اگر كسي مباحث كنفرانس اخير هرتزليا را در فلسطين اشغالي دنبال كند به روشني متوجه ميشود كه سرعت حركت عربستان به سمت رژيم صهيونيستي به قدري شتابزده و سريع بوده كه حتي براي خود صهيونيستها نيز غيرمنتظره و غافلگيركننده است به گونهاي كه اغلب مسئولان صهيونيستي از هر دو جناح راست و چپ بيشترين مباحث اين كنفرانس را به تمجيد از خوشخدمتيهاي عربستان اختصاص دادند.
دوري گولد مديركل وزارت امورخارجه رژيم صهيونيستي و مشاور سابق بنيامين نتانياهو در سخناني در كنفرانس هرتزليا گفت: «درباره كشورهاي عربي منطقه خاورميانه (غرب آسيا) بايد بگويم نوعي همگرايي راهبردي بين اسرائيل و بسياري از كشورهاي سني عربي در حال شكلگيري است. يادم ميآيد در ملاقات با يكي از همقطاران عرب در منطقه، وقتي اولويتها و ملاحظات مدنظر اسرائيل را ميگفتم او به صراحت گفت كه اين ملاحظات با هم يكي است. به بيان ديگر، اين ملاحظات و ديدگاهها، همگرا شده است. آن روز ديدم كه مسئله فلسطين براي هيچيك از ما، اولويت نداشت و در ردههاي پايين مسائل مطرح قرار داشت.»
اسحاق هرتزوگ Isaac Herzog رهبر حزب كار اسرائيل و رهبر فهرست موسوم به اتحاديه صهيونيستي در كنست نيز در سخناني گفت: «مذاكرات ديپلماتيك و امنيتي كشورهاي عرب سني با اسرائيل در جريان است و كشورها با اسرائيل همكاري ميكنند. اين تحول براي اسرائيل بسيار مثبت است.» هر چند اين دو مسئول صهيونيستي از اشاره به نام عربستان خودداري كردهاند اما از آنجا كه در مقطع كنوني اين عربستان است كه رهبري كشورهاي عربي را يدك ميكشد و در تحولات منطقه از جمله جنگ سوريه و حمايت از تكفيريها عملاً در كنار رژيم صهيونيستي قرار دارد و باب جديدي از عاديسازي با اين رژيم را باز كرده است از اين رو ترديدي باقي نميماند كه منظور و تمجيد مورد خطاب آنها عربستان است.
عربستان علاوه بر اينكه تلاشهاي دوجانبهاي را در عرصه تعامل با رژيم صهيونيستي در پيش گرفته با تسلط بر دو نهاد عربي و اسلامي يعني اتحاديه عرب و سازمان همكاري اسلامي در اولويتهاي كاركردي آنها نيز انحراف ايجاد كرده است. زماني كه فلسطين اشغال شد كشورهاي عربي با تشكيل نهادي موسوم به اتحاديه عرب خواستند تلاشهاي خود را براي مقابله با رژيم نوپاي صهيونيستي و آزادي فلسطين بسيج كنند. اما در عمل چيزي جز نام از اين اتحاديه حداقل در قبال فلسطين باقي نمانده است و اكنون كه فلسطينيها بيش از هر زمان ديگر به كمك اين اتحاديه نياز دارند هيچ تحركي ولو به صورت سطحي در آن ديده نميشود.
آنچه در اين ميان تأسفبار و سؤالبرانگيز است ابتلاي سازمان همكاري اسلامي به سرنوشت اتحاديه عرب در قبال مسئله فلسطين و قدس شريف است حال آنكه قرار بود اين سازمان با توجه به ناكارآمدي اتحاديه عرب توان و تلاش كشورهاي اسلامي را در سطح جهان اسلام عليه رژيم صهيونيستي سازماندهي كند و سدي بازدارنده در برابر تجاوزات، تعرضات و هتك حرمتهاي اين رژيم به مقدسات اسلامي در بيتالمقدس ايجاد كند و از تكرار فاجعه آتش زدن مسجدالاقصي به وسيله صهيونيستها جلوگيري كند.
از زماني كه عربستان در پي تضعيف مصر يا اخراج سوريه از اتحاديه عرب ابتكار عمل را در اين اتحاديه بهدست گرفته يا با زد و بند با تركيه و سوءاستفاده از مقر دائمي سازمان همكاري اسلامي در جده سلطه خود را بر اين سازمان گسترانيده، اولويتهاي اين دو نهاد از فلسطين و قدس شريف به سمت علايق مورد نظرعربستان تغيير يافته است كه در عين حال خواسته مورد انتظار رژيم صهيونيستي و امريكا نيز محسوب ميشوند. البته در جريان جنگ 33 روزه سال 2006 ميلادي نيز احتمال داده ميشد كه عربستان در كنار رژيم صهيونيستي قرار دارد ولي امروزه اين مسئله از حدس به واقعيت تبديل شده است. اقدام عربستان در تغيير اولويتهاي اتحاديه عرب و سازمان همكاري اسلامي از مسئله فلسطين و استفاده ابزاري از اين نهادها براي توجيه و پوشش سياستهاي مداخلهگرانه و تجاوزگرانه خود در ديگر كشورهاي اسلامي و عربي شامل يمن، سوريه و عراق در همان حالي كه بزرگترين ضربه را به اين نهادها و مسئله فلسطين وارد كرده، بزرگترين خدمت را به رژيم صهيونيستي كرده است.
در حالي كه پيش از اين و در چارچوب طرح موسوم به امير عبدالله وليعهد و پادشاه درگذشته عربستان عاديسازي روابط كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي به اجراي قطعنامههاي 242 و 338 شوراي امنيت سازمان ملل مبني بر عقبنشيني بدون قيد و شرط از اراضي اشغالي سال 1967 از جمله كرانه باختري و نوار غزه در فلسطين و تشكيل دولت فلسطيني در اين مناطق مشروط شده بود اما اكنون عربستان حتي طرح پيشنهادي خود را نيز زير پاگذاشته است و در حالي به سمت عاديسازي رابطه به اين رژيم گام برداشته كه رژيم صهيونيستي همچنان براي بلعيدن كامل اين اراضي چه در جولان سوريه و چه در كرانه باختري فلسطين از طريق ساخت شهركهاي يهودينشين تلاش ميكند.
در حالي كه به جناح سازشكار وعده داده شده بود كه آنها بر اساس قطعنامههاي 242 و 338 شوراي امنيت سازمان ملل صاحب تشكيل دولت در 22 درصد خاك فلسطين شامل نوار غزه و كرانه باختري خواهند شد اما بعد از دو دهه مذاكره بيحاصل تعداد شهركهاي صهيونيستنشين در كرانه باختري به بيش از نيم ميليون نفر افزايش يافته كه بيش از 63 درصد اين مناطق را بر اساس راهبرد اشغال خزنده به زير كنترل و اشغال خود در آوردهاند.
از ديگر سو رژيم صهيونيستي نه تنها از بازگشت آوارگان فلسطيني جلوگيري ميكند بلكه طرح تشكيل دولت خالص يهودي را در سر ميپروراند كه در آن اخراج فلسطينيهاي ساكن اراضي اشغالي سال 1948 موسوم به اسرائيل در وهله اول و اخراج تدريجي فلسطينيهاي ساكن كرانه باختري در وهله دوم هدفگذاري شده است و اكنون اين رژيم در پي زمان مناسب براي اجراي اين اهداف ميگردد و هر از گاهي از شرايط پيش آمده براي تست اين اهداف استفاده ميكند. اين رژيم در حالي از حق بازگشت آوارگان فلسطيني جلوگيري، يا براي ايجاد موج جديد آوارگي تلاش ميكند كه دستكم در 14 قطعنامه سازمان ملل به شمارههاي 194، 394، 1604، 2154، 2452، 2649، 2672، 2787، 2792، 2955، 3070، 3089، 3236، 3246 بر حق بازگشت و تعيين سرنوشت ملت فلسطين و در بسياري ديگر از قطعنامههاي اين سازمان از جمله قطعنامهاي 242 و 338 شوراي امنيت بر عقبنشيني بدون قيد و شرط از كرانه باختري و نوار غزه به عنوان مقدمهاي براي تشكيل دولت فلسطيني در اين مناطق تأكيد و تصريح شده است.
در چنين شرايطي حركت عربستان به سمت رژيم صهيونيستي جسارت و اطمينان خاطر اين رژيم را به عملي كردن نيات شوم خود افزايش ميدهد. در چنين وضعيتي حداقل كار دولتهاي اسلامي و عربي جداكردن راه خود از عربستان و مسدود كردن هر راهي است كه ميتواند به عاديسازي رابطه با رژيم صهيونيستي منجر شود. البته نبايد از اين واقعيت غافل شد كه مسئله فلسطين و بهخصوص قدس شريف پيش از اينكه يك مسئله ملي فلسطينيها باشد يك مسئله و دغدغه اسلامي است و برهمين اساس دولتهاي اسلامي و از آن مهمتر آحاد مسلمانان در برابر آن مسئوليت تعريف شده بر عهده دارند.
http://javanonline.ir/fa/news/793648
ش.د9501236