تاریخ انتشار : ۰۷ آبان ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۵  ، 
شناسه خبر : ۳۰۵۷۶۲
پایگاه بصیرت / ریچارد ایوانز

(روزنامه آسمان آبي – 1396/07/17 – شماره 82 – صفحه 11)

اذهان عمومی جهان رهبر کنونی برمه، آنگ سان سوچی را نوعی قدیسه سکولار می‌شناختند؛ رهبر بزرگ‌ترین حزب سیاسی دموکراتیک در این کشور که انتخابات عمومی سال 1990 را به دست آورد، بااین‌حال، به‌جای قرارگرفتن بر کرسی قدرت کشورش، شورای نظامی میانمار او را به حبس خانگی محکوم کرد. آنگ سان سوچی حدود 15سال در حبس باقی ماند، درحالی‌که حق دیدار با همسر بریتانیایی خود، مایکل آریس را که در بستر مرگ بود نداشت. آنگ سان سوچی به این ترتیب یکی از قهرمانان زمان ما شد و همانند شخصیت مشابه دیگر، نلسون ماندلا، عضو پانتئون انتخاب برندگان جایزه صلح نوبل بود؛ اما اکنون که میانمار تحت رهبری همین برنده جایزه نوبل، روستاهای روهینگیا را سوزانده و غارت می‌کند و خشم آتشین عمومی را علیه سکوت سرد و معنادار خانم سوچی هر روز بیشتر شعله‌ور می‌شود. تقریبا سه‌چهارم از یک‌میلیون روهینگیایی آواره‌اند و حدود سه‌هزار نفر از آن‌ها کشته شده‌اند.

خانم سوچی، رهبر واقعی برمه می‌تواند این فعالیت‌های جنایتکارانه را متوقف کند، اما در عوض، او از محکومیت اقدامات ارتش خودداری می‌کند و هیچ کاری برای حفاظت از روهینگیایی‌ها انجام نداده است. به‌جای اقدامی عملی برای آن‌ها، سوچی مردم روهینگیا را بیگانگان و «مهاجران غیرقانونی» و بنگلادشی‌هایی می‌خواند که به کشور او تجاوز کرده‌اند.

تصویر اخیر از آنگ سان سوچی در ذهن مردم دنیا سایه‌ای خاکستری بر جایزه صلح نوبل انداخته است. درحال‌حاضر کارزارهای فراوانی برای بازپس‌گیری جایزه نوبل از او به راه افتاده است؛ چراکه این کارزارها معتقدند او اخلاقا مستحق این جایزه نیست، اما برای درک معنای اخلاقی این جایزه، ابتدا باید این نکته را در نظر گرفت که آیا وضعیت آنگ سان سوچی واقعا بی‌سابقه است؟ آیا برندگان دیگری وجود دارند که رفتار آن‌ها بر وضعیت اخلاقی جایزه سایه تردید انداخته باشد؟ پاسخگویی به این سوالات نمی‌تواند گناهان آنگ سان سوچی را به‌دلیل همکاری در جنایت علیه بشریت بشوید، اما می‌توانند روشن کنند چرا دقیقا اذهان عمومی او را متهم به خیانت به این جایزه می‌دانند.

برخلاف این‌که جوایز نوبل به‌طورکلی، هرچند نه همیشه، به‌دور از هر گونه مناقشه‌ای، به برندگان آن اعطا شده است، شاید مسئله اساسی این است که این جایزه توقعات از رفتارها و گفتارهای بعدی و قبلی برندگان آن را بالا برده است. برندگان فقط باید بعد از این، فارغ از هر تعصب و طرفداری از مسلکی، به صلح فکر کنند، حتی اگر این صلح و حقوق بشر به‌ضرر آن‌ها باشد.

مناقشات مربوط‌به جایزه صلح نوبل درواقع با بنیان‌گذار خود آغاز شد. آلفرد نوبل (1833-1896) شیمیدان و بازرگان سوئدی بود که در سال 1867 دینامیت را اختراع کرد و هشت‌سال بعد آن را به ثبت رسانید. بعد‌ها مواد منفجره دیگری به‌نام، ژلنژیت را اختراع کرد که هم ارتش و هم تروریست‌ها به‌طور گسترده از آن استفاده می‌کردند. او صاحب شرکت اسلحه‌سازی Boforsبود. آلفرد نوبل از طریق ارتباط شخصی‌اش با فردی به نام برتا کینسکی،‌ کُنِتس اتریشی، با صلح‌طلبی آشنا شد. کینسکی نویسنده کتاب پرمخاطبی به‌نام «سلاحت را زمین بگذار!» (1889) بود. این آشنایی بذر صلح‌طلبی را درضمیر آلفرد نوبل کاشت.

جایزه صلح، همان‌طور که در آخرین اظهارنظر نوبل در سال 1895 تصریح شده است، هر سال باید به «کسی که بهترین و بیشترین فعالیت‌ها را برای ایجاد برادری بین ملت‌ها انجام داده است، یا برای لغو یا کاهش ارتش‌های دائمی و برای برگزاری و ترویج کنگره‌های صلح تلاش کرده است، اعطا شود.»

اگر شرایط این جایزه امروز عجیب و غریب شده است، این شرایط مشخصه روابط بین‌الملل آن زمان بودند؛ به‌ویژه در اشاره به لغو ارتش‌های دائمی، لیبرال‌ها خواستار جایگزینی این ارتش‌ها با شبه‌نظامیان مردمی در انقلاب‌های ناموفق انقلاب 1848 بودند.

در همین حال، کنفرانس‌ها برای حل اختلافات میان ملت‌های رقیب همچنان رایج بود و درواقع، بین سال‌های 1899 و 1907 دو کنگره بزرگ در لاهه توافق کردند مجموعه قوانینی را وضع کنند که فعالیت‌های مخرب ارتش را در زمان جنگ محدود می‌کند.

در ابتدا، اعطای جوایز صلح کاملا به دغدغه‌های اعلام‌شده نوبل حساسیت نشان داد و برتا فون‌ساتنر جایزه را در سال 1905 به دست آورد. در سال بعد، جایزه به رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده آمریکا، تئودور روزولت و در پی تلاش او برای تدوین معاهده صلحی که جنگ بین روسیه و ژاپن را در سال 1905 پایان داد، اعطا شد، اما کم‌کم این جایزه به افرادی اعطا شد که گرچه برای صلح تلاش می‌کردند، بعد‌ها در زمان تصدی خود بر قدرت دست به جنایاتی زدند؛ هنری کیسینجر و له دوک‌تو که مشترکا برندگان جایزه صلح نوبل در سال 1973 بودند، اما این برندگان در قد و قامت قدیس‌های صلح‌طلب نبودند و دستشان به خون انسان‌ها (خشونت علیه استعمارگران فرانسوی از سوی له دوک‌تو و بمباران کامبوج ازسوی هنری کیسینجر) آلوده شده بود. درپی اعطای این جایزه به این افراد، برخی از کمیته نوبل استعفا کردند و خواستار برگرداندن این جایزه شدند.

حالا وضعیت خانم آنگ سان سوچی و جایزه صلح نوبل او نیز مناقشه‌برانگیز شده است. مطمئنا وقت آن رسیده تا کمیته نوبل در قوانین خود تجدیدنظر و رویه‌های خود را اصلاح کند تا به اعتبار این جایزه معتبر لطمه وارد نشود. اگر نهاد غرق در سنت بریتانیا می‌تواند جوایز سلطنتی‌ای را که به افراد نالایق داده است، پس بگیرد، سردمداران مترقی نروژ هم می‌توانند همین رویه را در پیش بگیرند و جایزه صلح نوبل را از افراد نالایق پس بگیرند.

https://asemandaily.ir/post/4025

ش.د9602878