(روزنامه جوان ـ 1395/01/28 ـ شماره 4789 ـ صفحه 6)
«آنتوني بلينكن» معاون جان كري وزير امور خارجه امريكا سهشنبه قبل در در جلسه استماع سنا گفت كه شمار تروريستهاي داعش در سوريه و عراق نسبت به دو سال گذشته كمتر شده، بيشتر آنها كشته شدهاند و داعش در سوريه و عراق بسيار ضعيف شده است. شواهد و قرائن استراتژيك هم تأييد ميكنند كه گروه داعش اكنون در شرايط بسيار سخت و وخيمي قرار دارد. طي ماههاي گذشته نه تنها روند رو به رشد اين گروه متوقف شده، بلكه شكستهاي سنگيني هم در اين مدت متحمل شده است. از شكست در رمادي عراق تا عقبنشيني از شهر تدمر و قريتين سوريه و اخيراً نيز اوضاع بسيار سخت محاصره فلوجه- پايگاه مهم داعش در عراق - نمونه قابل توجهي از اين شكستهاست.
علاوه بر اين، داعش بسياري از رهبران و فرماندهان رده اول خود را از دست داده است. «ابومسلم تركماني»، «ابوعلاء العفري»، «حجي بكر» و «بيلاوي» و اخيراً گفته ميشود «عمر الشيشاني» نيز كشته شده است. كساني كه با ساختار داعش آشنايي دارند به خوبي ميدانند كه حجي بكر و بيلاوي دو بازوي مهم و ترسيمكننده راهبردهاي اين گروه بودند و از دست دادن آنها چه ضربه سنگيني بر پيكره خلافت داعش به شمار ميرود. با اين حال، شكستهاي نظامي در مقابل آنچه كه بايد آن را «شكست رواني» داعش ناميد بسيار ناچيز است. آنچه داعش را از يك گروه شبه نظامي عادي ايدئولوژيك متمايز ميكرد راهبردهاي رواني بود كه اين گروه در مواجهه با مخالفانش در تصرف شهرها و مناطق مختلف به كار ميبُرد. بر پايه ميراث راهبرد «توحش» كه از آموزههاي «ابوبكر ناجي» براي داعشيان به يادگار ماند، اين گروه توانست تصويري هولناك و وحشيانه از خود ارائه دهد كه اين تصور را ايجاد ميكرد كه هركس بخواهد در مقابل آنها مقاومت كند عاقبتي غير از مرگي دردناك در انتظارش نخواهد بود.
اكنون سؤال خود را بار ديگر مطرح ميكنم، چرا داعش در حال شكست است؟ پاسخ مختصر آن است كه ديگر آن فضاي رواني براي پيشرويهاي داعش وجود ندارد. واقعيت اينكه شرايط نسبت به قبل فرق كرده است. اگر يك بار ديگر بخواهيم به فضايي كه داعش در آن توسعه يافت بپردازيم بايد اذعان كنيم كه آنها توانستند از فضاي هرج و مرج و نزاعهاي محلي و منطقهاي نهايت استفاده را ببرند. داعشيان حتي آنقدر در اين مسير دستشان باز بود كه قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي براي رسيدن به اهداف سياسي و امنيتي خود از آنها سوءاستفاده ميكردند و آنها نيز با استراتژي «توحش» خود فضايي از ترس و ارعاب ايجاد كردند كه بدون مقاومت جدي شهرهايي مهم و استراتژيك مثل موصل عراق را تحت سيطره خود درآورند. اين فضا اكنون تغيير كرده است. پيشرويهاي نيروهاي بسيج مردمي عراق و پيشمرگههاي كرد و دخالت نظامي امريكاييها و اكنون حضور جدي روسها در سوريه به شدت اوضاع را براي داعش سخت كرده است. بسياري از جريانهاي سياسي و گروههاي مردمي به نقش خود در مقابله با اين گروه واقف شدهاند و مبارزه با داعش را در اولويت برنامههاي كشورشان قرار دادهاند.
حتي كشوري مثل تركيه كه بسياري آن را حامي داعش ميدانستند واقعيات جديدي را درك كرده است. فضاي عمومي عراق نسبت به دو، سه سال قبل به صورتي متفاوت به پديده داعش مينگرد و جامعه اهل سنت عراق امروز به اين واقعيت رسيده كه هزينه گرانبهايي را براي توسعهطلبيهاي داعش پرداخته است.
قطعاً در اين باره ميتوان بسيار صحبت كرد اما واقعيت آن است كه اگر قرار باشد وضع براي داعش به همين منوال پيش برود سرنوشتي جز فروپاشي برايش نميتوان متصور بود.
تمام اين مقدمه براي آن بود كه اين سؤال مطرح شود: به فرض كه داعش فروپاشيد، آيا براي هميشه شاهد اين خواهيم بود كه آنها از صحنه معادلات منطقه محو خواهند شد؟
بسياري دچار اين توهم شدهاند كه با توافق منطقهاي و بينالمللي كه به وجود آمده، به زودي بازي داعش پايان خواهد پذيرفت. درست است كه داعش امروز در مسير سراشيبي قرار گرفته و به واسطه شكستهاي سنگينش، ديگر آن ابهت و تصوير متوحشانه گذشته را ندارد و هر لحظه نيز احتمال آن ميرود كه در ديرالزور و الانبار هم شاهد شكستي دوباره باشد. اين چالش البته وجود دارد كه نبردهاي سرنوشتساز در رقه سوريه و موصل عراق دو پايتخت داعش هنوز باقي مانده است، هر چند معادله موصل و رقه مانند رمادي و تدمر نيست. اين معادله حتي در رقه بسيار پيچيدهتر نيز خواهد بود به دليل آنكه هيچ دورنماي روشني براي رسيدن به يك توافق ملي و منطقهاي براي «آينده رقه بعد از داعش» وجود ندارد.
واقعيت آن است كه نبرد موصل و رقه براي داعش بسيار حياتي است و به راحتي از اين دو منطقه دست برنخواهد داشت، به همين جهت اوضاع در اين دو شهر با ديگر مناطق قابل قياس نيست. با اين حال، اجازه بدهيد فرض كنيم كه روند عقبگرد داعشيها ادامه يابد و همه چيز تمام شود و ساختار داعش از هم بپاشد سؤال اين است كه آينده اين گروه و هزاران نفر از نيروهايش چه خواهد شد.
رهبران داعش پيش از اين سابقه چنين فروپاشي را در تحولات چند سال قبل عراق داشتند و البته خيلي زود در سال 2007 توانستند ساختار خود را بازسازي كنند. آن زماني كه همگان گمان ميكردند القاعده عراق از هم پاشيده و آنها هيچ راهي جز فعاليت مخفيانه و عملياتهاي انتحاري ندارند آنها توانستند به چنين سطح و گسترهاي از نفوذ و فعاليت برسند. عملكرد گروههاي زيرمجموعه القاعده نشان ميدهد كه بعد از فروپاشي، راهي مناطق صحرايي شده و آنگونه كه تاكنون در ليبي و مصر و عراق و يمن ديده ميشود با كوچكترين فرصت ميتوانند از خلأ سياسي براي بازيابي دوباره خود استفاده كنند.
نمونه بارز اينرا ميتوان در افغانستان ديد؛ جايي كه گروه طالبان پس از سرنگوني و متواري شدن بسياري از نيروهايش اكنون بار ديگر پس از چندين سال توانسته به اوضاع خود سر و سامان داده و بر بخش قابل توجهي از افغانستان تسلط يابد. اوضاع در صحراي سيناي مصر و سومالي و ليبي و يمن نيز قابل توجه است.
سلفيهاي جهادي از القاعده تا داعش، اكنون به صورت بيسابقهاي دايره نفوذ خود را در گستره شمالي آفريقا گسترش دادهاند و از هر گونه نارضايتي سياسي و اجتماعي براي پيشبرد اهداف خود استفاده ميكنند. اين همان روشي است كه گروه داعش نيز توانسته به منظور سيطره بر مناطق مختلف به خوبي از آن بهره ببرد. واقعيت آن است كه ظهور گروههايي همانند داعش بيش از هر چيز، معلول شرايط سياسي و اجتماعي است و راهحلهاي نظامي و امنيتي تنها در كوتاهمدت خواهد توانست در مواجهه با اين گروهها موفقيتآميز باشد. برخورد «ريشهاي» با جريانهاي «سلفي جهادي» به يك دورنماي سياسي و اجتماعي و اقتصادي فراگير نيازمند است كه بتواند علاوه بر توجه به توسعه سياسي، مانع از فراهم شدن بسترهاي ايدئولوژيك مناسب براي سوءاستفاده چنين جريانهاي افراطگرايانهاي باشد.
http://www.javanonline.ir/fa/news/778986
ش.د9504991