تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۵  ، 
شناسه خبر : ۳۰۰۴۰۱
اشاره: هفته گذشته همایشی با حضور شمار زیادی از علمای اهل سنت به ویژه «احمد الطیب» شیخ‌ الازهر مصر در «گروزنی» پایتخت چچن برگزار شد. شرکت‌کنندگان در بیانیه پایانی این همایش بر برائت خود از فرقه وهابیت تأکید کردند و آن را خارج از مذهب اهل سنت دانستند. 200 نفر از علمای اهل سنت حاضر در همایش، با تأکید بر مشروعیت موسسات دینی سنی شامل «الازهر»، «القرویین»، «الزیتونه» و «حضرموت»، مؤسسات دینی سعودی از جمله «دانشگاه اسلامی» مدینه منوره را در زمره مؤسسات اهل سنت وارد نکردند. طبیعی بود که کنفرانس چچن منجر به واکنش‌های خشمگینانه از جانب سعودی‌های وهابی و سلفی‌ها بشود؛ آنها این همایش را توطئه علیه خود دانسته‌اند و مفتی‌های سعودی طی بیانیه‌ای، این همایش را تفرقه‌افکن خواندند. در مطلب حاضر کنفرانس اسلامی چچن و تأثیر آن بر دنیای اسلام مورد توجه قرار می‌گیرد.

(روزنامه كيهان ـ 1395/06/18 ـ شماره 21437 ـ صفحه 8)

علل برگزاری کنفرانس

برگزاری کنفرانس اسلامی در چچن، نوعی فعالیت خودجوش از جانب مسلمانان این جمهوری بوده است. مردم چچن از نظر تاریخی مردمی صوفی مسلک، اکثراً شافعی و اهل فرقه نقشبندیه بوده و نسبت به مسائل و سرنوشت امت اسلامی احساس تعهد می‌کنند. لذا هر چند برخی می‌خواهند برگزاری این کنفرانس در چچن را سیاسی جلوه دهند، اما این امر کار اشتباهی است. در بعد دیگر، همواره نوعی تنش تاریخی میان روسیه و چچن وجود داشته است و لذا بعید به نظر می‌رسد آنها اهداف مسکو را پیاده کنند. گذشته از این، نگاهی به مناسبات روابط قدرت جهانی از جمله روابط مصر و عربستان هم تا حدودی این مسئله را تائید می‌کند. در واقع امروزه هر کسی در جهان اسلام که وضعیت فعلی مسلمانان و امت اسلامی را ببیند، نسبت به آن تأسف خورده و احساس وظیفه می‌کند. حال گاهی این احساس وظیفه با اقدام عملی قرین می‌شود و گاهی هم نه. از این جهت برگزاری کنفرانس اسلامی در چچن طبیعی بوده و شائبه سیاسی بودن به آن راه ندارد. هر چند که این کنفرانس پیامدهای سیاسی هم دارد و می‌تواند به نفع برخی و به ضرر برخی دیگر باشد و طبیعی است عده‌ای بخواهند علیه آن موضع‌گیری کنند.

نگاه اهل سنت به وهابیت

درباره سابقه اختلافات میان اهل سنت و به طور خاص جامعه الازهر با وهابیت باید به چند نکته اشاره کرد. اساساً از ابتدای پیدایش تفکر وهابیت، واکنش‌ها به آن از جانب امت اسلامی هرگز ایجابی نبوده است، بلکه حالت طرد همواره با شدت و ضعف نسبت به وهابیت وجود داشته و دارد. در هر دوره‌ای این واکنش‌ها به اشکال مختلف خود را نشان داده است و حتی در درون عربستان هم این مخالفت نسبت به آن وجود داشته است. برای مثال زمانی که «محمدبن عبدالوهاب» در سرزمین عربستان اعلام موجودیت کرد، از جانب علمای مدینه در مضیقه قرار گرفت و او مجبور به ترک مدینه شد و به «نجد» رفت. در واقع از لحاظ تاریخی، افکار محمدبن عبدالوهاب وقتی در شبه جزیره طرح شد، با باورهای رایج و پذیرفته شده امت اسلامی تعارضاتی داشت و باعث در انزوا قرار گرفتن وی شد، لذا از مدینه، شهر پیامبر(ص)، خارج و به نجد رفت و در آن‌جا با «محمد بن سعود» دیدار کرد و قبیله او وی را پذیرفتند. در این بین، پذیرش و ائتلاف مبنای گسترش و تقویت وهابیت گردید. به علاوه اسناد تاریخی نشان می‌دهد وقتی در سال 1818 میلادی «محمدعلی پاشا» به دستور سلطان عثمانی حکومت اول وهابی‌ها را سرنگون کرد، برخی از علمای مکه طی نامه‌ای، ضمن تقدیر از محمدعلی پاشا، از سرنگونی وهابیان استقبال کردند. از طرف دیگر باید اشاره کرد که به سبب برخی تضادهایی (که وهابیت با باورهای تاریخی و پذیرفته شده امت اسلامی داشت) حتی برادر و پدر محمدبن عبدالوهاب هم با افکارش مخالفت کردند. برادر وی سلیمان بن عبدالوهاب کتابی به نام «فصل الخطاب فی‌الرد علی‌محمد بن عبدالوهاب» در رد او نوشت. در این کتاب تأکید شده ایده‌های محمد بن عبدالوهاب باعث می‌شود تمام اهل اسلام، کافر قلمداد شوند. «محمد عبده» متفکر و مصلح معاصر مصری هم در کتابی به نام «الاسلام و النصرانیه، مع العلم و المدینه» وهابیون را تخطئه نموده و افکار آنها را باعث بروز گسست و تضاد در جامعه اسلامی می‌داند.

نگاه‌های منفی مذاهب اهل سنت به وهابیت

مخالفت‌های اهل سنت با آئین وهابیت ریشه‌های تاریخی دارد و تقریبا از همان آغاز شروع شد و به نحوی تا دوران معاصر ادامه داشته است. اگر به کتاب‌ها مراجعه کنیم و فهرست آثاری که اهل سنت از مذاهب گوناگون بر علیه آیین وهابیت نوشته‌اند، را ببینیم، فهرست بلند بالایی خواهد شد. مواردی که در قبل بیان شد اشاره‌ای به برخی از این ردیه‌ها در برخی مقاطع تاریخی بود. این مخالفت‌ها دلایل نهادینه شده خود را دارد و همچنان که دلایل باقی باشند مخالفت‌ها و تقابل‌ها نیز ادامه دارند و اساسا این نحوه روابط تقابلی و متخاصمانه همه باید وجود داشته باشد. شما وقتی به طبیعت نگاه می‌کنید همه پدیده‌ها مغایر و مختلف‌اند و همین اختلاف، در فرهنگ‌ها و حیات اجتماعی انسان‌ها هم جلوه‌گر است و لذا هرگروه و نحله‌ای که اختلاف را نفی کند و بر یکسانی به صورت افراطی تاکید بورزد، از هر طرف مورد طرد و نقض قرار می‌گیرد. به عبارتی مذاهب می‌توانند درباره خود ادعای حقانیت کنند، اما باید در نظام حقیقت خود جایی برای مختلف اندیشیدن و مختلف بودن هم باز کنند. این چیزی است که وهابیت بدان تمکین نمی‌کند و از این جهت همیشه در موضع یک اپوزیسیون در امت اسلامی رفتار می‌نماید. این در حالی است که حس و باور منطقی بودن اختلاف در طول تاریخ در میان همه مذاهب دیگر اسلامی وجود داشته و دارد.

در مورد نوع اختلافات میان اهل سنت و جماعت و بسترهای ضدیت آنها با وهابیت می‌توان به چند مورد اشاره کرد:‌ریشه اساسی اختلافات در نوع مواجهه هر کدام از این دو طیف یعنی اهل سنت و وهابیت با مفاهیم اسلامی مانند توحید، جهاد، شرک، مدارا و همزیستی دینی است. در واقع مواجهه وهابیت با مسائلی مانند شرک و جهاد و... مواجهه‌ای مبتنی بر یک نوع رویکرد ظاهرگرایانه ارتدوکس است که دایره توحید و شرک را محدود می‌کنند، به تکفیری روی می‌آورند، اکثریت امت اسلام از دایره توحید بیرون شده دانسته و وارد قلمرو شرک می‌شوند. در این بین تکیه بر ظواهر و تقلیل مقام عقل و عدم توجه به سیره عقلا خود باعث تفسیرهای یک جانبه از متون دینی می‌شود و باب تکفیر و کشتار و... را باز می‌کند. چنانچه اگر با نگاه ضیق و تنگ‌نظرانه به بحث شرک نگریسته شود، بسیاری از مسلمین مومن و موحد (که در میان مسلمان‌ها به اسلام و ایمان شناخته می‌شوند) از دایره اسلام و توحید خارج شده و مشرک قلمداد می‌شوند.

در کنار این عامل اصلی که نوعی مواجهه خاص با مفاهیم اسلامی و مبتنی بر رویکرد روش شناختی آنهاست، باید به عامل دیگری نیز در این واگرایی که بسترساز ضدیت اهل سنت با وهابیت است، اشاره کنیم و آن عدم به رسمیت شناختن حق اختلاف است که به آن اشاره شد. در واقع اختلاف یک امر طبیعی در جامعه اسلامی بوده و این گونه نبوده است که کسی که مختلف فکر می‌کرده، را تکفیر کرده یا مشرک بدانند. در واقع حداقلی در اسلام (که همان ذکر شهادتین است) به عنوان نصاب اسلام طرح شده و هرکس که این نصاب را داشته، در دایره اسلام بوده و سایر مسائل خود را می‌توانسته با دیگر افراد و دیگر طوایف و نحله‌ها اختلاف داشته باشد. این بحث، بحث مهمی است، گاهی اختلاف را در حد مقام حقیقت بحث می‌کنند که یکی از این فرقه‌ها بالاخره حق است و دیگران باطل، یا بخشی از آنها باطل است، اما در مقام واقعیت و زندگی اجتماعی، اسلام بالاترین سطح اختلاف را پذیرفته است و قائل به مدارا است و این امری است که ما از سیره علمای اسلام در گذشته و سیره شخص پیامبر اکرم(ص) در تاریخ سراغ داریم

پیامدهای رویکرد منفی اهل سنت به وهابیت

رویکرد منفی رهبران اسلامی به وهابیت قبل از همه چیز باعث سلب مشروعیت رهبری اهل سنت توسط وهابیت می‌شود. وهابیت در حال حاضر به سمتی رفته که حتی برخی از نهادهای دینی ریشه‌دار و سابقه‌دار اسلامی مانند الازهر، جامعه القرویین و... را به حاشیه رانده است و خود داعیه‌دار رهبری جهان اسلام و جهان اهل سنت است. این رویکردهای منفی باعث می‌شود مشروعیت رهبری اهل سنت از وهابیت و علمای آنها ستانده شود و در جایگاه واقعی خود قرار گیرد. در کنار این، از بین رفتن این مشروعیت رهبری، باعث از بین رفتن بخش عظیمی از پشتوانه مشروعیت آل سعود نیز می‌شود. در واقع یکی از پشتوانه‌های عظیم عربستان و حکومت فعلی سعودی، بحث انتساب به اسلام و خدمت به حرمین شریفین با تکیه بر معارف وهابیت است. در این بین وقتی که وهابیت و بزرگان آن محل سؤال قرار گیرند، مشروعیت و پشتوانه دولت سعودی نیز زیر سؤال می‌رود. در کنار این تأثیر، این رویکرد منفی باعث آگاهی بخشی به جهان اهل سنت می‌شود. چنانچه بسیاری از آنها تحت تأثیر تبلیغات و فضای ایجاد شده، عربستان را به عنوان سردمدار اسلام و پیش‌قراول اهل سنت می‌دانند، اما جدا نمودن حساب اهل سنت از وهابیت توسط رهبران اهل سنت باعث می‌شود مردم جوامع اسلامی به خصوص جوامع اهل سنت، به این آگاهی برسند که حساب خود را از حساب وهابیت جدا کرده و در راستای تحقق اهداف و سیاست‌های آنان گام برندارند.

نگاهی به آینده

حقیقت این است که وهابیت در وضعیت فعلی به دلایل مختلفی گسترش یافته است. در حال حاضر در پاکستان، مالزی، اندونزی و برخی از کشورهای آفریقایی، گسترش سریع وهابیت مشاهده می‌شود. از جهت دیگر، احتمال این که دولت‌ها علیه کنفرانس چچن موضع بگیرند وجود دارد. در واقع، امکان دارد حکومت مصر موضع‌گیری شیخ‌الازهر علیه وهابیت را موضعی شخصی قلمداد کند و حتی احتمال سرکوب آن وجود دارد. این موضوع هم دلایل خاصی دارد، زیرا در حال حاضر نوع روابط عربستان و مصر در تقویت یا حذف این گونه مواضع نقش تعیین کننده‌ای دارد. در واقع عربستان بر مصر بسیار تأثیرگذار است وحاکمان فعلی مصر بخش عظیمی از پشتوانه خود را در عربستان دنبال می‌کنند. طبیعی است که عربستان موضع‌گیری علیه مشروعیت خود توسط عالمان مصری را نخواهد پذیرفت. لذا احتمال مقطعی بودن این نوع از موضع‌گیری‌ها وجود دارد. اما در هر صورت جهان اهل سنت متوجه برخی مسائل درباره وهابیت شده و حتی اگر هم این موضع‌گیری‌ها به صورت مقطعی سرکوب شود، ریشه‌های اجتماعی یا مردمی آن از بین نمی‌رود و در ادامه خود را به طریق دیگری نشان می‌دهد. چنانچه آقای «احمد الطیب» در موضع‌گیری‌های دیگر خود در دو سال گذشته، موضع‌گیری‌های بسیار خوبی در مورد تشیع داشته و علمای دیگر اهل سنت هم نگاه‌های مثبتی به موضوع وحدت شیعه و اهل سنت و سایر مسائل امت اسلامی ابراز داشته‌اند. در واقع هر چند این موضع‌گیری‌های مثبت ممکن است از طرف برخی حاکمان سرکوب شود، ولی این روند تازه آغاز شده و سرکوب شدنی نیست.

منبع: فارس

http://kayhan.ir/fa/news/84917

ش.د9504162

برچسب اخبار