(فصلنامه علوم سياسي – 1391/08/11 – شماره 60 – صفحه 163)
مقدمه:
دولت عربستان اولين دولتي است كه در قرن بيستم بر اساس علقهها، انگيزهها، محركهها و داعيههاي مذهبي پس از فروپاشي عثماني هويت يافته است. اين دولت حاصل ائتلاف دو خانواده آل شيخ (محمد بن عبدالوهاب) و آلسعود است (برزگر، 1374، ص 165). تركيب دولت سعودي از محمد بن سعود و محمد بن عبدالوهاب ويژگي خاص و محصر به فردي را به اين حكومت داده است. طي بيش از 250 سال سابقه هم پيماني، شاهد نوعي همكاري حساس و استراتژيك ميان يك جمعيت سياسي – طايفهاي با يك جمعيت مذهبي – طايقهاي بودهايم. هر دو گروه فعاليتشان را در منطقه نجد از اواخر قرن دوازهم هجري آغاز كردند و طي دو قرن و اندي اين همكاري را با فراز و نشيب ادامه دادند (جعفريان، 1383، ص 1).
عربستان كه در سال 1932 به استقلال دست يافت، داراي رژيم سلطنتي است كه قدرت كامل را در اختيار شاه قرار ميدهد. حكومت عربستان در واقع يك نوع حكومت پادشاهي و قبيلهاي است؛ شخص پادشاه از وفاداري قبايل گوناگوني برخوردار است و روساي قبايل همواره از دستورهاي وي اطاعت ميكنند. حكومت در اين كشور وراثتي است كه به موجب سنت به پسر ارشد ملك عبدالعزيز از خاندان ابن سعد تعلق دارد. در حقيقت فقط فرزندان ذكور ابن سعود ميتوانند به سلطنت برسند. جايگاه و نقش پادشاه اصليترين و تعيينكنندهترين كانون قدرت و دارنده نقش محوري، يگانه مرجع صلاحيت براي رسيدگي به كليه مسائل و امور كشوري و لشكري، فرمانده نيروهاي مسلح و ولي نعمت تمام افراد ملت محسوب ميشود كه دستورهاي وي لازمالاجرا و فرمانش لازم – الاطاعه است.
ملك نمايده اراده خداوند در قلمرو سياسي و حامي و مدافع سرزمين اسلام و وجود او منشا خير و بركت براي آحاد مردم به شمار ميآيد. هر قدرتي از ملك و پادشاه ناشي ميشود. كليه افراد جامعه، اعضاي خاندان حاكم، وزرا و ماموران عالي رتبه گوش به فرمان او هستند. پادشاه مالك نفت تمامي منابع اقتصادي و مالي كشور است و بر تمام موسسات و ادارات حكومتي و غير حكومتي نظارت كامل دارد. بر همين اساس در حكومت عربستان سعودي، سلطنت و حكومت مقولاتي تفكيك ناپذيرند؛ بنابراين تمامي تصميمهاي اصلي با پادشاه و ملك است و قواي مجريه، مقننه و قضاييه در او متمركزند. بر طبق طبقهبندي نظامهاي سياسي، نظام سياسي عربستان نظام سياسي محافظهكار است، يعني در آن پادشاه هم سلطنت و هم حكومت ميكند.
مشروعيت نظام به حقوق الهي پادشاه و ولي امر باز ميگردد كه البته داراي ريشهاي مذهبي است. اين سيستم از نظر مشاركت سياسي بسيار محدود و در رديف نظامهاي اقتدارگر است. در عربستان سعودي شاه هسته مركزي حكومت را تشكيل ميدهد كه علاوه بر قدرت پادشاهي، نخستوزيري و رياست قوه مجريه را هم تعهد ميكند. حكومت و سلطنت عربستان برپايه شريعت يا قوانين اسلام بنا نهاده شده است، به گونهاي كه تا سال 1992 فاقد قانوني اساسي بود و رهبران سعودي تنها برپايه قرآن و سنت حكم ميكردند تا اينكه در سال 1992 ملك فهد قانوني را به نام نظامنامه حكومتي و قوانين مجلس شورا و مناطق ايالتي به تصويب رسانيد. براساس اصل 44 قانون اساسي شاه مرجع تمامي قواي سهگانه است و تمامي عزل و نصبها به دستور او صورت ميگيرد. افزون بر آن، متولي خانه خدا و مسجد مدينه به حساب ميآيد. اين كشور تنها كشوري است كه نام يك خانواده بر آن اطلاق ميگردد.
پس از شخص شاه وليعهد نسبت به ساير افراد خاندان حاكم و درباريان از جلال و قدرت فوقالعادهاي برخوردار است. وليعهد مشاغل مهمي نظير معاون اول نخست وزير، فرماندهي نيروهاي مسلح و وزارت دفاع و... را برعهده دارد. در اين سيستم وليعهد براي زمينهسازي حكومت خويش، ديوان سالاري عريض و طويل اداري ايجاد كرده و خود را از هر حيث براي حكومت آيندهاش آماده ميكند و به شدت مراقب رقباي خود در امر حكومت است. پس از وليعهد گروه انبوه شاهزادگان قرار دارند.
آنها در ساختار حكومت و چگونگي اعمال قدرت و اداره امور سياسي و اقتصادي مملكت نقش موثر و تعيينكننده ايفا ميكند. اهميت سياسي شاهزادگان از اين روست كه خاندان در طول چندين دهه حكومتداري كوشيدهاند اداره مقاومت كليدي را به كساني بسپارند كه در رگهاي آنان خون قبيله آلسعود جريان داشته باشد؛ لذا مسئوليتهاي مهم كشوري و لشكري به آنان سپرده ميشود. در حال حاضر جانشيني از برادر به برادر در ميان پسران ملك عبدالعزيز، بنيانگذار عربستان سعودي، جريان دارد، ولي اين نسل همگي سالمند و بسياري از آنها كه در قيد حياتاند، فاقد صلاحيت يا تجربه لازم براي كشورداري ميباشند (هندرسون، 1388، ص 5) ملك عبدالله، پادشاه كنوني اين كشور، 89 سال دارد و جانشين وي ملك سلمان 76 سال دارد و با توجه به اينكه هر دو بيمارند، در سالهاي آتي با تغييرهاي چشمگيري در رهبري كشور عربستان سعودي روبهرو خواهيم بود. بحران جانشيني در عبرستان سعودي ناشي از رقابت شاهزادگان جهت كسب قدرت است كه منجر به اختلافات خانوادگي ميشود و هرگونه تغييري در سلسله مراتب قدرت نيازمند جلب رضايت، حمايت و اعلام وفاداري شاهزادگان و علماي وهابي و متحدان عربستان از جمله آمريكا است.
هدف پژوهش حاضر اين است كه چرا و چگونه چالش جانشيني بر ثبات سياسي كشور عربستان تاثير ميگذارد. اين پژوهش در چهار بخش سازماندهي شده است: در بخش نخست تاريخچه جانشيني ارائه خواهد شد و در بخش دوم آينده جانشيني مورد مطالعه و واكاوي قرار ميگيرد و در بخش سوم سناريوهايي بررسي ميگردد كه به آينده جانشيني ميپردازد و در بخش چهارم تاثير چالش جانشيني بر ثبات رژيم تجزيه و تحليل ميشود.
1. تاريخچه جانشيني
عربستان در طول تاريخ و تا دهه سوم قرن بيستم هرگز روي امنيت و آسايش نديده و هيچ وقت همه قبايل و اراضي آن زير سلطه يك حكومت در نيامده بود؛ به عبارت ديگر سرزمين وحي تا پيش از اكتشاف نفت عملا فاقد هرگونه حكومت مركزي مقتدر بود و اين كشور بارها به اشغال نيروهاي بيگانه درآمده بود تا اينكه در سال 1744 ميلادي بين محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود امير درعيه پيمان بسته شد كه به موجب آن امير سعودي و اعقابش پشتيباني و اطاعت از شيخ و اعقاب او و ساير علماي وهابي را برعهده گرفت و شيخ نيز قبول كرد كه خود و اولاد و پيروانش پيوسته راهنما و مدافع و ياور امير سعودي باشند و تمام نيرو و نفوذ خود را در حمايت از آن خاندان به كار ببرند. به سبب همين پيمان است كه عبدالعزيز و ساير پادشاهان سعودي و مشايخ آلشيخ پيوسته محترماند. محمد ابنالوهاب و فرزندانش تا امروز حامي جدي سلطنت سعودي و عهدهدار امور شرعي و فرهنگي و قانوني و قضايي بودهاند؛ شاهان سعودي پيوسته فرمانپذير ايشان بوده و به حكم و فتواي شوراي ديني وهابي به شاهي رسيدهاند يا كه همانند سعود بن عبدالعزيز از سلطنت خلع گرديدهاند.
رابطه نزديكي كه بين عبدالوهاب و محمدبنسعود ايجاد شده بود، با ازدواجهاي فاميلي به خصوص وصلت محمد بن سعود و يكي از دختران عبدالوهاب به اتحادي مبدل شد كه ميتوان آن از بنياد اولين دولت سعودي خواند (فصلنامه خاورميانه، 1374، ص 219).
نخستين دولت آنها با تهاجم محمد علي و حاكم مصر در 1818 به پايان رسيد (تهاجم خارجي). دومين دولت آنها به دنبال اختلافات خانوادگي و تهاجم ساير روساي قبايل عربستان از جمله امير حائل در 1890 خاتمه يافت. دوره سوم حكومت در 1902 و با اهتمام عبدالعزيز به تصرف رياض كه اغلب وي را ابن سعود ناميدهاند، آغاز شد. او گام نهايي را در 1920 برداشت و متعاقب جنگ جهاني اول مكه و مدينه را از شريف مكه گرفت و عربستان سعودي در سال 1932 از سلطه انگلستان خارج شد و استقلال يافت اين كشور داراي رژيم سلطنتي است كه قدرت كامل را در اختيار شاه قرار ميدهد. شوراي سلطنتي كه از شاهزادگان و افراد خانواده سلطنتي تركيب يافته، شاه را انتخاب ميكند؛ شاه در برابر اين شورا مسئوليت دارد (الهي، 1379، ص 159). حكومت در اين كشور وراثتي است كه به موجب سنت حق ويژه پسر ارشد ملك عبدالعزيز از خاندان ابنسعود است (اسدي، 1381، ص 261).
وقتي ابن سعود در گذشت، سعود بزرگترين پسر او، به عنوان دومين پادشاه بر تخت سلطنت نشست. سعود مثل پدرش از تواناييهايي لازم رهبري برخوردار نبود و براي چالشهاي دشوار دهه بعد آمادگي نداشت. با در گذشت ابن سعود، سعود خود را پادشاه جديد عربستان سعودي ناميد. ملك سعود سياست به نسبت مستقلي را در مقايسه با ابن سعود در پيش گرفت. در 1955 در مخالفت با پيمان بغداد (انگلستان، تركيه، عراق و پاكستان) به مصر و سوريه پيوست. در 1956 نيز به حمايت از مصر در برابر نيروهاي انگليسي و فرانسوي كه كانال سوئز را محاصره كرده بودند برخاست. اما در مارس 1958 اعضاي خانواده سلطنتي خواستار شدند او تمام اختيارات سياسي و اقتصادي خود را به شاهزاده فيصل واگذار كند.
دو روز بعد انتقال قدرت از راديوي مكه اعلام شد. سعود كه از اين واقعه ناخشنود بود توانست در دسامبر 1960 فيصل را به استعفا مجبور كند، همچنين وي موفق شد شوراي وزيران تشكيل دهد كه خود به عنوان نخستوزير در راس آن باشد، اما چندي بعد با فشار ديگر شاهزادگان دربار و احتمالا قدرتهاي خارجي فيصل را در راس امور گمارد و خود براي معالجه كشور را ترك كرد (فصلنامه خاورميانه، 1374، ص 221 – 222). سرانجام علما در ماه نوامبر سال 1964 طي فتوايي سعود را از سلطنت خلع كردند و فيصل، (يكي ديگر از سران ابن سعود) را به پادشاهي برگزيدند. اين اقدام به يك دهه فشارهاي داخلي و خارجي براي بركناري سعودي پايان داد.
فيصل مردمي عميقا مذهبي و رهبري قدرتمند بود كه خود را ملزم ميدانست برنامههاي مدرنسازي كشور را به تدريج پيش برد. ملك فيصل در مدت ده سال پادشاهي تلاش خود را براي حفظ تعادل بين ارزشهاي محافظهكارانه و ترقيخواهانه به كار برد. اين تعادل با چنان خردمندي و احترامي به تمام مردم صورت گرفت كه ملك فيصل در سراسر جهان از رهبران مطرح به شمار آمد. وي در سال 1975 عنوان «مرد سال» مجله تايم را به خود اختصاص داد. اين مجله او را از قدرتمندترين مردان جهان توصيف كرد، زيرا توانسته بود ثروت حاصل از فروش نفت را كنترل كند و با روش ملايم رهبري صلحي در خور در غرب آسيا ايجاد كند.
فيصل با استفاده از موقعيت و ثروت ناشي از افزايش قيمت نفت چندين پروژه رابراي بهبود مراقبتهاي بهداشتي، آموزشي و ارتباط در عربستان آغاز كرد (گودوين، 1383، ص 64 – 65). در مارس 1975، ملك فيصل به دست برادرزاده 26 ساله خود كه فيصل نام داشت به قتل رسيد. فيصل جوان در حقيقت انتقام پدرش را گرفت كه ده سال قبل در تظاهراتي عليه ورود تلويزيون به كشور كه آن را مغاير با اسلام ميدانست، با تيراندازي پليس كشته شد.
پس از مرگ فيصل و انتخاب خالد به پادشاهي، فهد به وليعهدي منصوب شد ملك خالد پس از چندين عمل جراحي قلب در 1982 در گذشت. شاهزادگان ارشد به رهبري شاهزاده محمد فهد را به پادشاهي برگزيدند. فهد در همان روز برادر ديگر خود عبدالله را به وليعهدي انتخاب كرد (فصلنامه خاورميانه، 1374، ص 222). فهد سوگند خورد پيشرفتهاي داخلي و بهبود خدمات اجتماعي را كه از زمان ملك فيصل آغاز شده بود ادامه دهد.
او برنامهاي در پيش گرفت كه عرضه خدمات را به زائران گسترش دهد و امنيت ميليونها زائري را كه هر سال به مكه سفر ميكردند تامين كند. از جمله اين اقدامات افزايش ظرفيت مسجدالحرام بود كه اكنون قابليت دارد يك ميليون زائر را در خود جاي دهد. در نوامبر 1987 ملك فهد روابط ديپلماتيك عربستان را با مصر از سرگرفت و راه بازگشت مصر را به خانواده كشورهاي عرب هموار كرد.
در دهه 1990 تلاش فهد برگسترش بنيان اقتصادي عربستان متمركز شد و هدف او اين بود كه وابستگي كشور را به درآمدهاي نفتي كم كند. در نتيجه در سال 2000 صنايع خصوصي بيش از يك سوم درآمد كشور را به خود اختصاص دادند. سكته مغزي و بالا گرفتن بيماري ملك فهد سبب شد اداره امور عربستان در دسامبر 1995 به عهده ملك عبدالله وليعهد 73 آن گذشته شود. سرانجام پس از يك دوره طولاني ملك فهد در 10مرداد 1384 (2005م) به دليل بيماري التهاب ريه درگذشت و امير عبدالله (وليعهد او) جانشين وي شد (روزنامه ايران، 1384/05/11).
عبدالله كه پيش از اين رهبري 75 هزار نيروي ويژه گارد ملي عربستان را برعهده داشته است، برخلاف تصور همگان از بدو به دست گرفتن قدرت تلاشهاي بسياري در جهت اصلاح ساختارهاي حكومت انجام داده است. هيچ شاهزاده عربستاني هرگز به محبوبيت او نبوده است. عبدالله برخلاف برادران بسيار ثروتمند خود نه تنها از لحاظ اقتصادي زندگي سالمي را پشت سر ميگذارد، بلكه صراحت لهجه و دوري وي از هر نوع فساد اخلاقي، اقتصادي، سياسي، و... باعث شده است محبوبيت وي در ميان مردم عربستان هر لحظه بيش از پيش افزايش يابد. اميد مردم عربستان و حتي كشورهاي غربي كه در انتظار انجام اصلاحاتاند، به اقدامات ملك عبدالله منحصر شده است (نشريه ايرنا، 1381/03/23).
ملك عبدالله با قرار گرفتن در راس گروه ميانهرو و خواهان اصلاحات طبقه حاكم تا حدي گشايش تدريجي در عرصه سياست و مشاركت مردمي را در امور داخلي كشورش ترويج ميكند و سياستهايي همچون نفوذدادن عناصر ميانهرو در طبقه رسمي وهابي، رفع تبعيض داخلي، ارتقاي وضع (نامناسب فعلي) زنان و رفع تبعيض از شيعيان را تعقيب ميكند.
جانشين عبدالله و وليعهد عربستان سلطان بن عبد العزيز بود كه بر اثر بيماري طولاني مدت قبل از ملك عبدالله فوت كرد. احتمال مرگ شاهزاده سلطان 83 ساله (برادر ناتني ملك عبدالله) اين گمان را دامن زد كه درگيري شديدي ميان خانوادهها و وابستگان ملك عبدالله براي حضور در قدرت به وجود آيد. اين در حالي بود كه افراد بسياري بنا داشتند بر مسند پادشاهي پس از ملك عبدالله تكيه زنند.
به همين دليل ملك عبدالله طي حكمي در مارس 2009 شاهزاده نايف را معاون دوم نخست وزير معرفي كرد كه بعد از مرگ سلطان وليعهد و معاون دوم نخست وزير معرفي كرد كه بعد از مرگ سلطان وليعهد و معاون اول نخست وزير شود. اما بيماري باعث شد او نيز قبل از ملك عبدالله فوت كند. بر اين اساس شاهزاده سلمان به جانشيني ملك عبدالله انتخاب شد.
سلمان 76 ساله شاهزادهاي سديري در ميان پسران جوانتر ابن سعود است و سلامتياش، با مرگ دو پسرش، براي يك دوره حكومت طولاني چندان مناسب نيست؛ از اين رو ملك عبدالله شوراي ائتلافي را كه متشكل از پسران و نوههاي عبدالعزيز السعود بنيانگذار عربستان سعودي بود، سرو سامان داد كه درباره پادشاهي آينده اين كشور تصميم گيرند و براي جلوگيري از بروز نزاعهاي داخلي طرحي جدي تدوين كنند (روزنامه اسرار، 1387/04/06).
2. آينده جانشيني
به رغم مشخص نمودن ترتيبات جانشيني و سنت ارشديت در عربستان سعودي، همواره جنگ قدرت در خاندان حاكم با شدت و ضعف همراه بوده است. همان گونه كه حكومت سعوديها براساس سنتهاي قبيلهاي پيريزي شده است، در درون خانواده سلطنتي نيز جناحهاي قدرت براساس روابط نسبي و سببي شكل گرفتهاند. ملك عبدالله (پادشاه عربستان) كه رهبري جناح رقيب سديريها را برعهده دارد، فاقد برادران تني، متولد 1921، سيزدهمين فرزند ابن سعود و مادرش عضو كنفدراسيون قبيلهاي است. و ازدواجش با ابن سعود عامل بسيار خطير در تقويت اتحاد و يكپارچگي كشور بوده است مردم به ملك عبدالله لقب آرمانگرا دادهاند و معتقدند تغييرات و اصلاحات كليد برتري او در كشور عربستان سعودي خواهد بود، كشوري كه هم اكنون با چالشهاي فراوان داخلي و خارجي به خصوص تنش در روابط با ايالات متحده مواجه است و مقوله جانشيني امري نيست كه آمريكا به آن بيعلاقه باشد و نظر خود را ابراز نكند (زراعت پيشه، 1384، ص 147 – 155).
طبق وصيت ملك عبدالعزيز پادشاهي بايد ابتدا به پسران وي برسد. طبق اين وصيت وليعهد نيز بايد از ميان برادارن پادشاه انتخاب شود. ملك عبدالعزيز داراي 44 فرزند پسر بوده است؛ از ميان فرزندان در قيد حيات وي ميتوان به اين افراد اشاره كرد:
ملك عبدالله؛
شاهزاده مشعل كه از ملك عبدالله هم بزرگتر است، ولي فهد او را از سلسله وراث تاج و تخت كنار گذاشته است؛
شاهزاده سلمان، وليعهد و معاون اول نخست وزير؛
شاهزاده عبدالرحمن وزير دفاع؛
شاهزاده محمد بن نايف وزير كشور؛
شاهزاده سلطان بن سلمان امير منطقه رياض؛
شاهزاده طلال پدر شاهزاده ميلياردر و معروف الوليدبن طلال بن عبد العزيز كه در واقع سرمايههاي ملك عبدالله را تحت نام شركت سرمايهگذاري المملكه القابضه (Kingdorm holding) اداره ميكند؛
شاهزاده بندر كه در بستر بيماري است؛
شاهزاده بدر كه نايب رئيس گارد ملي است؛
شاهزاده متعب وزير شئون شهر و روستا (البلديه و القرويه)؛
شاهزاده احمد جانشين وزير كشور؛
شاهزاده عبدالله بن عبدالعزيز؛
شاهزاده عبدالحميد امير منطقه مكه المكرمه؛
شاهزاده ميقرن (ميگرن) امير منطقه مدينه المنوره؛
شاهزاده سلطان نايب امير منطقه رياض؛
شاهزاده نواف (مشاور ملك فهد و رئيس قبلي سازمان استخبارات عربستان)؛
شاهزاده فواز؛
شاهزاده مسدوح؛
شاهزاده سعودالفيصل وزير خارجه عربستان و يكي از با نفوذترين رجال سياسي در رياض؛
شاهزاده تركي كه از وي به شاهزاده اصلاحطلب ياد ميشود و در شاخه الفيصل فعاليت ميكند؛ وي رياست امور اطلاعاتي عربستان را برعهد دارد و سفير عربستان در انگلستان نيز بوده است (هندرسون، 1388، ص 94 – 100).
در اين ساختار جانشيني، اولين سؤالي كه به ذهن ميرسد، اين است كه جانشين سوم يعني جانشين ملك سلمان چه كسي خواهد بود. از آنجا كه عبدالله و سلمان هر دو بيمارند و به ترتيب 89 و 76 سال دارند، در نتيجه وليعهد شماره سه خيلي سريع به سلطنت خواهد رسيد. با توجه به اينكه خاندان سلطنتي درباره جانشين شماره سه هيچ اتفاق نظري ندارند، اين فرض بسيار قوي است كه بلند پروازيها و رقابتها در درون خاندان سعودي آغاز شده باشد. البته شاهزاده بندر بن سلطان (فرزند وليعهد سابق) و شاهزاده مقرن بن عبدالعزيز (رئيس سازمان اطلاعات و امنيت عربستان) به شدت با يكديگر رقابت ميكنند تا پست وليعهدي و معاون دوم نخست وزير را از آن خود كنند. دشواري در فهم اين وضعيت با توجه به پيري و بيماري شاهزادگان ارشد عربستان سعودي و مرگ پيشبيني ناپذير آنها و فقدان آگاهي از چگونگي اجماع نظر پسران باقيمانده ابن سعود و عدم اطلاع از ميزان نقش شوراي تازه تشكيل بيعت دو چندان ميشود.
حال به نظر ميرسد تصميمگيري درباره جانشين ملك سلمان در آينده درگيريهاي سياسي فراواني را بين وي و ملك عبدالله به وجود خواهد آورد. بخشي از اين درگيري شامل مانورهاي عبدالله و سلمان در قدرت بخشيدن به پسرانشان در مقابل پسران ساير برادرها خواهد بود، امري كه يك هنر خاص در عربستان سعودي است و پيامدهاي بسيار جدياي براي خاندان سعودي به همراه خواهد آورد. از طرف ديگر شاهزاده احمد كه يكي از هفت سديري و جوانترين برادران است و در سمت معاون وزير كشور است و در دولت عربستان سعودي نقش فعالي دارد و هم اكنون 72 سال دارد، از قويترين مدعيان رسيدن به مقام پادشاهي است. مخالفان خاندان سعودي اميدوارند با عميقتر شدن اختلافها خاندان سعودي به زودي از هم بپاشد و سلطه اين خاندان بر عربستان سعودي پايان پذيرد. سعه الفقيه (پزشك عربستاني ساكن لندن) كه يكي از فعالان با سابقه بنيادگرا و از سرسختترين مخالفان دولت سعودي است، ميگويد: اعضاي خاندان سلطنتي به يكديگر اعتماد ندارند؛ اين وضع ممكن است يك يا دو سال ديگر هم دوام بياورد، اما بالاخره خاندان سعودي به نقطه درگيري ميرسند.
3. سناريوهاي پيش رو جانشيني
وقتي عبدالعزيز در سال 1953 به حال مرگ افتاد، نگران بود سعود (بزرگترين فرزندش) نتواند به دليل پيري به وظايف پادشاهياش عمل كند، در نتيجه فكر كرد وي به كمك فيصل (برادر كوچكترش) نياز دارد. عبدالعزيز براي اينكه اين دو پسر را متحد و هم پشت سازد، فيصل از جانشين سعود كرد.
هيچ يك از دستورهاي عبدالعزيز درباره حق جانشيني به صورت قانوني در نيامده كه همين امر فضايي بيثبات و سرشار از تشنج را پديد آورده است. در سال 1992 ملك فهد خود با جانشيني برادر بزرگترش به پادشاهي رسيد، اما در عين حال اين حق را براي شاهان بعدي قائل شد كه در انتصاب يا عزل وليعهد آزاد باشند. اين اقدام فهد در نهايت اين امكان را به وجود آورد كه اگر يكي از برادران از حمايت كافي خاندان برخوردار باشد، به نسل بعدي برود و مرد جوانتري را به پادشاهي عربستان منصوب كند. چنين جهش نسلي اغلب مورد حمايت سياستمدارن اصلاحطلب سعودي بوده، اما بسياري از تحليلگران وقوع آن در كوتاه مدت غير ممكن ميدانند، چرا كه از يك سو براي خاندان سعودي بسيار سخت است تصميم بگيرند از كدام شاخه خاندان اين جهش سلطنتي را انجام دهند و از سوي ديگر «ملك سلمان» 23 برادر كوچكتر هم دارد كه همه آنها در آرزوي رسيدن به پادشاهياند.
به هر حال با ارشديت بر مبناي سن در اين پادشاهي، چندين انتقال قدرت ميتوان در دوره زماني كوتاهي رخ دهد، وضعيتي كه يادآور سالهاي پاياني اتحاد شوري است. با توجه به سياست تصميمگيري درباره وليعهد جديد و جانشين وي به طور همزمان، اينكه نظام اين كشور بتواند مرگ شاهان پيايي در چنين فاصلههاي زماني كوتاه از تحمل كند، مورد ترديد است. اين آينده بغرنج را ميتوان در طيفي از سناريوهايي كه از آغاز تا كنون وجود داشته است و برخي از آنها با هم همپوشاني دارند، نشان داد (جهان صنعت، 1384/05/13).
سناريوي 1: مرگ شاهزاده سلمان قبل از ملك عبدالله
شاهزاده سلمان 76 ساله وليعهد و معاون اول نخست وزير است و با مرگ دو پسرش سلامتي چندان مناسبي ندارد. اگر شاهزاده سلمان قبل از ملك عبدالله بميرد، پادشاه خود را با فشار عظيم برادران ارشد براي تعيين شاهزاده عبدالرحمن 81 ساله يا امير عبدالله 77 ساله، بر طبق رسم ارشديت، رويارو خواهد شد. به لحاظ نظري، چنين اقدامي را بايد شوراي بيعت به سرپرستي خالد مشعل تاييد كند، ولي رخ دادن آن چندان مشخص نيست.
سناريوي 2: مرگ ملك عبدالله پيش از شاهزاده سلمان
ملك عبدالله هم اكنون بزرگترين فرزند عبدالعزيز است و با اينكه در محفل عمومي زياد ظاهر ميشود، گفته ميشود كه قوت و قدرت وي روز به روز به تحليل ميرود. اگر ملك عبدالله در زماني بميرد كه شاهزاده سلمان زنده باشد، شاهزاده سلمان پادشاه خواهد شد و وي نيز به احتمال زياد شاهزاده عبدالرحمن يا شاهزاده احمد را به وليعهدي معرفي خواهد كرد كه پس از مرگ سلمان پادشاه شود.
در اين زمان تنها مانع پيش روي وي براي پادشاهي خودداري ديگر شاهزادگان از بيعت با اوست كه اين بعيد به نظر ميرسد، چون به خوبي در خاندان زبانزد است مضاف بر اينكه شاهزاده سلمان همانند پادشاه اختيار ابطال اين هئيت را داراست و ميتواند خود به تعيين وليعهد اقدام كند.
سناريوي3. سلامت نبودن ملك عبدالله و شاهزاده سلمان
اگر عبدالله و سلمان مشكل سلامتي جدي پيدا كنند و جانشين سلمان، جانشين سوم، تعيين نگردد، به لحاظ نظري شوراي هفت نفر بيعت يك شوراي حكومت انتقالي پنج نفره را منصوب خواهد كرد كه به طور موقت اداره كشور را در دست گيرد. اين شورا نامزد مناسب پادشاهي را انتخاب خواهد كرد، هر چند احتمال چنين چيزي در آينده دشوار است.
سناريوي4: اجماعي غير منتظره براي انتخاب يكي از پسران جوانتر ابن سعود
اجتناب از تعيين جانشين در هر دو سه سال ميطلبد چند تن از برادران بزرگتر از ادعاي خود چشم بپوشند تا شاهزادهاي جوانتر بر مسند نشيند و به فرض سلامتي و روي ندادن حادثهاي مدت زمان حكومت به ده سال يا بيشتر بينجامد.
فهد با ده سال حكومت، پس از پادشاهي در سال 1982 م، ويژگيهاي يك حكومت قوي را به همگان نشان داد. بهترين مثال دوره يازده ساله فيصل بود كه دوره انتقال موفق از يك جامعه ابتدايي به يك دولت مدرن در بعد تكنولوژيك است.
امروزه شاهزاده احمد يكي از هفت سديري و جوانتري برادران است، معاون وزير كشور است و در دولت عربستان سعودي نقش فعالي دارد، هم اكنون 72 سال دارد و به عقيده سعوديها و تحليلگران خارجي از قويترين مدعيان مقام پادشاهي است. مقرن از جمله پسران ابن سعود، از شانس كمي براي پادشاهي در اين سناريو برخوردار است، چرا كه مادر وي سعودي نيست (هندرسون، 1388، ص 54).
سناريوي 5: تصميم پسران سعود براي انتقال جانشيني به نسل بعد
انتقال جانشيني به نسل بعد شيوهاي براي يافتن پادشاهي جوانتر، سالمتر و با اين حال مجرب ميباشد. بسياري از نوادگان ابن سعود خود پدربزرگاند و از سالها تجربه در دولت برخوردارند، اما اينكه كدام شاخه اين نسل مهمترند، از جمله دشوارترين مباحث جنبههاي جانشيني است.
حال ذكر اين نكته مهم است كه پسران پادشاهان گذشته معمولا از اهميت چنداني در بحث جانشيني برخوردار نبودهاند به نظر ميرسد احترام و ميزان ادعاي آنان براي رهبري با مرگ پدرانشان كاهش چشمگيري مييابد و به طور قطع بدون حمايت پدارنشان دچار اختلاف ميشوند.
4. تاثير چالش جانشيني بر ثبات رژيم عربستان
از هنگام تاسيس دولت سعودي به همت محمد بن سعود در سال 1745 تا كنون بيش از 250 سال ميگذرد. در طول اين مدت، دولت سعودي دوبار سقوط كرد و بارها تا لبه پرتگاه و نابودي پيش رفته است. اختلافات خانوادگي و مبارزه قدرت در درون خاندان سلطنتي تا كنون نقش مهمي در تضعيف يا سقوط اين پادشاهي ايفا نموده است. در سالهاي اخير كه ملك عبدالله بيمار شده و بعضي از تواناييهاي خود را از دست داده است، بار ديگر جانشيني و جنگ قدرت در خاندان سعودي در محافل خبري و ديپلماتيك مطرح و گاهي اوقات به طور وسيعي در رسانههاي گروهي منعكس ميشود (گليوند درويشوند، 1376، ص 130). از آنجايي كه تاريخ گذشته ميتواند راهنماي خوبي براي آينده باشد و مبارزه براي كسب قدرت بيشتر در جناحهاي حاكم در درون خاندان سلطنتي در حال حاضر يك واقعيت ملموس ميباشد، نظام سياسي كنوني عربستان به شكلي طراحي شده كه در آينده نميتواند ثبات را تضمين نمايد.
نظام سياسي در عربستان سعودي حالتي شبه قبيلهاي دارد و گردش نخبگان در آن اساسا محدود و شاهزادگان خاندان آلسعود است. نبود يك نظام پارلماني منتخب و اتكاي خاندان آلسعود بر نهاد مذهب وهابيت كه قرائتي افراطي و واپسگرايانه از اسلام دارد، باعث شده است نهاد سياسي در اين كشور به مرور زمان در مقابل شكافهاي نسلي و اجتماعي آسيبپذيرتر گردد.
در طول حاكميت پادشاهي سعودي بر عربستان، كسي غير از فرزندان عبدالعزيز آلسعود (بنيانگذار اين پادشاهي) قدرت را در اختيار نداشته است. اين موضوع باعث شده است رقابتي ميان نسل قديم و نسل جديد از يك سو و از سوي ديگر كشمكشهايي ميان جريان معتدل و افراطيون وهابي در دورن حاكميت به وجود آيد.
از طرفي ريشه معضلات نظام سياسي و اجتماعي عربستان تا حدودي نشئت گرفته از ساختارهاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي اين سيستم است كه در يك نگاه كلي به نظر ميرسد نظام مذكور در نبردي نااميدكننده با اين مشكلات ساختاري به سر ميبرد كه به شكلي بنيان آن را تحليل ميشود. اين نظام از آغاز پيدارش هيچگاه از يك نظام سياسي مطلوب و كارآمد برخوردار نبوده است، به همين دليل اين رژيم هيچگاه رشد سياسي متناسب با توانايي اقتصادي خود را نداشته و پس از چند دهه از ظهور آن همچنان بر اساس سنتهاي قبيلهاي عمل مينمايد.
در راس نظام سياسي، خاندان سلطنتي قرار دارد كه جايگاه آن از سال 1932 به نحو در خورد توجهي برجسته گرديده است. ملك فهد كه در سال 1982 به پادشاهي رسيد، در سال 1995 سكته كرد و از آن زمان، وليعهد امير عبدالله عملا و نيابتا حاكم بود. ديگر اعضاي بلند پايه خاندان كه اغلب از فرزندان و نوادگان ملك عبدالعزيزند، پستهاي مهم حكومتي از جمله وزارت و اميري مناطق، استانها و شهرهاي عمده را به عهده دارند. نظام سياسي به شكلي طراحي شده كه ثبات را تضمين نمايد، اما غالبا متهم به بيكفايتي اداري، فراهم آوردن مجال فساد و سوء استفاده از قدرت است. در رتبه پايينتر از شاهزادگان اصلي، هزاران تن از نسل دوم و اعضاي كهتر خاندان سلطنتي قرار دارند كه آنان نيز مدعي سهم از نظام سياسياند و در بسياري موارد از مكانيسم دولتي براي كسب يا ارتقاي منافع شخصي استفاده ميكنند (يوسفي، 1386، ص 23).
بزرگترين گروه از شاهزادگان نسل دوم را پسران سعود تشكيل ميدهند كه شمارشان به بيش از پنجاه نفر (و تعداد مشابهي دختر) ميرسد كه تنها شمار كمي از آنان داراي پستهاي دولتياند.
به گفته سفراي خارجي، پسران ملك فيصل – سعود، خالد و تركي – از چنين توانمندي برخوردارند ولي به دليل اين برداشت كه هوش آنان از همه خاندان آلسعود پايينتر است، شايد شانس چنداني نداشته باشند (در يكي از گزارشهاي وزارت دفاع بريتانيا آمده است: سعود فردي با هوش، ولي نه به اندازهاي كه خودش فكر ميكند).
سعودالفيصل كه مدتي در پست وزير خارجه ايفاي نقش كرده در خارج فردي شناخته شده و مورد احترام است، و از درد كمر و بيماري پاركينسون رنج ميبرد و احتمالا به همين دليل خود را كنار خواهد كشيد. همچنين وي علاقهاي به پادشاهي دارد و به برگزاري مجلس – كه شاهزادگان براي گوش دادن به شكايات مردمان عادي برگزار ميكنند و سخاوتمندي شهره نيست. خالد حاكم استان مكه، هنرمند و از دوستان پرنس چارلز، وليعهد انگليس است. تركي نيز به دليل حضور در پست رياست «اداره كل اطلاعات سعودي» (جي آي دي) و سفيري عربستان در لندن و سپس واشنگتن به لحاظ بينالمللي فردي شناخته شده است با اين حال، وي در سال 2001 م (درست ده روز قبل از حمله تروريستي يازده سپتامبر) از رياست اداره كل اطلاعات سعودي استعفا داد و طبق گزارشها زماني كه سفير عربستان در ايالات متحده شد، اعتماد ملك عبدالله به خود را از دست داد (هندرسون، 1388، ص 57 – 58). (تركي هم اكنون رئيس هيئت مركز تحقيقات و مطالعات اسلامي ملك فيصل در رياض است كه شايد نزديكترين نهاد پادشاهي سعودي به مراكز فكري – سياسي غرب باشد).
پسران ملك خالد مناصب دولتي اندكي دارند و احتمالا مورد توجه نخواهند بود. مهمترين پسر ملك فهد، محمد بن فهد است كه از مدتها قبل حاكم استان شرقي است، ولي به ندرت از وي به پادشاه احتمالي آينده ياد ميشود. عبدالعزيز، جوانترين و شايد محبوبترين پسر فهد، از وزراي دولت ملك عبدالله و رئيس ديوان رياست كابينه (مسئول اداره شوراي وزيران) است، ولي نفوذ وي رو به كاهش ميباشد. گروه اصلي ديگر پسران ملك عبدالله و شاهزادگان ارشد سديري – سلطان نايف و سلماناند
متعب (پسر ارشد ملك عبدالله) كه رياست گارد ملي عربستان سعودي را برعهده دارد، در سال 2009 معاون فرمانده امور اجرايي شد و موقعيت رسمي يافت. عبدالله همچنين پسرش را مشاور خود كرد. در سال 2009 مشعل، ديگر پسر عبدالله، حاكم استان نجران شد. ديگر پسرش فيصل رئيس جامعه هلال احمر سعودي است. بدر كوچكترين پسرش فقط ده سال دارد. از ديد سعوديها، تولد وي شاهدي دال بر سلامتي جسماني پادشاهي ميباشد.
خالد، از فرماندهان سعودي «عمليات طوفان صحرا» به رهبري ايالات متحده براي آزادسازي كويت در سال 1991، بزرگترين پسر سلطان است. خالد معاون وزير دفاع بوده و قبل از سفر پدرش به ايالات متحده در سال 2008 براي مداوا نيز اداره وزارت دفاع را برعهده داشت. بندر سفير سابق و طولاني مدت عربستان در ايالات متحده شناخته شدهترين پسر سلطان است.
از سال 2005، بندر دبير كل شوراي تازه تاسيس (شوراي امنيت ملي سعودي) است، ولي حضور عمومي چنداني نداشته است. بزرگترين مانع وي براي پادشاهي وضعيت مادرش است كه به عنوان برده يا زن صيغهاي در خانه پدرش به سر ميبرد.
پسران سلمان عبارتاند از: سلطان (فضانورد سابق در پرواز سال 1985 فضا پيماي ديسكاوري كه هم اكنون مسئول كميسيون عالي جهانگردي است)، فيصل كه امپراتوري رسانهاي، گروه تحقيقات و بازاريابي سعودي و روزنامه الشرقالاوسط را اداره ميكند و عبدالعزيز كه در وزارت نفت مشغول ميباشد (دو پسر ديگر به نامهاي فهد و احمد به ترتيب در سالهاي 2001 و 2002 فوت كردند).
از ديگر نوادگان ابن سعود و شايد شناختهترين آنها در خارج، الوليد پسر شاهزاده طلال باشد فرزند پدري جنجالي بودن، داشتن مادر بزرگي غير سعودي و مادر لبناني ، وي را از جرگه نامزدها براي پادشاهي خارج ميسازد. با اين حال، الوليد به گونهاي رفتار ميكند كه اگر منصب پادشاهي را به وي پيشنهاد كنند، حاضر است چنين پيشنهادي را مورد بررسي قرار دهد (هندرسون، 1388، ص 59 – 60).
پسران نايف نيز عبارتاند از: سعود، (سفير عربستان در اسپانيا) و محمد، وزير كشور كه رهبري او بر نيروهاي ضد تروريسم سعودي شهرت زيادي را براي سازمانش نزد سازمانهاي امنيتي خارجي كسب كرده است.
شاهزاده محمدبننايف به جاي «احمد بن عبدالعزيز آلسعود» برادر نانتي نايف وزير كشور شد؛ اين انتصاب طنين تغييرات گسترده و جايگزيني نسل سوم شاهزادهگان به جاي نسل دوم را به صدا در آورد. در اين طليعه در حالي صورت ميپذيرد كه اختلاف شاهزادهگان نسل سوم روز به روز بيشتر ميشود. شاهزاده محمد يكي از مهمترين شخصيتهاي امنيتي و سياسي كشور به شمار ميآيد. او نقشي فعال در مبارزه با تروريسم در عربستان داشته است. وي متولد 1957، جزو ده فرزند وليعهد سابق يعني نايف است. او در ايالات متحده و در سال 1981 مدرك فوق ليسانس علوم سياسي را اخذ كرد و دورههاي آموزشي بعدي او در مسائل امنيتي با اف، بي، آي، بين سالهاي 1985 تا 1988 بوده است. وي با واحدهاي ضد تروريستي پليس اسكاتلند در لندن (1992 – 1994)، آموزش ديده است.
در 1994، او به طور منظم كارش را با پدر خود نايف (وزير كشور سابق) در رياض شروع كرد. محمد در 199 دستيار وزير كشور در امور امنيتي شد و فرد شماره دو وزارتخانه در 2004 با رتبه وزيري بود. شاهزاده وزارت كشور را به طوري احيا كرد كه امروزه به كارآمدترين وزارتخانه شناخته ميشود. او تا قبل از موج ترور در پادشاهي بين سالهاي 2003 تا 2005 شهرت چنداني نداشت. محمد در مركز جبهه ضد تروريستي عربستان سعودي فعال بود. اين جبهه موفقيتآميز، شايستگي، شهرت، و وجهه او را ارتقا بخشيد، ولي همين جبهه او را هدف اصلي اسلامگرايان نظامي قرار داد كه سعي كردند چهار مرتبه او را ترور كنند. يكي از نخستين ماموريتهاي او بهبود همكاري امنيتي يمن و عربستان سعودي بوده است.
با وجود اين و با اين انتصاب، قسمت اعظم اختلافات آينده در ميان نخبگان سياسي عربستان بودن شك به مسئله جانشيني مربوط است. البته روند انتقال قدرت از نسل دوم به نسل سوم خانواده سلطنتي، احتمال بيثباتي در خاندن آل سعود را دارد، ولي به طور مشخص اين بيثباتي به تغييرات عمدهاي منتج نخواهد شد. در حالي كه انتقال قدرت از نسل دوم به سوم شاهزادهها مشكلساز است، آزمايشي براي مكانيسمهاي همگرايي نخبگان خواهد بود. عبدالله به خوبي از اين چالشها آگاه است، لذا اقدامات مهمي در راستاي هدايت چارچوب نهادي روندهاي جانشيني انجام داده است. ملك عبدالله بسترهاي انتقال آرام قدرت از شاهزادههاي نسل دوم به سوم را مهيا كرده كه در اين ميان مناصب كليدي در آيندهاي نزديك به فرزندان نايف، سلطان، عبدالله و سلمان واگذار خواهد شد (ابراهيمي، 1391/08/19).
صرفنظر از نگرانيهاي فوري حكومت عربستان، اين كشور در بلند مدت با چالشي به مراتب پيچيدهتر روبهروست و آن بحران جانشيني در حكومت اين كشور است. ملك عبدالعزيز نخستين پادشاه عربستان سعودي وصيت كرده بود كه تا زماني كه پسرانم زندهاند قدرت به نوهها منتقل نميشود. امروز با پير شدن فرزندان عبدالعزيز گويا ديگر تاريخ مصرف وصيت وي رو به پايان است. تكثر موجود در ميان خاندان سلطنتي و رقابتهاي گسترده ميان شاهزادههاي سعودي بسياري را به را به اين نظر رسانده كه در سالهاي نه چندان دور ديگر، احتمال وقوع بحراني گسترده در خاندان سلطنتي سعودي بسيار زياد خواهد بود.
در عين حال سالهاست كه خاندان سلطنتي، منصبهاي خود را در برابر فشارهاي داخلي و خارجي حفظ كردهاند، نظام سياسي و به شدت مذهبي خاندان سعودي همچنان پا برجاست و با ميلياردها دلاري كه از محل فروش نفت عربستان سعودي روانه حسابهاي خانواده سعودي ميشود، در حال تقويت است. با توجه به افزايش قيمت نفت به نظر ميرسد الگويي مشابه در حال آشكار شدن باشد. فشار براي تغيير در حالي كه جمعيت عربستان سعودي در حال انفجار است، ميزان اشتغال در اين كشور بسيار پايين است و مردم اين كشور كه ارتباطشان با دنياي خارج افزايش مييابد، بيش از پيش براي حاكميت خويش بيتابي ميكند.
مردم عربستان سعودي در واكنش به چنين شرايطي به سمت اصلاحات گرايش يافتهاند اما روند اين اصلاحات آن چنان كند است كه جريان آن بيشتر به تغييرات به بن بست خورده رهبران سالخورده سعودي شباهت دارد. وابستگي امروز عربستان سعودي به برادران و نابرادران سعودي كه گويي محافظهكاري در خون آنهاست، در نتيجه ازدواجهاي زنجيرهاي و تصميمگيريهاي عبدالعزيز (سر سلسله خاندان سلطنتي) به وجود آمده است. مباحثات شديدي پيش روي خاندان حاكم جهت پيش راندن تدريجي فرايند اصلاحات وجود دارد؛ از يك طرف قدرت و نفوذ بخش مذهبي و شاخه بسيار محافظهكار آن و از طرف ديگر رهبري پير و فرتوت آن كه با جنگ قدرت و چالش جانشيني مواجه است. اما حكومت نيز لازم است قاطع و ساعي باشد كه فعلا نيست. سالخوردگي حاكمان و چشمانداز جانشيني، محدوديت مهم ديگري را بر سر راه اصلاحات قرار ميدهد.
شاهزادگان بلند پايهاي كه در صف جانشيني قرار دارند، در اواخر هفتاد و اوايل هشتاد سالگي قرار دارند و انتظار ميرود دورههاي بعدي با مدت كوتاه سلطنت و جنگ قدرت همراه باشد كه حل و فصل آنها نياز به توانايي، تدبر و عمل به روش غير سنتي دارد. حتي اگر وليعهد آماده پيشروي بيشتر و سريعتر از ديگران باشد، با چه سرعتي ميتوان نظام اجتماعي – فرهنگي را اصلاح كرد و در مقابل محافظهكاران ديني مقاومت نمود و تا چه اندازه ميتوان وارد مسائل مديرتي و سياسي گرديد. در نهايت هرگونه گسترش مشاركت عمومي و پاسخگويي حكومت، قدرت و مزاياي رژيم را كاهش خواهد داد و معلوم نيست آيا كسي – حتي خود عبدالله – مايل به پيمودن اين مسير خواهد بود يا نه. در عوض حاكمان سعودي كه متكي به قيمتهاي بالاي فعلي نفتاند، به راهبرد خشن امنيتي توسل جويند و به طور تاكتيكي از جنبش اصلاحات براي رفع تهديدات داخلي و خارجي استفاده كنند. رژيم با هراس از تغيير و تمسك به وضع موجودي كه در آن از قدرت بلا حدود و امتيازات عظيم برخوردار است، ممكن است ترجيح دهد به برنامه تغيير حقيقي مبادرت ننمايد.
سياست حفظ وضع موجود در عربستان هميشه متكي به ابزارهاي اقتصادي بوده است كه سالها موفقيت خاندان آلسعود را رقم زده است و در نتيجه هر جا ضعف در برخورد نظامي وجود دارد، رژيمها خيلي زود فرو ميپاشند در نتيجه رژيم در تلاش است تا به رغم چالشها و انزجار عمده از سوي مردم، خود را همچنان سر پا نگه دارد.
كشور عربستان كه با چالش جانشيني مواجه است، به نظر ميرسد در آينده شاهد مداخلات خارجي باشد. پيامدهاي اين گونه ماجراجوييها هميشه همان چيزي نيست كه چنين رژيمهايي دنبال ميكنند و ميتواند زنگ خطري براي پادشاهي سعودي در پي داشته باشد. ناكامي در دستيابي به نتايج مورد نظر ممكن است هم براي امنيت رژيم و هم امنيت جامعه فاجعهآميز باشد و راه نفوذ و دخالت خارجي را در بين بخشهايي از مخالفان رژيم هموار سازد كه اين امر باعث تضعيف بيش از پيش رژيم ميشود و آسيبپذيري آن را در برابر كودتا، انقلابهاي مردمي يا هر دو افزايش خواهد داد.
همچنين چالش جانشيني در عربستان برعملكرد رژيم در بسيج و تجهيز منابع براي هر مقصودي به ويژه دفاع ملي تاثير ميگذارد و باعث به خطر افتادن امنيت دولت و جامعه و تماميت ارضي كشور ميشود و از ديگر پيامدهاي جنگ قدرت در خاندان سعودي اين است كه اصلاحطلبان و مخالفان داخلي كه ترس از انتقامجويي رژيم آنان را از ابراز مخالفت وا ميدارد، تهييج شوند و با تمام توان نيروي لازم براي واژگون كردن رژيم را پيدا كنند. در نهايت جامعه دچار تزلزل و ناپايداري امنيت اجتماعي ميشود و رژيم مشروعيت خود را از دست ميدهد و چنين دولتهايي دچار فروپاشي ميشوند. گرگوري گاوز، تحليلگر انديشكده شوراي روابط خارجي آمريكا، در گزارشي با عنوان «عربستان سعودي در خاورميانه جديد» درباره بحران جانشيني در عربستان سعودي مينويسد: «وارثان اصلي تخت پادشاهي، همگي سالخوردهاند و هنگامي كه نسل جديد جانشينان وارد صحنه شوند، پتانسيل نزاعهاي خشونتبار و پر سر و صدا ممكن است افزايش يابد» (سايت خراسان نيوز، 1390).
نتيجهگيري
عربستان سعودي در سال 1932 از سلطه انگلستان خارج شد و استقلال يافت. اين كشور داراي رژيم سلطنتي است كه قدرت كامل را در اختيار شاه قرار ميدهد. شوراي سلطنتي مركب از شاهزادگان و افراد خانواده سلطنتي شاه را انتخاب ميكند كه در قبال آن نيز مسئوليت دارد.
در عربستان پادشاه و وليعهد بايد از ميان فرزندان و نوادگان ملك عبدالعزيز، موسس پادشاهي عربستان سعودي انتخاب شوند، با اين توضيح كه طبق وصيت عبدالعزيز، تا زماني كه فرزندان وي زندهاند، قدرت به نوهها منتقل نميشود. ساليان سال بود كه انتخاب پادشاه و وليعهد به شكل سنتي و با گفتگو و اجماع اعضاي خاندان سلطنتي انجام ميگرفت، اما ملك عبدالله بن عبدالعزيز كه پس از مرگ برادر ناتنياش فهد پادشاه عربستان شد، در اقدامي كه از نظر برخي «دورانديشانه» توصيف شد، با هدف نهادينهتر و ساختارمندتر شدن اين فرايند و پرهيز از بحرانهاي احتمالي در آينده تصميم گرفت شورايي با نام «هيئت بيعت» متشكل از فرزندان و نوادگان عبدالعزيز تشكيل دهد كه وظيفه اصلي آن، انتخاب وليعهد و به عبارتي ديگر پادشاه آينده است.
قانون شوراي بيعت با حكم سلطنتي ملك عبدالله در 20 اكتبر 2006 به تصويب رسيد؛ يعني ايجاد بخش جديدي به نام شوراي بيعت را تصريح ميكند. اين شورا به طور انحصاري متشكل از وارثان مذكر ابن سعود هستند. امتياز شواري مذكور اين است كه مسير هموار انتقال قدرت را مطمئن ميسازد. پانزده نفر از پسران در قيد حيات ابنسعود و نوزده نفر از نوههاي او اين شورا را سامان ميدهند. عبدالله برادرش شاهزاده مشعل را رئيس شوراي بيعت كرد و خالد التويجري، دستيار شخصي با سابقه خود را دبير كل آن نمود. در همين راستا، مقدمه قانون شوراي بيعت و خود شورا گامهاي حياتي براي جلوگيري از منازعات جانشيني و واگرايي نخبگان برداشته است.
ظهور تدريجي سلسلههاي فرعي متعدد درون خاندان آلسعود ممكن است همكاري و هماهنگي ميان شاهزادگان را در آينده با مشكل واجه كند. همان طور كه خانواده سلطنتي گسترش مييابد، به همان اندازه هم واگرايي براي دهههاي پيش رو افزايش خواهد يافت. شاهزادگان نسل سوم، متعددتر و غير همگنترند و احتمالا به سختي بتوانند اتحاد پدرانشان را حفظ كنند؛ به عبارتي عربستان پس از عبدالله و سلمان، پرتنش و واگراست. البته عكس چنين عملي پايبندي نسل سوم پادشاهي به مكانيسمهاي انتقال قدرت سياسي است. بدون لحاظ كردن چنين نظمي، اختلافات ميان نسل سوم (متعب، محمد و خالد)، عميقتر خواهد شد، اختلافي كه آرايش قدرت در عربستان را تحت تاثير قرار خواهد داد.
با اين حال اين شورا خود محل اختلاف است. رياست آن برعهده برادر ناتني ملك عبدالله يعني «شاهزاده مشعل» است؛ فردي تاجرمنش كه از فهم و درك سياسي برخوردار نيست، امري كه مخالفت برخي از شاهزادگان را به دنبال داشته است. براساس برآوردها، تعداد شاهزادهها در عربستان به چهار هزار نفر رسيده كه از سه نسل مختلفاند و هر كدام در ائتلافي در برابر ائتلاف ديگر قرار گرفتهاند در واقع اين شاهزاده بر آناند اگر قدرت اول را به دست نگيرند، قدرت دوم و سوم را در دست داشته باشند.
در حالي كه كشمكش سياسي ائتلافهايي چون آل سديري و آل فهد براي جانشيني پادشاه همچنان ادامه دارد، كشورهاي غربي به ويژه آمريكا به دنبال سرمايهگذاري بر افراد غربگرايي چون بندر بن سلطان سفير سابق عربستان در آمريكا و دبير فعلي شوراي امنيت ملي عربستان و طلال بن عبدالعزيز شاهزاده غربگراي ديگر سعودي و رئيس كمپاني رسانهاي روتانا ميباشند.
در چنين فرايندي به نظر ميرسد تصميمگيري درباره جانشين ملك سلمان در آينده كشور عربستان را با چالش جدي مواجه كند. مارتين اينديك، سفير سابق آمريكا در اسرائيل و مدير بخش خارجي موسسه «بروكينگز» طي يادداشتي در روزنامه واشنگتن پست به فهرستي از نقاط آسيب پادشاهي آلسعود اشاره ميكند و به گونهاي تلويحي، ادامه حاكميت اين خاندان در شبه جزيره عربستان را ناممكن ارزيابي ميكند.
وي تنها راه پيش پاي آمريكا براي حفظ حاكميت آلسعود را تبديل پادشاهي مطلقه به مشروطه سلطنتي ميداند. مارتين اينديك توضيح ميدهد حكومت كنوني عربستان برگرفته از مدل حكومتهاي استبدادي قرن پانزدهم ميلادي است كه نميتواند در قرن بيست و يكم شانس دوام داشته باشد و در مواجه با چالشهاي پيش رو به طور كامل از بين خواهد رفت. واقعيت آن است كه چالشهاي بر شمرده شده بحرانهاي ديروز و امروز و فرداي عربستاناند. به قول معتز فيصل، نويسنده و تحليلگر برجسته مسائل جهان عرب براي رژيم سعودي هيچ گريزي جز فروپاشي و سقوط آن نيست.
منابع:
- اسدي بيژن (1381)، خليج فارس و مسائل آن، تهران: سمت.
- الهي، همايون (1379)، خليج فارس و مسائل آن، تهران: قومس.
- «امر عبدالله سالخورده، اما نوانديش»، نشريه ايرنا، ترجمه مهران قاسمي، مورخ 1381/03/23.
- ابراهيمي، نبيالله، «شاهزادههايي كه منادي اصلاحات هستند» (1391/08/13)، رك به:
http: / www. Irdiplomacy. Ir / fa/ page/ 1908798
- برزگر، ابراهيم، «تحولات اجتماعي سياسي عربستان سعودي»، فصلنامه خاورميانه، دوره 2، ش 1، بهار 1374.
- جعفريان، رسول، «سرطان در بزرگترين رقيب ايران: بررسي تحولات اخير دولت سعودي»، 1383/03/3.
- جانشين ملك عبدالله چه كسي است»، روزنامه اسرار، مورخ 1387/04/06.
- زراعت پيشه، نجف، برآورد اطلاعات استراتژيك عربستان سعودي، تهران: موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بينالمللي ابرار معاصر ايران، 1384.
- گليوند درويشند، حسن ساختار حكومت و بحران مشروعيت در عربستان سعودي، پاياننامه كارشناسي ارشد ديپلماسي سازمانهاي بينالمللي، دانشكده روابط بينالملل وزارت امور خارجه، 1376.
- گودوين، ويليام، عربستان سعودي، ترجمه فاطمه شاداب، تهران: ققنوس.
- مطالعات استراتژيك خاورميانه، گروه تحقيق و بررسي، روند جايگزيني سياسي در عربستان سعودي، فصلنامه خاورميانه، دوره 2، ش 1، بهار 1374.
- «وليعهد شماره 3 خيلي زود ميآيد: رقابتهاي داخلي خاندان سعود بر سر جانشين»، جهان صنعت، مورخ 1384/05/13.
- هند رسول، سايمون، «پس از ملك عبدالله: جانشين چه كسي است»، بولتن ويژه موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بينالمللي ابرار معاصر ايران، ترجمه مهسا ماه پيشانيان، تهران: س 1، ش 1، آبان ماه 1388.
- يوسفي، محسن، اصلاحات سياسي در عربستان سعودي (تاثير بحران عراق بر تحولات سياسي عربستان سعودي) تهران: موسسه مطالعات انديشهسازان نور.
http:// www. Saudiembassy. Net/ country/ Govermment/// (3.19.2009).
-:// www. Khorasannews. Com / news. AspX?id= 150051o& type = I &year= 1390&month= 12&day= 8.
ش.د910042ف