هر دو کشور با فاصله کمی در صدر کشورهای دارای بیشترین ذخایر نفتی جهان قرار دارند؛ عربستان سعودی دومین و ایران چهارمین کشور نفتخیز جهان بهشمار میروند. واقعیتی که به گفته اغلب کارشناسان در زمره دلایل اصلی ایجاد درگیری میان کشورهای منطقه خلیج فارس از سوی سرویسهای اطلاعاتی کشورهای غربی بهشمار میآمد و حالا با وجود تغییر وضعیت انرژی و کاهش نسبی اهمیت ذخایر نفتی هنوز امتداد تعارضها و درگیریها باقی است، با دلایلی پیچیده و مستتر در یک واژه؛ «نفوذ». روابط ایران و عربستان سعودی هیچ گاه بر یک مدار نگردیده است. اگر چه حتی در سالهای پیش از انقلاب اسلامی، قرابتی میان دو کشور وجود نداشت؛ اما فراز و فرود دههها رابطه و وقوع چندین بحران نشان داده است که تنشها هرچند طولانی به اقتضای ضرورتهای حاکم بر ژئوپلیتیک دو کشور کاهش مییابند.
هر چند آنچه تا کنون رخ داده حکایت از آن دارد که روند حل اختلافها به پرهیاهویی تنشهای بالا گرفته نیست. چنانکه از سرگیری روابط دو کشور پس از چندین سال قطع رابطه ناشی از کشتار حجاج ایرانی در سال 1366، در دوران ریاست جمهوری آیتالله هاشمی رفسنجانی و برپایه سیاست ورزی و روابط شخصی او در دیدارهای حاشیهای دو اجلاس سران کنفرانس اسلامی به روال طبیعی بازگشت. اما روند سهل و ممتنع این رابطه با وقوع اتفاقاتی در کشورهای منطقه تغییر یافت و در سراشیبی رو به افول قرار گرفت تا آنجا که حمله خودسرانه عدهای از معترضان به اعدام یک روحانی شیعه در عربستان بهانه شلیک نهایی را به دست دولتمردان ریاض داد و رابطه دو کشور را به اغما برد.
بهار عربی، آغاز خزان روابط ریاض - تهران
سیرنزولی روابط تهران و ریاض از سال های میانی دهه 80 آغاز شد. سرنگونی حکومت بعث عراق به عنوان یک رژیم متحد سعودیها و در مقابل رأی مردم این کشور به سیاستمداران شیعه و شکلگیری دولت نوری مالکی، نخست وزیر پیشین عراق که نزدیکی بیشتری به ایران داشت از یک سو و در سمت دیگر تغییر در سیاست خارجی ایران از سیاست تعاملگرای دولت اصلاحات به راهبرد تهاجمی دولت محمود احمدینژاد از جمله عواملی بود که نخستین تغییرات نامطلوب در روابط دو کشور را پایه گذاری کرد.
به این ترتیب اگرچه رئیس جمهوری وقت ایران در دولت اول خود چهاربار و در دومین دولت تنها یکبار به عربستان سفر کرد اما این سفرها با روابط متقابل و رعایت پروتکلهای دیپلماتیک همراه نشد. چرا که با وقوع رویدادهای متوالی که در آغاز به «بهار عربی» مشهور شد، بر تعدد شکافها و تعارضهای ایران و عربستان افزوده شد. بهار عربی تونس، مصر و لیبی را درنوردید و در گذر از سوریه، بحرین و یمن؛ آغشته به ملغمهای از ناکامی، جنگ و تروریسم به نقطه انتزاع دو قدرت صاحب نفوذ منطقه یعنی ایران و عربستان تبدیل شد.
در میانه بالاگرفتن این تعارضها، روی کار آمدن دولت حسن روحانی در ایران در شرایطی که او طی سخنرانیهایش پیش و پس از انتخابات بر سیاست تنش زدایی و نیز گسترش تعاملهای بینالمللی دفاع کرده بود، سبب شد که عربستان پس از مدتها با تبریک «عبدالله بن عبدالعزیز»، پادشاه وقت، برای انتخاب روحانی به ریاست جمهوری پالس مثبتی ارسال کند. نشانه مثبتی که 27 خرداد 92 در نخستین نشست خبری روحانی با استقبال او از روابط سیاسی با ریاض و برادر خطاب کردن حاکمیت عربستان پاسخ گرفت.
مذاکرات هستهای؛ هویدا شدن یک نگرانی
اما بر خلاف این خوش استقبالی، آغاز مجدد مذاکرات هستهای ایران که با رویکرد برد-برد مطرح شده از سوی ایران، دورنمایی مثبت را به رخ میکشید به دست اندازی معنادار در روابط تهران و ریاض تبدیل شد. دولت سعودی حالا با ایرانی مواجه بود که علاوه بر ایفای نقش مستقیم و غیرمستقیم در برخی از کشورهای منطقه، در روند تنش زدایی با شش کشور قدرتمند جهان قرار داشت. این بود که هر چه روند مذاکرات هستهای سمت و سوی مثبتتری میگرفت و هر چه تار و پود پروژه «ایران هراسی» بیشتر گسسته میشد، نارضایتی عربستان از احتمال نضج گرفتن توافق میان جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عضو گروه 1+5 هویدایی بیشتری مییافت.
نگرانی آشکاری که اوج خود را در سفر نابهنگام سعودالفیصل، وزیرخارجه وقت عربستان به وین برای دیدار با همتای امریکاییاش بروز یافت. سفری که همزمان با جریان مذاکره وزیران خارجه هفت کشور درگیر مذاکرات در وین انجام شد و در آن زمان تحلیلگران در گمانه زنیهای خود از اهداف آن، از هدفهایی چون «سنگاندازی در مسیر مذاکرات هستهای»، «تلاش برای شکلگیری توافقنامه نامتوازن و به ضرر ایران» و «هشدار درباره وضعیت کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس بعد از توافق» سخن به میان آوردند.
اهدافی که در نهایت با وجود رایزنیهای مستمر عربستان و کشورهای همپیمانش محقق نشد و تنها به انجام چند سفر از سوی مقامات امریکا برای اطمینان بخشی به متحدانش در منطقه خلیج فارس انجامید. در نهایت نیز واکنش عربستان سعودی به دستیابی ایران و کشورهای عضو گروه 1+5 به توافق هستهای در گزارههایی چون «ابراز امیدواری نسبت به تأثیر این توافق بر تقویت امنیت منطقه و جهان» و تکرار ادعای «ناکامی تلاش ایران برای دستیابی به زرادخانه هستهای» خلاصه شد.
حالا کشوری که حضور و نفوذ ایران را در منطقه و کشورهای عربی همچون عراق، لبنان، سوریه و یمن به عنوان یک تهدید بالقوه برای خود تصور میکرد و بر نمیتابید، با واقعیت ایرانی مواجه بود که درهای رابطه اش با کشورهای جهان و از جمله کشورهای تعریف شده تحت معنای «غرب»، یکی پس از دیگری گشوده میشد و عمق راهبرد سیاست خارجی اش را به مذاکراتی تحمیل میکرد که تا پیش از توافق از حضور و اظهارنظر نمایندگان ایران خالی بود.
قطع رابطه دیپلماتیک؛ شرارههای خشم و کینه
دی ماه سال 94، شش ماه پس از توافق هستهای ایران و در حالی که کشته شدن صدها زائر ایرانی در حوادث فاجعهآمیز مکه و منا خشم متراکمی را در میان مردم ایران علیه عربستان ایجاد کرده بود، حکومت سعودی که شکلگیری اعتراضات اقلیت شیعه شبه جزیره را به معنی حضور تهدیدآمیز ایران در داخل مرزهای خود تلقی میکرد، دست خود را به خون روحانی پیشرو شیعهای آلود که خطایی جز بیان خطابههای انتقادی از عملکرد حکومت آل سعود انجام نداده بود. حکم اعدام صادر شده برای «شیخ نمر باقر النمر» بارها از سوی جمهوری اسلامی ایران و نیز نهادهای حقوق بشر بینالمللی مورد اعتراض قرار گرفت و در شرایطی که شیعیان کشورهای مختلف علیه این حکم تظاهرات میکردند و مراجع و روحانیون آن را محکوم میدانستند، مقامات و مراجع فقهی ایران بارها نسبت به عواقب اجرای این حکم هشدار دادند.
اما در نهایت با همه هشدارها حکم اعدام 12 دی ماه 94 اجرا شد و عصر همان روز در ایران به اعتراضات مردمی منجر شد که در خلال آن عدهای خودسر با حمله به اماکن دیپلماتیک عربستان سعودی یعنی کنسولگری عربستان در مشهد و سفارت اش در تهران موجه ترین بهانه را برای زبانه کشیدن آتش کینهای که سالها بود زیر خاکستر روابط رژیم سعودی با ایران وجود داشت، فراهم کرد. سفارت عربستان که در آن زمان و پس از فراخوانده شدن غیررسمی سفیر عربستان به ریاض در سطح کاردار اداره میشد به تسخیر معترضان در آمد، اما قبل از آن ساکنان سفارت که گویی چمدانهای خویش را قبل از این حمله خودسرانه بسته بودند، ایران را ترک کردند. حمله گروههای خودسر به اماکن دیپلماتیک عربستان بلافاصله از سوی مقامات سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران محکوم شد.
اما آنچه اتفاق افتاد ضربهای بود که دومینووار زمینه حرکت مهرههای از قبل چیده شده ریاض را فراهم کرد؛ اعلام قطع روابط دیپلماتیک از سوی عربستان و متحدان دور و نزدیک اش که با تطمیع و تهدید از خواست حکومت سعودی پیروی میکردند برنامهای بود که اجرا شد و به قطع رابطه بحرین، سودان، جیبوتی و سومالی و فراخوانی دیپلماتها یا کاهش سطح رابطه از سوی کشورهایی چون کویت، قطر و امارات انجامید اما در همان حد متوقف نماند.آنچه روی داد اتفاقی بود که زمینه صف بندی ریاض در برابر ایران از طریق نهادها و ائتلافهای بینالمللی چون شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه عرب و سازمان همکاریهای اسلامی را فراهم کرد. صف بندی ای که یکی از وجوه بروز تعارض دو کشور بود و البته ریاض در به سرانجام رساندن آن چندان هم کامیاب نبود.
از مجموع متحدان عربستان در شورای همکاری کشورهای عرب خلیج فارس، تنها این بحرین بود که در قطع رابطه با ایران از ریاض پیروی کرد. امارات، قطر و کویت اگر چه بعضاً سطح روابط خود با تهران را کاهش دادند، اما ارجحیت حفظ روابط شان با ایران آنقدر بود که نخواهند در این مسیر پیرو بیچون و چرای عربستان باشند. در نهایت نشست شورای همکاری خلیج فارس در ریاض و اتحادیه عرب در قاهره با صدور دو بیانیه علیه ایران خاتمه یافت. بیانیههایی که به تعبیر سخنگوی وزارت خارجه ایران در آن «مقداری شعار» و «اعلام موضع صرف» صادر شد، اما هیچگونه نشانی از همراهی عملی با اقدامات یکجانبه عربستان علیه ایران نداشت. تلاش عربستان برای نشست فوق العاده سازمان همکاریهای اسلامی در جده و استانبول هم نتیجهای در حد همان بیانیهها در پی داشت.
ایران که به دلیل صادر نشدن روادید در اجلاس جده حضور نداشت در سطح عالی ترین مقام اجرایی در استانبول شرکت کرد. اما حسن روحانی که بلند شدن صدای تفرقه از سازمان همکاری اسلامی را در تعارض با اهداف آن دانسته بود با امتناع از حضور در نشست پایانی آن اجلاس طی سخنانی تلویحاً همکاری ایران با این سازمان را منوط به بازگشت سازمان همکاری اسلامی به مسیر پیگیری اهداف اساسی و اولیه آن دانست. با وجود بیانیههای نمادینی که نظرهای موافق نسبت به آن از طریق دلارهای نفتی عربستان بهدست آمد، سیاست عربستان در متحد کردن کشورهای عربی و اسلامی علیه ایران سیاستی از پیش شکست خورده نشان داد.
چنانکه نمونه شکست عربستان در همراه کردن نزدیک ترین متحدانش را میتوان در تماس تلفنی اخیر «تمیم بن حمد آل ثانی»،امیر قطر با رئیس جمهوری ایران، آنجا که با تأکید بر نقش و جایگاه مهم و راهبردی ایران در حل و فصل مسائل منطقهای تصریح کرد: «قطر به روابط صمیمانه و بسیار نزدیک خود با جمهوری اسلامی ایران افتخار میکند و خواهان ایجاد رابطهای خوب و استراتژیک بین ایران و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است»، جستوجو کرد.
امتداد یافتن تعارض تا توقف یک فریضه
حضور زائران ایرانی در حج، بهعنوان یک فریضه دینی مسلمانان، که میزبانی آن بر عهده حکمرانان سعودی است در سالهای گذشته خود یکی از نقاط بروز اختلافات دو کشور ایران و عربستان بوده است. هنوز خاطره کشتار سال 66 حجاج ایرانی به بهانه اجرای مراسم برائت از مشرکین، که بسیاری از مسلمانان شیعه و سنی آن را جزو جدایی ناپذیر حج میدانند، از خاطر ایرانیان محو نشده بود که حج تمتع حجاج ایرانی در سال 94 به بوی خون و فاجعه آغشته شد. پس از حادثه سقوط جرثقیل در مکه و کشته شدن دهها نفر از حجاج، این بار خیابانهای منا بود که با سوء مدیریت شک برانگیز حکومت سعودی به قتلگاه حاجیان تبدیل شد و ایران با بیش از 400 کشته در رتبه نخست آسیب دیدگان از آن فاجعه ایستاد.
اتفاقی که اگرچه قطع روابط دیپلماتیک دو کشور روند رسیدگی به ابعاد مختلف آن را با دست اندازهای متعدد مواجه ساخته است اما سبب شد ایران برای حضور اتباع خود در مناسک حج پیشرو خواستار تضمینهای بیشتر دولتمردان سعودی برای تأمین امنیت حجاج شود؛ خواستی که از طرف مقابل به جای اجابت با شرط گذاریهای غیرمنطقی و لجوجانه در نحوه انجام مناسک از سوی حجاج ایرانی مواجه شد. در نهایت با وجود اصرار مسئولان سازمان حج و زیارت ایران بر جلوگیری از اینکه اختلافات سیاسی دو کشور دامنگیر انجام یک فریضه واجب شود و به رغم چندین سفر نمایندگان این سازمان برای مذاکره با مقامات سعودی، کارشکنی عربستان به توقف اعزام حجاج ایرانی و به تعبیر مقامات ایران «صد عن سبیل الله» از سوی مقامات سعودی انجامید و یکی از وحدت بخش ترین مناسک مذهبی مسلمانان را به زمینهای برای زورآزمایی و بروز اختلافات دیپلماتیک تبدیل کرد.
زورآزمایی ماجراجویانه ریاض در فراسوی مرزها
مضمون رقابتآمیز «نفوذ» عربستان را در رقابت با قدرت منطقهای رقیب خود طی سالهای اخیر به زورآزماییهای ماجراجویانهای در فراسوی مرزهای خود کشاند. پس از بحرین که عربستان با حضور نظامیاش در سرکوب اعتراضات شیعیان، آن را به حاکمیتی وابسته و دنباله رو سیاستهای خود تبدیل کرد و با این وجود همواره بر بوق ادعای دست داشتن ایران در وقوع آن اعتراضات دمید، این یمن، عراق و سوریه بودند که به محل نزاع خارج از مرزهای عربستان تبدیل شدند.
رژیم سعودی در حالی که با شکل دادن به یک ائتلاف عربی سعی در مشروعیت بخشیدن به حمله نظامی علیه مردم بیدفاع یمن داشت در سوریه و عراق در پشت نقاب تروریسم تکفیری ایستاد و این در حالی بود که هر دو کشور در دامنه نفوذ و حمایت ایران قرارداشتند و حضور نیروهای مستشار نظامی ایران در هر دو کشور با دعوت و خواست حاکمیت قانونیشان تحقق یافته بود. اما عربستان در حالی بازی در نقش دوگانه حمایت پنهان از تروریسم تکفیری و تبلیغ آشکار برای جلوه کردن به عنوان کمک کننده به حل بحران را برعهده گرفت که با تغییر وضعیت بینالمللی ایران پس از توافق قافیه را در حیطه اقدامات بینالمللی مربوط به این هر دو بحران باخت.
ایران که تا پیش از توافق هستهای حضوری در مذاکرات گروه بینالمللی حمایت از سوریه نداشت، پس از آن با دعوت به این مذاکرات به یکی از طرفهای تعیین کننده و تأثیرگذار آن تبدیل شد و مقامات امریکایی به عنوان یکی از طرفهای اصلی مذاکرات بارها بر نقش حمایتگر ایران در حل این بحران تأکید کردند. موضعی که امتداد آن در تحسین خاموش پیروزیهای بهدست آمده نیروهای حمایت شده از سوی ایران در مقابل مواضع تروریستهای داعش قابل مشاهده است.
عربستان در حالی در جایگاه متهم حامی پنهانی گروههای تروریستی فعال در سوریه و عراق ایستاده که ایران در ائتلاف با روسیه جبهه آشکار مبارزه با آنها را در اختیار گرفته است؛ تعارضی غیر مستقیم که هرازگاه نمودش را در اتهام زنیهای ادعایی مقامات عربستانی بویژه «عادل الجبیر» وزیرخارجه دولت سعودی علیه ایران نشان میدهد و ایران از سوی آنها به «اشغال کشورهای عربی» و «حمایت از تروریسم» متهم میشود.
تلافیجویی در بازی تکراری نفت
وجه دیگر تعارض حکومت سعودی با جمهوری اسلامی ایران طی سالهای اخیر خود را با تلاش عربستان برای پایین نگاه داشتن قیمت نفت نشان داده است. راهبردی که با توجه به کسری بودجه 87 میلیارد دلاری اعلام شده این کشور به سوراخ کردن قایق خود میماند و با این حال طی نزدیک به دو سال اخیر و در راستای تلافیجویی نفتی علیه کشورهایی نظیر ایران، روسیه، عراق و ونزوئلا پیگیری شده است. جنگی نانوشته که بیش از دیگر کشورها بر درآمدهای نفتی ایران تأثیرگذاشته است. چرا که ایران طی سالهای تحریم ناچار به کاهش تولید نفت خود شد و هنوز به سطح تولید خود در سالهای پیش از تحریم بازنگشته است.
تخفیف دادن در قیمت نفت و دادن امتیازات ویژه برای جذب بیشتر سرمایه گذاریهای نفتی از جمله اقداماتی است که عربستان برای محدود کردن سهم ایران از بازار صادرات نفت انجام داده است. اقداماتی که عربستان قصد داشت با رأی اوپک به کاهش سقف تولید تکمیل شان کند، اما در آخرین اجلاس اوپک که با حضور بیژن زنگنه وزیر نفت ایران برگزار شد، ناکام ماند. جنگ مغلوبهای که سبب شد، وزیر نفت ایران از جایگاه طرف برنده و از موضع برتر نسبت به تأثیر مثبت روابط نفتی دو کشور بر بهبود روابط دیپلماتیکشان ابراز امیدواری کند.
با وجود این باید گفت، عربستان گرچه طی روزهای گذشته توانسته است با به رخ کشیدن دلارهای نفتی خود نام ائتلاف عربی به رهبری خود را از فهرست سیاه ناقضان کودک به دلیل کشتار کودکان بیدفاع یمن، خارج کند. اما به نظر میرسد در نزاع خودساختهای که با ایران بر سر نفوذ منطقهای رقم زده است، چه با سلاح نفت و چه با ابزار حمایت از تروریسم تکفیری چیزی جز شکست نخواهد یافت. هر چند احتمال بازگشت دولتمردانی که طی نزدیک به یک سال و چند ماه گذشته و پس از درگذشت ملک عبدالله زمام امور را به دست گرفتهاند به واقعگرایی میتواند زمینهای برای حل بیهیاهوی اختلافات همچون گذشته باشد.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6237/10/135995/0
ش.د9500822