(روزنامه آرمان – 1396/05/18 – شماره 3388 – صفحه 7)
** به نظر من آقای روحانی استراتژی چند لایهای را اتخاذ کرده است. از یک طرف آقای روحانی در طول مبارزات انتخاباتی یک ذهنیت چالشگرا از خود نشان داد. این در حالی است که ایشان از نظر عملی یک شخصیت اصولگرای محافظهکار به شمار میرود. در نتیجه ما با یک سیاستمدار سیاستورز روبهرو هستیم. آقای روحانی به هر حال شاگرد مکتب آیتا... هاشمی است و سیاستورزی را از ایشان آموخته است. نگاه بسیاری از مردم نسبت به سیاست، نگاهی چریکی، صفر و صد و یا سیاه و سفید است. این در حالی است که هدف اصلی «سیاست» دستیابی به موقعیتهای قابل تحقق است. به همین دلیل نیز برای رسیدن به اهداف آرمانی باید قدمها را آهسته برداشت. به نظر من آقای روحانی از این رویکرد پیروی میکند. آقای روحانی از دل محافظهکاری بیرون میآید.
با این وجود ایشان به دلیل همنشینی با اصلاحطلبان و برخی ضرورتهای داخلی و بینالمللی موقعیت خود را به یک موقعیت مطالبهجو و آوانگارد تغییر داده است. وضعیت در انتخابات ریاست جمهوری به شکلی بود که آقای روحانی به برخی از چالشها وارد شدند که حتی یک شخصیت اصلاحطلب نیز از ورود به آن خودداری میکرد و یا اینکه با احتیاط بیشتری وارد میشد. با این وجود هنگامی که انتخابات به سود حسن روحانی به پایان رسید ایشان یک کنش دوگانه را در پیش گرفت. آقای روحانی پس از انتخابات ریاست جمهوری تا یک ماه همچنان موضع طعنهزنانه به رقیب را حفظ کرد، اما پس از پایان یک ماه دست خود را برای تعامل با همه طیفهای سیاسی دراز کرد. به نظر من آقای روحانی در حال اجرای یک نوع سیاستورزی واقعیتگرایانه و پراگماتیستی است.
روحانی هنگامی که احساس کند نیاز به مذاکره است، مذاکره میکند و هنگامی که احساس میکند باید قاطعیت بیشتری به خرج داد، با قاطعیت بیشتری وارد زمین بازی میشود. به همین دلیل در شرایط کنونی با یک روحانی جدید مواجه هستیم که از آسمان به زمین آمده و رویاها را کنار گذاشته و تلاش میکند با واقعیتهای سیاسی جامعه روبهرو شود. در نتیجه روحانی که در دوران انتخابات مانند منتسکیو و ژان ژاک روسو رفتار میکرد، پس از انتخابات به فردی تبدیل میشود که به دنبال حساب و کتاب است و با برنامه جلو میرود. اگر حسن روحانی را با وضعیت اصلاحطلبان در دوم خرداد76 مقایسه کنید وی یک گام عقب است اما اگر وی را با دوران پس از احمدینژاد مقایسه کنید وی دو گام جلوتر حرکت میکند.
* چرا آقای روحانی یک گام از دولت اصلاحات عقبتر است؟
** دلیل این مسأله این است که آرمانها و مطالبات و کابینه دولت اصلاحات وجه اصلاحطلبانهتری نسبت به کابینه آقای روحانی دارد. حسن روحانی پس از دوران احمدینژاد با دو نیرو مواجه بود. اول نیروهایی که به دنبال آوانگاردیسم بودند و تلاش میکردند بهسرعت مطالبات خود را تحقق بخشند و دوم نیروهای ایستا و ساکنی وجود داشتند که هرگونه تغییر را برای خود خطرناک و مرگآفرین میدانستند. در نتیجه بازی کردن بین این دو نیروهای ایستا و دینامیک کار بسیار سختی است. در انتخابات ریاست جمهوری سال96 اصولگرایان احساس میکردند اگر «چوب» هم در مقابل آقای روحانی قرار بگیرد پیروز خواهد شد.
استدلال اصولگرایان نیز این بود که برجام موفق نبوده و دولت نتوانسته از دستاوردهای برجام به سود خود استفاده کند و اتفاقات مهمی در زندگی مردم رخ نداده است. به همین دلیل اصولگرایان به این نتیجه رسیدند که با اجماع بر یک نفر تنها با یک کاندیدا در مقابل حسن روحانی قرار بگیرند. به نظر من بزرگترین شانس آقای روحانی این بود که اصولگرایان به وحدت رسیدند و در نهایت با یک کاندیدا در انتخابات حضور پیدا کردند. بزرگترین لطفی که اصولگرایان به آقای روحانی کردند این بود که آقای قالیباف را از صحنه انتخابات خارج کردند. اصلاحطلبان و آقای روحانی به دنبال دو قطبی کردن انتخابات بودند. ظرفیت آرای خاکستری اصلاحطلبان در حمایت از آقای روحانی زمانی میتوانست به صحنه بیاید که جامعه احساس نگرانی کند. تجربه تاریخی نشان داده که در حدود10 میلیون آرای خاکستری که معمولا در انتخابات حضور پیدا نمیکنند در شرایط استثنائی که احساس خطر کنند در حمایت از جریان اصلاحطلب در انتخابات شرکت میکنند. این اتفاق در انتخابات ریاست جمهوری سال96 رخ داد. به نظر من اگر انتخابات سه یا چهار قطبی بود و سنسورهای جامعه تحریک نمیشد احتمال اینکه انتخابات به دور دوم کشیده شود بیشتر میشد.
در شرایطی که انتخابات به دور دوم کشیده میشد اعتماد به نفس رئیس جمهور کاهش پیدا میکرد و کمپین انتخاباتی ایشان دچار فروپاشی میشد و چه بسا اصولگرایان به پیروزی دست پیدا میکردند. اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری فاقد تحلیل و استراتژی بودند. دلیل این مسأله نیز این است که اصولگرایان همواره از رانتهایی برخوردار بودهاند که اصلاحطلبان فاقد آن هستند. به همین دلیل نیز اصلاحطلبان مجبور هستند به صورت واقعی در زمین بازی حاضر شوند. هنگامی که آقای قالیباف از انتخابات کنارهگیری کرد ترس نیروهای اجتماعی فروخفته را به اوج خود رساند. در نتیجه اصلاحطلبان با القای این تفکر که مردم ایران یا باید از حسن روحانی حمایت کنند تا وی ثبات مدیریت جامعه را حفظ کند و تعامل با جهان را افزایش بدهد یا اینکه رقیب به پیروزی برسد که در چنین شرایطی احتمال بازگشت تحریمها و نابسامانیهای داخلی وجود دارد. در نتیجه، مردم را به حمایت از آقای روحانی تشویق کردند و استراتژی اصلاحطلبان به موفقیت رسید.
* آیا رأی به آقای روحانی رأی سلبی و برای عدم پیروزی رقیب بوده است؟ چرا مردم در انتخابات اخیر به جای اینکه به صورت ایجابی در انتخابات شرکت کنند، تلاش میکنند یک طیف خاص در انتخابات به پیروزی دست پیدا نکنند؟
** رأی آقای روحانی با رقیب خود در انتخابات ریاست جمهوری بدون در نظر گرفتن10 میلیون آرای خاکستری تقریبا برابر بود. 57 درصد از مردمی که به آقای روحانی رأی دادند به این دلیل به ایشان رأی دادند که به برنامههای آقای روحانی ایمان داشتند. این در حالی است که در کمپین مقابل تمامی کسانی که به آقای رئیسی رأی دادند تنها به دلیل اینکه آقای روحانی رئیس جمهور نشود از آقای رئیسی حمایت کردند. در نتیجه در کمپین انتخاباتی آقای روحانی ما با یک اراده مثبت برای تدام وضعیت موجود مواجه بودیم. این در حالی است که در کمپین آقای رئیسی تنها هدف به قدرت نرسیدن آقای روحانی بود. به نظر من در انتخابات ریاست جمهوری بزرگترین تهدید برای جریان اصلاحات عدم حضور کسانی بود که انتخابات را در گذشته تحریم کرده بودند. به همین دلیل نیز اصلاحطلبان بیش از آنکه نگران وضعیت جریان رقیب باشند به دنبال به صحنه کشاندن کسانی بودند که قصد نداشتند در انتخابات شرکت کنند.
* آیا برخی از اصلاحطلبان که در سال پایانی دولت یازدهم خواستار حضور جدیتر اصلاحطلبان در کابینه آینده بودند، با معرفی کابینه جدید که تاحدود زیادی مطالبات آنها رنگ واقعیت نگرفته در آینده به منتقدان جدی دولت حسن روحانی تبدیل نخواهند شد؟
** این طیف که شما عنوان میکنید یکی از صداهای جریان اصلاحطلبی هستند و در اکثریت قرار ندارند. بدون شک در شرایط کنونی موجهترین و جامعترین تشکل اصلاحطلبی شورای عالی سیاستگذاری است. این در حالی است که جامعه ایران هنوز با یک جامعه حزب محور و پیشرفته سیاسی فاصله زیادی دارد. با این وجود باید به تأثیرگذاری برخی از شخصیتهای سیاسی در تاریخ ایران توجه کرد. به نظر من دکتر مصدق در نهضت ملی شدن صنعت نفت، حضرت امام(ره) در پیروزی انقلاب اسلامی و رئیس دولت اصلاحات در تغییرات سیاسی دو دهه اخیر ایران نقش بسیار تأثیرگذاری داشتهاند. بدون شک این مسأله یکی از ویژگیهای سیاسی کشورهای در حال گذار است. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته نیز در برخی مقاطع تاریخی شخصیتهایی ظهور میکنند که تمامی معادلات سیاسی را به هم میزنند. پلخانف در کتابی به بررسی «شخصیت» در تاریخ سیاسی جهان میپردازد و در این کتاب عنوان میکند که شخصیتهای سیاسی در آینده سیاسی جوامع خود تأثیرگذار بودند.
برای مثال وی عنوان میکند شخصیت ناپلئون و عقاید و اقدامات وی در بین سالهای 1799تا 1815 زمینه معاهده وین را فراهم کرد. به همین دلیل نیز جریانهای سیاسی در مقاطع مختلف با برخی افراد کاریزماتیک پیوند عمیق سیاسی برقرار کرده اند. در شرایط کنونی نیز این وضعیت برای جریان اصلاحات و رئیس دولت اصلاحات برقرار شده است. در شرایط کنونی فاصله رئیس دولت اصلاحات با دیگر رهبران جریان اصلاحات بسیار عمیق و زیاد است. البته جایگاه رئیس دولت اصلاحات ابدی نیست و اگر اصلاحطلبان قصد داشته باشند بیش از اندازه روی این جایگاه سرمایهگذاری کنند در دراز مدت با چالشهای جدی مواجه خواهند شد. به عنوان مثال اشتباهاتی که در زمینه ارائه لیست اصلاحطلبان در انتخابات شورای شهر به وجود آمد تا حدودی جایگاه رئیس دولت اصلاحات را تحتالشعاع قرار داد. بدون شک اگر اصلاحطلبان شورای شهر پنجم اشتباهات شورای اول را تکرار کنند در انتخابات بعدی مردم به اصلاحطلبان رأی نخواهند داد و اصلاحطلبان در انتخابات شکست خواهند خورد. مشکلات برخی از کسانی که به دنبال جدایی از شورای عالی سیاستگذاری هستند ادراکی و خصلتی است یا اینکه به برخی افراد حسادت دارند.
* آیا موضع اصلاحطلبان نسبت به آقای روحانی با چهار سال گذشته تفاوت خواهد کرد؟
** بله، اصلاحطلبان در چهار سال آینده موضع حمایتی و انتقادی از دولت آقای روحانی خواهند داشت که لبههای انتقادات آنها از چهار سال گذشته تیزتر و شدیدتر خواهد شد. اصلاحطلبان در چهار سال آینده نیم نگاهی به عملکرد آقای روحانی و نیم نگاهی نیز به آرایش سیاسی چهار سال آینده خواهند داشت. به صورت طبیعی اگر اصلاحطلبان در چهار سال آینده نسبت به دولت شکل شبهاپوزیسیونی به خود نگیرند مسئولیت تمامی اتفاقات ناشی از انتخاب یک کابینه ضعیف دامن آنها را در انتخابات1400 خواهد گرفت. در نتیجه استراتژی اصلاحطلبان در چهار سال آینده این خواهد بود که به صورت کلان از دولت آقای روحانی حمایت کنند، اما در تاکتیکها از آقای روحانی انتقاد کنند.
در شرایط کنونی این سوال جدی برای اصلاحطلبان وجود دارد که هدف حسن روحانی از چینش کابینه دوازدهم تقویت رویکردی است که در نهایت به حمایت از فردی مانند اسحاق جهانگیری منجر خواهد شد و یا اینکه رویکرد حسن روحانی و حزب اعتدال و توسعه در نهایت به حمایت از فردی مانند علی لاریجانی خواهد انجامید. بدون شک این مسائل ممکن است اختلافات جدیتری را در آینده بین اصلاحطلبان و دولت آقای روحانی به وجود بیاورد. از سوی دیگر دولت آقای روحانی در چهار سال آینده با چالشهای جدی در عرصه بینالمللی و همچنین مسائل داخلی مانند افزایش آسیبهای اجتماعی و مشکلات معیشتی مردم روبهرو خواهد بود.
به همین دلیل اصلاحطلبان از چالشهای پیش روی دولت آقای روحانی آگاهی دارند و تلاش میکنند سطح مطالبات خود را با واقعیتهای موجود جامعه منطبق کنند. در شرایط کنونی اصلاحطلبان و آقای روحانی در یک قایق نشستهاند و سوراخ کردن این قایق به معنای غرق شدن هر دو خواهد بود. به نظر من آقای روحانی نیز به این مسأله آگاهی دارد. آقای روحانی به خوبی به این نکته آگاهی دارد که اصلاحطلبان در وضعیت ناچاری قرار دارند. به همین دلیل حسن روحانی ظاهرا از یک ژان ژاک روسو در ایام انتخابات به یک ادموند برک در شرایط کنونی تبدیل شده است. از سوی دیگر کابینه انتخاب شده حسن روحانی دارای دو نقطه ضعف بسیار مهم است. نخست اینکه بهرغم شعارهای وی در هنگام انتخابات که از وزیر زن استفاده خواهد کرد، ما مشاهده میکنیم که سهم زنان در کابینه آینده آقای روحانی بسیار ناچیز است. از سوی دیگر روحانی در کابینه خود از اقلیت سنی جامعه که در حدود 5 میلیون رأی به ایشان داده است استفاده نکرده که این مسائل میتواند در آینده برای دولت آقای روحانی چالش آفرین باشد.
* به نظر شما هدف آقای روحانی از معرفی این ترکیب کابینه چیست؟ آیا آقای روحانی در چینش کابینه مطالبات اصلاحطلبان را در نظر گرفته است و میتواند پاسخ اقناع کنندهای به آنها بدهد؟
** در کابینه جدید مطالبه اقتصادی اصلاحطلبان در نظر گرفته نشده است. از سوی دیگر برخی از این انتخابها بدون فکر و پیش زمینه صورت گرفته است. به نظر میرسد برخی از این انتخابها براساس ضرورتها صورت گرفته و ارتباطات فردی در آنها نقش تعیین کنندهای داشته است. دولت آقای روحانی باید برای رأی اعتماد گرفتن از مجلس استدلالهای مناسبی داشته باشد و گرنه با چالش جدی در این زمینه مواجه خواهد شد. ستاد فرماندهی اقتصادی دولت آینده با نظم و دقت چینش نشده و این مسأله میتواند در کارنامه کلی کابینه تأثیر منفی بگذارد.
نکته دیگر اینکه برخی از افرادی که در دولت گذشته حضور داشتند و در دولت جدید نیز به عنوان وزیر معرفی شدهاند کارنامه قابل دفاعی نداشته اند. اصلاحطلبان به دنبال این بودند که آقای شریعتمداری به جای اینکه در وزارت صنعت و معدن به کار گرفته شود در وزارت کشور مشغول به کار شود. آقای رحمانی فضلی در چهار سال گذشته در زمینه چینش استانداران و فرمانداران عملکرد قابل دفاعی از خود نشان ندادند. به همین دلیل نیز با واکنش نیروهای بومی در استانها مواجه شدند. آقای روحانی باید در این زمینه تدبیر جدیتری صورت میداد. البته احتمال واکنش مجلس و فراکسیون امید نیز نسبت به این مسأله و حضور برخی دیگر از اعضای کابینه وجود دارد.
http://www.armandaily.ir/fa/news/main/193910
ش.د9602118