* سفر دکتر ظريف را به اين کشورها در چه قالبي ارزيابي مي کنيد؟
** از زمان روي کار آمدن دولت يازدهم اولويت اصلي دستگاه سياست خارجي مساله هسته اي به عنوان يک چالش سياسي و امنيتي بود. لذا فعاليتهاي دستگاه سياست خارجي و شخص دکتر ظريف در اين جهت بود. اما حالا با عبور از بحران هسته اي و تغيير فضاي امنيتي به نظر مي رسد از اين پس بيشتر شاهد سفرهاي اينچنيني خواهيم بود و جمهوري اسلامي به سمت شرکايي جديدتر با اقتصادهاي کوچکتر خواهد رفت. اگرچه ممکن است آثار اين توافقات به زودي نمايان نشود اما چنين سفرهايي نشان دهنده اين است که خوشبختانه دستگاه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بالاخره به اهميت ديپلماسي اقتصادي پي برده و قطار سياست را در ريل اقتصاد انداخته است. همراهي مجموعه اي از فعالان اقتصادي در بخش خصوصي با دکتر ظريف به خوبي اين موضوع را نشان مي دهد.
* گسترش روابط با اروپا عموما متوجه بهبود مناسبات با كشورهاي اروپايي بوده است و كمتر به كشورهاي اسكانديناوي و اروپاي شرقي پرداخته شده است، اين كشورها چه ظرفيتهايي براي بهبود مناسبات با ايران دارند؟
** دليل توجه بيش از حد به کشورهاي اروپاي غربي از يک طرف متاثر از ميزان اهميت و جايگاه اين کشورها به عنوان بازيگران مهم بين المللي و اقتصادهاي قدرتمند اروپا بوده است و از سوي ديگر جمهوري اسلامي به نوعي وارث اين وضعيت بوده است. يعني نقش و حضور اين کشورها در اقتصاد ايران از گذشته پررنگ بوده است و طبيعي است که همچنان محور توجه قرار بگيرند. جمهوري اسلامي همواره به اين کشورها به عنوان شرکايي سودمند که مي توانند به توسعه و صنعتي شدن اقتصاد ايران کمک کنند، توجه ويژه اي داشته است. اما چالش اصلي و دائمي ما در اين مسير پيوند دادن سياست به اقتصاد توسط اين کشورها بوده است که همواره توسعه روابط اقتصادي خود را با ما "مشروط" دانسته اند. از سوي ديگر در مسائل سياسي و امنيتي به ميزان زيادي تحت تاثير آمريکا و بعضا رژيم صهيونيستي بوده اند که اين مساله همواره با نارضايتي ايران همراه بوده است.
لذا جمهوري اسلامي تلاش کرده است تا به سمت بازيگران دست دوم اروپايي برود. کشورهايي مانند يونان و اسپانيا و اخيرا نيز کشورهاي مذکور در اين چارچوب اهميت پيدا مي کنند. اين کشورها از يک سو دغدغههاي سياسي و امنيتي دولتهايي مانند انگليس و فرانسه را ندارند و از سوي ديگر براي گسترش روابط خود با ايران نسبت به دولتهاي مذکور محدوديتهاي کمتري داشته و کمتر تحت فشار قرار مي گيرند و با توجه با فضاي پسابرجام انگيزه بيشتري براي حضور بدون قيد و شرط در بازار ايران دارند.
* نگاه كشورهاي اروپاي شرقي به ايران به ويژه در دوران جنگ سرد نسبتا مثبت بوده است، آيا اين پيشينه تاريخي ميتواند نقطه مثبتي در بهبود روابط تهران با اين كشورها باشد؟
** ذهنيتي که ملتها از يکديگر دارند بدون شک نقش مهمي در تعيين ميزان همکاري و تعامل بين دولتهاي آنان دارد. به عنوان مثال، رويکرد دستگاه سياست خارجي ما پس از انقلاب نسبت به آلمان در مقايسه با انگليس همواره مثبت بوده است و اين موضوع دوطرفه بوده است. درباره کشورهاي مذکور نيز دوطرف رويکرد مثبتي به يکديگر دارند.
به عنوان مثال، ايران در جريان جنگ جهاني دوم پذيراي بيش از 100 هزار مهاجر جنگ زده لهستاني بود که اين مساله باعث ايجاد ذهنيت مثبت مردم اين کشور نسبت به ايران شده است و سنگ بناي يادبودي براي تقدير از اين اقدام ايران در پايتخت لهستان وجود دارد که ديروز نيز دکتر ظريف در آنجا حضور يافتند. از سوي ديگر، ايران نيز هيچگونه سابقه استعماري از سوي اين کشورها را سراغ ندارد و براي گسترش روابط خود با آنان هيچ محدوديتي ندارد. با اين حال، اين مساله تنها مي تواند شرط لازم براي گسترش روابط باشد و اينکه دو طرف به چه ميزان قادر باشند از اين ظرفيت استفاده کنند به خودشان بستگي دارد که در شرايط کنوني به نظر مي رسد دولتمردان اين کشورها بيش از پيش به اين امر مايل هستند.
* به نظر شما چه ظرفيتها و در چه حوزههايي براي همكاري ما و كشورهاي اروپاي شرقي و اسكانديناوي وجود دارد؟
** مهمترين بخشي که دوطرف مي توانند در آن به توسعه روابط بپردازند، اقتصاد است. در حال حاضر مجموع مبادلات سالانه ما با اين 4 کشورها چيزي حدود 400 ميليون دلار است که بسيار پايين تر از ميزان واقعي ظرفيت مبادلات اقتصادي دوطرف است. دو طرف نيز به اين موضوع واقف و براي توسعه روابط مشتاق هستند. بنابراين اين سفر با توجه به اينکه از يک طرف با همراهي نمايندگان بخش خصوصي با دکتر ظريف صورت مي گيرد و از طرف ديگر مخاطب اصلي آن مديران صنايع، بانکداران و سرمايه داران کشورهاي مذکور هستند، بيشتر با هدف معرفي بازارها و فرصتهاي اقتصادي به يکديگر است و مي تواند زمينه ساز توافقات مهم اقتصادي شود.
در جلسه اي که فعالان اقتصادي لهستان با مسئولان اتاق بازرگاني ايران در ماههاي گذشته داشته اند، حدود 1500 شرکت لهستاني براي حضور در بازار ايران ابراز تمايل کرده اند و به گفته سفير ايران در اين کشور ظرفيت بالايي براي همکاري دوطرف در حوزههاي نفت و گاز، معادن، صنايع و محصولات کشاورزي و صنايع پتروشيمي وجود دارد. براي نشست مشترک هياتهاي اقتصادي ايران و فنلاند تا کنون حدود 200 شرکت فنلاندي ثبت نام کرده اند و قرار است گسترش روابط بانکي دوطرف در فضاي پسابرجام مورد گفتگو و بررسي قرار بگيرد.
در سوئد و لتوني نيز نشستهاي مشابهي با هدف معرفي و بررسي فرصتهاي دوطرف براي گسترش روابط برگزار خواهد شد. اما علاوه بر حوزه اقتصاد در زمينههاي سياسي و امنيتي نيز امکان همکاري با اين کشورها وجود دارد. تروريسم و افراط گرايي به عنوان دغدغه و تهديد مشترک مي تواند محور همکاريها در اين زمينه باشد.
هفته گذشته وزير کشور ايران يک قرارداد همکاري امنيتي و سياسي با همتاي لهستاني خود منعقد کرد. اين قرارداد 9 بندي شامل همکاري در مسائلي مانند جرائم تروريستي، قاچاق انسان، مواد مخدر، پولشوئي و جرائم سايبري بود. با توجه به رشد و تنوع تهديدات و ماهيت فرامرزي آنان، اين نوع همکاريها نيز بايد گسترش يابد .
* با توجه به جديترشدن بحران همگرايي درون اتحاديه، روابط حسنه با اين كشورها چه ميزان ميتواند كارساز باشد؟
** اتحاديه اروپا با وجود شکافهاي فراوان و چشم انداز نامطمئن همگرايي هنوز تا حدودي يک مجموعه منسجم و يکپارچه است. به ويژه در ارتباط با ايران اين اتحاديه غالبا به صورت منسجم و هماهنگ اقدام کرده است. به اين معنا، کشورهاي کوچکتر عضو اتحاديه نمي توانند برخلاف ميل و اراده اعضاي اصلي و حاميان خارجي اتحاديه(آمريکا) حرکت کنند و اگر به عنوان مثال ما در فضاي چند سال قبل بوديم انجام اين سفر غيرممکن بود. اما حالا که فضا تغيير کرده است و سياست کلي اتحاديه نيز در قبال ايران متفاوت از قبل است، کشورهاي مذکور راحتتر ميتوانند به ايران نزديک شوند.
در چنين شرايطي، جمهوري اسلامي ايران نيز بايد يک فرايند موازي را به پيش ببرد و ضمن تقويت روابط خود با اتحاديه اروپا و نهادها و سازوکارهاي حقوقي وسياسي آن، روابط خود را نيز با کشورهاي عضو به صورت همزمان گسترش دهد. اين مساله از يک سو گسترش روابط را با مجموعه يکپارچه اروپا تسهيل و تسريع مي کند و از سوي ديگر مي تواند روابط ايران را با کشورهاي عضو از سازوکارهاي اتحاديه مستقل کند تا در صورت بروز هرگونه چالشي در روند همگرايي ميزان آسيب پذيري اين روابط کاهش يابد.
دوران طلايي ديپلماسي ايراني
دکتر سعيد خالوزاده کارشناس مسائل اروپا در گفتگو با خبرآنلاين اهميت سفر وزير خارجه کشورمان به کشورهاي شرق و شمال اروپا را تحليل ميکند.پس از روي کار آمدن دولت روحاني با توجه به برنامههاي اين دولت براي گسترش روابط با کشورهاي خارجي توجه بسياري از کشورها به سمت ايران جلب شد.
ايران بعد از تحمل تحريمهاي شديد شاهد تمايل کشورهاي بزرگ براي ايجاد رابطه با تهران است و سفرهاي خارجي در سطح وزرا و روساي جمهوري ايران و ديگر کشورها همه نمايانگر اين موضوع است. دکتر سعيد خالوزاده استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اروپا معتقد است سفر اخير آقاي ظريف به 4 کشور عضو اتحاديه اروپا نمايانگر سازنده بودن روندهاي ديپلماتيک دولت يازدهم است.
* با توجه به سفرهاي اخير آقاي ظريف به چند کشور اروپايي ما در چه حوزههايي مي توانيم با اين کشورها رابطه داشته باشيم؟
** سفر آقاي ظريف به چند کشور لهستان، سوئد و فنلاند و لتواني که عمدتا کشورهاي حوزه شمال اروپا، هستند اهميت زيادي دارد. مقامات اين کشورها در سالهاي 92 و 93 به ايران آمدند و سفر آقاي ظريف در واقع پاسخ سفر وزيران خارجه اين 4 کشور است. همانطور که مي دانيم اين کشورها جزو اتحاديه اروپايي هستند و از اين رو زمينههاي متعددي براي همکاري ميان ما و آنها وجود دارد.
ما از ديرباز با اين کشورها به خصوص لهستان روابط تاريخي و تعاملات سياسي، اقتصادي، فرهنگي زيادي داشتيم.سفر آقاي ظريف در ابتدا از لهستان آغاز شد و او در اين کشور با نخست وزير لهستان و همتاي خودش و صاحبان صنايع و افراد ديگر ديدار کرد و در اين ديدار موضوعات اقتصادي اي مورد بحث و بررسي قرار گرفت و يادداشت تفاهمي هم در اين مورد امضا شد که در آن چارچوب روابط دو کشور در حوزههاي سياسي، اقتصادي، تجاري، فرهنگي و دانشگاهي مشخص شد.
کشورهاي ديگر مانند سوئد و فنلاند هم اهميت خودشان را دارند. وزير خارجه سوئد بعد از روي کار آمدن دولت آقاي روحاني دومين وزير خارجه اي بود که به ايران سفر کرد و علاقمندي کشور خودش را براي گسترش و بهبود همکاريها در ايران نشان داد و باقي کشورها هم به همين صورت بود.
* اين سفرها چه تاثيراتي بر گسترش مناسبات با اروپا خواهد گذاشت و اساسا اين کشورها چه ظرفيتهايي براي توسعه روابط دارند؟
** بايد در نظر داشته باشيم که اتحاديه اروپايي متشکل از 28 کشور است. هر کشور کوچک و بزرگ سهم و نقش خودش را دارد. کشورهاي سوئد و فنلاند در حوزه،هاي تک، خدمات الکترونيکي و مخابراتي و فناوري جايگاه ويژهاي دارند و جزو اعضاي اتحاديه اروپايي هستند.
در حال حاضر بايد با تمامي کشورهاي اروپايي چه در سطح تجاري چه در سطح اتحاديه اروپايي بحث و مذاکره صورت بگيرد و بايد اين موضوع را در نظر گرفت که هر کشوري چه کوچک چه بزرگ اهميت خاص خودش را در اتحاديه اروپا دارد و برقراري رابطه با کشورهاي عضو تاثير زيادي خواهد داشت.
* با توجه به اينکه اروپا قدري با بحران همگرايي مواجه شده، گسترش روابط با کشورهاي اسکانديناوي و شرق اروپا چه دستآوردي براي ما خواهد داشت؟
** تقريبا چند سالي است که واگرايي در کشورهاي اروپا بيشتر از سالهاي گذشته ديده شده و روند يکپارچگي و همگرايي با سستي و ضعف مواجه است. نيروهاي راست و چپ افراطي در کشورهاي مختلف اروپايي مطرح شدند و روي کار آمدند.
بسياري از اين طيفهاي افراطي که در سالهاي اخير هم موفقيت نسبي داشتند و برخي از کرسيهاي پارلمان را به دست آوردند مخالف با يکپارچگي اروپا هستند، لذا در اين چارچوب با شعارها اهداف وحدت طلبانه و وحدت گرايانه اروپايي مخالف هستند و معتقدند اتحاديه اروپا کارايي زيادي ندارد و بايد قدرتهاي ملي کشورها را به آنها بازگرداند.از طرفي بحران پناهجويي در اروپا که طي يک سال و نيم گذشته شدت گرفت و اين بحران تاثيرات و عواقب منفي به جا گذاشته و توانست در روند همگرايي خلل بزرگي ايجاد کند.
ش.د9500851