تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۵  ، 
شناسه خبر : ۳۰۵۲۴۰
نگاهی به پیوندهای محمدرضا پهلوی و خاندان فوق ‌ثروتمند آمریکا
پایگاه بصیرت / سیدمرتضی حسینی

(روزنامه وطن‌امروز - 1395/08/02 - شماره 2009 - صفحه 12)

در فاصله بین دی‌ماه 57 تا مرداد 59 یعنی دورانی که شاه در ایام سرگردانی پس از فرار به سر می‌برد و سرانجام غم فقدان تاج و تخت و بیماری مهلک، جانش را در قاهره گرفت، تنها تعداد معدودی از دوستان خارجی او در کنارش مانده بودند. هم دولت‌ها و هم مقامات سیاسی و اقتصادی خارجی دریافته بودند آفتاب عمر سیاسی شاه بر لب بام است و ستاره اقبالش رو به خاموشی. کشورهای گوناگونی که شاه همواره بر رابطه قوی خود با آنها می‌بالید و آن را نشانه‌ای از قدرت ایران معرفی می‌کرد، از میزبانی او سر باز می‌زدند. حتی ایالات متحده آمریکا که در 2 دهه پایانی حکومت پهلوی، متحد استراتژیک و همه‌جانبه این حکومت محسوب می‌شد نیز در حمایت از شاه بیمار ایران تردیدهای جدی وارد کرده بود.

در چنین وضعیتی و در حالی که شاه بین مصر، پاناما، مراکش، آمریکا و باهاما در رفت و آمد بود، یکی از معدود افرادی که پشتیبان شاه و خانواده‌اش بود «دیوید راکفلر» از خاندان شناخته‌شده و فوق‌ثروتمند راکفلر بود. هم او بود که در رایزنی با «کارتر»، زمینه سفر درمانی هر چند کوتاه‌مدت شاه به آمریکا را فراهم کرد. همچنین با مشاهده عدم تمایل دولت آمریکا به تداوم میزبانی از شاه بی‌تاج و تخت ایران، کمک‌های پزشکی و حمایت‌های امنیتی قابل توجهی را برای دوست قدیمی خود فراهم کرد. اما این دوستی چگونه ریشه داشت و نسبت میان حکومت شاه و خاندان راکفلرها چه بود؟

راکفلر؛ یک خاندان ثروتمند و پرنفوذ

شاید این ادعا که خانواده «راکفلر» مشهورترین خاندان ثروتمند جهان در یک قرن اخیر هستند، چندان اغراق‌آمیز نباشد. حتی با ورود چهره‌های جدید در لیست ثروتمندهای دنیا که در رتبه‌هایی بالاتر از این خانواده قرار دارند باز هم این راکفلرها هستند که به پیشینه و تداوم خود در این عرصه می‌بالند. سرسلسله این خانواده «جان دیویسون راکفلر» (1937-1839) است. او که متولد نیویورک بود، از 15 سالگی به عنوان یک نیروی خدماتی و سپس دفتردار یک شرکت تجاری کار خود را آغاز کرد. پس از پیشرفت در کار و تاسیس چند شرکت کوچک، در 23 سالگی به عرصه صنعت نفت پا گذاشت و به همراه شریکش «موریس کلارک» شرکتی را تأسیس کرد که در زمینه پالایشگاه‌های نفت فعال بود. او بعدها سهم شریکش را خرید و با گسترش فعالیتش در قالب شرکت «استاندارد اویل» تا سال 1879، 90 درصد امور پالایش نفت ایالات متحده آمریکا را در اختیار خود گرفت.

راکفلر که تا سال1911 رئیس هیأت‌مدیره استاندارد اویل بود، علاوه بر صنعت نفت در حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی نیز فعال بود و در کنار فعالیت‌های اقتصادی، در این حوزه، اقدامات عام‌المنفعه زیادی در حوزه بهداشت و آموزش عمومی هم انجام داد. آنگونه که مجله فوربس (براساس ارزیابی مالی و مطابقت آن با نرخ تورم روز در سال 2007) مدعی شده، جان راکفلر با 336 میلیارد دلار ثروتمندترین فرد تاریخ است. موسس «استاندارد اویل» در سال 1913 «بنیاد راکفلر» را با کارکردهای اقتصادی، رسانه‌ای، اجتماعی و فرهنگی تأسیس کرد و سپتامبر 1916 با رساندن ثروت خود به یک میلیارد دلار، نخستین میلیاردر تاریخ ایالات متحده آمریکا شناخته شد. پس از مرگ او، پسرش «جان دیویسون راکفلر(جونیور)» وارث کسب‌وکار پرسود خاندان راکفلر شد. راکفلر جونیور (1960-1874) هم 5 پسر داشت که همگی از سرمایه‌داران و فعالان اقتصادی آمریکا بودند که در این میان «دیوید» و «نلسون» راکفلر علاوه بر تداوم فعالیت‌های اقتصادی، در حوزه سیاست هم نقش‌آفرین شدند.

در سال‌های دهه50 تا 80 میلادی و همزمان با دورانی که این 2 برادر متولیان اصلی خاندان راکفلر بودند، شاهد نقش‌آفرینی بنگاه‌های اقتصادی متبوع آنها در سیاست‌های کلان داخلی و خارجی ایالات متحده هستیم. فرآیندی که همزمان با پایان جنگ دوم جهانی، گره خوردن منافع کارتل‌های بزرگ تجاری، مجتمع‌های تسلیحاتی و شرکت‌های نفتی آمریکا با سیاست خارجی این کشور را به دنبال دارد. با افول قدرت‌های استعماری، اقتصاد نوپا و تازه‌نفس آمریکا بشدت نیازمند مواد خام و از آن مهم‌تر بازار مصرف شد. در این شرایط، جایگاه راکفلرها نیز که گستره فعالیت خود را به سایر عرصه‌های تجاری و مالی سیاستگذاری ایالات متحده آمریکا گسترش داده بودند، پررنگ‌تر شد. وضعیتی که شامل جهت‌دهی رسانه‌ای و تاثیر بر افکار عمومی و همچنین نقش‌آفرینی در کنگره آمریکا از طریق رایزنی و لابی با نمایندگان و سرانجام حضور مستقیم در سیاستگذاری‌های دولت بود. وضعیتی که با رسیدن «نلسون راکفلر» به سمت معاونت رئیس‌جمهور در دولت «جرالد فورد» در سال‌های 1974 تا 1977 عینیت یافت.

وقتی نوسازی شاه به سرمایه‌داری آمریکا وابسته می‌شود

از دهه40 خورشیدی، ایران شاهد تغییرات قابل ملاحظه‌ای در حوزه‌های مختلف بود که نخستین جرقه‌های آن با طرح موسوم به «انقلاب سفید» زده شد؛ طرحی که بیانگر چارچوب فکری و عملی شاه برای نوسازی بود. این برنامه‌ها اگرچه ریشه در نسخه‌های دولت «کندی» برای توسعه کشورهای جهان سوم داشت تا مانع غلتیدن این کشورها به دامان کمونیسم شود اما بتدریج به رویکرد کلان اداره کشور از نگاه محمدرضا پهلوی نیز تبدیل شد. شاه برای عملیاتی‌سازی این برنامه‌های بلندپروازانه و به‌زعم خود رساندن ایران به دروازه‌های تمدن بزرگ، بیش و پیش از هرچیز به حمایت ایالات متحده آمریکا و تقویت روابط با کشورهای صنعتی تکیه داشت. از سوی دیگر، آغاز عصر تنش‌زدایی بین آمریکا و شوروی و بروز مسائل جدید در سطح جهانی از جمله تشکیل جنبش عدم تعهد در سال40 و تاسیس سازمان اوپک در همان سال، امکان تحرک بیشتر برای کشورهایی همچون ایران را فراهم آورد. اینگونه بود که نیمه دوم دهه40 تا وقوع انقلاب اسلامی را می‌توان ماه‌عسل روابط ایران و آمریکا و اوج همکاری‌های سیاسی و اقتصادی 2 کشور دانست.

بدین ترتیب در سال‌های ریاست‌جمهوری «لیندون جانسون» (1969-1963)، شاه 3 بار [تیرماه 43 / ژوئیه 1964)، مرداد 46 و خرداد 47] به آمریکا سفر کرد. از آن‌سو «اورل هریمن» نیز در فاصله زمانی اردیبهشت 44 تا آبان 46، 4 بار از سوی رئیس‌جمهور آمریکا به ایران فرستاده شد و هر بار در ملاقات‌های خود با محمدرضا، او را به همکاری بیشتر با آمریکا تشویق و ترغیب کرد. در میدان عمل نیز چهره‌هایی همچون «اردشیر زاهدی» و «هوشنگ انصاری» از ایران و «دیوید لیلنتال» و «برادران راکفلر» در آمریکا زمینه‌های تقویت این همکاری را فراهم می‌آوردند.(1) فروردین 50 /آوریل 1971، «موریس استنس» وزیر بازرگانی آمریکا در راس هیاتی به ایران آمد و ضمن ملاقات با شاه، هویدا و وزیر دارایی، مذاکراتی پیرامون توسعه مبادلات بازرگانی و سرمایه‌گذاری به عمل آورد. پیرو این مذاکرات، 13 مرداد 50 اتاق بازرگانی و صنایع ایران و آمریکا در لس‌آنجلس تشکیل جلسه داد.

در همان سال بانک بین‌المللی ترمیم و توسعه مبلغ 96 میلیون دلار در اختیار بانک توسعه صنعت ایران و صندوق تعاون کشاورزی قرار داد. بانک صادرات و واردات آمریکا نیز مبلغ 2/29 میلیون دلار برای تأمین بخشی از هزینه ارزی طرح مخابرات کشور، مبلغ 85/1 دلار برای ساختن هتل اینترکنتینتال تهران و مبلغ 7/30 میلیون دلار برای طرح افزایش 2 واحد مولد برق 156 مگاواتی نیروگاه شهریار به ایران کمک کرد. بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران که یکی از مهم‌ترین موسسات سرمایه‌گذاری بخش صنعتی ایران بود و تا شهریور 57 مبلغ 4/25 میلیارد ریال در 155 طرح صنعتی و حمل‌ونقل سرمایه‌گذاری کرده بود، سال 38 با مشارکت بانک «چیس منهتن» (تحت مالکیت خانواده راکفلر) تاسیس شد. همچنین بانک بین‌المللی ایران هم دیگر بانکی بود که با مشارکت «چیس منهاتن» از سال 54 کار خود را آغاز کرد.

دید و بازدیدهایی با بوی پول

افرایش رفت و آمد هیات‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاران 2 کشور هم، جلوه دیگری از گسترش روابط اقتصادی ایران و آمریکا بود. به عنوان نمونه، دی‌ماه50 / ژانویه 1972، هیات اقتصادی ایران به منظور شرکت در دومین کنفرانس سرمایه‌گذاران آمریکایی در ایران عازم آمریکا شد تا زمینه حضور عملی آمریکایی‌ها در ایران را فراهم آورد. در ضیافت شام که به افتخار هیات ایرانی از طرف «کمیته آمریکایی تشویق سرمایه‌گذاری» ترتیب داده شد، « اسپیرو واگنیو» معاون رئیس‌جمهور و 260 نفر از شخصیت‌های اقتصادی و مالی و صاحبان صنایع آن کشور شرکت داشتند. در این ضیافت «دیوید راکفلر» به عنوان رئیس هیأت‌مدیره بانک «چیس مانهتن» در نطقی پیشرفت‌های صنعتی و دگرگونی‌های اجتماعی ایران را ستود.

همچنین، بنا به دعوت وزارت حمل‌ونقل آمریکا، وزیر راه‌وترابری ایران اردیبهشت 51 / آوریل 1972 در راس هیاتی وارد واشنگتن شد و با مقامات آمریکایی درباره توسعه راه‌آهن به مذاکره پرداخت. مهر همان سال، هیات نمایندگی ایران به ریاست «جمشید آموزگار» وزیر دارایی، در مجمع عمومی سالانه بانک ترمیم و توسعه که به مدت 5 روز در واشنگتن برگزار شد شرکت کرد.(2) رابطه شاه بلندپرواز ایران با قدرتمندترین کانون‌های سیاسی و اقتصادی در ایالات متحده، توسط بازوهای اجرایی همچون خاندان راکفلر و مشاوران آنها عملیاتی می‌شد. مشاوران و نزدیکانی که گاه مانند «هنری کیسینجر» تا بالاترین رده‌های دیپلماسی آمریکا نیز صعود می‌کردند.

برادران راکفلر(نلسون، دیوید و جان) بارها در سال‌های دهه 50 خورشیدی به ایران سفر کرده و با شاه و مقامات سیاسی و اقتصادی ایران جلسات پرتعدادی داشتند که حتی تا آستانه انقلاب هم ادامه داشت. گفته می‌شد راکفلرها تنها آمریکایی‌هایی بودند که قرار ملاقات‌شان با شاه پیش از سفرشان به ایران هماهنگ می‌شد. دیدار با راکفلرها هم از برنامه‌های ثابت شاه در سفرهایش به آمریکا بود. از سوی دیگر «هنری کیسینجر» هم به عنوان یکی از نزدیکان و مشاوران خاندان راکفلر در رایزنی با نمایندگان کنگره از حامیان شاه ایران بود. زمانی هم که کیسینجر در دوران ریاست‌جمهوری «نیکسون» و «فورد» بر کرسی اول سیاست خارجی آمریکا نشست، این فرآیند بیشتر تقویت شد.(3)

شاه و راکفلر، روایت یک دوستی عمیق

علاوه بر این، شاه روابط شخصی دوستانه‌ای نیز با «نلسون راکفلر» داشت. در میان اشخاص بی‌تاج و تخت، نلسون راکفلر یکی از کسانی بود که شاه از مصاحبت با او بسیار خشنود می‌شد. این مساله قابل درک بود زیرا نلسون راکفلر بیش از هرکس شبیه به یک شاه بود. او نیز دربار خودش را داشت که در نیویورک گسترده بود. یکی از زندگینامه‌هایش او را «امپراتور راکفلر» نامیده بود. راکفلر نیز مانند شاه افکار دور و درازی در سر داشت. هر دو آنها بی‌اندازه درباره کشورهای‌شان و خودشان بلندپرواز بودند. هیچ یک دوستان صمیمی نداشتند، ولی هر دو هنری کیسینجر را می‌ستودند. شاه و راکفلر هر دو گاه کتاب‌هایی در تعریف و تمجید از خودشان انتشار می‌دادند که در ظاهر به قلم خودشان بود ولی در باطن یک یا چند نویسنده مزدور برای‌شان می‌نوشتند. هر دو بنیادهای عظیم خانوادگی داشتند، هرچند بنیاد پهلوی بیش از بنیاد راکفلر انتقادهای تند و تیز برمی‌انگیخت. تفاوت عمده میان این دو، شخصیت آنها بود. راکفلر مردی بود اجتماعی که تظاهر به صمیمیت می‌کرد ولی شاه کناره‌گیر و کم‌رو بود. ضمناً راکفلر نوعی شوخ‌طبعی داشت که شاه به کلی فاقد آن بود.(4)

پس از پیروزی انقلاب اسلامی که تقریبا با مرگ «نلسون راکفلر» همزمان شد، دیوید راکفلر و کیسینجر بر حمایت کاخ سفید از شاه که آواره شده و تعلیقی خوفناک را تجربه می‌کرد، تاکید داشتند. سفارت آمریکا در تهران به کاخ سفید اعلام کرد شاه را نپذیرد. با این حال، رایزنی‌های دیوید راکفلر و کیسینجر باعث شد سرانجام با آمدن شاه به آمریکا موافقت شود. بعدها عیان شد یکی از دلایل این رایزنی، سهامدار بودن این دو در بانک چیس منهتن بود که بخش عمده‌ای از 12 میلیارد دلار پول ایران در آن‌ ذخیره شده بود. میزان نفوذ راکفلر در محافل آمریکایی،کارتر را هم وسوسه کرد تا در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری، با نظر او موافقت کرده و اجازه‌ ورود شاه به آمریکا را بدهد.(5)

تکیه شاه به منابع مالی سرمایه‌داران آمریکایی و نیاز او به نفود و قدرت رایزنی آنان از دلایل عمده نزدیکی به خاندان راکفلر بود. اقدامی که اگرچه با لابی‌گری و صرف هزینه‌های مادی، گاه وزنه تسهیلات مالی و معاملات تسلیحاتی را به سود شاه سنگین می‌کرد اما فرجامی قابل اتکا در پی نداشت. شاید تنها لطف این قرابت، حمایت‌ها و اقداماتی بود که «دیوید راکفلر» در ایام آوارگی شاه نسبت به او اتخاذ کرد. هرچند تلاش‌های وی برای ورود شاه به ایالات متحده به ضرر آمریکا و شخص کارتر تمام شد و دانشجویان ایرانی که از ورود شاه به آمریکا عصبانی بودند، سفارت این کشور در ایران را تسخیر کردند؛ امری که در ناکامی کارتر در جلب دوباره آرای آمریکاییان تاثیر بسیاری گذاشت.

پی‌نوشت:

1- علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران و دولت دست‌نشانده(57-1320)، تهران، قومس، 76، ص286

2- ازغندی، همان، ص347

3- جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمه‌ فروزنده برلیان، نشر فاخته، 71، ص 258

4- ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، البرز،71، ص171

5- جیمز بیل، همان، ص 433

منبع:

مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2009/12/166364/0

ش.د9504698