* در گفتوگوی شخصی ما شما معتقد بودید انتخابات این دوره دشوار است، اما صحنه انتخابات به سمت دو قطبی شدن پیش میرود و ناظران معتقدند که در شرایط دو قطبی، برنده رقابت نامزد اصلاح طلب و اعتدالگرا خواهد بود. در چنین زمینهای، وقتی از دشواری انتخابات میگویید، مقصود چیست؟
** منظور پیچیدگیهای تازه محیط رقابت سیاسی ایران است زیرا هجمهها و تبلیغات بسیار سازمان یافته و هدفمندی علیه دولت صورت گرفته است. از آغاز به کار دولت یازدهم در سال 92، بار سنگین روانی روی ذهنیت جامعه فروریخته شده که آقای روحانی رئیس جمهوری تک دورهای است. به علاوه جریان اصولگرا براساس ارزیابی و برآوردی که به زعم خود از افکار عمومی ابراز میکند، به یک جابهجایی گفتمانی روی آورده و اولویتها را از مسائل سیاسی - ایدئولوژیک و امنیتی به سوی موضوع کارآمدی و سیاستی سوق داده است. چنین به نظر میرسد که اصولگرایان با افراد متکثر در ذیل گفتمانی واحد و برمبنای یک تقسیم کار پیشینی وارد رقابت شدند و در صددند آقای روحانی را به عنوان دولت مستقر برای پاسخگویی در تنگنا قرار دهند، نکته دیگر این است که اصلاح طلبان هم به دلایل مختلف امکان یک حضور مستقل، هویت مند و متشخص را ندارند.
درعین حال، به هم پیوستگی محیط بیرونی با محیط داخلی نیز انتخابات این دوره را قدری سخت کرده است. به این معنی که برجام و ملحقات آن که میتوانست به مثابه دستاورد برجسته آقای روحانی در نقش برگی برنده و اثربخش در انتخابات ظاهر شود، هم از سوی منتقدان و مخالفان داخلی و هم بازیگران تندروی بیرونی تحت فشار قرار گرفته است. به علاوه اینکه تصوری که از مرزبندی بین کنشگران جریانهای سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا تاکنون وجود داشت، دستخوش تغییرات جدی شده است؛ هم تغییرات درونی در شیوه سازمان دهی جریان اصولگرا رخ داده و هم جابهجایی یا شیفت گفتمانی از طرف اصولگرایان طراحی شده و با این جابهجایی تلاش میکند اصلاح طلبان را دنباله روی خود کند، به جای آنکه آنان مشق مستقل خود را بنویسند. با لحاظ این متغیرها، به نظر میرسد عرصه انتخابات این دوره پیچیده تر و سختتر از گذشته شده است.
* تنها در سال 88 تجربه شد و در سایر دورهها سابقه نداشت که رقیب همه تلاش خود را بر این متمرکز کند که رئیس جمهوری مستقر، در دور دوم انتخاب نشود. آیا تمرکز بر یک دورهای شدن آقای روحانی در چارچوب استراتژی کلان تر دیگری قرار میگیرد؟
** از انتخابات ریاست جمهوری سال 1380 متأثر از عوامل گوناگون ساختاری و سیاسی بتدریج فضای رقابت سیاسی اجتماعی جامعه رو به پیچیدهتر شدن نهاد. در 1384 تاحدی مظاهر این پیچیدگی آشکار شد و اوج تبلور آن در سال 88 است. در تداوم پیچیدگی موصوف، در سال 92 رقابت بسیار نزدیک و شکنندهای بین اصولگرایان از یک سو و ائتلاف نوپدید و بیسابقه اعتدال باوران و اصلاح طلبان از سوی دیگر شکل گرفت. این رقابت نزدیک، به اضافه برآوردی که اصولگرایان بعدها از عملکرد آقای روحانی به عمل آوردند، رقیبان روحانی را امیدوار کرد که بتوانند در انتخابات دوازدهم، نتیجه رقابت را به نفع خود تغییر دهند. به عبارت دیگر، غلبه سویههای سیاسی - ایدئولوژیک اصولگرایان را به این جمع بندی رسانده که از همان آغاز به کار دولت روحانی اعلام کنند دولت آقای روحانی، دولتی یک دورهای خواهد بود.
* شما به جابهجایی گفتمانی اصولگرایان اشاره کردید. اما نگاهی به شعارهای آنان که در قیاس با احمدینژاد تازه نیست و نیز ناتوانی اصولگرایان از دستیابی به اجماع، نشان میدهد که تحول یا زایشی در درون اصولگرایان اتفاق نیفتاده است، در این صورت منظور شما از این جابهجایی گفتمانی چیست؟
** منظورم از جابهجایی یا شیفت گفتمانی لزوماً به معنای توانایی زایش گفتمانی نیست. بنا به گواهی تجربه زیسته سیاسی معتقدم با وجود برخورداریهای فراوان اصولگرایان از مواهب فضاهای رسمی تبلیغی و حاکمیتی، ظرفیت زایش گفتمانی آنان در قیاس با اصلاح طلبان به مراتب ضعیفتر است، چون بسترهای تحول اجتماعی - فرهنگی با سرعتی بیش از قدرت سازگاری اصولگرایان سنتی در حال پیشروی است. بنا براین مقصود از جابهجایی گفتمانی، تغییر فاز آنان از تأکید بر ارزشهای سیاسی - ایدئولوژیک، آرمان گرایی، تکیه بر شعارهای انقلابی و ارزش مداری به سمت توجه به موضوع کارآمدی سیاستی وگذار هدفمند و پرحجم آنان به فضای مجازی که تاکنون در انحصار اصلاح طلبان بوده و نیزاستفاده آنان از تاکتیکهای روزآمدتر است.
بهعنوان مثال، تلاش اصولگرایان برای دستیابی به اجماع، تاکنون سابقه نداشته و نوعی تصویربرداری از عملکرد اصلاحطلبان در سال 92 است. همچنین به نظر میرسد اصولگرایان طی تجزیه و تحلیل آسیب شناسانه درون جناحی بدین جمعبندی رسیدند که علت تفوق گفتمانی جریان اصلاحات در رقابتهای گذشته، سیطره بیرقیب آنان بر فضای مجازی بوده است، در نتیجه با ورود به این محیط کوشیدند این فضای بیرقیب را به میدانی رقابتی تبدیل کنند و برخلاف ادوار گذشته و با استفاده از حمایتهای جانبی که از آن برخوردارند، بر بسیج و سازماندهی سازمان رأی خود از طریق فضای مجازی روی آوردند. نکته مهمتر اینکه در رقابتهای انتخاباتی گذشته عمدتاً اصولگرایان در فضای سیاسی - ایدئولوژیک همچون ارزش گرایی، انقلابی گری و تعهدات مکتبی سیر میکردند.
اما این بار با رویکرد ترکیبی وارد میدان رقابت شدهاند. چنانکه از ادبیات سیاسی آنان پیداست که هرچند بر وجوه سیاسی - ایدئولوژیک نامزدها و برنامههای خود مانند ارزشی، انقلابیگری و جهادی بودن تأکید میکنند، اما کانون توجه خویش را بر مسائل سیاسی متمرکز کردند و جنبه کارآمدی دولت مستقر را هدف گرفتند. طرح مسائلی نظیر اشتغال، بیکاری و رکود، نشان دهنده حرکت گفتمانی از حوزه سیاسی - ایدئولوژیک به حوزه سیاستی و کارآمدی است. البته این جابهجایی گفتمانی، در درازمدت میتواند امری مطلوب قلمداد شود زیرا جریانهای سیاسی باید در رقابتهای ملی، رقابتها را به حوزههای سیاستی، کارآمدیها و برنامهها سوق بدهند تا اینکه رقابت بر مختصات و شناسههای افراد استوار شود.
* هم رویکردهای سیاستی، یعنی توجه به محرومان و اشتغال و هم رویکردهای ایدئولوژیک، در 8 سال دولت احمدینژاد تجربه شده است. آیا میتوان تجربه دولتهای نهم و دهم را از اصولگرایی تفکیک کرد و آیا مردم این تفکیک را میپذیرند؟
** از موضع اخلاقی، معتقدم اصولگرایان بازی سیاسی اخلاقی را دنبال نمیکنند، چون به جای مسئولیتپذیری متعهدانه و شجاعانه نسبت به عملکرد خود در 8 سال دولتهای نهم و دهم و حتی در همه سالهای پس از 76 که بخش مهمی از نهادهای حاکمیتی و اجرایی منحصراً در اختیار آنان بوده است، از پاسخگویی طفره میروند. به همین دلیل بر موضوع ناکارآمدی نزدیک، یعنی آنچه اکنون جامعه با آن مواجه است، تمرکز کردهاند. ناکارآمدی موضوعی انکارنشدنی است، که البته محصول یک فرآیند درازمدت است و اتفاقاً سهم اصولگرایان در ایجاد آن به مراتب از دولت اعتدال و اصلاحات بیشتر است.
اینکه اصولگرایان با برجسته کردن ناکارآمدیهای کنونی، از پذیرش مسئولیت خود در دولتهای نهم و دهم و حتی ما قبل آن، شانه خالی میکنند، نوعی بازی سیاسی غیراخلاقی و فریب افکار عمومی است که میکوشد افکار عمومی را نسبت به مطالبه مسئولیت از آنان در قبال سالهای گذشته منحرف کند. آنان غیرصادقانه تلاش میکنند روحانی را نماینده حفظ وضع موجود و خود را مدافع تغییر معرفی کنند. در حالی که بهتر است آنان شفاف و صادق باشند و مسئولیت اخلاقی و سیاسی خود را در خلق این وضعیت بپذیرند.
* رأی دهندگان این تفکیک را میپذیرند؟
** به نظرم اصولگرایان هنوز ژرفای تحولاتی که در ساحت اجتماعی رخ داده است، را باور نکردهاند و اگر بخشی از طرح جنگ روانی آنان نباشد، تاحدی اعتماد به نفس تصنعی از خود نشان میدهند. زیرا اکنون نسل جوان نسبتاً آگاهی برخاسته است که به مراجع خبری و رسانههای متنوع دسترسی دارد و لزوماً چشم و گوش خود را به صدا و سیما و رسانههای رسمی نسپرده است. اما گویی این تنوع رسانهای از چشمان تحلیلگران اصولگرا دور مانده یا تعمداً نمیخواهند آن را ببینند. بنا براین با وجود اقبال این جریان به فضای مجازی همچنین نزدیک بینیهایی که نسبت به ناکارآمدیهای کنونی در جامعه دارند، توفیق چندانی در کسب آرای قشرهای تحصیلکرده، آگاه و جوان جامعه نخواهند داشت.
* نقش احمدینژاد در تقسیم کار اصولگرایان چیست؟ او برای چه کسی بازی میکند؟
** به باور من اصولگرایان بنا دارند حملات «گازانبری» پردامنهای را علیه آقای روحانی سازماندهی کنند. لذا تنوع و تکثری که در قالب جبهه مردمی انقلاب اسلامی دیده میشود یا اصولگرایانی که به صورت مستقل وارد خواهند شد، بخشی از شرکتکنندگان در جبهه حمله علیه آقای روحانی هستند و هر کدام برای پیشبرد اهداف این جبهه، وظیفهای برعهده دارند. البته اینکه چه قدر میتوانند روحانی را به گوشه رینگ رقابت ببرند، مستلزم داوری جداگانهای است. اما اینکه جریان آقای احمدینژاد به نفع چه کسی عمل میکند، در مجموع معتقدم اگر او و مدافعان مشی و منشش امکان حضور در رقابت را بیابند، به نفع طیف اصولگرایی خواهد بود؛ چون بیتردید هدف اصلی احمدینژاد و تیمش مشارکت تمام عیار در حملات همه جانبه علیه آقای روحانی است و وی جزئی از اصولگرایانی است که به ضرر ائتلاف اصلاحات و اعتدال عمل میکنند.
اما از بعد دوم، نقش جریان احمدینژاد در جهت دهی به آرای خاکستری است. فکر میکنم اگر انتخابات دو قطبی شود، احتمال گرایش آرای خاکستری به ائتلاف اعتدال و اصلاحات بیشترباشد تا اصولگرایی. بنابراین در این قسمت هم اگر احمدینژاد توان خود را مصروف جلب آرای خاکستری کند، به نظر میرسد بخشی از آرایی که میتوانست به صورت بالقوه در سبد ائتلاف اصلاحات و اعتدال قرار گیرد را از سبدشان خارج میکند. از آنجا که اصولگرایان عمدتاً تکلیفی - اعتقادی رأی میدهند، احمدینژاد چندان از سبد آرای آنان نخواهد کاست. بنابراین ضرر حضور جریان احمدینژاد را برای ائتلاف اعتدال و اصلاحات بیشتر از جریان اصولگرایی میدانم و با این تحلیل آنهایی که حضور احمدینژاد را به نفع ائتلاف اصلاحات و اعتدال میدانند، موافق نیستم.
* گفتید که اگر فضا دو قطبی شود، اما برخی معتقدند که با آمدن رئیسی فضا دو قطبی شده است. دیگر اینکه گفتید احمدینژاد تلاش میکند آرای خاکستری را به سمت خود جلب کند، درحالی که آرای خاکستری عمدتاً از قشر تحصیلکرده و طبقه متوسط هستند، در حالی که احمدینژاد شعارهای پوپولیستی و توده وار میدهد.
** طبق تحلیل طیف احمدینژاد، اکثریت مردم تعلقی به هیچ یک از جریانهای سیاسی موجود ندارند و تنها خواهان فردی از جنس خود هستند که با زبان تودهها حرف بزند، مانند تودهها رفتار کند و درد و غم آنان را چشیده باشد. طبق این تحلیل، آن فرد متعین در شخص احمدینژاد یا فردی که او را نمایندگی میکند، است. بنابراین مخاطب اصلی این جریان، قشری است که تعهد از پیش ساخت یافتهای نسبت به جریانهای سیاسی ندارد. همان تودههای مردم که احمدینژاد را از جنس خود یافته و به او در دولتهای نهم و دهم اقبال کردند.
اما بخشی از آرا هم مورد توجه این جریان واقع شده که یا شرکت در انتخابات را نافع نمیدانند یا دچار بحران مشروعیت سیاسی هستند و لذا در انتخابات شرکت نمیکنند. طیف احمدینژاد معتقد است که این توانایی را دارند که آرای مبتلایان به بحران مشروعیت سیاسی را هم جذب کنند و در نتیجه اکثریت قابل توجهی از محذوفان، مطرودان و محرومان را به دنبال خود بکشانند. البته ارزیابی جریان احمدینژاد، با شواهد تجربی سازگار نیست.
* سمت دهی به آرای خاکستری در انتخابات پیش رو مسأله مهمی است. سمت دهی این آرا چگونه ممکن است؟
** این امر به شرایط و عوامل گوناگون بستگی دارد. از جمله چگونگی بروز و ظهور نامزدهای انتخاباتی در مناظرات است، مانند جمله کلیدی آقای روحانی در مناظره با آقای قالیباف که توانست آرای زیادی را به نفع ایشان جابهجا کند. گزارههای کلیدی، اشراف به موضوعات و مسلط، مستند و مستدل ظاهر شدن، حاضر جواب بودن، مهارت در ذهن گردانی و برخورداری از مهارتهای ارتباطی، قوت شخصی نامزدهای انتخاباتی، میزان تسلط آنان به سؤالات و انتقاداتی که از سوی رقبا مطرح میشود، در سمت دهی به آرای خاکستری بسیار تعیین کننده است. در نگاه اولیه، اگر نامزدها همینها باشند، دومین عامل مؤثر، قوت و قدرتی است که نامزدهای انتخاباتی روی شناسایی مسائل مهم مبتلابه جامعه و نحوه مواجهه با آنها در قالب برنامههای انتخاباتی ارائه میدهند.
به نظر میرسد در این زمینه هر دو طیف اصولگرایان سنتی و مردم انگیزان دچار لکنت زبان هستند. احمدینژاد به دلیل تجربه ناموفق بلافصل دولت های نهم و دهم و اصولگرایان هم به دلیل شراکت در ناکارآمدیهای وی، نمیتوانند خود را از اذهان تیزبین جامعه مبرا از مسئولیت بدانند. زیرا با در اختیار داشتن تمامی نهادهای تقنینی، تبلیغی، رسانهای، نظارتی و اجرایی، کارنامهای با ثبت رکوردهای منفی بیسابقه از آن دولت برای مردم به ارمغان آورده شد. بنابراین به طور نسبی، آن نمایندهای از یک گفتمان که دست بالاتر را در رقابتها خواهد داشت، هنوز نماینده ائتلاف اصلاحات و اعتدال است.
* این دست بالا، ناشی از قوت شخصی نامزد این جریان هاست یا کارنامه؟
** روحانی به دلیل کارنامه قابل قبول که در برخی حوزهها داشته است؛ مانند حل و فصل مسأله هستهای در قالب برجام، رساندن جامعه به آرامش اقتصادی، توقف نرخ تورم، خروج تدریجی رشد اقتصادی از نرخ منفی به سمت مثبت، ارتقای سرمایه اجتماعی، بهبود شاخصهای حکمرانی شایسته در برخی زمینهها، اتخاذ سیاست خارجی تعامل گرایانه و غیره دست برتر را خواهد یافت. ضمن اینکه فراموش نشود روحانی در دولت اول خود خرابیهای به ارث مانده از گذشته را آواربرداری سپس برای دولت بعدی ریلگذاری کرد. البته در این میان، نباید عنصر بسیار تعیینکننده دیگر یعنی محیط بیرونی را از نظر دور داشت. از قضا به نظر میرسید پس از روی کار آمدن ترامپ، اصولگرایان به تحولات محیط بیرونی بسیار دل بستند تا با اتخاذ سیاست تهاجمی به ضرر جریان اعتدال عمل کرده و عقلانیت تدریجی موجود در برجام را به محاق ببرد.
اصولگرایان خوشحال شدند که با روی کارآمدن ترامپ و بلااثر کردن برجام، روحانی را در رقابتهای انتخاباتی خلع سلاح کنند و بزرگترین دستاورد روحانی در انتخابات به ضد او تبدیل شود. اما به عقیده من، جامعه هنوز خطر تندروی، مواجهه جویی، تنش آفرینی و هزینههای مترتب بر آن را نزدیک احساس میکند و حتی اقدام تجاوزکارانه ترامپ در حمله به سوریه و رجزخوانیهای سیاسی او، خطر جنگ یا ناامنی را برجسته کرده و باعث میشود جامعه ضرورت اقبال مجدد به سوی نماینده اعتدال، میانه روی و عقلانیت را بیش از پیش احساس کند. به همین دلیل است که اصولگرایان با سرپوش گذاشتن بر صورت مسأله طی ماه های اخیر از شدت تبلیغ علیه برجام کاستهاند تا ذهن جامعه به سوی مسائل امنیتی و خطر جنگ و تهدید خارجی سوق پیدا نکند.
* با مختصاتی که ترسیم کردید، انتخابات دو قطبی شده است یا خیر؟
** اگر مراد از دو قطبی شدن به معنای رویارویی دو فرد باشد خیر اما اگر دوقطبی شدن به معنای رویارویی دو گفتمان باشد، یعنی گفتمانی که عقلانیت، تدبیر و میانه روی و تعامل با جهان را نمایندگی میکند با گفتمانی که با وجوه مختلف خود تندروی و رادیکالیسم را نمایندگی کند، میتوان گفت فضای دو قطبی شکل میگیرد. رویارویی اصلی میان تندروی و میانه روی است.
* این دو قطبی شکل گرفته است؟
** گذشت زمان وضوح این امر را بیشتر خواهد کرد.
* در این صورت آرای خاکستری به نفع جریان اعتدال وارد انتخابات خواهند شد؟
** این امر مشروط به این است که روحانی بهعنوان نماینده ائتلاف اعتدال و اصلاحات بتواند از برخی کارتهایی که تاکنون استفاده نکرده و همین باعث شد آرای خاکستری در فضای ابهام و تردید قرار بگیرند، به نحو معقول و مطلوب و بهنگام استفاده کند.
* این کارتها چیست؟
** آقای روحانی جز به صورت گذرا، اشاره وار و محدود تاکنون جامعه را نسبت به عمق خرابیهایی که از گذشته به ارث برده، وجوه مختلف نابسامانیها و دلایل، مکانیسمها و پیامدهای به وجود آمدن آنها را آگاه نکرده است. اگر در این زمینه روحانی توانایی توضیحی - تبیینی کافی نشان دهد و در فضایی غیرافشاگرانه، برای مردم واشکافی کند که علت بسیاری از نابسامانیهایی که هنوز بر دوش جامعه سنگینی میکند، چه سیاستها و چه رویکردهایی بوده است، یا از خود بدرستی رفع اتهام کند، میتوان امیدوار بود که آرای خاکستری به میدان بیایند.
به این دلیل بر رفع اتهام تأکید میکنم که دولت روحانی در برخی زمینهها همچون اشرافی گری، فساد، حقوقهای نجومی و تقلیلگرایی در سیاست خارجی متهم است. اگر روحانی در این حوزهها بتواند توانایی تبیینی خود را بهکار بگیرد و در مناظرهها، نشستها و ارتباط با تودههای مردم، از کارتهای رقابت سیاسی، هوشمندانه و عقلانی استفاده کند که به نظر من این توانایی را دارد، میتواند آرای خاکستری را به نفع خود سودهی کند.
* بنابراین، علاوه بر اصولگرایان، روحانی رقیب دیگری به نام روحانی نیز دارد.
** می توان گفت روحانی در یک ظرف سیال و مشروطی به سر میبرد که هم قابلیت افزوده شدن به سبد آرای او و هم کسر شدن از سبد او را دارد. ناگفته نماند که روحانی در شرایط فعلی در مقایسه با رقبای خود از وضعیت به مراتب بهتری برخوردار است. در عین حال اگر او بتواند از شرایط برشمرده شده استفاده کند و ناگفتههای بسیاری که منطقاً دارد را برای جامعه توضیح دهد، برنده انتخابات خواهد بود.
* به نظر میرسد اصولگرایان با خلق برخی کلید واژهها و تکرار آنها، توانستهاند در ترسیم زمین بازی تعیینکننده باشند. آنان تعیین میکنند که درباره چه چیزهایی بحث شود و طرف مقابل نیز پاسخ میدهد. فکر نمیکنید اصلاحطلبان یا اعتدالیها قدری منفعل شدهاند. برای برون رفت از این انفعال چه باید کرد؟
** اشتباه است که روحانی را از زاویه اصلاح طلبی به داوری بنشینیم، او را باید از زاویه اعتدالگرایی نگریست. معتقدم «روحانی یک» کلیدواژههایی را مطرح کرد که برای جامعه قابل فهم و جذاب بوده و به همین دلیل به او اقبال نشان داد. «تدبیر» به معنی پرهیز از رفتارهای ناسنجیده، مستبدانه و غیرکارشناسانه؛ «امید» به معنی افزایش شانس بقا و کاهش ریسک مردم در محیط نابسامان منطقهای و بینالمللی از کلیدیترین مضامین دولت یازدهم بود. اکنون سؤال این است که کلیدواژه «روحانی دو» چه هست و چه باید باشد؟ بهعنوان یک تحلیلگر، معتقدم «روحانی دو» نه میتواند کاملاً متفاوت و بیگانه از «روحانی یک» و نه میتواند تکرار کامل آن باشد. بلکه باید حد فاصلی میان این دو باشد تا بتواند همچنان گفتمان اعتدال «روحانی یک» را تداوم ببخشد و در عین حال حامل ابداعات، نوآوریها و موضوعات جدیدی هم باشد.
بنابراین باید اندکی منتظر ماند تا «روحانی دو» رونمایی شود. ولی با شناختی که از ادبیات آقای روحانی دارم، فکر میکنم تعامل سازنده با دنیا که میتواند دنباله برجام در حوزه روابط خارجی ایران باشد، همچنان در زمره کلیدواژههای ایشان قرار خواهد داشت. به علاوه آقای روحانی درموضوعاتی مانند زیست روزمره ایرانیان و بهزیستی آنان، برخورداری آنان از رفاه بیشتر و کارآمدتر کردن دولت، تحقق حقوق و آزادیهای شهروندی، آن گونه که درمنشور حقوق شهروندی آمده، برجستگیهای بیشتری خواهد یافت. اگر همه اینها را در نظر بگیریم، فکر میکنم آقای روحانی، با توجه به رویکرد و سابقه امنیتی خود، موضوع امنیت ملی ایران را از راه تعامل سازنده با دنیا و امنیت مردم را از طریق کارآمدتر کردن دولت و برخوردارتر شدن مردم از حقوق شهروندی، رونمایی کند.
* اشاره کردید که ممکن است روحانی برجام را کلیدواژه انتخاباتی خود مطرح کند. شاید به همین دلیل باشد که رقیب برجام را از برنامههای تخریبی خود کنار گذاشته است و روی نقاط دیگری تکیه کرده است.
** طبق تحلیل اصولگرایان، هرچه بر حوزه سیاست و امنیت بویژه امنیت خارجی، تأکید شود، این امر به منزله دادن پاس گل به روحانی و واگذار کردن زمین بازی به او است. بنابراین آنان خوشحال بودند که ترامپ و جمهوریخواهان تندرو برجام را از حیز انتفاع ساقط کنند یا با تشدید تحریمها دیوارهای بلند بیاعتمادی بلندتر شود. این امر میتوانست در داخل به ضرر روحانی و به نفع اصولگرایان تمام شود.
اما اگر طنین تندروی و ستیزه جویی ترامپ بالا باشد، تمایل جامعه به اعتدال گرایان افزایش خواهد یافت، لذا سعی کردند با پایین کشیدن فتیله تهدید خارجی، دستور کار رقابت انتخاباتی را تغییر دهند و مسأله تهدیدهای خارجی را امری غیرواقعی معرفی کنند و برجام و مسأله امنیت ملی و سیاسی را از فضای رقابت خارج کنند و زمین بازی را به سمت مقوله کارآمدی و بزرگ نمایی ناکارآمدی دولت روحانی شیفت بدهند و با این شیفت نقطه قوت روحانی را به نقطه ضعف وی تبدیل کنند. اما واقعیت این است که تهدیدات ترامپ بسیار غیرحساب گرایانه و تندروتر از تهدیدات دموکرات هاست که از قضا به آن پشتوانه عملی هم بخشیده است. بنا براین با وجود تغییر و تحریف دستور کار رقابت از سوی اصولگرایان، به نظر میرسد مسأله امنیت و تهدید همچنان یکی از مسائل مهم رقابت دوازدهم خواهد بود.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6477/10/180471/0
ش.د9600109