تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۴  ، 
شناسه خبر : ۳۰۶۲۴۸

(روزنامه جوان – 1395/01/26 – شماره 4788 – صفحه 2)

ابتداي تابستان سال گذشته بود که «برجام» با عناويني نظير «سند آشتي ايران و غرب»، «صلح بزرگ» و «معجزه ديپلماسي» نهايي شد؛ در همان هنگام بود که بسياري از دولتمردان در کنار برخي از مقامات غربي از افق روشن اين سند بين‌المللي خبر دادند و آن را الگوي مناسب جهت رفع تخاصم ديرينه ميان ايران و نظام سلطه عنوان کردند. اکنون پس از 9 ماه از ‌آن روز قضاوتي صحيح و سنجيده‌تر از دستاوردهاي برجام مي‌توان داشت.

بنا بر اذعان بسياري از دولتمردان، منتقدان و حاميان ديروز برجام و همچنين مقامات اروپايي، برجام از وضعيت خوبي برخوردار نيست و در حالي‌كه جمهوري اسلامي ايران – به‌‌رغم تأکيد صريح نهادهاي بين‌المللي- به تعهدات فراتر از آنچه در متن برجام آمده پايبند بوده، در مقابل ايالات متحده امريکا با نقض مکرر توافقنامه، کار را به اينجا رسانده که نامزدهاي انتخاباتي اين کشور رقابت بر سر پاره کردن برجام را - به گفته نيويورک‌تايمز - اولويت انتخاباتي خود قرار داده‌اند و دشمني با ايران را – به استناد رويترز- فصل مشترک خود مي‌دانند.

بر همين اساس مهم‌ترين مسئله‌اي که افکار عمومي را نگران کرده اين است که دستاوردهاي برجام تاکنون چه بوده است که طرف ايراني همچنان بايد خود را ملزم به تبعيت از مفاد آن کند و از اعتراف نسبت به نقض برجام توسط امريکايي‌ها چشم‌پوشي نمايد.

آيا وعده‌هاي برجامي دولت تدبير و اميد برآورده شده و اگر چنين وعده‌هايي تحقق نيافته است چرا دولت در کنار اصرار به اجراي تعهدات خود در قبال طرف مقابل و آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، حوزه تمرکز خود را بر مشکلات داخلي نمي‌گذارد؟

رئيس‌جمهور کشورمان همانند وزير امور خارجه و معاونان وي، مهم‌ترين اهداف توافق با 1+5 را «تسهيل سرمايه‌گذاري خارجي در کشور»، «برداشته شدن سايه جنگ و تهديد از سر ايران»، «بازگرداندن اعتبار به پاسپورت اتباع ايراني»، «بهبود وضعيت معيشتي و اقتصادي مردم»، «رفع تحريم‌هاي بين‌المللي» و «استمرار امنيت داخلي با خارج شدن از ذيل فصل هفتم منشور سازمان ملل» عنوان مي‌کردند؛ اهدافي که همچنان روي کاغذ باقي مانده است، چراکه براساس آخرين اطلاعات، برخي تحريم‌ها عملاً نه لغو شده نه تعليق، دارايي‌هاي بلوکه شده آزاد نشده، سوئيفت فعال نيست، مردم گشايش اقتصادي را احساس نمي‌کنند، سرمايه‌گذاري خارجي جاي خود را به آمد و شد صرفاً سياسي ديپلمات‌هاي اروپايي داده، امريکايي‌ها با اعمال تحريم‌هاي جديد پس از روز اجرا تاکنون و همچنين تهديد‌هاي مکرر، رفع و تعليق تحريم‌هاي بين‌المللي را در حد نامه‌نگاري باقي گذاشته‌اند. در مقطعي که دستاوردهاي وعده داده شده برجام هنوز محرز نيست، مي‌توان دستاوردهاي خاموشي براي برجام هم ترسيم نمود، آنچنان که اين دستاوردها به بقا، استمرار و تقويت نظام جمهوري اسلامي ايران کمک شاياني کرده است.

مبناي فکري جريان دلداده به غرب در داخل، بر پايه اعتماد و اطمينان به نظام سلطه و به ويژه امريکايي‌ها استوار بوده و بر همين اساس توسعه روابط با غرب حتي به قيمت عدول از مباني و اصول انقلاب اسلامي يکي از ويژگي‌هاي مبرهن اين جريان به شمار مي‌آيد. ماه‌ها قبل از انتخابات رياست جمهوري 92 تئوريسين‌ها و نظريه‌پردازان غرب‌گرا در داخل با بيان لزوم توافق هسته‌اي با امريکا خواهان سازش با ايالات متحده امريکا و رفع اختلافات مانع سازش شده و تعديل رويکردهاي انقلابي در عرصه سياست خارجه را نياز فوري کشور تفسير مي‌کردند. اساساً يکي از اهداف اصلي جريان متمایل به غرب از برجام همين موضوع است که از مسير اين توافق، راه هويت‌زدايي از گفتمان انقلاب اسلامي و زمينه‌سازي براي استحاله آن فراهم و به جاي آن درهاي کشور به روي امريکا و متحدانش گشوده شود.

در همين باره بايد گفت، تفکرات حاکم بر این جریان داخلي همواره تهديدي عليه حاکميت و جامعه ايراني به شمار آمده است، اين در حالي است که سياستمداران غربي سرمايه اصلي خود در درون ايران را همين جريان دانسته و باراک اوباما نيز به مانند بسياري از مقامات غربي «روي کارآمدن و قدرت‌يابي جريان غرب‌گرا در ايران» را يک نياز اساسي عنوان مي‌کند. در چنين فرآيندي که مدافعان لیبرالیسم داخلي دوران پساتحريم را بهينه‌ترين زمان براي تفوق و چيرگي بر مباني انقلاب اسلامي و مقدمه‌چيني براي استحاله آن مي‌دانستند، امروز ايدئولوژي خود را در آستانه زوال مي‌بينند چراکه تلاش‌هاي هدفمند و متراکم چند ساله آنها براي «تطهير چهره نظام سلطه» و «باورمند‌سازي اين نکته براي جامعه که امريکايي‌ها قابل اعتماد هستند» با رويکرد امريکايي در دوران پسابرجام بي‌نتيجه باقي مانده و ادراک جامعه از رويکردهاي امريکايي‌ها تغيير نکرده است.

در نتيجه برجام را بايد سندي دانست که به واسطه آن رويکردها و دگراندیشان داخلي غرب با چالش اساسي رو‌به‌رو شده و مبناي فکري آنها - که براساس تئوري «سازش با غرب» شکل مي‌گرفت- با بحران انديشه و خردورزي روبه‌رو شده است، چراکه ديگر نمي‌توانند مردم را در دوگانه « انقلابي‌گري- معيشت» قرار داده و آراي آنها را درون سبد خود جاسازي کنند. در چنين بستر مبرهني ديگر نمي‌توان انتظار داشت جريان شیفته غرب‌ در آستانه هر انتخاباتي و به لطف شعارهاي پوپوليستي و عوام‌فريبانه آراي بخشي از جامعه را به سوي خود جلب کند، شعارهايي نظير «گشايش اقتصادي به واسطه تعامل با غرب» و «همزماني چرخش سانتريفيوژها و چرخ معيشت مردم».

شايد بخشي از عصبانيت حاميان داخلي برجام ناظر به همين مسئله است که نقض برجام و طفره رفتن از اجراي تعهدات توسط امريکايي‌ها نخست ايدئولوژي این جماعت داخلي را به سمت نابودي پيش برده و پس از آن منافع عمومي کشور را به مخاطره انداخت و از اين منظر توسعه قدرت آنها در حاکميت را با مشکلات جدي روبه‌رو ساخته است، چراکه «بهبود روابط با ايالات متحده امريکا» يک خواسته اجتماعي نيست و تنها تعلق به اين جريان دارد و مطالبه‌اي که حمايت مردمي را به دنبال نداشته باشد، نتيجه‌بخش نخواهد بود.

حال اگرچه شکست دگراندیشان، بيش از آنکه انتخاباتي باشد گفتماني است اما نبايد ناديده گرفت که مجلس و دولت آينده – از هر جناح و حزبي که باشند - نمي‌توانند از مسير امتحان شده – سازش با غرب- مسير پيشرفت کشور را انتخاب کنند. بنابراين از جمله دستاوردهاي واقعي برجام را بايد «آگاه شدن جامعه نسبت به توطئه‌هاي غربي و اعتماد نکردن به شعارهاي جريان غرب‌گرا» و «تضعيف پايگاه اجتماعي اين جريان» و «تحديد قدرت آنها در داخل» دانست.

http://www.javanonline.ir/fa/news/778838

ش.د9505028