(روزنامه شرق ـ 1395/02/14 ـ شماره 2574 ـ صفحه 15)
** دولت یازدهم در زمینه سیاست خارجی فعالیت زیادی داشته؛ اما در زمینه سیاست خارجی منطقهای فعالیت کمتری داشته است؛ یعنی اگر سیاست خارجی و سیاست منطقهای را مقایسه کنیم، سیاست دولت، بهویژه درباره عربها کمرنگ بوده است و نیاز به فعالیت بیشتری دارد.
* با توجه به سطح سفرهای وزیر به کشورهای منطقه و رایزنیهای مداوم معاونان، چه اقدامات دیگری باید انجام میشد که نشده؟
** در ابتدا نیاز است در سیاستمان نسبت به اعراب بازنگری کنیم. البته نه به این معنا که سیاست جمهوری اسلامی در این حوزه را تغییر دهیم؛ بلکه لازم است مطالعه و بررسی شود، چرا در مواجهه با اعراب به این نقطه رسیدهایم؟ این مرحله همچنان آغاز نشده است و باید از اندیشمندان مختلف دعوت شود تا در این حوزه مطالعه کنند. ارتباط با کشورهای منطقه از اولویت برخوردار است. کشورهای عربی و اسلامی از اولویت دوم برخوردار هستند، درنتیجه باید سیاستهای بهکارگرفتهشده مطالعه شود. این فرایند به راهحلهای ساده منتهی نمیشود. اگر میخواهیم سیاست کاربردی دراز مدت و همهجانبه باشد، باید براساس مطالعه این سیاست اتخاذ شود.
* آیا نشانههایی از تغییر رویکرد ایران در قبال اعراب دیده نمیشود؟ آیا این نشانهها میتواند زمینهای برای آغاز مطالعه مواجهه با اعراب باشد؟
** ما هنوز بحث مطالعاتی در این حوزه شروع نکردهایم. ممکن است در محافل سیاسی بحثی شده باشد؛ اما نیاز است این تغییر رویکرد از سوی مراکز تحقیقاتی با عالم سیاست پیوند بخورد تا سیاست علممحور شود. نکته دوم این است که درباره عربستان ما با همسایهای طرف هستیم که هم ما، هم او، خود را رقیب یکدیگر در حوزه اقتصادی و نفتی و سردمداری موضوعات جهان اسلام میدانیم. در منطقه خلیجفارس آنها همکاریهای مختلفی را با کشورها شروع کردند و ما را تنها گذاشتند. درواقع ما در این موارد با آنها تقابل داریم.
* برخی منتقدان سیاست خارجی دولت یازدهم نسبت به سیاست منطقهای دولت انتقاداتی دارند. شما این نقد را چگونه میبینید؟ با توجه به کارنامه همین منتقدان در دولت احمدینژاد که مسائل جدی را برای دیپلماسی ما در منطقه ایجاد کرده بود، آیا نقد آنها را باید مصلحانه دانست؟
** متأسفانه در داخل کشور رویکرد منفی از سوی جناح خاصی نسبت به دولت وجود دارد که بیتوجه به منافع ملی و ضروریات سیاست خارجی، حتی باعث بیثباتی در مسائل سیاست خارجی کشور شده است. وقتی عدهای به سفارتخانههای یک کشور حمله میکنند و پیگردهای قانونی آنان مشخص نیست یا دستکم بهدرستی اطلاعرسانی نمیشود، این اقدام به حساب سیاست خارجی دولت نوشته میشود و تأثیر بسیار منفی بر مواضع خارجی کشور خواهد داشت. در پی این رویداد، نگرش منفی در جهان علیه ایران شکل میگیرد. قطعنامههایی که عربستان موفق شد علیه جمهوری اسلامی در اجلاس سازمان همکاریهای اسلامی به ثبت برساند، ناشی از رویکرد اشتباهی بود که در کشور نشان داده شد و آنها از این اشتباه بهرهبرداری خوبی کردند. مثال دیگر به قدرتبخشی بنیه دفاعی کشور باز میگردد که اتفاقا و صدالبته حق ایران است؛ اما نباید فراموش کرد که تقویت بنیه دفاعی ایران با تبلیغات منفی علیه برخی کشورهای جهان متفاوت است. لزومی ندارد هنگامی که موشکی ساخته شده، با زبان دیگری روی آن شعاری نوشته شود که امکان سوءاستفاده از آن وجود دارد. این اقدامات باعث میشود دشمنان ایران حول این کشور متحد شوند. مثالهای گفتهشده منشأ داخلی دارند؛ اما مستقیم بر سیاست خارجی تأثیرگذار هستند. کدامیک از کشورهای دنیا هنگام بهکارگیری آخرین تجهیزات و دانش دفاعی خود از تبلیغات منفی استفاده میکنند؟
* به نظر میرسد در سیاست اتخاذی دولت یازدهم در قبال کشورهای عربی، تغییراتی دیده میشود. اگر موافقید این سیاست چیست و آیا منجر به کاهش سطح منازعات شده است؟
** سیاستهایی که دولت بهکار گرفته، دارای کارکرد مثبت است؛ اما همه عوامل در کنترل دولت نیست. پیشنهاد میکنم در برابر کشورهای عربی همسایه ایران که بیشتر هم سنیمذهب هستند عاقلانهتر موضعگیری شود. مبادا گفتهای از سوی مقامات جمهوری اسلامی ایران مشکلی ایجاد کند. مدتها قبل و هنگامی که رایزن ایران در مصر بودم، با این مشکل روبهرو میشدم؛ آنها میگفتند ایرانیها سنیستیز هستند و ما تکذیب میکردیم، اما در جواب میپرسیدند چرا کتاب «التیجانی» نویسنده سنیستیز را در داخل کشورتان به چاپ رساندهاید؟ پس همه تریبونها و مسائل برای طرفهای مقابل مهم است و آنها همهچیز را رصد میکنند. در نتیجه اگر در تمام مراکز داخلی کشور عاقلانه و مسئولانه فکر و تصمیمگیری شود، چالشهای سیاست خارجی ایران به حداقل خواهد رسید. کشورهای عربی هم از این قائده مستثنا نیستند؛ چون همه اهرمها در اختیار دولتهایشان نیست.
* رویدادهای منطقهای مثل استمرار جنگ داخلی سوریه و جنگ عربستان علیه یمن، چگونه روابط ایران و عربستان و دیگر کشورهای عربی را تحتالشعاع قرار داده است؟
** موجی در خاورمیانه به راه افتاد که از آن به عنوان بهار عربی یاد شد و ایران هم از آن به بیداری اسلامی تعبیر کرد. از دل این موج، گروههای تکفیری تندرو بیرون آمدند که داعش مظهر آن است. ایران نتوانست رابطه خود را با این پدیده روشن کند. باید نظر واحدی درباره این پدیده منطقهای در کشور وجود داشته باشد. هنگامی که چنین پدیدهای به وجود میآید در یک منطقه جغرافیایی وسیع و بازه زمانی مشخص، همهچیز تحتالشعاع قرار میگیرد. چند سال است با پدیده داعش درگیر شدهایم؟ عراق، سوریه، مصر، لیبی، عربستان، یمن، آفریقا، آسیا و اروپا با این بحران مواجه هستند. این پدیدهها نیاز به مطالعه دقیق دارند. اگر خواهان سیاست کارآمد و مثبت در قبال حوادث منطقهای هستیم، باید با دقت این موارد را مطالعه کنیم و سعی کنیم نقاط ضعف را شناسایی و حل کنیم.
* آیا توافق هستهای ایران و قدرتهای غربی، این معادلات منطقهای را که به آن اشاره کردید، دستخوش تغییر کرده است؟
** عربستان و حامیان او پیش از توافق هستهای فکر میکردند با پشتوانه و حمایتی که آمریکا از آنها دارد به ژاندارم منطقه تبدیل خواهند شد، اما بهمرور زمان بیاعتمادی به این کشور شکل گرفت که البته ریشهدار است. جرقه این بیاعتمادی به ١١ سپتامبر بازمیگردد؛ بیاعتمادی غربیها فردای حمله به برجهای دوقلو، با وجود اینکه ایران را محور شرارت خواندند، آغاز شد. غرب میدانست حملهکنندگان اصلی عرب بودند و این مسئله ربطی به ایران نداشت. همچنین حمایتی که عربستان از تندروهای وهابی در سالهای اخیر کرده، به این تنش دامن زده و اختلافات بسیاری به وجود آورده است؛ برای مثال عربستان در سوریه از سازمانهای تروریستی مانند جبهه النصره یا احرارالشام حمایت کرده و این مسئله باعث شده است پس از توافق، پشتوانه و حمایت آمریکا را نداشته باشد و در واکنش به این مسئله در موارد مختلف با ایران وارد نزاع شود. طبیعی است که بحث هستهای صفبندی جدیدی به وجود آورده و براساس این صفبندی جدید که ما آن را به نفع منافع ملی کشور میدانیم، مرزبندی برخی کشورها با ایران پس از توافق آَشکارتر شده است.
* این مواضعی که کشورهای عربستان و ترکیه در قبال ایران و پس از توافق هستهای در پیش گرفتهاند، واکنشی موقتی است یا در آینده و سالهای پیشِرو ادامه خواهد داشت؟
** کشورهایی که با ایران مرز مشترک دارند، اهمیت بیشتری نیز برای بهبود و تقویت رابطه دارند. هم ایران و هم کشورهای هممرز با ایران، چارهای ندارند جز اینکه براساس روش مسالمتآمیز رابطه خود را ادامه دهند. روابط ایران و ترکیه جزر و مد داشته و این طبیعی است، اما همیشه حل بحران با کشورهای هممرز به شیوه عاقلانه، مد نظر بوده است.
* اما کشورهای عربی تحتتأثیر حمایت مالی عربستان هستند. ایران چگونه میتواند با آنها ارتباط خود را تقویت کند؟
** عربستان به دلیل کمکهای فزاینده مالی توانسته بسیاری از کشورهای عربی را که نیازمند هستند، با خود همراه کند. هنگامی که مصر حاضر میشود به دلیل بحران اقتصادی، دو جزیره از این کشور را به ریاض بفروشد، نشان میدهد عربستان توانسته با شناسایی بحرانهای مالی و کمک به کشورها بر سیاست این کشورها تأثیر بگذارد، اما راههای دیگری هم هستند. ما عربها را شریک و همراه خود در منطقه میدانیم. همواره از قدیم بین ایران و اعراب روابط دوستانه و گفتوگو وجود داشته است. عربستان نمیخواهد با ایران رابطه خوبی داشته باشد، مختار است، اما ما حساب خودمان را از حساب کشورهای عربی دیگر جدا نمیکنیم، گرچه برخی کشورهای عربی ناچار هستند با عربستان همسویی داشته باشند، اما در درازمدت و اتخاذ دیپلماسی فعال و استمرار روش گفتوگو، عربستان منزوی خواهد شد. این کشور با بحران داخلی مواجه است. جریان تندرو افراطی دینی در عربستان فعال است و از طرفی موج بیداری مردمی رشد کرده است. درحالحاضر، فاصله مردم و وهابیون بهشدت افزایش یافته و بحرانآفرین شده است.
* ورود ایران به حل پرونده قرهباغ و تلاش برای برقراری صلح در سوریه میتواند نشانهای از ایفای نقش میانجی منطقهای باشد؟ آیا این نقش از سوی کشورهای منطقه به رسمیت شناخته خواهد شد؟
** چه آنها این نقش را برای ایران به رسمیت بشناسند چه به رسمیت نشناسند، وظیفه اخلاقی ایران این است که برای حل منازعات در منطقه پیشقدم شود؛ بهویژه منازعاتی که در جغرافیای جهان اسلام رخ میدهد. وظیفه داریم چنین کنیم و در این مسیر کنار نیروهای صلحطلب جهان قرار بگیریم و مواضع خود را روشنتر به جهانیان اعلام کنیم. ما تلاش میکنیم آتش را از منطقه دور کنیم.
http://www.sharghdaily.ir/News/91883
ش.د9500309