(روزنامه وطن امروز – 1396/05/11 – شماره 2221 – صفحه 12)
«جنگ رسانهای» از جمله مقولاتی است که از مطرح شدن آن در سطح روابط بینالملل، زمان زیادی نمیگذرد. استفاده از رسانهها در تضعیف کشور هدف و بهرهگیری از توان و ظرفیت آنها به منظور دفاع از منافع ملی، بنیادیترین تعریف جنگ رسانهای است. عبارت «انقلاب ارتباطات و اطلاعات» از 2 دهه پیش وارد عرصه فرهنگ و ارتباطات و اطلاعات شد و در گذشته مطرح نبود. نظریهپردازان علوم ارتباطات برای بیان اهمیت این انقلاب که پس از انقلابهای اقتصادی، صنعتی، سیاسی و فرهنگی مدعی تحولات زیربنایی بود، اعلام کردند انقلاب ارتباطات و اطلاعات مبانی قدرت را جابهجا میکند. تا پیش از رنسانس در غرب مبنای قدرت، قهر و سلطه بود و زور بیشتر، قدرت بیشتر را در پی داشت.
پس از آن مبنای قدرت، زمین شد و ما شاهد بروز فئودالیسم بودیم اما با انقلاب صنعتی اول و دوم در قرون 18 و 19، مبنای قدرت از زمین به ابزار تولید و سرمایه منتقل شد و سالهای پس از جنگ دوم جهانی، ابزار تولید و جنگافزارهای نظامی، مبنای قدرت را تشکیل میداد، همچنان که جنگ سرد آمریکا و شوروی نیز بر سر این دو عامل بود اما از اواخر دهه 70 میلادی و با ظهور اینترنتهای اولیه و انقلاب فناوری اطلاعات و ارتباطات، صحنه جهانی با تغییرات گسترده روبهرو شد و مقولهای به نام رسانه و در پی آن «جنگ رسانهای» وارد معادلات قدرت شد.
فرماندهان جنگ رسانهای، کارشناسان عملیات روانی و متخصصان تبلیغاتی و کارگزاران رسانهای بینالمللی هستند اما سربازان این جنگ را به ظاهر نویسندگان، خبرنگاران، مفسران، تصویربرداران، تولیدکنندگان خبری و مطبوعاتی، کارگردانان، تهیهکنندگان و عکاسان رسانهها تشکیل میدهند. سلاح و تجهیزات این سربازان نیز رادیو، تلویزیون، ماهواره، خبرگزاریها، دوربین، کاغذ و قلم و دستگاههای چاپ و نشر و ... است. اما واقعیت آن است که در پشت صحنه عملیات رسانهای، سیاست رسانهای قدرتها و نظام سلطه به مثابه راهبرد این حرکت قرار گرفته است که به صورت رسمی و سازمان یافته اما پنهان، با اختصاص بودجهای سری از سوی سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی و ارائه دهندگان خدمات جاسوسی و تشکیلات ویژه نظامی هدایت میشود.
سینما دست معجزهگر در نبرد رسانهای
سینما به عنوان معجزهای که میتواند قلوب را در ورطه احساسات و تناقضات گرفتار کند، از بهترین ابزارهای جنگ رسانهای به حساب میآید. در ابتدا باید در نظر داشت متولیان رسمی کشور در امور فرهنگی چه کسانی هستند و نگاه آنها به مقوله سینما به عنوان خط مقدم جنگ رسانهای در صحنه بینالمللی چیست. با یک نگاه کوتاه میتوان نهادهای رسمی را که متولی امر فرهنگ در کشور محسوب میشوند در چارچوب کلی زیر بیان کرد:
پیش از تحلیل شرایط موجود و تشریح جبهه مقابل باید عنوان کرد شورایعالی انقلاب فرهنگی به عنوان نهاد بالادستی بر تمام این نهادها وظیفه نظارت و ارزیابی، تدوین و اجرای سیاستهای کلی کشور را داراست، لذا دستگاههای فوق به عنوان مجری بیش از این نهاد در فرهنگ عمومی و محیط رسانهای جلوهگر هستند. با توجه به تاکید بر جنگ رسانهای با ابزار رسانه، میتوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به عنوان متولی اصلی میان تقسیمبندی فوق مد نظر قرار داد. مدیریت وزارت ارشاد بر بنیادهای سینمایی مانند سوره و فارابی و سازمان سینمایی کشور، مستقیما نتایج نبرد رسانهای جمهوری اسلامی را فارغ از دیگر رسانهها و سازمانها متوجه آن میکند.
صداوسیما نیز در این میان با توجه به رسالت پوشش مخاطب داخلی در حوزه برنامهها و تولیدات تلویزیونی مورد توجه است اما با توجه به اینکه بحث تقابل بینالمللی در عرصه سینما مد نظر ما است، باید جایگاه رسانه ملی را در عرصه بینالمللی بیشتر در قالب مسائل خبری و تقابل سیستم خبرگزاریها مورد بررسی قرار داد که در این مجال نمیگنجد. با توجه به اینکه سیاستهای جنگ رسانهای و فرهنگی جمهوری اسلامی از طرف نهاد بالادستیای چون شورایعالی انقلاب فرهنگی نگاشته میشود، برای بررسی جایگاه جمهوری اسلامی در این عرصه ابتدا باید چشمانداز مورد نظر را مد نظر قرار داد، سپس مختصری از کارکرد نهاد مورد نظر در حوزه سینما را تحلیل کرد و در پایان، پیش از نتیجهگیری، نگاهی کوتاه به فعالیتهای جبهه مقابل انداخت. شورایعالی انقلاب فرهنگی در نقشه مهندسی فرهنگی کشور تولید سال 1392، در حوزه سینما موارد زیر را عنوان میدارد:
- نقشآفرینی جمهوری اسلامی ایران به عنوان قطب هنر متعالی بویژه سینمای پاک و ارزشمدار در جهان اسلام و عرصه بینالملل و پشتوانه بیداری اسلامی و بیداری ملتها
- توسعه سینمای معرفتافزا و بصیرتبخش و ایجاد هماهنگی و همافزایی بین سازمانها و نهادهای دولتی و غیردولتی در حوزه سینما و زمینهسازی برای حمایت نهادهای دینی و فرهنگی از سینمای غیرحرفهای.
شاید بیش از این 2 عبارت در متن کامل این سند با عناوینی چون «راهبرد کلان» و «اقدامات ملی» نباشد.
در حقیقت شاید بتوان اهداف کلان ملی را در حوزه سینما در چرخه زیر با توجه به رویکرد بینالمللی آن مورد مطالعه و توجه قرار داد:
تغییر هنجار، رکن جنگ رسانهای در عرصه سینما
شاید تعریف و تحلیل وضعیت موجود سازمانهای مذکور زمانی معنا پیدا کند که هدف جبهه مقابل از میدان نبرد رسانهای با جمهوری اسلامی مشخص شود. تغییر هنجارها یکی دیگر از شیوههایی است که ابزار رسانهای را بهمنظور تأمین اهداف مورد نظر به کار میگیرد. در برخی مواقع کشورهای سلطهجو برای حاکمیت بر جوامع هدف، بهجای تحمیل ارزشهای مطلوب خود میکوشند از طریق رسانهها و اقدامات فرهنگی، نظام هنجاری گروه هدف را به سمت مطلوب خود تغییر دهند. ایجاد تغییر در این حوزه زمینه را برای تغییر ارزشها و هنجارها در جوامع هدف مطابق نظام مطلوب جریان سلطه فراهم میکند.
برای مشخص شدن کارنامه جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی و نبرد رسانهای میتوان به فیلمهای مطرح شده ایرانی در جشنوارههای بینالمللی که شاخص و مورد توجه بودهاند نگاهی انداخت تا وضعیت کنونی جنگ رسانهای را مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
فیلمهای «فروشنده»، «درباره الی...» و «جدایی نادر از سیمین» سهگانهای است که توسط اصغر فرهادی در جشنوارههای بینالمللی ارائه شده است. 2 فیلم فروشنده و جدایی... به عنوان نماینده جمهوری اسلامی معرفی شدهاند. در کنار این فیلمها میتوان از «بیست»، «کسی از گربههای ایرانی خبر ندارد»، «طعم گیلاس» و امثالهم نام برد که به دلیل اینکه به عنوان نماینده رسمی معرفی نشدهاند، از تحلیل آنها خودداری میکنیم. چارچوب انتقال پیام فیلمهای فوق نشان از انعکاس پیام ناامیدی، مهاجرت و انحطاط اخلاقی در جامعه ایران دارد. این نوع از حضور در عرصه بینالمللی کاملا مغایر با سیاستهایی است که شورایعالی انقلاب فرهنگی به آن پرداخته است.
فیلمهایی چون «محمد رسولالله(ص)» و «هر شب تنهایی» شاید تنها فیلمهای معرفتافزا و در راستای اهداف معنوی نظام باشد که در صحنه بینالمللی مطرح شده است. ارکان رسمی فرهنگی کشور که به عنوان تولیدکنندگان آثار سینمایی هستند با ورود به عرصه رقابت با نهادهای غیردولتی میتوانند عنصر شاخصهگذاری خود را بیشتر جلوهگر کنند.
در طیف مقابل این دستگاهها، نهادهای غیردولتی مانند گروه رسانهای اوج دست به ساخت آثاری میزنند که با هویت بومی سازگاری بیشتری دارد. تبلور این نوع نگاه را در جشنوارههایی همچون عمار میتوان به وفور یافت که بیش از نهادهای رسمی و حاکمیتی در پی تحقق آرمانهای اسناد بالادستی هستند.
با توجه به اینکه بحث ما در این مقاله کوتاه حول مسائل داخلی نیست، لذا در این مقطع به بررسی فعالیتهای سینمایی جبهه مقابل در قبال تولیدات ارائه شده جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی میپردازیم.
نبرد رسانهای و حمله به زیربنای ارزشها
فیلمهایی که عمدتا توسط دستگاههای رسانهای غرب ساخته شده است، بیش از آنکه به صرف واردات عقاید خود بپردازد، دست به تخریب تابوهای اجتماعی و عقاید مذهبی جامعه ایرانی برده است که نمونههای ذیل میتواند شاهد مثال خوبی باشد و عیار خروجی دستگاههای رسمی ایران در حوزه سینما را در قبال این کمپانیها در فضای نبرد رسانهای به نمایش بگذارد.
نتیجهگیری (الزامات و ظرفیتها)
با عنایت به آنچه به عنوان اهداف متعالی نظام در حوزه سینما آمد و کارنامه نه چندان قابل دفاع سینمای ایران در عرصه بینالمللی و همچنین هجمه عمیقی که از طرف دشمن در عرصه نبرد رسانهای وارد آمده است، میتوان در قالب ظرفیتهای فرهنگی جمهوری اسلامی، الزامات و پیشنهاداتی را مطرح کرد.
1- تشکیل کارگروههای پژوهشی و آموزشی برای سینماگران جهت درک بهتر از اسناد بالادستی کشور
2- ایجاد مدارس سینمای اسلامی در راستای رشد نیروهای مومن به آرمانهای انقلاب در طیفها و مشاغل مرتبط با تولیدات سینمایی
3- نقد سینمای غرب در راستای اقناع مخاطب داخلی و اهالی سینما و به تبع آن تاثیرگذاری مستقیم بر روند تولیدات سینمایی
4- بررسی فرهنگهای ملل هدف و تولید فیلمهای هدفگذاری شده با برنامهریزی زماندار و ارائه آن در مقاطع تاثیرگذار به عرصه بینالملل
5- ایجاد فضاهای ارتباطی میان سینماگران کشورهای هدف و القای کانالیزه شده ارزشهای اجتماعی و دینی به آنها
6- ایجاد بستر برای تربیت ویژه مسؤولان این عرصه با هدف درک کاربردی از ارزشها و اسناد بالادستی فرهنگی کشور
7- تدوین سیاستهای کاربردی و خارج از حیطه انتزاعیات جهت درک بهتر مسؤولان و متخصصان از اهداف پیش رو
8- بازتولید، پرورش و بهروزرسانی فقه رسانهای و فقه سینمایی در راستای تربیت مبلغان متخصص در حوزه سینمای ارزشی در حوزههای علمیه و دانشگاهها.
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2221/12/179122/0
ش.د9601602