تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۹  ، 
شناسه خبر : ۲۹۴۳۷۲
«‌مشروطيت ايران، عوامل انحراف آن و انديشه و شهادت آيت‌الله شيخ فضل‌الله نوري» در آئينه تحليل امام خميني(ره)
اشاره: «مشروطيت» از وقايع شاخص و تأثير‌گذار روزگار ماست. اين واقعه تاريخي كه بيش از 110 سال است آثار و پيامدهاي خود را به رخ مردمان اين ديار مي‌كشد، علل و اسباب چندي است كه در طول اين يك قرن، محل تضارب آرا و افكار تحليلگران تاريخ بوده است. پرواضح است كه تاريخ مشروطيت را طيف فاتح آن نگاشته‌اند و به فراخور حال و قال، آن را بر وفق خواسته‌هاي خويش به رشته تحرير درآورده‌اند. اين رويه آسيب‌هايي چند را موجب گشته است كه ازجمله مهم‌ترين آنها، اجحاف درگزارش نقش عالمان دين و روحانيون و نيز ارائه چهره‌اي مشوه از طلايه‌داران انديشه «مشروعه خواهي» است. طبعاً در بازخواني صحيح اين رويداد، مرور آرا و انديشه‌هاي پيشگامان استقلال و آزادي ايران در قرن اخير به ويژه رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني(قده)، جايگاهي ويژه دارد. آنچه پيش‌روي داريد ديدگاه‌هاي فصل‌بندي شده رهبر فقيد انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي در باب زمينه‌ها و پيامدهاي نهضت مشروطيت است كه نهايتاً تحليل آن بزرگ را در باب حاشيه و متن اين رويداد تاريخي نمايان مي‌سازد. يادش بلند باد.
پایگاه بصیرت / شاهد توحيدي

(روزنامه جوان – 1395/05/07 – شماره 4871 – صفحه 9)

خاستگاه‌هاي قانون اساسي مشروطيت

از منظر رهبر كبير انقلاب، يكي از زمينه‌هاي اوليه شكل‌گيري انحراف مشروطيت، اقتباس قانون اساسي ايران از قانون اساسي كشور بلژيك به شمار مي‌رود. امام خميني در آغازين ماه‌هاي پيروزي انقلاب و به گاه تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي، به مناسبت ِ روز اين آسيب را يادآوري مي‌كنند و در تبيين آن مي‌گويند:‌«وقتي مي‌خواستند در اوايل مشروطه قانون بنويسند و قانون اساسي را تدوين كنند، مجموعه حقوقي بلژيكي‌ها را از سفارت بلژيك قرض كردند و چند نفري (كه من اينجا نمي‌خواهم اسم ببرم) قانون اساسي را از روي آن نوشتند؛ و نقايص آن را از مجموعه‌هاي حقوقي فرانسه و انگليس به اصطلاح ترميم نمودند و براي گول زدن ملت بعضي از احكام اسلام را ضميمه كردند. اساس قوانين را از آنها اقتباس كردند و به خورد ملت ما دادند. آن وقت هم كه قانون اساسي را نوشتند، از بلژيك و بعضي جاهاي ديگر گرفتند و نوشتند.» 58/4/23

علل انحراف در نهضت مشروطيت

براساس بيانات رهبر كبير انقلاب در مقوله مشروطيت، اسلام‌زدايي از قانون و رويه‌هاي اجرايي و قضايي آن، از علل دورشدن اين نهضت از اصالت‌هاي اوليه آن به شمار مي‌رود. اين رويكردها كه در آغازين فصل‌هاي حيات جمهوري اسلامي خود را در موضعگيري‌هاي عناصر وجريانات سكولار نشان مي‌داد، امام را اينگونه به عكس‌العمل وا داشت:‌«گاهي وسوسه مي‌كنند كه احكام اسلام ناقص است. مثلاً آيين دادرسي و قوانين قضايي آن چنان كه بايد باشد نيست. به دنبال اين وسوسه و تبليغ عمال انگليس به دستور ارباب خود اساس مشروطه را به بازي مي‌گيرند و مردم را نيز (طبق شواهد و اسنادي كه در دست است) فريب مي‌دهند و از ماهيت جنايت سياسي خود غافل مي‌سازند... توطئه‌اي كه دولت استعماري انگليس در آغاز مشروطه كرد به دو منظور بود: يكي كه در همان موقع فاش شد، اين بود كه نفوذ روسيه تزاري را در ايران از بين ببرد و ديگري همين كه با آوردن قوانين غربي احكام اسلام را از ميدان عمل و اجرا خارج كند. در صدر مشروطيت كه احزاب مختلف پيدا شد، دنبال آن پيروزي كه ملت پيدا كرده بود، اين احزاب مختلف به جان هم افتادند و اين كشور را تباه كردند. شما گمان نكنيد احزابي كه در ممالك ديگري هست، در صدر مشروطيت در انگلستان بود آن احزاب و با همان كاري كه آنها مي‌كردند و حزب بازي مي‌كردند ماها را به اختلاف مي‌كشيدند و خود آنها با هم دشمني نداشتند.» 59/11/15

اختلاف علما و روحانيون در دوران مشروطيت

بي‌ترديد نهضت مشروطيت با رهبري و سردمداري علماي ايران وعراق كليد خورد. ادامه وحدت سلسله‌جنبانان اين حركت تاريخي، شرط اساسي تداوم آن بود كه شوربختانه روي نداد. امام راحل در مقام تحذير از اختلاف روحانيون و نخبگان، پيشينه اين رخداد در مشروطيت را بدين شرح مورد اشاره و تحليل قرار مي‌دهند:‌«شما وقتي تاريخ مشروطيت را بخوانيد مي‌بينيد كه در مشروطه بعد از اينكه ابتدا پيش رفت، دست‌هايي آمد و تمام مردم ايران را به دو طبقه تقسيم‌بندي كرد، نه ايران تنها، از روحانيون بزرگ نجف يك دسته طرفدار مشروطيت، يك دسته دشمن مشروطه، علماي خود ايران يك دسته طرفدار مشروطه، يك دسته مخالف مشروطه، اهل منبر يك دسته بر ضد مشروطه صحبت مي‌كردند، يك دسته بر ضد استبداد. در هر خانه‌اي دو تا برادر اگر بودند، مثلاً در بسياري از جاها اين مشروطه‌اي بود، آن مستبد و اين يك نقشه‌اي بود كه نقشه هم تأثير كرد و نگذاشت كه مشروطه آن طوري كه علماي بزرگ طرحش را ريخته – باشند – بودند، عملي شود. به آنجا رساندند كه آنهايي كه مشروطه‌خواه بودند به دست يك عده كوبيده شدند، تا آنجا كه مثل مرحوم حاج شيخ فضل‌الله نوري در ايران براي خاطر اينكه مي‌گفت بايد مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطه‌اي كه از غرب و شرق به ما برسد قبول نداريم، در همين تهران به دار زدند و مردم هم پاي او رقصيدند يا كف زدند. در مشروطه در عين حالي كه ابتدايش اين مسائل نبود.» 62/11/22

قطب‌بندي‌هاي روحانيون در دوران مشروطيت، بس محل اشاره و عبرت رهبر كبير انقلاب بود. از اينروي و در موضعي ديگر، اينگونه آن را متذكر شده‌اند:‌«در مشروطه اينطور نبود، در مشروطه هر دو طرف قوي بودند. نجف بعضي علماي درجه اول مخالف بودند، بعضي علماي درجه اول موافق بودند. در ايران هم بين علما همين‌جور اختلاف را ايجاد كردند و اينطور نبود كه خود به خود ايجاد شد، ايجاد كردند در بين آنها... كه در يك شهر يك دسته اهل منبر مشروطه بودند، يك دسته اهل منبر مستبد بودند و در خانه‌ها همين مسائل بود و در بازار همين مسائل بود... ما بايد از اين تاريخ عبرت بگيريم كه مبادا يك وقتي در بين شما آقايان روحانيون، بيفتند اشخاصي يا در بين مردم وسوسه كنند و خداي نخواسته آن امري كه در مشروطه اتفاق افتاد در ايران اتفاق بيفتد... ممكن است كه اگر اشخاص هوشمند تنبه و بيدار نشوند، اين انتخابات موجب اين شود كه دو‌دستگي‌هاي زيادي ايجاد بشود و اين همان مسئله مشروطه است... البته تبليغ هيچ مانعي ندارد، لكن مثل مشروطه نشود، آنطور نشود كه هركدام ديگري را بكوبند و آني كه دشمن ما مي‌خواهد، خطوط مختلفه را در انتخابات عملي كند... عبرت بگيريد از آنجا، اگر مثل او بشود، آنهايي كه مخالف با اسلام و جمهوري اسلامي هستند و بازيگر هستند، آنها مي‌آيند قبضه مي‌كنند... اين توطئه را كه مي‌خواهند با اسم خطوط مختلفه، يك دسته را طرفدار يك جبهه بكنند و يك دسته را طرفدار يك جبهه بكنند و در صورتي كه خود آنها با هم اختلاف ندارند، مريدها به اختلاف بيفتند و كم‌كم در همه جا همان حرف‌هايي كه در مشروطه بود... يك وقت اينطور نشود كه مردم را به جان هم بيندازند، اين براي طرفداري از فلان شخصيت و آن براي طرفداري از فلان شخصيت، در صورتي كه همه‌اش توهم بيشتر نيست.» 67/7/13

هماره نتيجه اختلاف ِ رهبران، چيزي جز شكست و غبن نيست. آنان كه در دوران مشروطيت درصدد اختلاف ميان عالمان و روحانيان برآمدند، اين اقدام را در راستاي شكست اين واقعه تاريخي انجام دادند، چنانكه رهبر كبير انقلاب اين امر را مورد اشاره قرار داده‌اند: «روحانيون را يكسره از دخالت بركنار كردند و با توطئه‌هاي موذيانه و تبليغات مسموم ملهم از غرب كه توسط روشنفكران، غرب و شرق‌زدگان خائن با نفهم صورت مي‌گرفت، مجلس را در نظر روحانيون و متدينين به گونه‌‌اي ساخته بودند كه دخالت در انتخاب از معاصي بزرگ و اعانت به ظلم و كفر بود و روحانيت به كلي از صحنه خارج شد و به انزوا كشيده شد و دست قلدران و شرق و غرب‌زدگان باز شد و كشور را به آنجا كشاندند كه ديديد و ديديم، مع‌الاسف امروز هم آن افكار پوسيده و در نادري از معممين بي‌خبر از دنيا، ديده مي‌شود.

در حالي كه اگر در هر شهري و استاني چند نفر مؤثر، افكاري مثل مرحوم مدرس شهيد را داشتند، مشروطه به طور مشروع و صحيح پيش مي‌رفت و قانون اساسي با متمم آن كه مرحوم حاج شيخ فضل‌الله در راه آن شهيد شد، دستخوش افكار غربي و دستخوش تصرفاتي كه در آن شد نمي‌گرديد و اسلام عزيز و مسلمانان مظلوم ايران آن رنج‌هاي طاقت‌فرسا را نمي‌كشيدند. به دنبال خروج روحانيون يا به عبارت ديگر اخراج آنان از صحنه، عموم متدينين از هر قشري از اقشار، چه فرهنگي، چه كارگري، چه اداري و بازاري و چه غير اينها نيز از دخالت كناره گرفتند، يا بركنارشان كردند و آن شد كه شد.» 62/11/22

عدم اجراي متمم قانون اساسي

پيش‌بيني حضور چند مجتهد تراز اول براي نظارت بر اسلاميت قوانين مصوب در مجلس شوراي ملي، از يادگارهاي ارزنده شهيد آيت‌الله شيخ فضل‌الله نوري به شمار مي‌رود. از منظر امام خميني يكي از محمل‌هاي آسيب به مشروطيت، بي‌توجهي به اين اصل اساسي بود كه در نهايت انحراف آن را موجب شد:‌«اصلاً در تمام دوره مشروطيت يك مجلس قانوني ما نداشتيم، يك مجلسي كه همان قانون اساسي اين مجلس را قبول بكند، حالا دوره اول مشروطيت همان دوره اولش چي بود آن را من نمي‌دانم، اما آنقدري كه ما در نظرمان هست، نبوده است يك مجلس قانوني، خوب، يكي از چيزهايي كه در متمم قانون اساسي است اين است كه بايد پنج نفر از مجتهدين به تعيين مراجع تقليد، پنج نفر مجتهد در مجلس نظارت كند، اگر نباشد قانوني نيست مجلس و در طول تاريخ مشروطيت شايد همان اول يك همچو چيزي شده است (حالا تمام يا نيمه وقت نمي‌دانم).» 57/8/30

شهادت آيت‌الله شيخ فضل‌الله نوري

تأييد انديشه و عمل شهيد آيت‌الله شيخ فضل‌الله نوري، از شاخص‌ترين رويكردهاي رهبر فقيد انقلاب در باب تاريخ مشروطيت ايران است. امام خميني برهمين اساس بارها به نكوهش عناصر و جرياناتي پرداخت كه زمينه‌ساز اعدام شيخ شهيد شدند:‌«در مشروطه ديديد كه يك ملا يا چند ملا در نجف و چند معمم و ملا در تهران اساس استبداد و حكومت خودكامه‌اي كه در آن وقت بود آن را به هم زدند و مشروطه را مستقر كردند و در اين مسائل آنهايي كه مخالف هم بودند از پا ننشستند. آنها هم فعاليت خودشان را مي‌كردند كه حالا بخواهيم همه را بگوييم طولاني است. لكن راجع به همين مشروطه و اينكه مرحوم شيخ فضل‌الله نوري - رحمه‌الله – ايستاد كه «مشروطه بايد مشروعه باشد، بايد قوانين موافق اسلام باشد» در همان وقت كه ايشان اين امر را فرمود و متمم قانون اساسي هم از كوشش ايشان بود، مخالفان، خارجي‌ها كه يك همچو قدرتي را در روحانيت مي‌ديدند كاري كردند در ايران كه شيخ فضل‌الله مجاهد مجتهد داراي مقامات عاليه را، يك دادگاه درست كردند و يك نفر منحرف روحاني‌‌نما، او را محاكمه كرد و در ميدان توپخانه شيخ فضل‌الله را در حضور جمعيت به دار كشيدند.» 59/8/27

و در موضعي ديگر درباب علل رويداد شهادت مظلومانه شيخ آورده‌اند:‌«دوران مشروطه را كه همه آقايان شنيده‌اند يك عده‌اي كه نمي‌خواستند كه در اين كشور اسلام قوه داشته باشد و آنها دنبال اين بودند كه اينجا را يا به نحوي طرف خودشان بكشانند، آنها جوسازي كردند به طوري كه مثل مرحوم آقا شيخ فضل‌الله كه آن وقت يك آدم شاخصي در ايران بود و مورد قبول بود همچون جوسازي كردند كه در ميدان علني ايشان را به دار زدند و پاي آن هم كف زدند و اين نقشه‌اي بود براي اينكه اسلام را متعزل نجف مي‌خواستند، حتي قضيه مرحوم آقا شيخ فضل‌الله را در نجف هم يك جور بدي منعكس كردند، كه آنجا هم صدايي از آن در نيامد. اين جوي كه ساختند در ايران و در ساير جاها، اين جو اسباب اين شد كه آقا شيخ فضل‌الله را با دست بعضي از روحانيون خود ايران محكوم كردند و بعد او را آوردند و در وسط ميدان و به دار كشيدند و پاي آن هم ايستادند كف زدند و شكست دادند اسلام را در آن وقت و مردم غفلت داشتند از اين عمل، حتي علما هم غفلت داشتند.» 62/9/26

افكار انحرافي روشنفكران صدر مشروطيت به ويژه سيد‌حسن تقي‌زاده

بي‌ترديد روشنفكران غربگرا از جمله بسترسازان انحراف مشروطيت ايران و نيز دور كردن آن از اصالت‌هاي اوليه بودند.

آنان با طرح ايده‌هايي بيگانه با فرهنگ ديني و بومي اين سرزمين، موجب شدند كه ايده «عدالتخانه» از منشأ و زمينه‌هاي اصلي خويش دور شده و نهايتاً به هدفي كه مد‌نظر يا مأموريت آنان بود سوق يابد. امام خميني در مقام ارزيابي كاركرد اين طيف، اينگونه كارکرد شخص سيدحسن تقي‌زاده را مورد اشاره قرار مي‌دهند:‌«شما اگر شنيده باشيد يكي از آن گويندگاني كه يك وقت هم در سنا بود، شايد يك وقتي رئيس سنا بود، حالا من يادم نيست، اين يك آدم معروفي است در صدر مشروطيت، تا حالا هم، تا وقتي كه مرد هم جزء معاريف بود، اين گفته بود كه ما هيچ چيزمان درست نمي‌شود مگر همه چيزمان انگليسي باشد، تا ما همه چيزمان را به فرم انگلستان درست نكنيم، درست نمي‌شود. حالا اين آدم اين قدر بي‌شعور بوده است كه اين تبليغاتي كه كردند، در مغزش وارد شده است و اعتقادش اين معنا بوده است، يا اينكه از وابستگان انگلستان بوده است، مي‌خواسته است اين حرف‌ها را تبليغاتي كه مي‌كند، اين هم جزء تبليغاتش باشد.» 58/7/14

اشارت امام به تقي‌زاده وكردار وي در دوران مشروطيت در نوبتي ديگر و بدين شكل تكرار شد:‌«امثال تقي‌زاده كه در اين ايران يك وقتي قدرت داشته‌اند، ‌تقي‌زاده گفته بود كه ما بايد سرتا پايمان انگليسي باشد يا فرنگي باشد و اينطور باشيم تا اينكه آدم بشويم، آدم بودن را به كلاه، كفش، لباس، بزك و امثال ذلك مي‌دانستند.» 59/8/29

تبليغ سكولاريسم دردوران پسا‌مشروطه

استعمار خارجي كه از سياست اسلامي ضربه خورده بود، كوشش كرد پيوند و ارتباط دين و سياست را سست كند و دين را از صحنه سياست بيرون راند. طرح جدايي دين از سياست با قلم و بيان دشمنان خارجي و داخلي نهضت مشروطيت رواج يافت. قدرت‌هاي خارجي با تبليغات گسترده و حيله‌هاي گوناگون طرح استعماري و ضد اسلامي جدايي دين از سياست را گسترش دادند و از حضور آگاهانه روحانيون و اقشار مذهبي درصحنه‌هاي سياسي كاسته شد و غربزدگان و عناصر سكولار و لائيك به صحنه آمدند.

امام خميني(ره) در اين زمينه فرمودند:«امروز روزي است كه آنهايي كه از اول تا حالا مخالف با جمهوري اسلامي بودند، مخالف با اسلام بودند، اسلام را مخالف مقاصد خودشان مي‌ديدند آنها به دست و پا افتاده‌اند و دارند تبليغات مي‌كنند، اگر مؤمنين كنار بروند آنهايي كه متعهد به اسلام هستند كنار بروند و اينها بيايند قبضه كنند مثل صدر مشروطه كه رفتند كنار اشخاصي كه متعهد بودند و قبضه كردند مشروطه را آنهايي كه متعهد به اسلام نبودند، اسلام را به آنجا كشاندند كه همه ديديد. اگر درصدر مشروطه علما آمده بودند درميدان، مؤمنين آمده بودند، روشنفكران متعهد آمده بودند و مسلمان‌هاي متعهد آمده بودند و قبضه كرده بودند مجلس را و نگذاشته بودند كه ديگران بيايند مجلس را بگيرند ما به اين روزگار نمي‌رسيديم. ما مملكتمان خراب نمي‌شد. ما عزتمان از بين نمي‌رفت، لكن شياطيني كه در آن وقت بودند بيخ گوش اينها خوانده‌اند كه شما در سياست داخل نشويد سياست است اين، شما را به سياست چه؟ آنها باوركردند كه خيرخواه هستند. امروز هم همان مسائل ممكن است دريك قشرهايي پيش بيايد.»

http://javanonline.ir/fa/news/800526

ش.د9501496