تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۵  ، 
شناسه خبر : ۲۹۷۹۷۱
پایگاه بصیرت / سيدعلي سيدي

(ويژه‌نامه چهره روزنامه صبح نو ـ 1395/05/20 ـ شماره 60 ـ صفحه 6)

حزب عدالت و توسعه تقريباً از روزهاي ابتدايي بر سر كارآمدنش، هدفي را در عرصه سياست داخلي و خارجي خود دنبال مي‌كرد كه از سال 2007 به اين سو اين هدف جدي‌تر مورد توجه قرار گرفت؛ آن هم عبارت بود از به صفر رساندن مشكلات تركيه با همسايگانش يا سياست «تنش صفر» (zero Problem) اين مقوله كه با انتخاب احمد داوود اوغلو كه معمار سياست خارجي جديد تركيه ناميده مي‌شود، به اوج خود رسيد. محور سياست‌هاي منطقه‌اي اين كشور شد. اين شعار ابتدائاً مورد استقبال محافل داخلي و خارجي قرار گرفت وليكن هر چه بيشتر گذشت به نظر رسيد كه سياست خارجي تركيه به تدريج در حال دور شدن از اين مسأله است. همين هم باعث شد در طول سال‌هاي گذشته شاهد تنش‌ها و اتفاقاتي باشيم كه در كودتاي 15 جولاي اوج آن ديده شد. ريشه اين سياست‌ها نيز به ترتيب فوق بود:

غرب‌گرایی سابقه دیرینه در ترکیه دارد. توجه ترکان به غرب به‌مرور از نظر ماهیت عوض شد و این تغییر در طول تاریخ ادامه یافت. آنان برای نخستین بار در دوره قدیم از موطن اصلی خود به سمت غرب متوجه شدند تا در آن منطقه رحل اقامت بیفکنند. «پس از اقامت در آناتولی، از نظر دیگر به غرب نگریستند و خواستند فرهنگ و تمدن خود را به غرب منتقل سازند. دلایل متعدد سبب شد که این انتقال در دوره‌های بعد صورت نگرفت و ترکان به‌طور اخص و شرق به‌طور اعم با حرکت زمان فاصله گرفتند. این بار توجه ترکان به غرب به خاطر آشنایی با فرهنگ و تمدن جدید بود. شرق که روزگاری غرب را تحت‌تأثیر قرار می‌داد و فرهنگش را به غرب منتقل می‌کرد، به سبب موقعیت نامطلوبی که به دلایل متعدد در آن گرفتار آمده بود، به‌مرور از هم‌قدمی با حرکت زمان دور افتاد و غرب که مزه نامطلوب درماندگی را چشیده بود با همه توان و قدرت خود کوشید و در بهره‌گیری از علم و فناوری موفق شد. غرب‌گرایی در دوره مشروطیت دوم شکل همه‌گیر به خود گرفت و گروهی تحت نام طرفداران غرب وارد صحنه شده و مساله را تعقیب کردند. این عده همان‌هایی بودند که پس از تأسیس جمهوریت، مهم‌ترین عناصر ایدئولوژی رسمی دولت را نیز مطرح کردند. »

پروفسور دیل اف آیکلمن، استاد مردم‌شناسی و روابط انسانی دانشگاه دارتموث آمریکا در مقاله‌ای پیرامون این مسأله تأکید می‌کند: «ترکیه از همان آغاز تأسیس، امپراتوری عثمانی خود را متوجه غرب کرد. حکومت عثمانی که حدود شش قرن در سه قاره جهان (اروپا، آفریقا و آسیا) تفکرات و عقاید متفاوتی را در کنار هم آورده بود،‌ به آنها امکان داد که بیشتر از اروپائیان، تفاخرات خود را حفظ کنند. همزمان با افزایش حاکمیت غرب، عثمانیان(ترکان) نیز به آرزوی تشابه با اروپا سرعت دادند. اصلاح‌طلبان عثمانی از قرن نوزدهم به بعد آگاهانه کوشیدند که هم غربی و هم مسلمان بمانند. انقلاب کمالیسم در دهه 1920 که سبب شده بود روند همانندی ترکیه با غرب سرعت یابد، رسماً نقطه پایانی بر امپراتوری عثمانی گذاشت. این روند نه‌تنها به‌وسیله رهبران سیاسی ترکیه که با اقدامات مردم عادی ترکیه تحقق یافت. ارتقای سریع سطح آموزشی در نیمه دوم قرن بیستم، مهاجرت نیروی کار و امکانات فزاینده در زمینه ارتباطات، بر گردش اندیشه‌ها و مردم افزود؛ درنتیجه تحول ملت ترک سرعت یافت و بررسی هویت فرهنگی در افکار عمومی مطرح شد...»

در همین راستا بایستی به این نکته اشاره کرد که بیش از آنکه در عرصه غرب‌گرایی مباحث جغرافیایی مدنظر باشد، بحث اقتصادی، علمی و تمدنی غرب مطرح است. بر همین اساس بود که کشور ترکیه با تکیه بر ظرفیت‌های داخلی خود تا سال‌های اخیر سیاستی پرفرازونشیب اما همسو با غرب را دنبال می‌کرد و درنتیجه این رویکرد روابط قابل ذکری با کشورهای خاورمیانه به‌ویژه بعد از دهه میلادی نداشته است. نگاه سیاست خارجی ترکیه به کشورهای خاورمیانه پس از این تاریخ نیز بر محور 2 عنصر اساسی می‌تواند مورد ارزیابی قرار گیرد. یکی از عواملی که در سیاست‌های منطقه‌ای ترکیه اثرگذار بوده، سیاست امنیتی و دفاعی بوده و دیگری اجتناب ترکیه از وارد شدن به مسائل خاورمیانه. تحولات منطقه بعد از سال 2001 میلادی این کشور را به سمتی سوق داد که به‌جای اجتناب از ورود به مسائل منطقه تلاش کند با پیگیری یک دیپلماسی فعال و سیاست مبتنی بر ارائه راه‌حل صلح‌آمیز از برخی خطرات بکاهد. بر همین اساس بود که ما از سال 2002 _ همان‌طور که پیش‌تر هم گفته شد _ شاهدیم با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، ترکیه در عرصه بین‌المللی بسیار فعال‌تر ظاهر می‌گردد و سعی در نمایش چهره خود به‌عنوان کشوری صلح‌طلب و فعال را دارد. در همین راستا ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که باوجود تغییرات ظاهراً اساسی در سیاست خارجی ترکیه از سال 2002 به این سو، این کشور همچنان هم‌پیمان آمریکا و اتحادیه اروپاست و روابطش با ایالات متحده در حوزه‌های گوناگون چشمگیر است.

تنها کشور اسلامی عضو ناتو تلاش می‌کند با عضویت در اتحادیه اروپا، جایگاه خود را در منطقه و جهان تثبیت کند که برای این کار به‌صورت محسوس و غیرمحسوس سردمداران ترکیه تلاش می‌کنند تا در عرصه سیاست خارجی هر چه جدی‌تر به سمت ائتلاف با غرب پیش بروند. در اینجا نباید فراموش کرد آمریکا در طول 10سال گذشته همواره سعی کرده از ترکیه به‌عنوان یک کشور مسلمان سکولار برای دیگر کشورها الگوسازی کند. نقش ترکیه به‌عنوان یکی از 2 رهبر برگزیده آمریکا برای اجرای پروژه خاورمیانه جدید نشان‌دهنده اهمیت این مأموریت برای آمریکاست. ریشه موضع‌گیری‌های ترکیه در مقابل مصر و تونس و حرف‌های اردوغان در حمایت از ایجاد یک نظام سکولار در مصر به این مقوله بازمی‌گردد.

راهبرد عثمانی جدید

اسلام‌گرایان حاکم در ترکیه تنها نگاهشان محصور به داخل مرزهای این کشور نیست بلکه به دنبال آن هستند تا در عرصه بین‌الملل و خصوصاً کشورهای جهان اسلام دست برتر و بالاتر را داشته باشند. با توجه به تاریخ نه‌چندان دور حاکمیت ترک‌ها بر بخش اعظم دنیای اسلام، به‌نوعی ادعای رهبری جهان اسلام و احیای مجدد عثمانی را هم دارند و حتی آن را حق خود می‌دانند. «این را می‌توان از سخنان اردوغان بعد از پیروزی‌اش در انتخابات پارلمانی 2012 نیز متوجه شد که تصریح می‌کند پیروزی‌اش در انتخابات پیروزی سارایوو، دمشق، رام‌الله، نابلس، جنین، بیت‌المقدس، غزه، لبنان، الجزایر، تاتارستان، بالکان و... بود. او تلاش کرد تا در این شمارش از محدوده تحت سیطره امپراتوری عثمانی نام ببرد. در همین سخنانش نیز وعده داد که حکومت عدالت و توسعه تلاش دیپلماتیک در منطقه را دوچندان خواهد کرد.» «درواقع با محکم شدن پایه‌های حکومت عدالت و توسعه و موفقیت آنها در جلب اعتماد مردم برای بار سوم، رهبران این کشور هراز چند گاهی توجه مردم و افکار عمومی را به دوره عثمانی معطوف می‌سازند و از شکوفایی و اقتدار تاریخی ترکیه در آن دوره سخن می‌گویند. این‌گونه اظهارات در میان ناظران سیاسی، گمانه تمایل ترکیه برای ایفای نقش رهبری جهان اسلام را تقویت می‌کند. البته نباید از نظر دور داشت که این کشور از ظرفیت‌هایی جهت ایفای نقش این‌چنینی هم برخوردار است زیرا دارای سابقه تمدنی چند صدساله است که دایره شمول آن بیشتر کشورهای خاورمیانه، اروپا و شمال آفریقا را دربرمی‌گیرد.» ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که بسیاری از تحلیل‌گران معتقدند که ترکیه از حدود سال 2007 به این سو تحت تأثیر حضور افرادی همچون اردوغان و احمد داوود اوغلو وارد دوره جدیدی از سیاست خارجی خود شده است که همانا از آن با عنوان راهبرد «نئوعثمانی‌گرایی» نام می‌برند که شاخص‌های آن را هم تا حدودی می‌شود دید. اما مهم‌ترین ابزارهایی که ترکیه برای پیشبرد این سیاست به کار گرفت به ترتیب زیراست:

«الف) شیوه حضور فکری و معنوی ترک‌ها در صحنه خاورمیانه:

ترک‌ها در چند سده اخیر و تا جنگ جهانی نخست بر بخش اعظمی از خاورمیانه حکومت می‌کردند و امپراتوری عثمانی بخش زیادی از خاورمیانه را در اختیار داشته است. این شیوه حکومت‌داری امپراتوری عثمانی بر نوع سیاست فعلی ترکیه تأثیر دارد.

ب) پیوندهای اقتصادی با کشورهای منطقه:

طی سال‌های اخیر تجارت خارجی ترکیه با کشورهای منطقه خاورمیانه رشد داشته است و علاوه بر سرمایه‌گذاری کشورهای عربی در ترکیه، سرمایه‌گذاران و شرکت‌های ترک نیز در کشورهای منطقه سرمایه‌گذاری کردند. این عامل مهمی برای نفوذ ترکیه در منطقه محسوب می‌شود.

ج) خاورمیانه‌ای بودن ترکیه:

ترکیه خود نیز یکی از کشورهای منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود و وجودش در منطقه به لحاظ سیاسی منبع اعلام حضور است و جهت‌گیری‌های سیاست خارجی ترکیه ازجمله نقشش در تحولات بیداری اسلامی بر این مبنا قرار دارد. در سال‌های اخیر اولویت سیاست خارجی ترکیه بر تقویت روابط با کشورهای منطقه بنا شد. ضمن اینکه در لابه‌لای این مسائل مواضعی که ترکیه درباره مسائل خاورمیانه ازجمله مسأله فلسطین، موضع‌گیری در مقابل رژیم صهیونیستی و رابطه با ایران اتخاذ کرده است باعث شد تا جایگاه ترکیه در خاورمیانه متمایز شود.

د) پیوندهای فرهنگی و مذهبی ترکیه با کشورهای منطقه:

این موضوع موجب شده است که ترکیه بتواند از حضورش بهره ببرد. با توجه به تحریک سیاست خارجی ترکیه در خاورمیانه، پیوندهای مذهبی و فرهنگی نیز کمک کرده است تا به سمت اعتمادسازی حرکت کند و این اعتمادسازی جایگاه ترکیه را محکم کرده است.

ی) شرایط بین‌المللی ترکیه:

در وضعیتی که رقابت‌های بین‌المللی بر مدار اقتصاد و امنیت می‌چرخد ترکیه هم به‌عنوان یک بازیگر درجه دوم برای خود جایگاهی پیدا کرده است. اقتصاد ترکیه اکنون در رده هفدهم جهان قرار دارد و در قالب برنامه 2020 قرار است به دهمین اقتصاد جهان تبدیل شود. لذا این موقعیت بین‌المللی به ترکیه این امکان را می‌دهد تا بتواند در خاورمیانه اعمال نفوذ کند.

موقعیت‌شناسی

سردمداران فعلی ترکیه از ابتدای روی کار آمدنشان تا به امروز بر این اساس پیش رفتند که حتی‌الامکان موقعیت خودشان را در عرصه سیاست خارجی به بهترین نحو ارزیابی کرده و بر اساس آن پیش بروند. یعنی بدین ترتیب که با محوریت حفاظت از مرزها و حفظ توازن ترکیه در منطقه نسبت به حوادث و اتفاقات گوناگون واکنش نشان دهند. بر همین اساس اتخاذ سیاست میانجی‌گری در منطقه، رهبری کشورهای اسلامی، تنش صفر که پیش‌تر توضیح داده شد و... همگی در همین چارچوب قابل ارزیابی است.

واکنش‌های متناقض در برابر تحولات منطقه پس از بیداری اسلامی نیز نشأت گرفته از همین سیاست ترکان است. البته واکنش متناقض ترکیه به هر کشور فضا را برای یک سیاست خارجی ابهام‌آلود می‌گشاید و درک اینکه نقش واقعی ترکیه در این منطقه چیست را دشوار می‌کند. ولی به هر حال بایستی تصریح کرد که این مقوله ریشه در موقعیت‌یابی و جایابی سیاست‌گذاران خارجی این کشور دارد.

توجه به مسائل داخلی

به‌طور طبیعی سیاست داخلی هر کشوری از عوامل مؤثر بر عرصه سیاست خارجی است. کشور ترکیه هم از این قضیه مستثنی نیست. حزب عدالت و توسعه ناچار است تا سیاست خارجی خود را به‌گونه‌ای پیش ببرد که بتواند موازنه لازم را میان لائیک‌ها و اسلام‌گرایان درون حاکمیت و ملت ترکیه فراهم آورد. مردم ترکیه بعد از تجربه طولانی و چندین ساله احزاب چپ و راست و کمالیست‌ها با رأیی قاطع حدود 10 سال پیش حزب عدالت و توسعه را سر کار آوردند. آنان در مقابله فرهنگ و حکومت غیر اسلامی و سکولاریستی کشورشان به اسلام‌گرایان رأی دادند. اردوغان و همفکرانش می‌دانند که بزرگ‌ترین سرمایه و اصلی‌ترین دلیل ماندگاری‌شان در عرصه حاکمیت ترکیه، اقبال و توجه مردم به آنهاست. مردم ترکیه در میتینگ‌ها و تجمع‌های پرشماری که در برخی از شهرها داشته‌اند، دیدگاه‌هایشان را درباره هژمونی و سلطه‌طلبی آمریکا و غرب و نیز مخالفت خود را با رژیم صهیونیستی نشان دادند. شاید برخورد اردوغان با پرز در اجلاس داووس(2009) را نیز به‌نوعی بتوان از این منظر مورد تحلیل قرار داد که وی به دنبال آن بود که از این طریق هم به‌نوعی بتواند نظرات ملت ترکیه را به سمت خود جلب کند و هم در شرایطی که اسراییل بعد از جنگ 22 روزه در بحران جدی منطقه‌ای و جهانی قرار داشت، به‌نوعی بتواند در میان ملت‌های منطقه وجهه مردمی و ضدصهیونیستی خود را به نمایش بگذارد که استقبال و حمایت مردم ترکیه از اردوغان پس از بازگشت به کشورش و حمایت مردم فلسطین از مواضع او شاهدی بر این مدعا بود.

بر همین اساس شاید بتوان ریشه اظهارات متناقض در برابر کشورهایی که اتفاقات اخیر در آنها در حال ایجاد است را نیز در همین چارچوب بررسی کرد که آنها به‌نوعی در پی آن هستند تا علاوه بر لحاظ کردن نظرات و حمایت‌های مردمی، منافع خود در برخورد و تعامل با دیگر کشورها را نیز از دست ندهند. البته شفاف نبودن رفتار سیاسی سیاستمداران ترک و اتخاذ مواضع ابهام‌آلود خصوصاً در جریان وقایع اخیر کشورهای عربی ممکن است پیامدهای جدی برای این کشور در آینده چه در حوزه داخلی و چه در حوزه بین‌المللی به همراه داشته باشد.

مواردی که در بالا ذکر شد ریشه‌های اصلی سیاست خارجی اتخاذ شده توسط کشور ترکیه در قبال جریان بیداری اسلامی است که به‌نوعی پس‌زمینه مواضع متناقض و ابهام‌آلود ترکیه در قبال موضوع فوق را نشان می‌دهد. ترک‌ها برای دستیابی به منافع ملی کاملاً رئالیستی و عینی عمل می‌کنند و نگاهشان به منافع ملی‌شان نیز از همین چارچوب قابل تبیین است.

http://sobhe-no.ir/newspaper/60-1/6/1363

ش.د9503039