تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۳  ، 
شناسه خبر : ۲۹۴۰۵۰
پایگاه بصیرت / دکتر حامد حاجي‌ حيدري
(روزنامه رسالت - 1394/12/11 - شماره 8613 - صفحه 1)

- قضيه:

در کمبود ابزارهاي پر هزينه سنجش اجتماعي، انتخابات، براي تحليلگران اجتماعي حکم گنجي را دارد که تحليل پيام‌هاي آن، با زحمت اندکي، اطلاعات بسيار مي‌افزايد. از اين قرار، يکي از دغدغه‌هاي هر تحليل‌گر اجتماعي تا ماه‌ها پس از هر انتخابات و به‌ويژه انتخابات پارلماني که اطلاعات وسيعي را به طور جزئي ارائه مي‌دهد، بايد اين باشد که اين پديده را به خوبي مورد تفسير و بازبيني مجدد و مکرر قرار دهد. رودخانه‌اي انباشته از ريزه ريزه‌هاي طلاست که بايد مدام و مدام بررسي شود و از آن، نکته‌هاي زرين استخراج گردد.

و اين انتخابات ...

انتخاباتي عجيب و پر معنا بود ...

- بسط قضيه؛ عجب انتخابات عجيبيه!

همانند انتخابات‌ دهه 1970 ميلادي به بعد در اغلب ممالک توسعه‌يافته يا رو به توسعه دنيا که طي آن‌ها، چهره‌ها و احزاب عجيب و قريب، بدون سياست‌ها و سياستمداران راه گشا، به وفور به قدرت مي‌رسند، اين انتخابات هم انتخابات عجيبي است. خيلي عجيب، و به گمان من نشان‌دهنده آشفتگي گسترده در سطح نخبگان سياسي و اجتماعي و مدني و فرهنگي اين کشور است؛ نخبگاني به لحاظ فلسفي پست‌مدرن، به لحاظ روان‌شناختي قدري عصبي و پرخاشگر، به لحاظ عقيدتي قدري نامستحکم، و به لحاظ اخلاقي قدري نحيف. اداره کشوري که نخبگان سياسي و احزاب آن تا اين اندازه به مثابه لايه‌اي متمايز، اين‌چنين از هم گسيخته‌اند دشوار است. در اين رابطه، يک بلاگر، مطلب کوتاهي نوشته که علاوه بر اينكه مطايبه آميز، و براي تحليلگران اجتماعي آموزنده است، ارزش تاريخي هم داردو برخي رويدادهاي عجيب و نامعقول اين دوره را آشکار مي‌سازد. او مي‌نويسد:

من که عمرم قد نمي‌ده (متولد پنجاه و هفت)، اما فکر نکنم تا حالا هيچ انتخاباتي انقدر سخت بوده باشه!

آخه الان:

فلاني که سر ليست اصلاح‌طلب‌هاست، ميگه اولويت ما رفع حصره، بعد فلاني که سال هشتاد و هشت مي‌گفت موسوي و کروبي بايد اعدام بشن هم توي اين ليسته!

اصلاح‌طلب‌ها، الان با دو تا وزير اطلاعات سابق که بهشون سر قضيه منتظري و قتل‌هاي زنجيره‌اي فحش مي‌دادن، دوست شدن و اونا رو گذاشتن توي ليست خبرگانشون.

فلاني که توي دولتش با تصويب قراردادهاي کار سه ماهه باباي کارگرا رو درآورد، توي ليست مورد حمايت خانه کارگره!

فلاني که توي مجلس هشتم با سهميه احمدي‌نژاد توي ليست اصولگراها بود، الان توي ليست اصلاح‌طلب‌هاست.

شعار اصلاح‌طلب‌ها رفع مشکلات معيشتيه اما مرتبط‌ترين آدم توي ليستشون با اقتصاد، دختر صفدر حسينيه که اون هم ربطش اينه که باباش وزير اقتصاد دولت احمدي‌نژاد بوده يه زماني.

فلاني که قائم مقام جامعه روحانيت گفته گوشت و پوست و خونش از جريان اصولگراييه، توي ليست اصلاح‌طلب‌هاست!

بي بي سي که تا حالا مي‌گفت: توي انتخابات ايران تقلب ميشه و همه چيز از قبل معلومه، تو اين انتخابات ميگه شرکت کنيد و حتي ميگه به کي راي بديد و به کي راي نديد.

رئيس فراکسيون مثلاً اصولگراي رهروان ولايت توي ليست اصلاح‌طلب‌هاست!

از اون ور آدمايي مثل ابوترابي که موافق برجام بودن توي ليست اصولگراها هستن.

ديديد؟ خداوکيلي انتخابات عجيبيه ...

- کنکاش در قضيه:

تز 1.

- لازم است نوعي هماهنگي و توازن ميان آگاهي‌هاي سياسي مردم و رشد و بالندگي سياستمداران، برنامه ريزان و نهادهاي سياسي برقرار باشد. مشارکت سياسي هرگز يک سويه نيست و بسان داد و ستدي فعال و جدي ميان حکومت و مردم محسوب مي‌گردد که در واقع، اين امر، هدف اساسي مشارکت سياسي نيز مي‌باشد.

با نگاهي دقيق به عوامل پيروزي انقلاب اسلامي که با انقلاب جهاني ارتباطات مصادف شد، بايد تأکيد کرد که همان گونه که افزايش ميزان آگاهي‌هاي مردم در تمامي سطوح بويژه در زمينه‌هاي سياسي يکي از دلايل وقوع انقلاب بود، پس از پيروزي انقلاب اسلامي همين عامل سبب گرديد تا مردم خواهان شرکت بيشتر در امور اجتماعي-سياسي و تأثير گذاشتن بر تصميم‌گيري‌هاي حکومتي باشند.

- به بيان ديگر، نخبگان و مردم در موضوع مشارکت سياسي به يکديگر وابسته‌اند به نحوي که پويايي هر يک مي‌تواند سرعت رشد ديگري را افزايش داده و عقب ماندگي آنان رکود ديگري را به همراه داشته باشد. واقع آن است که ساختار نخبگي ما بويژه در احزاب و گروه‌هاي سياسي و حتي در سطح فعالان فرهنگي، به شکل پر مخاطره‌اي، نسبت به روندهاي مشارکت سياسي در کف جامعه عقب است و نمي‌تواند گزينه‌هاي مناسبي به مردم ارائه دهد.

هر اندازه توازن بين خواست مشارکت مردم با ظرفيت‌هاي نخبگان، بهتر برقرار شود تعامل ميان مردم و حکومت در شکل مسئولين حکومتي، سياست‌هاي اتخاذ شده و نظام به مثابه يک کل، بهتر و مفيدتر برقرار خواهد شد.

تز 2.

بايد پذيرفت که به جهت ماهيت پيشرفت‌هاي مدرن، نوع مشارکت سياسي مردم در اقشار متوسط شهري، بويژه در دو شهر شديداً مهاجرپذير يعني تهران و کرج، طي سال‌هاي اخير متفاوت شده است. اين مردم عمدتاً مهاجر، و نسبتاً گسيخته از سنت‌ها و خويشاوند و بوم، نسبت به گذشته، به مطالبات اقتصادي، اجتماعي، سياسي خرد و فردي خويش اهميت بيشتري ببخشند.

بنابراين، هر چه اين روند پيش مي‌رود، تنها شعارهاي ريز و جزئي، نيرو و انگيزه اصلي مردم براي مشارکت سياسي و به طور خاص، شرکت در انتخابات خواهد شد. امروزه، براي اين قشر متوسط شهري عموماً مهاجر، شرکت در انتخابات بيشتر در جايگاه خاص خود تعريف و تفسير مي‌شود، جايگاهي که در آن رأي دادن، تبادل متقابلي ميان مردم و داوطلبان نمايندگي بر سر امور جزئي و شديداً انضمامي است. بنا بر اين، لازم است، معقول بودن بده بستاني در رابطه مردم و گروه‌هاي سياسي بر اساس وظايف و مسئوليت‌هاي طرفين، همواره مد نظر باشد، و الا، واکنش‌هاي غير قابل ادراک ميان طرف‌ها بروز مي‌کند. همواره، نخبگاني هستند که تصوري از مبادله انضمامي و يک به يک با رأي دهندگان ندارند، ولي، بايد به اين نحو مبادله عادت کنند.

لا اقل شرايط اين طور ايجاب مي‌کند.

گسترده شدن ارتباطات، اطلاعات جزئي‌تر و گذراتري را در اختيار شهرنشينان قرار داده است، طوري که همه چيز، به سرعت به واحدهاي کمي مانند شمار بازديد و شمار لايک، تبديل مي‌شود. بنابر اين گفتارها، سياستمداران، بايد حساس‌تر و دقيق‌تر گام بردارند. بنا بر اين، تحليل موضوع مشارکت سياسي مردم، در اقشار متوسط شهري، حول دو محور آگاهي انضمامي و خرد و ريز شهروندان و ميزان پاسخگويي نخبگان و گروه‌هاي سياسي قابل تبيين و تفسير مي‌باشد.

تز 3.

مردم ايران، اعم از شهري و غير شهري، طي سي و پنج سال گذشته، نحوي از «فرهنگ» و دقيقاً «فرا+هنگ» مشارکت سياسي را شکل داده‌اند، که خصال ويژه تاريخمند خود را دارد، و به سادگي و با تعميم‌هاي ساده قابل درک نيست؛ براي فهم عميق آن، بايد کاوش‌هاي بسيار انجام داد. در مسير اين کاوش، نکته مهم و گام اول، آن است که بپذيريم که قضيه به قدر زيادي با آنچه در استدلال‌هاي ظاهراً منطقي سياستمداران بيان مي‌شود متفاوت است؛ گستردگي و عظمت امر سياسي، به قدري است که هر تحليلگر از ديد خود، مبنايي مي‌سازد که آن مبنا از يک ديد وسيع‌تر، تنها بخشي از مسئله را پوشش مي‌دهد.

براي فايق آمدن به معضل پيچيدگي امر سياسي، بايد به دو امر متشبث شد؛ يکي، تجديد ساختار ميان‌رشته‌اي علوم انساني، به نحوي که ماهيت راهبردي و عملياتي و مؤثرتري بيابند، و ديگري، تجديد ساختار امر سياسي، حول تشکل نظام «هيئت‌هاي سياسي»؛ عامداً از مفهوم «هيئت‌هاي سياسي» به جاي «احزاب سياسي» بهره بردم، چرا که به نظر مي‌رسد که ما براي فيصله بخشيدن به خلأ حضور حزب در سپهر سياسي خود، عميقاً و اکيداً به يک الگوي بومي احتياج داريم که به خوبي در هيئت‌هاي ديني خود را نشان مي‌دهد.

به هر تقدير، ما به يک الگوي بومي براي تجميع نظرات مردم براي سامان و نسق بخشيدن به ايده‌ها و راه حل‌هاي سياسي نياز داريم. بدين ترتيب، سطح پيچيدگي امر سياسي، به نحو قابل قبولي افزايش خواهد يافت، طوري که کفاف مطالبات ريز و انضمامي اقشار متوسط و مهاجر شهري را بدهد. هيئت‌هاي سياسي در حالي که نقش سازمان دهنده، برنامه‌ريزي کننده، آگاهي‌بخش، نشاط آفرين و برانگيزاننده را به عهده دارند به تأثيرگذاري مؤثرتر بر تصميم‌گيري‌ها و نظارت بر عملکردها نيز کمک مي‌کنند.

بدون هيئت‌هاي سياسي، مشارکت‌ها و آگاهي‌هاي سياسي شهرنشينان، تنها از رهگذر تجربه‌هاي طولاني و پر هزينه رشد خواهد يافت، چيزي شبيه به روش آزمون و خطا در انتخابات مختلف که سبب تجربه اندوزي مي‌شود، و البته هزينه‌هاي کلاني نيز به دنبال دارد، مثل انتخابات هفتم اسفند 94 (توأم با برخي اقتباس‌هاي آزاد و انشائي از محمد رحيم عيوضي).

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=224699

ش.د9405741