، شادمان و با اندوهمان، ‌اندوهگین هستند»؟... حق با شماست، اما به دو علت، ما نیز حق داریم. اول آن که داستان مولای شهیدمان از جمله داستان‌هایی است که باید از انتها خوانده شود زیرا، بخش‌های پایانی آن، شرح نقاط آغازین است. و دوم این که؛ انقلاب اسلامی در ایران که شکوه‌آفرین و روحبخش است، همسایه دیوار به دیوار عاشورای حسینی(ع) است و این وجیزه، شکرانه آن نعمت و مصداق شادی‌آفرینی در قلب شیفتگان حضرتش تلقی می‌شود.

3- «اگر به زیارت امام حسین(ع) رفتید، سلام مرا به آقا برسانید و بگویید؛ ارباب غریبم! دلم خیلی برایتان تنگ شده بود ولی دیدم، پاسبانی و دفاع از حریم خواهر و دخترتان بر من واجب است».

«ای معبود من! از تو خواهش و تمنا دارم به جای بهشت که آرزوی همه است، به من توفیق نوکری و غلامی مولایم حضرت سیدالشهداء را عنایت فرمایی».

«بی‌بی‌جان! حضرت زینب، من، حقیر و روسیاه و آلوده‌ام. دستهایم خالی است و چیزی ندارم که در طبق اخلاص گذارم و تقدیمتان کنم، جز این جسم آلوده و ناقابل خود که اگر قبول فرمایید، روسفید خواهم شد وگرنه، روسیاه و حسرت زده خواهم ماند».

«غم ‌اگر هست برای بی‌بی‌جان حضرت زینب(س) و اربابمان اباعبدالله الحسین(ع) باید باشد. اگر از شهادت من دلتان گرفته، روضه ایشان را بخوانیدکه من هم دلم برای روضه ارباب و بی‌بی‌زینب(س) تنگ شده است.»

«امیدوارم حضرت زینب(س) مرا به عنوان پاسدار حرم و بارگاهش و مدافع شیعیان مظلومش پذیرفته باشد».

« در این لحظه آغاز جهاد و شهادت، گویی تازه متولد شده‌ام و زندگی با دید نور را آغاز کرده‌ام... فدا شدن در راه خدا چه زیباست».

«بی‌بی‌جان! حضرت زینب(س) مگذارید که این حقیر شرمنده برادرتان حضرت عباس بن علی(ع) شوم... انشاءالله بتوانم سرباز خوبی برای ولایت‌فقیه، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای باشم».

«علی‌اصغر عزیزم، فرزندم، در اوج شیرین‌زبانی تو دارم میرم. برایم سخته ولی چاره‌ای نیست... من با خدا معامله کرده‌ام و خدا با شماست و چه همراهی بهتر و خوبتر از خدای مهربان».

«با توجه به تخریب اماکن مقدسه توسط دشمنان اسلام، می‌روم تا به شعار کلنا عباسک یا زینب جامه عمل بپوشانم و نزد خاندان رسول‌الله(ص) شرمسار نباشم».

«اگر دلتان گرفت، یاد عاشورا کنید و مطمئن باشید غم شما از غم ام‌المصائب حضرت زینب کبری(س) کوچکتر است».

«خدایا! من کجا و شهدا کجا؟ کاری کن خدایا که من هم به قافله شهداء برسم».

و...

بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهدای مدافع حرم بود که به مصداق «برگی از آن هزاران» و «اندکی از آن بسیارها» به آن اشاره شده است. یاد امام راحلمان(ره) به خیر که می‌فرمود؛ «هفتاد سال عبادت کرده‌اید، خدا قبول کند، وصیت‌نامه شهداء را هم بخوانید».

4- این روزها، بار دیگر عاشوراست. عاشورایی که به درازای همه روزهاست اگرچه عاشورای آن روز، فقط یک نیمه روز بود. و بار دیگر کربلاست، کربلایی که به پهنای همه سرزمین‌هاست، هر چند کربلای آن روز، قطعه زمینی کم‌عرض و طول بود. باز‌هم حرامیان در برابر یاران امروزی حسین بن علی(ع) به‌صف ایستاده‌اند اما، دیگر مانند آن روز غمزده، مولای مظلوم ما تنها نیست. در عاشورای امروز یاران امروزی مولای مظلوم و شهیدمان دیگر اجازه نمی‌دهند که از گلوی ناپاک یزید و شمر و ابن‌زیاد و عمرسعد و حرمله این روزها، آب خوشی فرو رود. عاشورای امروز ما بیش از سه دهه و چند سال به درازا کشیده است و هر روز آن با پیروزی تازه‌ای همراه بوده است و سنگر جدیدی فتح شده است و...

5- مردم ما آزموده‌اند و به چشم بصیرت دیده‌اند؛ آنان که در کوچ قافله عاشورائیان از مدینه به کربلا، ندای هل من ناصر حسین‌ بن علی(ع) را شنیدند ولی به هر علت، با این قافله همراه نشده و یا پس کشیده بودند، بر این باور بودند که جان خویش به سلامت از معرکه بیرون برده‌اند ولی این خیال خام، دیری دوام نداشت و هنگامی که در دوران «بی‌حسینی(ع)» نوبت به حاکمیت بنی‌امیه و بنی‌مروان رسید، جان و مال و ناموس آنان در امان نماند ... و چنین است که حاضر نشده و نمی‌شوند حسین زمانه را تنها بگذارند و آن تجربه تلخ به تکرار بنشیند.

راستی، آن روز، روی سخن حسین بن علی علیه‌السلام با فرزندان پاکباخته خمینی و خامنه‌ای نبود؟ آنان که ندای «هل‌من‌ناصر» مولایشان را لبیک‌گویان به میقات برده‌اند، آنان که امروز، سقف ظلمانی نظام سلطه را شکافته و طرحی نو در‌انداخته‌اند...

روز پاسدار مبارک‌باد.

http://kayhan.ir/fa/news/74543

ش.د9500357