تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۱  ، 
شناسه خبر : ۲۹۶۵۷۸
چرا نباید به قدرت‌های بزرگ امید بست؟
پایگاه بصیرت / امیرحسین یزدان‌پناه

(روزنامه كيهان ـ 1395/07/03 ـ شماره 21448 ـ صفحه 8)

جنگ‌ها فقط در میدان‌های نبرد نظامی رخ نمی‌دهد، برای جنگیدن با دشمن گاهی می‌شود که پوتین یا یونیفرم نظامی برتن نداشت، اما تا آخرین لحظه جنگید و مقابل دشمن کم نیاورد، گاهی حتی نبردهای میان 2 کشور پای میز شام یا صبحانه یا همراه با لبخند یا در پیاده‌روی دونفره یا … فضاهایی که کاملا با آن چه از جنگ انتظارش را داریم، رخ می‌دهد. این‌ها عرصه‌های دیپلماسی است؛ عرصه ای که «مثل‌ جنگ‌های نظامی و برخوردهای اقتصادی … تاکتیک و عقب‌نشینی و حمله‌ و جابه‌جایی و فریب‌ جنگی دارد...» (بیانات رهبر انقلاب درجمع کارکنان وزارت خارجه؛ 31مرداد68) ابعاد جدی و راهبردی این عرصه نیز به دلیل ماهیت و وظایفی است که دیپلماسی برعهده دارد. «تامین و صیانت از منافع ملی» و «تامین امنیت» (که برخی آن را ذیل منافع ملی تعریف می‌کنند) از جمله مهم‌ترین وظایف دستگاه دیپلماسی است. دیپلماتی که به نمایندگی از مردم یک کشور پای میز روابط دوجانبه یا مذاکرات با کشور ثالث قرار می‌گیرد، می‌تواند با چرخاندن قلم، منافع ملی کشور را، ولو سهوا، به مخاطره بیندازد، یا می‌تواند با همان قلم کاری کند که تا مدت‌های طولانی امنیت و منافع ملی کشورش تامین قطعی باشد. همه این‌ها پشت لبخندها، صبح بخیر گفتن‌ها و دست دادن‌ها اتفاق می‌افتد، آن هم با کت و شلوارهای اتو کشیده.

به همین دلیل سیاست خارجی و حوزه دیپلماسی یکی از مهم‌ترین مسیرهای دستیابی به آرمان‌ها توصیف می‌شود و آرمان‌های یک کشور، همانا رسیدن به مهم‌ترین ارزش‌های آن کشور است. این البته مختص ایران نیست و همه کشورها در پس گفت‌وگوها و قراردادهای پیچیده سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود، به دنبال تامین منافع ملی و تامین امنیت مردم خود هستند و هیچگاه حاضر نمی‌شوند در مقابل یک رابطه دوجانبه، از آن چه در اسناد بالادستی کشورشان آمده دست بکشند.

خیلی راه دوری نمی‌رویم. طی هفته‌های اخیر 3 رویداد مهم درباره روابط آمریکا با منطقه غرب آسیا، خبرساز شد. ابتدا گزارش رویترز درباره قرارداد 115 میلیارد دلاری تسلیحاتی آمریکا و عربستان بود که در دوره اوباما متناوبا منعقد شده و هنوز تحویل بخشی از این تسلیحات به عربستان به پایان نرسیده است. گزارش دوم که چند روز پس از آن منتشر شد افشای جزئیات توافق نظامی جدید امضا شده بین تل‌آویو و واشنگتن به ارزش 38 میلیارد دلار بود. رویداد سوم اظهارات صریح جان کری وزیر خارجه آمریکا درباره گروهک تروریستی منافقین بود. جایی که کری انتقال این تروریست‌ها از عراق به آلبانی و «تامین امنیت و نجات» این گروهک را «دستاورد مهم دیپلماتیک» برای آمریکا خواند و آنقدر از این اتفاق خوشحال بود که در نطق خود گفت: «می‌خواستم خودم آن را اول اعلام کنم». نگاهی به لایه اول و دوم این تحولات نشان می‌دهد که علاوه بر ماجرای منافقین حتی قراردادهای تسلیحاتی سوپرمیلیاردی با ریاض و تل‌آویو، در نقطه مقابل منافع ایران و در تقابل با امنیت ایران است. این‌ها اما عین منافع ملی آمریکاست.

براساس گزارش امنیت ملی آمریکا (American’s national interests) که جولای سال 2000 منتشر شد، «منافع ملی آمریکا در خاورمیانه که درخطر است» به 3 دسته تقسیم می‌شوند: حیاتی (vital)، خیلی مهم (Extremely Important) و مهم(Important). دراین دسته‌بندی «بقای اسرائیل» جزو منافع «حیاتی» و «ممانعت از ظهور یک قدرت هژمونی در منطقه خلیج فارس» جزو منافع «خیلی مهم» آمریکا دسته‌بندی شده است؛ یعنی آمریکا 15 هزار مایل آن طرف‌تر از مرزهای کشورش منافع ملی تعریف کرده و چه با ایران بر سر مسئله هسته‌ای مذاکره کند چه نکند، این منافع را دنبال می‌کند. براساس این رویکرد است که آمریکا ابایی ندارد از این که وزیر خارجه‌اش با وزیر خارجه ایران گفت‌و‌گوی مستقیم کند اما همزمان از «تامین امنیت و نجات» گروهک منافقین خوشحال باشد.

برای آمریکایی‌ها مهم نیست که با ایران توافق هسته‌ای دارند، اساسا این توافق را بر خیلی از تلاش‌های خود وارد نمی‌دانند. برای همین است که «دنیس راس» مشاور سابق اوباما، در ادامه دخالت‌های این کشور در ایران تاکید می‌کند که باید «قاسم سلیمانی» و طیف او را در مقابل طیفی که آنها را «میانه‌رو» می‌نامد تضعیف کرد. چرا؟ چون ازدیدگاه او این‌ها راه‌های تامین منافع ملی آمریکاست و وظیفه دستگاه دیپلماسی آمریکاست که به آنها رسیدگی کند-بدیهی است که این تاکید در مورد محتوای این سیاست‌ها نیست بلکه اشاره به پایبندی به آنها در مسیر منافع و آرمان‌های یک کشور است- این به نوعی همان نسبت میان آرمان‌ها با سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی است. این نکته را ظریف در یک خاطره از کسینجر تبیین کرده بود؛ «کسینجر همیشه می‌گفت: ایران باید یک انتخاب بکند. بین اینکه می‌خواهد یک آرمان باشد یا یک کشور. این را هم خودش و هم شاگردش از من سوال کردند. من(ظریف) گفتم: هروقت آمریکا تصمیم گرفت که آرمان باشد یا کشور، ما هم تصمیم می‌گیریم.» موضوعی که باید در حوزه‌های مختلف سیاست خارجی ایران نمود داشته باشد.

سیاست خارجی که برگرفته از اصول اساسی ریل‌گذاری‌های کلان کشور است. به عنوان نمونه: تـنـظـیـم سـیـاسـت خـارجـی بـر اسـاس مـعـیـارهـای اسـلام (برگرفته از اصل 3 قانون اساسی)، حـمـایـت از مـبـارزات حـق‌طـلبـانـه مـسـتـضـعـفـیـن در بـرابـر مـسـتکبرین (برگرفته از اصل 154 قانون اساسی)، نـفـی هـر گـونـه سـلطـه‌گـری و سـلطـه‌پـذیـری (برگرفته از اصل دوم قانون اساسی)، جلوگیری از نفوذ کشورهای خارجی (برگرفته از اصل 3 قانون اساسی) و … از جمله مهم‌ترین محورهایی هستند که در عرصه بین‌المللی مورد تاکید قانون اساسی ما قرار دارند و در نتیجه در هر تحرک دیپلماتیک، روح حاکم بر آن تحرک باید برگرفته ازاین محورها باشد.

چه این که هرکدام از این محورها را می‌توان در دفاع از مردم مظلوم سوریه و عراق در برابر تروریست‌ها و ایستادن مقابل نقشه آمریکا برای منطقه و … دید. خلاصه این که همانگونه که دشمن ما آرمان‌های مورد نظرش را دنبال می‌کند، ما هم باید آرمان‌هایمان را در عرصه دیپلماتیک دنبال و پیاده کنیم؛ همان جمله‌ای که روحانی در اجلاس عدم تعهد گفت: «نباید به قدرت‌های بزرگ امید بست».

http://kayhan.ir/fa/news/86099

ش.د9502366