تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۰  ، 
شناسه خبر : ۳۰۷۰۳۵

(روزنامه آفتاب يزد – 1396/06/07 – شماره 4979 – صفحه 3)

محمدعطریان‌فر، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در گفتگو با ایلنا، از جریان اصلاح‌طلبی و دلایل گرایش این جریان به حسن روحانی سخن می‌گوید که در ادامه بخش‌هایی از این گفتگو را می‌خوانید:

*امروزه جریان اصلاحات مورد پذیرش مردم قرار دارد، اما آنچه باید مهم باشد، تعمیم انتقال اندیشه اصلاح‌طلبی به جامعه است، چندان مهم نیست که چه کسی این پیام را گسترش یا مطالبات را پیگیری کند؛ مهم این است که تفکر اصلاحات به‌طور واقعی در جامعه جاگیر شود.

* مهم تقویت گفتمان اصلاحات توسط اشخاص است. حسن روحانی مصداق همین نظریه است، او بخش بزرگی از حیات سیاسی خود را با رویکرد اصولگرایی گذرانده و کافی است نگاهی به ماموریت‌های او در گذشته داشته باشید.

*پیروزی مجدد روحانی گواه این مطلب بود که تشخیص اصلاح‌طلبان در رویکرد سیاسی‌شان صائب بود، لذا دست از حمایت روحانی برنداشته و برنخواهند داشت. کدام یک از نیروهای اصولگرا که جزء دوستان روحانی بودند از سال ۹۲ تاکنون از او حمایت کردند؟ در این مدت تنها جریان اصلاحات حامی اصلی روحانی بوده است.

*شرایط عمومی این حس را به ما منتقل کرد که ظرفیت حسن‌ روحانی در کاربست‌ اندیشه‌های اصلاح‌طلبی موفق‌تر از عارف خواهد بود. ابدا چنین نبود که از عارف به روحانی رسیده باشیم، ما به شرایط کشور نگاه کردیم و نتیجه آن شد که گزینه اول برای ریاست‌جمهوری با وجود آنکه عارف برخاسته از گفتمان اصلاح‌طلبی بود، روحانی باشد و امروز خود محمدرضا عارف معتقد است کار درستی انجام داده که در سال ۹۲ به توصیه رئیس دولت اصلاحات گوش کرد و انصراف داد.

*تا زمانی که فعالیت‌های حزبی در کشور جایگاهی نداشته باشد و احزاب با یکدیگر رقابت نکنند، روشن است که در انتخابات حضور جدی نخواهیم داشت، چراکه هیچ حزبی به قدرت و موفقیت صددرصد دست نمی‌یابد؛ اصلاح‌طلب و اصولگرا بودن آن هم فرقی نمی‌کند.

*باید این نکته را روشن کنم که اعتدال و اصلاح‌طلبی از یکدیگر جدا نیستند،‌ اعتدال یک رویکرد نظری نیست، بلکه کنشی است که نمود عینی دارد و رفتارهای معتدل برای هر دو جریان اصلاح‌طلبی یا اصولگرایی را می‌تواند «صفت» باشد.

*اعتدال صورتی است که سیرت و تفکر و اندیشه جریان اصلاحات را تقویت می‌کند. ضمن اینکه پایه اصلاح‌طلبی پایدار همواره بر بستر اعتدال جاری می‌شود.

*سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان متعلق به امروز و دیروز نیست، دقیقا ادامه گفتمان نیروهای خط امام است که از آغاز انقلاب مورد حمایت ایشان بوده است.

*از ۷۶ تا ۸۰ بخش بزرگی از بدنه اصلاح‌طلبی دچار غرور سیاسی شدند، آنان معتقد بودند باید جبهه اصلاحات به سمت تحزب برود و خودشان هم به سمت وزن‌کشی رفتند در حالی که شرایط و کفایت لازم سیاسی فراهم نشده بود.

*برخی از دوستان ما در مشارکت دچار غرور سیاسی شدند. اگر نتایج انتخابات سال ۸۴ را مورد بررسی قرار دهیم مشاهده خواهید کرد که رای اصولگرایان ۱۰ میلیون و اصلاح‌طلبان ۱۶میلیون است، حال این سوال پیش می‌آید که چرا ما شکست خوردیم؟ می‌دانید چرا؟ چون بعضی به سمت وزن‌کشی رفتند.

*آقای هاشمی رفسنجانی همیشه فراتر از احزاب ظاهر می‌شد و حقیقتا یک شخصیت میانه‌رو، استراتژیست، بزرگ و ملی بود. ایشان نقش بسزایی در تاسیس نظام جمهوری اسلامی داشت و همیشه پشت سر رهبر کشور قرار می‌گرفت؛ چه در دوره امام و چه بعد از امام نقش کارآمدی داشتند، سال84 آیت‌الله هاشمی گفتند روی یک گزینه باید اتفاق نظر صورت بگیرد، اما دوستان با ایشان همکاری نکردند. گزینه ما آقای نجفی بود و اتفاقا آیت‌الله هاشمی هم نظر مساعدی نسبت به او داشتند، ایشان معتقد بودند باید شخصیتی ریاست‌جمهوری را برعهده بگیرد که باتجربه و انقلابی باشد.

*در همه جای دنیا شخصیت‌هایی که کارآمد و موثرند در جامعه با دو رویکرد مواجه هستند؛ اعتماد عمومی و آرای منفی‌که از جمله در مورد آقای هاشمی هم صدق می‌کند. اگر هوشمندانه عمل می‌کردیم شاید نتایج به طریق دیگری رقم می‌خورد. مگر ما در سال ۹۲ چه کردیم؟ آقای روحانی که به مراتب در آن مقطع در مقام ارزیابی ظرفیتی پایین‌تر از آقای هاشمی رفسنجانی داشت، اما به‌دلیل تدبیر و دقت عمل، همچنین هماهنگی پیروز شد.

*افراطیون اصولگرا در همان مسیری که اصلاح‌طلبان در سال ۸۴ دنبال می‌کردند، گام نهادند، آنان نیز گرفتار غرور سیاسی شدند. صدای مخالف را به رسمیت نشناختند. در استفاده از قدرت و نهادها دچار سوءاستفاده شدند به همین خاطر اعتماد مردم را از دست دادند. آنان از سال ۸۴ تا ۹۲ حقیقتا ایران را عرصه ترک‌تازی قرار دادند، هرکاری که دلشان می‌خواست انجام دادند نظام اداری کشور را آشفته و عملا اعتبار مجلس را در برابر دولت مخدوش کردند.

*آقای هاشمی شخصیت منحصربفردی بود، قرینه و شبیهی در کشور ندارد. وقتی مشی او را ترسیم می‌کنیم بسیاری از بزرگان آن را تایید کرده و بدان تمسک می‌جویند. تغییر رفتاری که در بزرگان اصولگرا مشاهده می‌کنید، محصول موفقیت گفتمان اصلاح‌طلبی است. امروز آقای لاریجانی شخصیتی است که به ایشان احترام می‌گذاریم و حتی در برخی مواقع می‌توانیم با ایشان ائتلاف کنیم. با جناب آقای ناطق که پیش از این‌ها ائتلاف داشتیم.

*هر صدایی که از بنگاه سخن‌پراکنی جناب آقای قالیباف صادر می‌شود چندان نباید مورد اهمیت باشد. قالیباف از نظر من شخصیتی قابل احترام است، اما یک سیاستمدار به‌معنای واقعی کلمه نیست. اگر اندکی در حوزه سیاست آموزش دیده بود خودش را اینگونه هزینه نمی‌کرد. من از دوستان او هستم و در گذشته نیز در ابتدای پذیرش مسئولیت‌هایش به او توصیه‌هایی کردم که ظرفیت مستمر و قابل استفاده‌ای در کشور باشد.

*آیت‌الله مهدوی کنی که در قید حیات بودند بارها تاکید کردند که جامعه روحانیت مبارز حزب نیست و باورشان این بود که نباید وارد گرایشات حزبی شود و روحانیت باید جایگاه خودش را داشته باشد. اگر اصولگرایان در جهت تضعیف این نهاد قدم بردارند حتما شکست خواهند خورد، اما اگر در جهت تلطیف فضا گام بردارند قطعا می‌توانند از ظرفیت‌های ملی استفاده کنند.

*اصلاح‌طلبان مجمع روحانیون مبارز را قدرشناسی می‌کنند، آنان در مقام مشورت کنار ما هستند، اما هیچ‌گاه وارد بازی‌های حزبی نمی‌شوند. باید اصولگرایان را قانع کنیم که رقابت‌های حزبی را به روحانیت گره نزنند. در انتخابات اخیر مشاهده کردید چه مقدار از این ظرفیت‌ها به نفع سیاست‌هایشان استفاده کردند و شکست خوردند که عامل تخریب آنان شد .

*اگر شورای نگهبان آن طوری که در گذشته عمل می‌کرد، رفتار می‌کرد و شخصیت‌های ملی و موثر را به‌طور جدی مورد ارزیابی قرار می‌داد؛ احمدی‌نژادی در کار نبود.

http://aftabeyazd.ir/?newsid=82724

ش.د9603411