تاریخ انتشار : ۰۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۱  ، 
شناسه خبر : ۲۹۴۸۹۲
لابي‌ها؛ تعيين‌کننده سرنوشت انتخابات 2016 آمريکا
مقدمه: فرانسيس فوکوياما نظريه پرداز نام آشناي سياسي در ايالات متحده ونظريه پرداز نظريه معروف «پايان تاريخ» است. او استدلال کرده که در فضاي پس از جنگ سرد که با فروپاشي شوروي آغاز شد، ليبرال دموکراسي به عنوان بهترين، کاملترين و آخرين آلترناتيو الگوي نظام سياسي است.وي از آن مقطع تاکنون بر اين باور است که ليبرال دموکراسي سرنوشت نهايي همه جوامع انساني است. فوکوياما کليد فهم انتخابات پيش رو در ايالات متحده را در فهم و تحليل برآيند سياست خارجي و داخلي ايالات متحده مي بيند. آن چه که در ادامه مي آيد بررسي تاثيرات عوامل موثر سياست هاي داخلي و خارجي آن کشور بر انتخابات پيش رو را مي کاود:
(روزنامه اطلاعات - 1395/05/30 - شماره 26516 - صفحه 12)

فوکوياما در سپتامبر 2014 کتابي به نام «نظم سياسي و زوال سياسي» با عنوان فرعي «از انقلاب صنعتي تا جهاني سازي دموکراسي» منتشر کرد.

او در کتابش چنين بحث مي کند که سه مولفه سازنده نظم سياسي در يک دموکراسي ليبرال ، «دولت، حاکميت قانون و پاسخگويي مسئولان» است. عليرغم سابقه ي زياد نظام سياسي ايالات متحده از نظر او اين دولت خوب کار نمي کند چرا که نهادهاي دولتي ايالات متحده که قرار بوده است تا در خدمت اهداف عمومي باشند بر اثر نفوذ لابي ها به تسخير منافع خصوصي قدرتمند درآمده اند و ناکارآمد و زوال زده شده اند، پس در يک کلام کليد فهم انتخابات پيش رو از بعد تاثير سياست داخلي بر تصميم گيري سياسي مردم، حاصل قرباني کردن منافع و خير عمومي در پي لابي ها و قدرت بخشي بي مورد به لابي ها است.

علاوه بر کتاب مذکور، فوکوياما در سيزدهم ماه ژوئن امسال مقاله‌اي در مجله ي فارين افرز با عنوان 'زوال سياسي ايالات متحده يا نوسازي؟' در رابطه با زوال نظام سياسي ايالات متحده نگاشته است. درآن جا فوکوياما از عامل زوال سياسي گرفته تا 'وتو کراسي' و مقاومت مدني در برابر بي عدالتي که منجر به شکل گيري نوع خاصي از طبقه ي اجتماعي در ايالات متحده شده را به بحث کشانده است. از نگاه او،'طبقه' و اختلاف طبقاتي اکنون در قلب و کانون انتخابات 2016 آمريکا است.

او بر اين باور است که حزب جمهوريخواه اکنون کنترل خود را بر روي حزب و اعضاي خود از دست داده است. تاريخچه جهت گيري هاي حزب جمهوريخواه حاکي از آن است که اين حزب در راستاي منافع تجار و لابي هاي تجارت- محوري عمل کرده است و اين مساله در تضاد مستقيم با منافع طبقات پايين و کارگر بوده و مي باشد. اکنون نيز اين حزب اتحاد محافظه کارها و نخبگان تجاري است. ازاين زاويه تحليلي اختلافات سياسي و دعواهاي بزرگ درون حزبي در حزب جمهوري خواه هم قابل فهم تر مي شود.

اما حزب دموکرات که خود را قهرمان مردمي مي دانسته نيز از منظرفوکوياما شکست خورده است. او مهم ترين مشکل حزب دموکرات را جذب شدن در انديشه هاي 'سياست هاي هويتي' و قرار دادن آن به عنوان هسته ارزشي حزب مي داند. عليرغم جذب زنان، سياهان، جوانان و هواداران محيط زيست اين حزب کارگران سفيد را به فراموشي سپرده است. در کنار آن چه که در بالا گفته شد به ضعيف شدن اتحاديه ها از دهه هشتاد ميلادي نيز بايد توجه کرد. اکنون لايه هايي که مورد بي مهري دموکرات‌ها قرار گرفته اند بخشي از حاميان ترامپ شده اند.

اثرات سياست خارجي بر انتخابات پيش‌رو

جمهوريخواهان با پايبندي و اجراي سياست هاي افسار گسيخته تجارت آزاد ، آزاد سازي تجاري و برداشتن سياست هاي حمايتي از لايه هاي محروم جامعه، راه را براي بحران اقتصادي سال 2008 هموار کردند. در يک هم سويي با جمهوريخواهان، نخبگان حزب دموکرات نيز از عصر کلينتون و شروع 'راهبرد راه سوم' اين حزب با انديشه هاي پسا-ريگاني مبني بر اجراي تجارت آزاد غير مستقيم باعث قدرتمند شدن لابي ها و آزادي ورود مهاجران شده اند. اين حزب نيز راه را براي قرباني کردن منافع فرودستان کارگر در پاي تجار و لابي ها هموار کرده است: پس همدستان لابي ها هستند . نتيحه آن که اکنون نظام سياسي ايالات متحده دچار بحران حاصل از جهاني شدن و آزادسازي اقتصادي بي پروا شده است. ترامپ با زيرکي سوار بر موج انديشه‌هاي حمايت از لايه هايي از جامعه شده است.

راه حل فوکوياما براي نظام رو به زوال سياسي ايالات متحده الگو گيري از مدل اقتصادي ژاپن يا مدل اقتصادي آلمان است که در دومي دستمزدها برآيند توافق اتحاديه ها و کارفرماهاست. از نگاه او ترامپ بدافزار حل مشکل جامعه آمريکاست. چالش مهاجران براي جامعه ايالات متحده مساله اي پيچيده است. بطور کلي برآمدن ترامپ و سندرز نشانه هاي روشني از اميد به اصلاح نظام سياسي ايالات متحده نيز مي تواند باشد. او در مقاله اش مي نويسد نظام سياسي ايالات متحده در حقيقت از يک زوال سياسي اساسي رنج مي برد و راه حل برون رفت از اين بن بست پيوند زدن خشم مردم عادي به خرد رهبران و سياست‌هاي خوب است و او اميدوارانه بر اين باور است که خوشبختانه هنوز دير نشده است.

ترامپ يا کلينتون؛ کدام يک به منافع ايران نزديک‌تر است؟

سفير اسبق ايران در اوکراين گفت: انتزاعي‌ديدن رويکرد صرف کلينتون يا ترامپ آن هم با فضاي انتخاباتي نمي تواند ما را به جمع بندي صحيحي برساند چرا که سياستگذاري در آمريکا چندلايه و پيچيده است.به گزارش مهر، سفير اسبق ايران در اوکراين و مولداوي در يادداشتي به بررسي ابعاد مختلف روي کار آمدن دو نامزد نهايي رياست جمهوري آمريکا از منظر منافع ملي جمهوري اسلامي ايران پرداخته است.

متن کامل يادداشت به اين شرح است:بسياري از کارشناسان سياسي اکنون که کمتر از چهار ماه ديگر تا برگزاري انتخابات آمريکا باقي مانده، سؤال مي‌کنند پيروزي کلينتون يا پيروزي ترامپ، کدام‌يک، بيشتر تأمين‌کننده منافع ايران است. براي پاسخ به اين سؤال، ابتدا نياز است در ارزيابي پايلوت گونه‌اي از سوابق کارکردهاي رؤساي‌جمهوري دموکرات و جمهوريخواه در قبال ايران، تحليلي واقع‌بينانه ارائه کنيم.هنگامي که دو دوره بوش پسر و اوباما و دوران وزارت خارجه خانم کلينتون را به‌عنوان مقطع قياسي اين پايلوت محاسبه کنيم، با نوعي از رويکردها و نتايج کارکردي متفاوت روبه‌رو خواهيم شد. بوش پسر هرچند در اوايل صدارت خويش با شعار و لحن محور شرارت عليه ايران، درصدد بود با مرعوب‌کردن ايران و مانور سياسي در راستاي تحقق اهداف سياست خارجي آمريکا، موضع منعطف در ايران ايجاد کند، عملا با حمله به عراق در سال 2003، موجب حذف صدام زورگو و روي کارآمدن دولت دموکراتيک متشکل از اکثريت شيعيان عراق و حذف دشمن سنتي ايران شد.

خانم کلينتون در دوره اول اداره اوباما، در گام اول با اعمال سياست‌هاي تحريمي فلج‌کننده، کارآمدترين خدمت را در تحقق‌يافتن آمال و اميال رژيم صهيونيستي در پرونده اتمي و صدور قطعنامه‌هاي معروف عليه ايران متبلور کرد اما در سطح نتايج اين رويکرد، به بارنشستن مقاومت و پايداري ايران در قبال اين رويکرد را درنهايت در قالب نتايج برجام به همراه داشت.بنابراين محصول سياست بوش پسر در نهايت خدمت به ايران و محصول سياست خانم کلينتون نيز هرچند در مرحله اول در خدمت اهداف رژيم صهيونيستي بود، اما درنهايت با آنچه از خلال مذاکرات اصولي و خردمندانه دستگاه ديپلماسي ايران با 1+5 تحقق يافت، محصولي به‌ نام توافق برجام را دربر داشت که انرژي‌هاي متعددي را در سطح جهاني و منطقه‌اي در درجه‌اول براي ايران و سپس براي همگان آزاد کرد.چنانچه قدري عميق‌تر پيمايش کنيم، در پرتو دو رويکرد با جنس متفاوت ولي نتايج و پيامد متمايز با دو نوع تاکتيک و رفتار اوليه متفاوت، شاهد نتيجه‌گيري‌هاي متنوعي خواهيم بود.

شايد برخي اين‌گونه مي‌پندارند با روي کارآمدن کانديداي جمهوريخواه، عملا به‌نفع ايران مي‌توان اهداف سياست خارجي کشور را به نتيجه رساند و برخي ديگر نيز با ارائه ارزيابي موضوعي مبتني‌بر اينکه کلينتون ناگزير بوده از مولود و دستاوردهاي دوره اوباما به دلايل عديده ساختاري حمايت کند و با قوت به اين فرايند ادامه دهد، يکي از دو نامزد را ترجيح مي‌دهند؛ برجامي که ثمرات آن صفحه جديدي از نقش‌گيري هرچه بيشتر ايران را در سايه آزادسازي انرژي‌هاي مثبت، ظرفيت‌ها و موقعيت‌هاي نوين در عرصه‌هاي جهاني و منطقه‌اي براي تقويت و استحکام امنيت داخلي و گسترش حوزه اقتدار و نفوذ خارجي با پذيرش ايران هسته‌اي و وارد شدن در حوزه پذيرفته‌شدگان کشورهاي داراي چرخه سوخت اتمي و رسميت‌يافتن غني‌سازي در باشگاه جهاني هسته‌اي را گشود.

از سوي ديگر، برخي ديگر با وجود آثار مثبت پيروزي کانديداي دموکرات نه از نوع شخصيتي مانند اوباما که عملا متضمن نسخه‌اي پرثمرتر و پرسودتر براي ايران شد، بلکه از نوع خانم کلينتون که سابقه شخصي و رويکرد طرفداري صريح‌تر و عيان‌تر به‌نفع اسرائيل را دارد، موفقيت وي را در خدمت سياست خاورميانه رژيم صهيونيستي در مقايسه با ترامپ ارزيابي کرده و رويکرد خانم کلينتون را براي منافع ايران منفي‌تر و پرمخاطره‌تر توصيف مي‌کنند.برخي ديگر ترامپ را به علت اينکه سياست خارجي او را در خدمت منافع درون‌گرايي آمريکايي‌ها و تحقق منافع سفيدپوستان و ثروتمندان و در تقابل با مهاجرپذيري و بيگانه‌ستيزي قلمداد مي‌کنند، بيشتر در خدمت به منافع ايران مي‌بينند و روي کارآمدن آن را موجب خير و منافع براي سياست خارجي ايران ارزيابي مي‌کنند.

بعضي ديگر از زوايه‌اي موضوعي‌تر و در چارچوب رويکردهاي سياست خارجي دموکرات، معتقدند کلينتون درصدد بوده تا مهم‌ترين چالش باقي‌مانده در تاريخ سياست خارجي ايالات متحده آمريکا يعني موضوع پرمخاطره خاورميانه را که همان مناقشه بين فلسطين و اسرائيل که همچون عارضه‌اي از شش دهه گذشته به‌عنوان منازعه حل نشده، جامعه عرب و يهود را درگير اصطکاک سختي کرده است، در چارچوب تز و رويکرد دو دولت که اوباما به علت ضعف تعاملي خود در برابر نتانياهو و فروپاشي توازن منطقه‌اي نتوانست به سرانجام برساند، را به مقصد نهايي رسانده و پرونده پيچيده اين مناقشه پرچالش را سرانجام درهم‌ پيچيده و حل مشکل آن را به ‌نام خود ثبت کند.

اما خانم کلينتون يا آقاي ترامپ، شخصيت‌هايي قوي و مستقل هستند يا تابعي از ساختار و اداره‌ کنندگان آمريکا هستند؟ در بديهي‌ترين پاسخ به اين پرسش، کلينتون و ترامپ نمي‌توانند خيلي خارج از مدار راهبردهاي دوره و اداره اوباما و ساختارهاي حاکم بر ايالات متحده آمريکا که نمونه آن در تصميم‌سازي‌ها و مديريت مذاکرات برجام متبلور شد، حرکت کنند.

پرواضح است راهبردهاي نهادينه‌شده در دوره اوباما برايند مؤلفه‌هاي متعددي است که متکي به ديدگاه انفرادي شخص اوباما و شخص کري به‌تنهايي نبوده است و نيست (منظور شخص‌محور نبوده و نيست).پروسه سياست‌گذاري در آمريکا چندلايه و مبتني‌ بر مقتضيات متعدد و پيچيده و سرجمع سياست‌هاي اتخاذشده از سوي شوراي امنيت ملي آمريکا و برايند آراي کنگره بوده که فرايند آن سياست راهبردي آمريکا را تنظيم مي‌کند. انتزاعي‌ديدن رويکرد صرف کلينتون يا ترامپ آن هم با فضاي انتخاباتي و ملتهب به جذب آرا، نمي‌تواند ما را به جمع‌بندي جامعي از همه مؤلفه‌هاي منافع و مضار هرکدام از آنها نائل کند.

بنابراين پيش‌بيني و پيش‌داوري نسبت به اينکه کلينتون يا ترامپ در تعامل با سرشکن منافع ايران در آينده کدام بد و کدام بهتر است، کاري سخت و چندمجهولي است و هرگونه داوري بايد منطقي و با واقع‌گرايي توأم با اولويت‌ها و رخدادهاي متصور در فراروي تحولات جهاني و منطقه‌اي و به‌ويژه مرتبط به ايران باشد.

به نظر مي‌رسد خيلي از تحليل‌ها به ‌لحاظ محتوا در ظرف‌ومظروف خودش انجام نشده و عمده تحليل‌هاي مطروحه براساس مفروضات ذهني با مصداق ناظر بر گذشته است که لزوما در رخدادها و مقتضيات آينده بسياري از اين رخدادها با اين جنس‌ونوع شايد شرايط حدوث نداشته و ندارند. بنابراين چگونه ما بدون اينکه وقوع رخدادها را بايد به‌درستي تصور ‌کنيم، گمانه‌زني غيراستقرايي را قطعي مي‌شماريم.

به عبارت ساده‌تر، بايد دغدغه آنچه از خلال دل‌نگراني اصلي مردم آمريکا به‌عنوان فلش‌هاي اصلي منافع آنها بايد مورد امعان قرار گرفته را بتوانيم به‌درستي برآورد کنيم که سرشکن آن در سرجمع آراي قاطبه مردم آمريکا متجلي مي‌شود. آيا اين‌بار منافع سفيدپوستان به همراه خاستگاه ثروتمندان آمريکا رجحان خواهد يافت، يا ملغمه‌اي از خاستگاه ارزش‌هاي آمريکايي با ترکيبي از منافع سفيدپوستان و رنگين‌پوستان برتري خواهد يافت؟

سبقت‌گرفتن بر گمانه‌زني‌ها آن هم به دور از مصاديق عيني و واقعي و آماري صحيح و صرفا با مفروضات گذشته به‌ويژه دشواري که در آخرين صحنه انتخابات آمريکا موجب تغييرات شديد در منحني آراي عمومي به‌ سمت کانديدها، شبيه به زننده گل دقيقه 90 شده، چراکه ساختار افکار عمومي آمريکا عمدتا تحليل محتوامحور نبوده و نيست، بلکه براساس مؤلفه‌هاي ظاهري و شکلي افکار عمومي و رويدادهاي شگفتي‌آفرين استوار است.بنابراين برآورد دقيق و واقعي از مؤلفه‌هاي پيدا و پنهان و واقعيت‌هاي حاکم بر نتايج انتخابات آمريکا کاري سخت بوده و امکان پيش‌بيني و شناخت صحيح را براي همگان، دشوار خواهد کرد.

رئيس‌جمهوري ‌آمريکا چگونه انتخاب مي‌شود؟

رقابت‌هاي رياست جمهوري آمريکا در عمل بيش از ??ماه به طول مي‌انجامد و نامزدهاي حاضر در اين فرآيند بايد از مراحل متعددي عبور کرده و بتوانند در سطوح ايالتي و ملي، هم اقبال هواداران حزبي را جلب کرده و هم مورد تأييد عموم شهروندان آمريکايي قرار گيرند.به گزارش تسنيم، انتخابات رياست جمهوري آمريکا، عملا فرآيندي 18 ماهه است، يعني از زماني که افرادي به طور رسمي از قصد خود براي ورود به اين سخن گفته و در کميسيون انتخابات فدرال اين کشور، تقاضاي (اعلاميه) نامزدي خود را ثبت مي‌کنند. اما اين رقابت‌ها، صرفا يک انتخابات مستقيم تک مرحله‌اي نيست.

بلکه، فرآيندها، نهادها، و قواعدي براي آن تعيين شده که در برخي موارد تنها خاص آمريکا است. از جمله آن‌ها مي‌توان به «رقابت‌هاي درون حزبي»، انتخاب «نمايندگان حزبي»، برگزاري «مجمع ملي» احزاب، انتخاب اعضاي کالج الکترال و مواردي اين‌چنين اشاره کرد. در ادامه شمايي از مؤلفه‌هاي اصلي اين رقابت‌ها ارائه مي‌شود.فرآيند انتخابات رياست جمهوري آمريکا، از نظر زمان‌بندي معمولا شامل مراحل زير است:

در فصل بهارِ يکسال پيش از برگزاري انتخابات، نامزدها، قصد خود را براي ورود به اين رقابت‌ها به صورت رسمي اعلام مي‌کنند.در فصل تابستانِ يکسال پيش از برگزاري انتخابات تا بهار سال بعد (فصل بهارِ سال برگزاري انتخابات) کارزارهاي انتخاباتي و مناظرات حزبي در سطح ايالتي برگزار مي‌شود و نامزدها تلاش مي‌کنند با تبليغات، اعلام سياست‌ها و انتقاد از رقباي درون حزبي، اقبال اعضاي حزب‌شان را به خود جلب کنند.

از ژانويه (دي ماه) تا ژوئن (خرداد ماه) سالِ برگزاري انتخابات، انتخابات ايالتي درون حزبي براي انتخاب «نمايندگان حزبي» - که در نهايت در «مجمع ملي» شرکت مي‌کنند - برگزار مي‌شود. از جولاي (تيرماه)‌ تا اوايل سپتامبر (شهريور ماه) سالِ برگزاري انتخابات،‌ احزاب آمريکايي «مجمع ملي» خود را برگزار کرده و طي آن «نمايندگان حزبي» منتخب از ايالت‌هاي مختلف، نامزد نهايي حزب را براي رقابت‌هاي رياست جمهوري انتخاب مي‌کنند.از سپتامبر (شهريور ماه) تا اوکتبر (مهر ماه) سالِ برگزاري انتخابات، کارزارهاي تبليغاتي و مناظرات نامزدهاي رياست جمهوري اين کشور برگزار مي‌شود.در اوايل نوامبر (آبان ماه) سالِ برگزاري انتخابات (سه‌شنبه پس از اولين دوشنبه ماه نوامبر)، انتخابات عمومي رياست جمهوري برگزار شده و شهروندان آمريکايي در هر ايالت به نامزدهاي متقاضي عضويت در کالج الکترال رأي مي‌دهند.

در اوايل دسامبر (آذر ماه) سالِ برگزاري انتخابات، اعضاي کالج الکترال، براي انتخاب رئيس جمهوري و معاون رئيس جمهوري رأي مي‌دهند .اوايل ژانويه (دي ماه) سالِ بعد از برگزاري انتخابات، کنگره آمريکا به رياست معاون وقت رئيس جمهوري اين کشور، آراي کالج الکترال را شمارش مي‌کند.20 ژانويه (يکم بهمن ماه) سالِ بعد از برگزاري انتخابات، مراسم تحليف رئيس جمهوري منتخب ايالات متحده آمريکا برگزار مي‌شود.

بنيان‌هاي قانوني

فرآيندهاي اصلي انتخاب رئيس جمهوري ايالات متحده آمريکا در قانون اساسي اين کشور تشريح شده است و در متمم‌هاي 12، 22 و 23 قانون اساسي اصلاحاتي در آنها اعمال شده است. البته بسياري از مراحل فرآيند انتخاب رئيس جمهوري اين کشور طي سال‌هاي طولاني و بر مبناي سنت‌ها يا قوانين ايالتي شکل گرفته است.

شرايط نامزدها

رئيس جمهوري و معاون رئيس جمهوري براي دوره‌هاي چهارساله انتخاب مي‌شوند. نامزدهاي تصدي اين سمت، علاوه بر اينکه بايد متولد آمريکا و شهروند اين کشور باشند، بايد تا روز تحليف، دستکم 35 سال سن و 14 سال ساکن ايالات متحده باشند. البته تصدي اين سمت تنها براي دو دوره متوالي ممکن است.

ثبت‌نام در کميسيون فدرال انتخابات

نامزدهاي متقاضي شرکت در انتخابات رياست جمهوري اين کشور، 15 روز پس از اينکه بتوانند 5000 دلار کمک انتخاباتي را جذب کرده يا همين مقدار را براي کارزار تبليغاتي خود خرج کردند، بايد بيانيه‌اي را در ارتباط با نامزدي خود نزد کميسيون فدرال انتخابات ايالات متحده ثبت نمايند، تا اين کميسيون به کميته انتخاباتي کارزار نامزد مدنظر اختيار جمع‌آوري کمک‌هاي انتخاباتي و هزينه‌کردن آن را بدهد.احزاب عمده آمريکايي براي انتخاب نامزدهاي حزب‌شان براي تصدي منصب رئيس جمهوري، «مجمع‌هاي ملي» برگزار مي‌کنند که در واقع اجلاس‌هاي بزرگي هستند که «نمايندگان حزبي» ايالت‌ها در آن شرکت مي‌کنند.

اين نمايندگان حزبي در برخي ايالت‌هاي اين کشور از سوي «عامه اعضاي حزب» و در برخي ديگر از سوي «انجمن‌هاي حزبي» انتخاب مي‌شوند. نمايندگان حزبي چيزي مانند اعضاي کالج الکترال هستند، با اين تفاوت که در چارچوب حزبي عمل کرده و هدف آن‌ها انتخاب نامزد نهايي حزب براي ورود به رقابت‌هاي رياست جمهوري اين کشور است. نمايندگان حزبي، در اکثر موارد از پيش وعده داده‌اند که به کدام يک از نامزدهاي حزبي رأي داده و در هنگام تشکيل «مجمع ملي حزبي» نيز معمولا به نامزد مدنظر خود رأي مي‌دهند.

نمايندگان حزبي در هر ايالت، معمولا به يکي از اين دو شکل انتخاب مي‌شوند: يا از طريق رأي عمومي اعضاي حزب (يا مردم) در آن ايالت - که به آنprimary مي‌گويند - يا از طريق انجمن حزبي در ايالت - که به آنCaucuse مي‌گويند. البته هر يک از اين دو شيوه، مي‌توانند به دو طريق انجام شوند: باز و بسته. در شيوه باز، هر شهروندي مي‌تواند شرکت کند، و در شيوه بسته، تنها کساني که عضو رسمي حزب باشند مي‌توانند در انتخابات شرکت کنند. طبق تقسيم‌بندي حزب دموکرات، در مجموع 4765 نماينده حزبي وجود دارد که هر نامزدي که بتواند حمايت 2383 تن از آن‌ها را کسب کند، نامزد نهايي دموکرات‌ها براي رقابت‌هاي رياست جمهوري خواهد شد. در حزب جمهوريخواه نيز مجموع 2472 نماينده حزبي وجود دارد و هرکسي که بتواند حمايت 1237 تن از نمايندگان حزبي را کسب کند، به عنوان نامزد نهايي حزب انتخاب مي‌شود.

در انتخابات رياست جمهوري اين کشور، هر يک از نامزدهاي تصدي پست رئيس جمهوري، يک فرد را به عنوان نامزد معاونت رئيس جمهوري همراه خود دارند.انتخابات رياست جمهوري آمريکا در واقع شامل برگزاري 51 انتخابات مجزا در 50 ايالت به علاوه پايتخت اين کشور است. در اين 51 منطقه، رأي‌دهندگان به نامزدهاي عضويت در «کالج الکترال» رأي مي‌دهند - کساني که از پيش وعده داده‌اند که به کدام يک از نامزدهاي رياست جمهوري رأي خواهند دارد؛ در واقع رأي‌دهندگان هنگام انداختن برگه رأي خود، در اکثر ايالت‌ها، نام نامزدهاي عضويت در کالج الکترال را نمي‌نويسند، بلکه برگه‌هايي را به صندوق رأي مي‌اندازند که در روي آن نوشته «رأي دهنده به فلان نامزد رياست جمهوري».

پس از برگزاري انتخابات محلي در 51 منطقه آمريکا، اعضاي انتخاب شده، کالج الکترال را تشکيل مي‌دهند. در 48 ايالت آمريکا، وقتي که يک نامزد بتواند اکثريت آراي شهروندان اين کشور را کسب کند، تمامي سهميه الکترال آن ايالت را آن خود مي‌کند. تعداد اعضاي کالج الکترال برابر با مجموع شمار اعضاي مجلس نمايندگان و سناي اين کشور (538 نفر) است. در واقع سهميه هر ايالات در کالج الکترال برابر با شمار اعضاي مجلس نمايندگان و سناي آن ايالت در کنگره آمريکا است.همواره، روز سه‌شنبه بعد از اولين دوشنبه ماه نوامبر، تاريخ برگزاري انتخابات سراسري رياست جمهوري يا همان انتخاب اعضاي کالج الکترال آمريکا است. انتخاب اين تاريخ از نظر تاريخي ريشه در سه عامل «وضعيت آب و هوايي»، «تاريخ برداشت محصولات کشاورزي» و «شرکت در مراسم کليسا» داشته است.

پس از تشکيل کالج الکترال، اعضاي آن براي انتخاب رئيس جمهوري و معاونش تشکيل جلسه داده و رأي مي‌دهند،اما هر کدام از اعضاي کالج الکترال از پيش وعده داده‌اند که به چه کساني براي رياست جمهوري و معاونت رأي مي‌دهند و در اغلب موارد، اعضاي مجلس الکترال بر همين اساس رأي داده‌اند. به اين ترتيب هر يک از نامزدهاي رياست جمهوري که بتواند دست‌کم 270 رأي از مجموع 538 رأي کالج الکترال را کسب کند، به رياست جمهوري اين کشور انتخاب مي‌شود.

اگر هيچ يک از نامزدهاي رياست جمهوري نتواند اکثريت آراي کالج الکترال را کسب کند، مجلس نمايندگان آمريکا از بين سه نامزدي که بيشترين رأي را در کالج الکترال کسب کرده‌اند، يکي را به عنوان رئيس جمهوري انتخاب مي‌کند. با اين تفاوت که در مجلس نمايندگان، نمايندگان هر ايالت آمريکا، به صورت يکجا و در قالب يک رأي واحد به يکي از نامزدها رأي مي‌دهند. حال اگر در فرآيند برگزاري انتخابات اعضاي کالج الکترال در مناطق 51گانه آمريکا اختلافي به وجود بيايد - همانند انتخابات سال 2000 و مناقشه بر سر شمارش آراي ال گور و جورج بوش در ناحيه پالم بيچ ايالت فلوريدا - ديوان عالي آمريکا مسئوليت رسيدگي به موضوع مورد مناقشه را داشته و تصميم مقتضي را اتخاذ مي‌کند.

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2016\08\08-19\19-26-37.htm&storytitle=%E1%C7%C8%ED%9D%E5%C7%BA%20%CA%DA%ED%ED%E4%9D%98%E4%E4%CF%E5%20%D3%D1%E4%E6%D4%CA%20%C7%E4%CA%CE%C7%C8%C7%CA%202016%20%C2%E3%D1%ED%98%C7

ش.د9501730