(روزنامه كيهان ـ 1395/05/14 ـ شماره 21407 ـ صفحه 8)
جبهه النصره در ژانویه سال 2012 اعلام موجودیت کرد. این گروه تروریستی را برخی قویترین گروه القاعده در سوریه معرفی کردهاند که به سرکردگی «ابومحمد الجولانی» جنایت میکند. این گروه تروریستی متشکل از عدهای از تندروهای سلفی اعم از فارغالتحصیلان مدارس وهابی سعودی و یا شاغلان در این کشور و یا افراد تحت تعلیم شیوخ وهابی و سلفی هستند که در آغاز بحران سوریه در اوایل سال 2011 از طریق مساجدی که به طور عمده توسط وهابیها و سلفیها اداره میشدند با یکدیگر آشنا شدند و در مرحله بعدی با نیروهایی موسوم به «عربهای افغان» که در افغانستان میجنگیدند و برای نبرد علیه دولت نوپای عراق (پس از صدام) وارد سوریه شده بودند پیوند خوردند و از خاک سوریه علیه عراق فتنهانگیزیها کردند.
تحولات در شمال آفریقا فرصت خوبی به این هستههای سلفی تندرو داد تا خود را سازماندهی مجدد کنند و با بهرهگیری از فضای ناشی از تحولات منطقه اهداف خود را پیش ببرند.
سازماندهی تکفیریها در سوریه قطعا محدود به سعودیها نبود زیرا به لحاظ بافت جغرافیایی در مناطق سنی نشین غرب عراق و شمال لبنان نیز تندروهای سلفی وجود دارند و آنها میتوانند ظرفیت و پوشش خوبی برای اقدام علیه نظام سوریه باشند.
این نیروهای تندرو سلفی در سوریه با همکاری سلفیهای کشورهای همجوار و حمایتهای آشکار و پنهان غرب و برخی دولتهای منطقه از جمله عربستان، قطر، اردن و ترکیه ابتدا فعالیت خود را بدون نام و نشان و تنها تحت عنوان «جهاد» آغاز کردند و پس از گذشت چند ماه نام «جبهه النصره اهل شام» را برای خود انتخاب کردند که هدف از این نامگذاری، محدودیت فعالیت آنها به چند کشور شامات (سوریه، لبنان، اردن و فلسطین) برای برپایی خلافت اسلامی است.
این جبهه پس از چند رشته عملیات تروریستی در اواخر سال 2011 سرانجام در تاریخ 24 ژانویه 2012 اولین بیانیه خود را در زمینه ضرورت جهاد علیه نظام سوریه به منظور برپایی خلافت اسلامی صادر کرد و روند صعودی انفجارها، ترور شخصیتهای بارز سوری، پزشکان برجسته، خبرنگاران، هنرمندان و اساتید دانشگاهها را در پیش گرفت.
براساس اصل تاکتیک امنیتی و جنگهای نامنظم نام این تشکل به «جبهه النصره» تغییر نام یافت و زیرمجموعههایی نیز با اسامی مختلف از قبیل «احرارالشام»، «صتورالاسلام»، «کتائب الفاروق» و.... تشکیل شد.
حامیان اصلی النصره
عربستان، قطر، اردن و ترکیه از حامیان اصلی گروه تروریستی النصره به شمار میروند. هرچند که کشورهای غربی و در رأس آن آمریکا به طور مستقیم و غیرمستقیم همه گروههای تروریستی را تحت پوشش حمایتی خود دارند اما کمکهای مالی و تسلیحاتی حامیان تروریستها از طریق کشورهای غرب آسیا به این گروهها ارسال میشود.
در واقع هر یک از طرفهای حامی این گروه اهداف و منافع خاصی از کمک مالی و تسلیحاتی به النصره دارند. عربستان هر قدر سعی کرد که سوریه زمان «حافظ اسد» را به سمت خود بکشاند موفق نشد و قدرت دمشق در منطقه همسو با قدرت اسلامگرایی و صهیونیستستیزی فزونی یافت. بنابراین با تشویق عناصر هوادار القاعده در سوریه تلاش کرد که این گروه تروریستی به جهاد جنگ نظام سوریه تشویق شود و عربستان را رها کند، همچنانکه ریاض این کار را در اواخر دوران صدام درعراق انجام داد و براساس گزارشهای منتشر شده نهتنها راه ورود آنها به خاک عراق را هموار میکرد بلکه امکانات لازم را نیز در اختیار آنها قرار میداد.
قطر نیز یکی دیگر از حامیان اصلی گروه تروریستی النصره است و تلاش میکند با حمایت مالی و تسلیحاتی از این جبهه بتواند سقوط نظام سوریه را تسریع بخشد و اعتبار و آبروی خود را که دو سال قبل اعلام کرده بود «ظرف چند ماه نظام سوریه سرنگون میشود» حفظ کند.
قطر معتقد است تنها از طریق خشونت و عملیات مسلحانه میتوان نظام سوریه را سرنگون کرد به ویژه آنکه عناصر این جبهه از آغاز درگیری در سوریه جنایات زیادی از خود نشان داده و یکهتاز عملیات تروریستی در سوریه بودهاند.
ترکیه نیز که به طور عمده مرز خود را روی تروریستها گشوده است پول و سلاح عربستان و قطر را به آنها میرساند و آموزش نظامی آنها را با همکاری آمریکا به عهده گرفته است. هدف ترکیه از حمایت تروریستها نیز مثل قطر تسریع در سقوط نظام سوریه و یافتن جایگاه ژاندارمی در منطقه غرب آسیا است دیدگاهی که ناشی از احیای تفکر عثمانیها است.
گذشته از کشورهای حامی جبهه النصره، غرب به سرکردگی آمریکا از بزرگترین و اصلیترین حامیان گروههای تروریستی در منطقه غرب آسیا است. آمریکا در عین حال که نام این جبهه را در لیست سیاه خود قرار داده اما هیچگاه برخورد واقعی با این گروه تروریستی صورت نداده و بالعکس کمکهای مستقیم و غیرمستقیم هم ارسال کرده است. در این رابطه گزارشهای مستند بسیار زیادی منتشر شده است. جالب توجه اینجاست که در کارنامه ائتلاف به اصلاح ضدگروههای تروریستی در سوریه که به رهبری آمریکا شکل گرفت بیشترین آمار قربانیان مربوط به غیرنظامیان به ویژه زنان و کودکان است و این ائتلاف هیچگاه به طور جدی و مؤثر گروههای تروریستی را هدف قرار نداده است!
واشنگتن در حقیقت خواستار برقراری «هرج و مرج» در غرب آسیا است تا به همان اندازه رژیم صهیونیستی در حاشیه امن قرار بگیرد و کشورهای منطقه توجهشان به این رژیم اشغالگر جلب نشود.
در واقع آمریکا میداند که نه القاعده و نه اخوانالمسلمین و نه گروههای لیبرالی و نه هیچ کشور عربی در منطقه در شرایط فعلی تهدیدی برای اسرائیل به شمار نمیروند. آنچه موجب ناخرسندی آمریکا شده پیوند ایران، حزبالله و سوریه است.
جبهه النصره بهترین عامل برای تحقق اهداف آمریکا در منطقه است و بازی تغییر نام، انحلال، گسست یا پیوند بازیهای قدیمی و کهنهای است که همگان قواعد آن را امروز به خوبی میدانند...!
تلاش برای بقا
فرار الجولانی از جبهه النصره و پناه بردن به اسم جدید «جبهه فتح الشام» تلاش برای بقا در شرایط نامساعد کنونی است. این گام الجولانی بیانگر عمق بحرانی است که جبهه النصره در آن دست و پا میزند تا جایی که با این کار میخواهد از این تنگنا خارج شود زیرا اقدامات حقارتبار و جنایتکارانه آن کافی است تا ابد به عنوان یک گروه تروریستی وحشی شناخته شود. نکته قابل تأمل این است که آمریکا بارها تلاش کرده در مسیر تلاشهای روسیه برای حمله به النصره مانع تراشی کند و با این کار فضا را برای این جدایی مهیا سازد. از همین رو توافق جانکری و سرگئی لاوروف در مسکو در مورد هدف قرار دادن جبهه النصره بیحاصل مانده است، زیرا جبههای که در مورد حمله به آن توافق شده است تغییر رنگ داده و اکنون بر اساس معیارها و دستهبندیهای غرب «میانهرو» شده است.
در واقع هدف اصلی الجولانی این است که با فرار از اسم جبهه النصره خود را با نقابی دیگر به عنوان گروهی میانهرو معرفی کند و این همان خواست آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی است که بارها از حملات ارتش سوریه و روسیه به جبهه النصره به شدت انتقاد کردهاند.
از منظر تاکتیکی نیز به نظر میرسد پیروزیهای جبهه مقاومت و وضعیت وخیم تروریستها در جنگ با ارتش و مقاومت، آنها را مجبور به وارد کردن یک شوک مقطعی برای روحیه دادن به نیروها و تغییر معادلات سوریه کرده است، تاکتیکی که پیش از این در تشکیل جیشالفتح هم اتخاذ شده بود.
بنابراین یکی از دلایل اصلی این تغییر نام، فشار ارتش سوریه بر تروریستها است.از سوی دیگر به نظر میرسد این گروه تروریستی به دنبال «بومیسازی» خود در سوریه با هدف مشارکت سیاسی در مذاکرات آتشبس و حضور فعال سیاسی در آینده است.
الجولانی میداند که به زودی باید سلاح بر زمین بگذارد چرا که روند سیاسی در سوریه به زودی به نتیجه خواهد رسید اما بزرگترین مانع برای مشارکت این گروه در روند سیاسی در فهرست گروههای تروریستی بوده است. از این رو الجولانی در تلاش است تا با میانهرو نشان دادن خود در گروه جدید به نوعی مقدمات خروج از فهرست گروههای تروریستی را مهیا کند و در روند سیاسی سوریه با حمایتهای غرب شرکت کند.
برخی از تحلیلگران معتقدند که اقدام الجولانی برای جدایی و تغییر نام جبهه النصره صرفا به منظور نجات جبهه النصره و یا برداشتن تهمت تروریستی از آن صورت نگرفته بلکه برای نجات کشورهای حامی آن از این اتهام یعنی پشتیبانی و حمایت از تروریسم بوده است به ویژه آنکه از همان ابتدای شکلگیری النصره این گروه از طرف دولتهای حامی مورد فشار قرار گرفته بود که پیوندهای علنی خود را به عنوان شاخهای از القاعده در سوریه قطع یا مخفی کند.
احساس ترکیه و قطر از همان زمان بر آن بود که قطع پیوندهای علنی النصره با القاعده به مقبولتر شدن این گروه تروریستی منجر خواهدشد و تا حد امکان حمایتهای خارجی از آن را توجیهپذیر خواهد نمود.
اگرچه تحولات میدانی سوریه و پیشرویهای اخیر ارتش و ائتلاف مقاومت در سوریه میتواند یکی از مهمترین دلایل تغییرات تاکتیکی و ظاهری گروه تروریستی جبهه النصره به حساب آید اما این موضوع از طرف دیگر در نگاه سرکردگان این گروه میتواند با چند هدف کلی صورت گرفته باشد: حذف نام القاعده کمکی برای کسب آبرویی خواهد بود که پیش از این النصره به عنوان شعبه القاعده بدنامی آن را یدک میکشید. صرف وجود نام القاعده در کنار نام النصره، حتی بدون انجام اقدامات تروریستی، بیآبرویی القاعده را برای النصره نیز به همراه داشت. اما کارنامه سیاه النصره در اقدامات تروریستی و انفجارهای ضد انسانی به ویژه در حلب، هر نگاهی را به این گروه با هر نامی متوجه اقدامات گذشته خواهد نمود و النصره حتی با نام جدید هم نمیتواند اقدامات پیشین خود را انکار کند.
از سوی دیگر اعلام جدایی علنی از القاعده شاید به این دلیل باشد که حمایتهای خارجی از این گروه تروریستی بیشتر شود، اما معادلات منطقهای خلاف این مسئله را ثابت میکند. مثلا کودتای ناموفق ترکیه موجب شد که اردوغان به جای توجه بیشتر به مسائل منطقهای به مسائل داخلی تمرکز داشته باشد و این مسئله به معنای کمرنگ شدن نقش یکی از مهمترین حامیان تروریستها خواهد بود.
بهترین واکنش نسبت به تغییر نام جبهه النصره اما، از سوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت که آن را بازی با کلمات ارزیابی کرد. چرا که ماهیت تروریستی این گروه باچنین اقدامی تغییر نمییابد.
سخنگوی وزارت خارجه ایران اینگونه اقدامات را نشانه ورشکستگی سیاست طرفداران افراط در منطقه و در راس آن سعودیها به عنوان پدر و حامی اصلی القاعده، طالبان، داعش، النصره و گروههای تروریستی متعدد دانست و از جامعه بینالمللی خواست در مبارزه با تروریسم به عوامل و زمینههای پیدایش این پدیده شوم و اثرات آن توجه کنند و بر این اساس بانیان وحامیان این گروهها را برای ریشهکن کردن آنها تحت فشار قرار دهند.
اما سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در موضعگیری منفعلانه و شتابزده اعلام کرد که تصمیم اتخاذ شده از سوی این گروه در خصوص تغییر نام و جدایی از القاعده باعث نمیشود که این گروه هدف حملات قرار نگیرد.
«جانکربی» خاطرنشان کرد، در حال حاضر هیچ سخنی در این باره که نشان دهد آمریکا تغییر رویکردی نسبت به جبههالنصره خواهدداشت مطرح نشده است.
ناظران معتقدند که خروج النصره از تشکیلات القاعده و معرفی این جبهه به عنوان یک گروه مستقل چارچوبی است که تصمیم آن از قبل گرفته شده و برخی کشورهای عربی حوزه خلیجفارس نیز خواستار آن هستند تا بدین ترتیب جبهه النصره به عنوان یک گروه میانهرو معرفی شود که اندیشههای رادیکالی القاعده را رها کرده است و به این ترتیب النصره از فهرست گروههای تروریستی آمریکا خارج شود.
در هر صورت غالب نظریهپردازان، تحلیلگران و کارشناسان بر این باورند که تغییرات ظاهری نمیتواند مواضع پیشین النصره را تغییر دهد و این مسئله در مورد کشورهای دیگر هم صادق است به عبارت دیگر کشورهای دیگر هم نمیتوانند موضع خود را در قبال این گروه تروریستی تغییر نام داده تغییر دهند.
وزارت خارجه روسیه در واکنش به تغییر نام جبهه النصره اعلام کرده که جبهه النصره به هر نامی که خود را صدا بزند یک سازمان تروریستی غیرقانونی باقی خواهد ماند و تنها هدف از تشکیل آن ایجاد به اصطلاح خلافت اسلامی به شیوههای وحشیانه بوده است به همین دلیل مبارزه با این عناصر متعصب با حمایت جامعه بینالمللی تا نابودی آنها ادامه خواهد یافت.
تغییر نام جبهه النصره را میتوان از منظر راهبردی یک تغییر بزرگ به حساب آورد که گذر زمان نشان خواهد داد که آیا این تغییر یک اقدام تاکتیکی است یا اینکه منطقه آبستن تحولاتی در سطح راهبردی است.
برخی منابع مورد استفاده: فارس - تسنیم
http://kayhan.ir/fa/news/81747
ش.د9504148