(روزنامه شرق ـ 1396/01/19 ـ شماره 2834 ـ صفحه 4)
قاسمي چه گفت؟
حالا سردار سپاهي هم به خيل منتقدان در جدال انتخابات پيشرو پيوسته است. آنطور كه «ايلنا» گزارش داده است، او گفته: برای مذاکره با مدیر توتال به فرانسه رفته بودم؛ اما گفتند با کمتر از رئیسجمهوري مذاکره نمیکنند. چیزی نگذشت که برای مذاکره نماینده فرستادند. این یعنی ما میتوانیم.
قاسمی
در مجمع عمومی نیروهای انقلاب گفت: در کشوری زندگی میکنیم که قدرت نخست منطقه و
امنترین کشور دنیاست؛ اما در این کشور همسر جانباز خودسوزی میکند، گورخواب داریم
و مشکلات فراوانی وجود دارد. او افزوده است: آمارهایی که در راستای کار به مردم
ارائه میشود، خجالتآور است و تورم و رکود در جامعه وجود دارد. فرصت سعی و خطا
نداریم. سخنرانی مسئلهای را حل نمیکند. هر كجا جهادی عمل کردیم، موفق شدیم.
قاسمی با بیان اینکه تحریمها از دوران «ما میتوانیم» است، گفت: پیشرفتها در صنعت
نفت هم از نمونه ما میتوانیم است و در آن دوران کسی باور نداشت طرحهای ملی از
دستاوردهای ما باشد. او تأکید کرد: دشمنان در دوره تحریم همه ابزارهای لازم را
برای فروپاشی اقتصادی به کار گرفتند و این ظلم به مردم ایران بود. درحالیکه
منتظر شکست اقتصادی ایران بودند، چه شد که اعلام کردند تحریمها اثر نکرد. صنعت
نفت وابستگی شدیدی داشت و همه منتظر تعطیلی آن بودند؛ اما به لطف خدا بهجای
فروپاشی به خودکفایی و غنیسازی رسیدیم. آن زمان دشمن خواستار مذاکره بود؛ اما
بعدها برخی عجله کردند.
یکی از نامزدهای «جمنا» برای انتخابات ریاستجمهوری گفت: اقتصاد ایران باید از منابعمحوری به دانشمحوری تبدیل شود و این شدنی است. اگر روند فعلی ادامه یابد، حرف دشمنان اثبات میشود که دین و دینداری نمیتواند موجب اداره کشور شود و این ظلم به دین است. همه در اینکه کشور با مشکل مواجه است، متفقالقول هستیم و به برنامه اقتصادی قدرتمند نیازمندیم. به گفته او بسیاری از برنامهها مبتنی بر مسائل داخلی نیست و راهحل رفع مشکلات، ایجاد اقتصاد قدرتمند و بهکارگیری نیروی باتجربه است: امروز شرایط کشور نباید اینگونه باشد و ما پاسخی به مردم نداریم. ما نیاز به تغییرات بنیادی داریم. ما لوکوموتیو را به دست لوکوموتیوران ندادهایم. تیغ جراحی اگر دست متخصص بیهوشی باشد، بیمار به هوش نمیآید.
قاسمي در وزارت
زماني
كه تلاش وزارت نفت (زمان مسعود ميركاظمي در دوره احمدينژاد) برای افزایش تولید
نفت و گسترش ظرفیت به شکست انجامید (موضوعي که ناشی از کنارگذاشتن مدیران باسابقه
بود و این عملکرد ضعیف موجب انتقادات جدی از مجلس شد)، احمدینژاد بهجای میرکاظمی
یکی از مدیران ارشد سپاه پاسداران به نام رستم قاسمی را منصوب کرد. این واقعیت که
میرکاظمی و قاسمی پیشینه سپاهی داشتند، تصادفی نبود؛ احمدینژاد صدها نفر از
نیروهای دولت خود را از سپاه آورد و نقش مهمی در گسترش فعالیتهای اقتصادی سپاه
پاسداران بازي كرد. انتصاب قاسمی به وزارت نفت همچنین با دور جدید تحریمهای نفتی
و مالی وضعشده از سوي آمریکا و جامعه بینالمللی مصادف شد که صادرات نفت خام و
فراوردههای نفت و گاز ایران را هدف گرفته بود. این تحریمهای شدید، نقش سپاه و
شرکتهای اقتصادی آن را در تولید و بازاریابی نفت گسترش داد. بنگاههای مهندسی
وابسته به سپاه پا پیش گذاشتند تا تولید را حفظ کنند و پروژههای توسعهای را که
بنگاههای بینالمللی به واسطه تحریمها رها کرده بودند، ادامه دهند. در همین
زمان، سپاه پاسداران در فروش نفت و واردات تجهیزات و قطعات تحریمی برای صنعت نفت و
گاز کشور به شرکت نفت کمک کرد. وزارت نفت به روابط غیررسمی و تاجران خصوصی مورد
اعتماد برای انجام معاملات بینالمللی از جانب دولت متکی بود.
پنهانکاری و نبود شفافیت چارهناپذیر در عملیات این واسطههای نفتی باعث ایجاد فرصتهای بسیاری برای بینظمیهای مالی شد و این سوءاستفادههای مالی هرازگاهی در مجلس و در رسانههای داخلی افشا میشد. این افشاگریها در سال آخر ریاستجمهوری احمدینژاد و زمانی بسیار بیشتر شد که او اعتماد و پشتیبانی مقام معظم رهبري را از دست داد. احمدینژاد نفوذ اقتصادی و مدیریتی سپاه را در صنعت نفت و گاز تسهیل کرد که با انتصاب رستم قاسمی به عنوان وزیر نفت در سال ٢٠١٢، به اوج خود رسید. او مبالغ هنگفتی را به سمت اجرائیکردن یارانههای نقدی هدایت کرد و در بستر اصلاحات یارانهای جامع او در دسامبر ٢٠٠٩، منابع مالی وزارت نفت کاهش یافت. سرانجام در اين دوره خصوصیسازی صنایع پاییندستی دولتی (پالایشگاهها و واحدهای پتروشیمی) شتاب گرفت؛ اما این فرایند ماهیت شفافی نداشت و در بیشتر موارد به پارتیبازی و رفیقبازی آلوده بود.
عملكرد سردار از نمايي نزديكتر
«متأسفانه
رئيسجمهورشدن احمدينژاد بسياري را به اين باور رسانده كه ميتوانند رئيسجمهوري
شوند؛ اينچنين است كه پيمانكار شركت نفت، معلم مدرسه، نماينده مجلس و مديران
ناموفق خودروسازي هم هوس رياست كردهاند و چون كارنامهاي براي ارائه ندارند،
پريشانگويي ميكنند و با سخنان شعاري و لفاظي، دستاوردهاي دولت در نجات كشور را
زير سؤال ميبرند». اين را سيدحميد حسيني، عضو هیئتمدیره اتحادیه صادرکنندگان
فراوردههای نفت، گاز و پتروشيمي به «شرق» ميگويد. او در واكاوي آنچه در دوره
رستم قاسمي بر وزارتخانه مهم ايران گذشته است، توضيح ميدهد: «ايشان كه مدعي
خودكفايي در نفت شده بگويند در دوره ايشان در كدام بخش خودكفا شدهايم؟ آيا به جز
كپيكردن نقشههاي پيشين، تيم آنها توانست هيچ نوآوري ديگري در صنايع نفت داشته
باشد؟ آيا توانستند يكي از فازهاي پارس جنوبي را طراحي پايه يا تفصيلي كنند؟».
عضو هیئتمدیره اتحادیه صادرکنندگان فراوردههای نفت، گاز و پتروشيمي ادامه ميدهد: در دوره احمدينژاد پروژه فاز ١٥ و ١٦ در سال ١٣٨٣ از دولت اصلاحات تحويل گرفته شد و در مدت بيش از ١٠ سال و با هزينهاي معادل دو برابر شركتهاي خارجي تحويل داده شد. در دوران وزارت نفت دولتهاي نهم و دهم كه بخشي هم محصول فرايند زمان آقاي قاسمي است، نتوانستند پروژهها را حتي يك دلار هم تأمين مالي كنند و بزرگترين اشتباه را در همراهي با عربستان در حذف سهميهبندي از اوپك و پذيرش سقف ٣٠ ميليون بشكه انجام دادند. جالب است كه آقاي قاسمي نقش اصلي را در فروش نفت و ميعانات به بابك زنجاني داشته و فقط به آن اكتفا نكرده است. او منابع شركت نفت را هم به ايشان سپرده و اكنون عملكرد دولت را شرمآور ميداند؟» به گفته حسيني، خوب است كه آقاي قاسمي و دوستانش به مديريت در ردههاي شركتي ادامه دهند و از اين راه به مردم كمك كنند و عرصه رياستجمهوري را به شايستگان و راستگويان واگذار كنند. حسيني تأكيد كرد: يادمان نرود كه جريان دكلهاي نفتي در دوره مديريت مدير منصوب ايشان رخ داد و در دوره وزارت آقاي قاسمي بود كه با واردات ٦٠ هزار تن ورق و لوله گازي، همه واحدهاي توليدي كشور به روز سياه نشستند؛ هنوز يارد شركت تأسيسات دريايي در خرمشهر محل انبار هزاران تن از اين لولههاي گازي و نفتي است.
وزراي نفت احمدينژاد، مجري تحريمها
علی شمساردکانی، رئیس کمیسیون انرژی اتاق تهران است. او در بررسي فعاليتهاي نفتي دوره رستم قاسمي به «شرق» ميگويد: واقعيت اين است كه بايد آقاي قاسمي را در كنار ديگر همكارانش در دوره محمود احمدينژاد ديد. در آن دوره وزارت نفت ايران چندين وزير به خود ديد و يكايك آنها به دنبال اين بودند كه اموال كشور را به يغما ببرند؛ از وزير اول گرفته تا وزير آخر؛ همهشان ميخواستند اموال كشور را بالا بكشند.
شمساردكاني ادامه ميدهد: اگر نه، چگونه ممكن است اموال وزارت نفت را كه مهمترين سرمايه بيننسلي ايران است، به فردي بسپارند كه افتخارش اين است كه در بانك مركزي راننده بوده؟ بعد هم استدلال كنند كه ميخواستهاند خصوصيسازي كنند؛ يعني همه اين كشور از بخش خصوصي خالي شده بود و يك بابك زنجاني مانده بود؟ فردي كه كوچكترين سواد و دانشي از نفت ندارد. شما همين حالا از او بپرسيد با يك ليتر گازوئيل، چند كيلوواتساعت برق توليد ميشود؟ بهخدا كه نميتواند پاسخ دهد.
شمساردكاني ادامه ميدهد: از سوي ديگر مشكلي كه ايران در ٦٠ سال گذشته داشته است، در دوره احمدينژاد به اوج رسيد؛ ايران به اندازه كافي از پول نفت در خود نفت سرمايهگذاري نميكند؛ اما اين موضوع در دولتهای نهم و دهم به بحران تبديل شد. آقاي احمدينژاد و تكتك وزراي نفتياش از جمله آقاي قاسمي، مجري تحريمهايي شدند كه آمريكا عليه ايران وضع كرد؛ يعني اگر اسرائيل يك مأمور بر وزارت نفت ايران منصوب ميكرد نميتوانست بهخوبي اينها عمل كند. واقعيت اين است كه در آن دوران حتي يك دلار هم در بخش نفت سرمايهگذاري نشد و همه سرمايه اين كشور در بودجه جاري خرج شد. رئیس کمیسیون انرژی اتاق تهران تأكيد كرد: اين وزرا با همكاري رئيسشان ٨٠٠ ميليارد دلار از سرمايه كشور را به باد دادند.
http://www.sharghdaily.ir/News/118282
ش.د9600227