(روزنامه آفتاب يزد ـ 1395/05/31 ـ شماره 4690 ـ صفحه 15)
** ما می توانیم از دو دیدگاه به این موضوع نگاه کنیم. نگاه اول این که اساسا فرود هواپیماهای روسی در نوژه از منظر سیاسی و قانون اساس چه جایگاهی دارد. یا حقوقدانان و کسانی که در حوزه قانون تخصصی دارند این موضوع را بررسی کنند.
اما قبل از آنکه به بحثهای حقوقی و قانون اساسی بپردازیم فکر کنم که مسئله حضور روسیه در ایران نیازمند یک بازخوانی است، چون بسیاری از کسانی که در عرصه عمومی کشور به مسئله روسیه ورود پیدا می کنند، عامدا یا سهوا مسئله روسیه را در یک ابهام خاص قرار می دهند. آنها به جای آنکه افکار عمومی را روشن کنند تا فهم مردم درباره مسائل ملی و بین المللی و منطقه ای، رشد و تعالی پیدا کند، سعی در تزریق پیشداوریهای کلیشه ای داشته و آن را گسترش داده و سپس از این فضا برای پیشبرد گفتمان خودشان استفاده میکنند.
برای اینکه این قالبهای پیشداورانه شکسته شود باید مواردی را که میگویم در نظر داشته باشیم.
اساسا باید به این موضوع توجه کنیم که آیا روسیه از لحاظ قدرت و صلابت و حوزه نفوذ برابر با اتحاد جماهیر شوروی است؟
آیا فدراسیون روسیه،برابر با روسیه تزاری و شوروی است؟ یعنی آیا وقتی پوتین بر روسیه حکومت می کند با یک ابر قدرت طرف هستیم؟
و در مقابل آن آیا ایران، ایران ضعیف دوره قاجار بعد از عهدنامه ترکمانچای است؟
اینها مواردی است که اساسا کسانی که گفتمان ضدروسی را در عرصه عمومی ایران تزریق می کنند و سعی در تقویت آن نگاه دارند به مردم نمی گویند. واقعیت این است که روسیه نه حکومت تزاری و امپراطوری است و نه دیگر قدرت اتحادیه جماهیر شوروی را دارد روسیه کشوری است که از یک ابر قدرت و امپراطوری جهانی تبدیل به قدرت منطقهای شده و اقتصاد این قدرت منطقهای به ویژه بعد از تحریمهای اروپا و آمریکا، تبدیل به وضعیت خاصی شده است. روسیه فقط مسکو نیست بلکه مناطق فقیر و توسعه نیافته و هزاران مشکل دیگر که یک کشور جهان سومی با آن درگیر است را نیز شامل میشود. واقعیت روسیه امروز، همین است! اگر روسیه امروز، به سمت ایران آمده و به هر دلیلی ایران و روسیه در سطح جهانی همکاری می کنند این همکاری،به شکل همکاری یک گرگ با یک میش نیست! چون ایران هم ایران دوران قاجار نیست. ولی متاسفانه فضای ایران همچنان همان کلیشههای سابق را درباره روسیه به صورت مبهم پخش میکند.
* از صحبتهایتان مشخص است در حین انتقاد به عملکرد برخی به دلیل در جریان قرار ندادن مجلس در زمینه هواپیماهای روسی، از رابطه با روسیه نیز دفاع می کنید. اما این درست که روسیه، روسیه تزاری و شوروی نیست و ایران هم ضعف قاجار را ندارد. ولی باید پذیرفت که روسها همچنان یک قدرت ورقیب در برابر آمریکاهستند و خیلی خوش بینانه است که (به قول شما)بخواهیم بگوییم رابطه ایران و روسیه دیگر رابطه گرگ و میش سابق نیست! چرا که هنوز هم روسها از ایران به عنوان یک کارت بازی برای امتیاز گیری از غرب استفاده می کنند.
** این هم یکی از همان کلیشههاست که در ذهن ما شکل گرفته و گاهی راجع به آن به افکار عمومی گفته می شود. سوال اصلی این نیست که روسیه از ایران چه می خواهد و چگونه از کارت ایران استفاده میکند؟ نکته اساسی آن است که هر کشوری براساس منافع ملی خودش حرکت میکند و مصالح سرزمین اش را در نظر می گیرد. ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم که روسیه منافع ملی ما را حفظ کند. چون اساسا در نظام بین الملل واحدهای سیاسی که با هم مذاکره می کنند رابطه دولت و ملت خودشان را درنظر میگیرند. بسیاری از اندیشمندان و تحلیلگران ایرانی می گویند که روسیه بارها به ایران خیانت کرده و روسیه قابل اعتماد نیست. کسی نیست به اینها بگوید که اصلا در نظام بین الملل روابط بر روی اعتماد شکل نگرفته است. مفهوم اعتماد،مفهومی اخلاقی است که در بین افراد شکل می گیرد.
ولی در نظامهای سیاسی و بین الملل چیزی به نام اعتماد وجود ندارد. مگر شما می توانید به عراق اعتماد کنید؟ عراقی که حتی از شما ضعیفتر است یا به کویت و بحرین و؟... مسلما جواب منفی است، هیچ کشوری منافع خودش را در گرو اعتماد به کشور دیگر نمی گذارد. ایران باید حافظ منافع خودش باشد و براساس بینش و مصالح عمومی خود، با هر کشوری که می تواند در سطح استراتژیک، ژئوپلتیکی هم پیمان باشد، وارد ائتلاف یا داد و ستد شود. اما این فضا شکل گرفته که مرتب بگویند روسها قابل اعتماد نیستند، مگر آلمانیها، اتریشیها و انگلیسیها قابل اعتمادند؟ اساسا سیاست و حقوق بین الملل مبتنی بر اعتماد نیست.
بله! یک زمانی در حوزه فهم عمومی و متعارف صحبت می کنیم وسعی در یارگیری در فضای داخلی داریم و برای همین از ادبیاتی مثل روابط مبتنی بر اعتماد با فلان کشور صحبت میکنیم.
بلکه یک استراتژیست باید ببیند در شرایط فعلی ما با چه کشوری چه منافعی ملی را می توانیم تعریف کنیم و این منافع مشترک با کدام کشورها همسوست! مثلا رابطه ما با ترکیه تا قبل از کوتای «15 جولای» بر ضد منافع ملی ایران به شمار میآمد، اما بعد از آن و پس از چرخشهایی که ترکیه در این حوزه شکل داده این رابطه در حال از سرگیری است.
ولی آیا کسی در این شرایط میگوید ترکها و عثمانیها اساسا بر ضد ایران بودند؟! خیر! در یک دورهای شاه عباس با سلطان سلیم می جنگید و در یک دوره ای هم دو کشور بهترین دوستان هم بودند. چون اساس،اعتماد دو طرف به یکدیگر نیست.بلکه اساس،منافع استراتژیک است و در هر دوره ای هم منافع استراتژیک تغییر می کند.
نکتهای دیگر که در رابطه ایران و روسیه به آن کمتر اشاره می شود این است که روسیه زمان شوروی، ایدئولوژیای به نام کمونیسم و امپریالیسم جهانی داشت و تمام ملت را می خواست تحت پرچم کمونیسم قرار بدهد اما امروز دیگر روسیه ایدئولوژیک وجود ندارد. بلکه در جدی ترین حالت میتوانیم بگوییم گرایشهای پوتین گرایشهای پراگماتیزمیاست که سعی میکند در راستای منافع ملی خودش عمل کند.
ممکن است برخی گرایشهای فکری او مثل اوراسیانیستها، که «الکساندر دوگین» یکی از نظریه پردازان آن است باشد که البته پوتین در مورد منافع کشورش در حوزه فقط خاورمیانه و نه در غرب پیرو این نظریه است. برای فهم بهتر این روزهای روسها ما باید این موضوع را در نظر بگیریم که روسیه نه تنها ایدئولوژی واحدی ندارد، بلکه مثل سابق که در کوبا پایگاه داشت و می توانست از این طریق به آمریکا فشار آورد یا در آمریکای لاتین و چین حضور داشت نیز نیست.
روسیه حتی دیگر در منطقه آسیای مرکزی که زمانی خاک شوروی حساب می شد توانی ندارد. اکنون گرجستان، یکی از دشمنان روسیه است، قرقیزستان رفتارهای ضدروسی دارد، قزاقستان متمایل به آمریکاست. در آذربایجان تلاطمهایی علیه روسها صورت میگیرد، در ارمنستان نگاه به روسیه بسیار بد است، اگر به ترکمنستان و ازبکستان نگاه کنیم، اسلامیهایی که سلفی هستند دست بالا را دارند. بنابراین، اینکه روسیه، روسیه تزاری و قدرتمند نیست شعار نبوده. بلکه یک واقعیت ژئوپلتیکی است که در جهان اتفاق افتاده است. از آن گذشته روسیه روزی کشوری بود که تولید میکرد و جزو جهان صنعتی به حساب میآمد ولی امروز دولتی است که مواد خام می فروشد تا مصرف کند، عین کشورهای جهان سوم و چهارم.
اگر ما به این مسائل روسیه توجه نکنیم و تنها تحلیلهای کسانی که سعی می کنند به کلیشهها دامن بزنند را باورکنیم خیلی ساده انگارانه با موضوع برخورد کرده ایم.
* اما با این حال، بدعهدیهای روسیه خیلی هم به گذر تاریخ و زمان شورویها و تزارها برنمیگردد. ما در حکومت فعلی روسیه که قدرت سابق را ندارد، بدعهدیهای متفاوتی مثل نیروگاه اتمی بوشهر یا موشکهای اس-300 را داشتیم. ولی باز هم همکاریهای نزدیکمان ادامه دارد، چرا گاهی نگاه اول ما به روسیه است؟
** در این بدعهدیها که گفتید، به جای آنکه ما یقه روسها را بگیریم باید یقه خود ایرانیها را بگیریم که قراردادهای ناقص را به ثمر نشاندهاند. حتی در یک خرید و فروش ساده ملک، شما باید تمام جوانب را در نظر بگیرید و کلی حساسیت بهخرج دهید، اما وقتی می خواهید قرارداد نیروگاهی را ببندید که کلی ابعاد نظامی، امنیتی، زیست محیطی و... دارد باید به طرف ایرانی رجوع کنید که چرا درست قرارداد نبستی و چرا تصمیمات لازم را نگرفتی. اگر سواد آن را نداشتی از آنانی که میدانستند میپرسیدی؛ پس چرا نپرسیدی؟ صحبت من طرفداری از روسیه یا مبرا کردن این کشور از این موضوع نیست.
* یعنی در بحث اس - 300 نیز مثل نیروگاه اتمی بوشهر ضعف از خود ما بوده است؟
** اصلا به جای اینکه شما به روسیه برگردید، به طرف ایرانی رجوع کنید که آیا معادلاتی را که برای تنظیم قرارداد استفاده کرده از منظر حقوقی، ژئوپلتیکی و... را بررسی کرده و سواد آن را داشته؟ اگر بله! پس چرا این مشکلات پیش آمده است.
* پس دلیل همه بدعهدیهای روسیه خود ما بودیم؟
** مطمئن باشید درصدی از مشکلات مملکت ما، به جای آنکه به بیرون از مرزهای ما برگردد به درون کشور ما برمیگردد. در اوایل انقلاب، عدهای از جوانان به مرحوم بازرگان حمله کردند که آقای بازرگان انقلابی نیست. دلیلشان هم این بود که مرحوم بازرگان در حرفهایش ضد امپریالیسم، ضد آمریکا و... سخن نمی گفت وی به همین جوانان پاسخ داد:« اینکه استعمار وجود دارد یک امر واقع و قابل مشاهده است و اینکه، امپریالیسم سعی در تخریب انقلاب هم دارد را ما میبینیم. ولی من سوالاتی از شما جوانان دارم و آن این است که وقتی میگوییم اتوبوس راس ساعت 8 سر ایستگاه باشد ولی ساعت 10 هم نمی آید تقصیر امپریالیسم است؟ ما اساسا خودمان چه قدر توانستیم خودمان را با نظم و نظام نوین جهانی تنظیم کنیم.؟"
البته فراموش نکنیم بهترین حالت مقابله با نظام هژمونیک این نیست که از دور به طرفش توپ شلیک کنی، بلکه بهترین کار این است که برترین کارشناسان حقوق بین المللی را پیدا و آنها را وارد کمیتههای مختلف نهادهای بین الملل کنید.
ایران هم برای موشکهای اس- 300 و... باید نظام بین الملل را بیشتر بشناسد و از سویی باید این را بررسی کنیم که اساسا رویکرد کلان جمهوری اسلامی در مسئله ژئوپلتیک چه چیزی است که باعث می شود، ایران به روسیه نزدیک شود یا با چین و کشورهایی دیگر همسویی پیدا کند. آیا این موضوع به خاطر نفوذ روسیه در ایران است؟ (یعنی همانی که مرتب در افکار عمومی القا میشود).
باید ببینیم چه عواملی باعث میشود همگرایی ما در پیمان شانگهای بیشتر شود ولی در پیمانهایی که آمریکا و غرب در آن نقش داشتند کاری نکردیم.
ولی ممکن است بپرسید که آیا این رابطه شراکتی ما با روسیه، به معنای این است که باید به روسیه اعتماد کنیم؟ اصلا. فقط باید به ملت خودمان اعتماد کنیم تا براساس این منافع نوع نگرشمان به کشورها تعیین شود.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=47047
ش.د9502426