(روزنامه اطلاعات ـ 1396/04/08 ـ شماره 26754 ـ صفحه 12)
طي چند هفته گذشته دور جديدي از عمليات ارتش سوريه و همپيمانانش در راستاي آزادسازي مناطق اشغالي داعش در منطقه شرق حمص، ارتفاعات قلمون و همچنين تدمر آغاز شد و با پيشروي سريع نيروهاي جبهه ي مقاومت پيروزيهاي بزرگي در اين نبرد به دست آمد.امير حسين رجبي معمار در ايرنا نوشت:در جريان اين عمليات و به ويژه در شرق قلمون شرقي تا جنوب شرقي حمص، بيش از 1000 کيلومتر مربع از سرزمينهاي اشغالي آزاد و امنيت راههاي ارتباطي تامين شد .با آزادسازي مناطقي از منطقه قلمون امکان تامين امنيت مرز سوريه و لبنان بيشتر شده و کار تروريستها براي انتقال نيرو و جنگ افزار از خاک لبنان به سوريه دشوارتر خواهد شد. از ديگر سو راه پاکسازي مناطق شمالي دمشق نيز هموار تر شده و همچنين بعد از مدتي طولاني جاده راهبردي تدمر به دمشق و تمامي نقاط مهم پيرامون آن به دست نيروهاي دولتي سوريه افتاد. تسلط رزمندگان مقاومت بر بلنديهاي المحسه هم از ديگر موفقيتهاي عمليات اخير به شمار مي رود.نوار پيروزيهاي جبهه مقاومت چه در عراق و چه در سوريه نويد بخش آن است که در ماههاي آينده بتوان از نابودي گروه تروريستي داعش سخن به ميان آورد. شهر موصل در آستانه آزادسازي است و شمارش معکوس براي شروع عمليات آزادسازي رقه هم شروع شده است. ناگفته نماند که کاهش درگيري نيروهاي ارتش و مقاومت در مناطق کاهش تنش در سوريه به آنان فرصت مي دهد تا با آرامش بيشتري عليه داعش فعال باشند.
در راستاي وارد آوردن فشار بيشتر بر تروريستها، توافق دبيران شوراي امنيت ملي کشورهاي ايران، روسيه، سوريه و عراق در هشتمين نشست امنيتي مسکو پيرامون چاره انديشي درباره مرز ميان سوريه و عراق و جلوگيري از رفت و آمد تروريستها به اين دو کشور هم گام مهمي محسوب مي شود. در چنين شرايطي و با در تنگنا قرار گرفتن تروريستها چند سناريو از سوي اين گروهها و حاميان منطقهاي و فرامنطقهاي ايشان قابل پيگيري و اجرا خواهد بود.
نخست اينکه با کاهش توان داعش در غرب آسيا( سوريه و عراق) اين گروه هستههاي خود را در شرق و جنوب شرق آسيا فعال کرده است. حضور داعش در افغانستان از چند ماه پيش ناظران اوضاع امنيتي اين کشور را نگران کرده بود.اکنون نيز حضور نيروهاي وابسته به داعش در فيليپين و اشغال شهر مراوي در اين کشور زنگ خطر را براي کشورهاي اين منطقه به صدا درآورده است. نرخ بالاي عضوگيري داعش از جوانان ساکن شرق و جنوب شرق آسيا اوضاع را بغرنج تر هم خواهد کرد.دوم آنکه با از دست رفتن قلمروي بزرگ داعش در عراق و سوريه، استراتژي گرگهاي تنها نوک پيکان اقدامات تروريستي هواداران اين گروه را به ويژه در جهان غرب را تشکيل خواهد داد. با کاهش توان مالي، ارتباطي و لجستيکي داعش، اين گروه مي کوشد تا با فعال کردن هستههاي خودکفا، منفرد و کم تر شناخته شده در کشورهاي غربي با کمترين هزينه و به شکلي غير قابل پيشگيري به اقدامات تروريستي بپردازد. چيزي که در بيش از يک سال گذشته بارها و بارها در اروپا و آمريکا شاهدش بوديم و آخرين نمونه آن هم در جريان برگزاري کنسرتي در منچستر بريتانيا رخ داد .سومين نکته واکنش کشورهايي است که از آغاز بحران در سوريه و عراق از هيچ کوششي براي به آشوب کشاندن اين کشورها چشمپوشي نکردند و در راس آنها بايد به ترکيه و عربستان اشاره کنيم.
پيروزي حزب عدالت و توسعه در همه پرسي قانون اساسي ترکيه هر چند روي کاغذ با اختلاف بسيار اندکي محقق شد اما در عمل رييس جمهوري را به قدرت اصلي در ترکيه تبديل کرد که پيامدهاي داخلي و خارجي آن تا سالها ادامه خواهد داشت. اين پيروزي روحيه دو چنداني به اردوغان و رهبري حزب عدالت و توسعه براي دخالت بيشتر در سوريه مي دهد. اعتماد به نفس از دست رفته آنکارا با اين پيروزي تا حد زيادي بازيابي شد و روحيه ماجراجويانه اردوغان اين بار با دست بازتري در حوادث منطقه نقش بازي مي کند. البته بايد به اين مساله ي مهم هم توجه داشت که اکنون مشکل اصلي ترکيه در سوريه نه لزوماً حکومت بشار اسد که نيروهاي يگانهاي مدافع خلق و در يک کلام کردهاي سوريه است.عربستان در اين ميان با مشاهده شکست سياستهايش در سوريه و نابودي گام به گام تروريستها استراتژي ايرانهراسي را جان تازهاي بخشيده و در تلاش است که با نعل وارونه زدن ايران را به عنوان کشور حامي تروريسم در برابر کشورهاي منطقه و غرب قرار داده و به شيوهاي ديگر به اهدافش دست يابد. سخنان اخير امير قطر در لزوم نزديکي به جمهوري اسلامي ايران و دوري از تنش با تهران به روشني اختلاف کشورهاي عربي را با عربستان آشکار مي کند. از ديگر سو دولت ترامپ فارغ از هر مسالهاي، عطش سيري ناپذير سعوديها براي تبديل شدن به يک قدرت برتر نظامي در منطقهي خاورميانه را، بهترين راه براي فروش جنگ افزارها و به کار انداختن چرخهاي صنعت ايالات متحدهي آمريکا ميداند و بيشترين بهره را از جاه طلبيهاي حاکمان رياض به دست مي آورد. جايگزيني گروههاي تروريستي با يکديگر هم از ديگر تکنيکهاي حاميان اين گروهها است. حال که ديگر سرمايهگذاري و کمک به داعش هزينه بردار و واکنش برانگيز شده عربستان و ترکيه مي کوشند تا گروههايي نظير جبهه ي فتح شام و احرار شام را هر چه بيشتر تقويت کنند تا بتوانند همچنان در آيندهي سوريه از اهرم فشار برخوردار باشند .
به نظر مي رسد پس از شش سال از پديداري بحران در سوريه و به موازات آن گسترش تروريسم تکفيري در خاورميانه و ديگر نقاط جهان، طليعه اي کم سو از برقراري آرامش نسبي به چشم مي خورد. به ويژه اگر توافق سه کشور ايران، روسيه و ترکيه در قالب نشستهاي آستانه به شکل گيري مناطق امن در سوريه بينجامد اميدها براي حل بحران اين کشور بيشتر خواهد شد. فرستاده ويژه دبيرکل سازمان ملل در امور سوريه هم به تازگي از نزديکي شکست داعش در سوريه خبر داده و نسبت به آن ابراز اميدواري کرده است. هرچند دي ميستورا به درستي بر اين باور است که همچنان نبايد خطر داعش را دست کم گرفت. بنابراين هر چند سير نزولي توان داعش سرعت گرفته و هر روز اخباري از آزادسازي مناطق در اشغال اين گروه به گوش مي رسد، اما آنچه همچنان وجود دارد بسترهاي شکل گيري چنين انديشهها و گروههايي است. در پايان بايد گفت در خاورميانهاي که بيشتر دولتهاي عربي اش نه ملي هستند و نه انتخابي، نه مشروعيتي دارند و نه مقبوليت و از استقلال در سياست خارجي بي بهره اند و منبع قدرت خود را نه در نزد مردمانشان که نزد جنگ افزارهاي غربي مي بينند همواره احتمال شعله ور شدن بحراني جديد وجود دارد. تا هنگامي که مردم اين منطقه از جهان به حقوق شهروندي دست نيابند و از مرحله رعيت به شهروند گذر نکنند، نمي توان به توسعه پايدار و صلح در خاورميانه اميدوار بود.
در اين حال، رسانههاي غربي در اعترافي تلخ با اذعان به سياستهاي شکست خورده آمريکا در خاورميانه، دهها سال دخالت کاخ سفيد در منطقه را بي ثمر ارزيابي کردهاند. سفر رئيس جمهوري ايالات متحده به خاورميانه به تازگي پايان يافت. «دونالد ترامپ» در اين سفر تلاش کرد تا خود را هرچه بيشتر خواهان صلح در خاورميانه نشان دهد. وي در اين چارچوب برخلاف رويکرد «باراک اوباما» رئيس جمهوري پيشين آمريکا، بر حضور و مداخله بيشتر کاخ سفيد در خاورميانه تاکيد کرد. در واقعيت مداخله جويي همان راهبردي است که سالها کاخ سفيد در منطقه دنبال و اجرا کرده است. آمريکا به عراق حمله و آن را اشغال کرد؛ کاخ سفيد سپس به بهانه حمله تروريستي 11 سپتامبر 2001 استراتژي اجراي صلح با ابزار جنگ را در افغانستان نيز در پيش گرفت؛ ايالات متحده حتي در مورد ليبي و در مقياس کوچک تر در سوريه هم اين رويکرد را دنبال کرد. نکته جالب اين است که کاخ سفيد در هيچ يک از اين کشورها نتوانست سياستهاي مورد نظر خود را به طور کامل اجرايي يا صلح را نهادينه کند. به عبارت ديگر سياستهاي روساي جمهوري آمريکا در منطقه تاحد زيادي موفقيت آميز نبوده و تقريبا دستاورد موردنظر را براي آنها نداشت. حسن روحاني در نشست خبري خود نيز با اشاره به شکست سياستهاي آمريکا در خاورميانه به نادرست بودن رويکردهاي کاخ سفيد اشاره داشت. اين گزارش برخي ارزيابي رسانههاي خارجي را در تحليل سياست خاورميانه اي آمريکا آورده است .
مردمسالاري فداي امنيت آمريکايي
بسياري از تحليلگران درک کاخ سفيد از تحولات در خاورميانه را نادرست و دليل اصلي سياستهاي شکست خورده آمريکا در منطقه مي دانند. تارنماي خبرگزاري «رويترز» در گزارشي به بررسي رويکرد ايالت متحده به خاورميانه پرداخت و دريافتهاي غلط ترامپ در مورد منطقه را عامل بحران دانست. اين گزارش افزود: ترامپ در سخنان خود براي دهها رهبر عربي از لحن تندش عليه اسلام کم و به مخاطبان اصرار کرد که تندروهاي اسلامي را از کشورهاي خود خارج کنند. ترامپ حتي گفت اين مبارزه اي ميان عقايد، فرقه يا تمدنهاي گوناگون نيست اين جنگي ميان جرايم وحشيانه با نام دين در قبال مردمي است که مي خواهند از زندگي و مذهب خود دفاع کنند. رويترز اين سخنان را با موضع گيريهاي پيشين ترامپ مقايسه کرد و نوشت که وي پيش از اين در تلويزيون اعلام کرد مسلمانان از ما متنفر هستند. وي به شکل ديگري سخنان «جورج بوش» رئيس جمهوري پيشين آمريکا را تکرار ميکند که يا با ما هستيد يا با تروريستها. رويترز تاکيد کرد:سخنان ترامپ همچون راهبرد دولت وي دچار يک کمبود بزرگ است زيرا به ريشههاي اصلي که باعث افراط ميشوند نپرداخته است؛ پادشاهان خودکامه و مقامهاي پرقدرت سياسي که براي ديدار با ترامپ در رياض حاضر بودند خود بخشي از مشکل هستند. براي دهها سال کاخ سفيد در کنار آنها مسيري را که ترامپ بيان داشت در خاورميانه طي کرد. به عبارت ديگر کاخ سفيد «ثبات و امنيت» را به قيمت پايمال کردن «مردمسالاري» دنبال مي کند؛ اين رويکرد شکست خورده است. تارنماي نشريه ويک(THE WEEK) نيز در گزارشي نوشت سياستهاي دونالد ترامپ صلح را براي خاورميانه به بار نمي آورد. چند دهه است که ايجاد صلح در خاورميانه براي روساي جمهوري آمريکا به امري مقدس تبديل شده است. جيمي کارتر از دهه 1970 ميلادي اين هدف را دنبال مي کرد اما هنوز عملي نشده است. اين درحالي است که دونالد ترامپ به تازگي اعلام کرده است مي تواند اين وظيفه را به سرانجام برساند. اين تارنما ادعاي ترامپ را درکنار بحرانهاي کنوني در خاورميانه بررسي کرد و افزود: عربستان سعودي با حمايت آمريکا، يمن را نابود کرد.
حملههاي هوايي رياض باعث کشته و زخمي شدن دهها هزار غيرنظامي شد و براي مدت بيش از دو سال بحران انساني را در اين کشور رقم زد؛ يمن اکنون در آستانه بحران و قحطي قرار گرفته است. با اين وجود هنوز القاعده در شرق يمن حضور پررنگي دارد. در مقابل رئيس جمهوري آمريکا در ديدار از رياض بزرگترين قرارداد تسليحاتي را امضا کرد. اين روند به صلح کمکي نميکند. اين تحليل افزود: سوريه پس از جنگ داخلي نيابتي تقريبا ويران شده است و هزاران کشته و ميليونها آواره برجاي گذاشته است. آمريکا در مورد اين جنگ داخلي که پايان آن براي هيچ يک از طرفها مشخص نيست اقدام جنگي ديگري انجام داد و 59 موشک را به سوريه شليک کرد. اين نيز قدمي براي ايجاد صلح نيست. سالها پس از فرمان مداخله آمريکا در ليبي هنوز اين کشور در يک جنگ داخلي به سر مي برد که در آن گروههاي شبه نظامي، دولت و گروههاي اسلامي با هم درگير هستند. در اين کشور نيز حملات انتحاري و تلافيجويانه هر هفته تکرار مي شود و جان انسانهاي بيشتري را مي گيرد. 15 سال پس از اشغال عراق به وسيله دولت بوش، هنوز گروههاي تروريستي در اين کشور حضور دارند و داعش از موصل خارج نشده است. جنگ باعث آوارگي صدها هزار انسان شد. اين کشور نيز با وجود موفقيتهايي عليه تروريسم به شدت درگير حملات انتحاري است. اين گزارش در مورد سرزمينهاي اشغالي نيز سياست رژيم صهيونيستي مبني بر گسترش شهرکهاي يهودي نشين را مانعي مهم در راه صلح مي داند. حال آنکه ترامپ هيچ نکتهاي را در زمينه مخالفت با اين اقدام اعلام نکرده است. ارزيابي اين نشريه تاکيد دارد ايران تنها کشور خاورميانه است که از آن خبرهاي خوبي به گوش مي رسد. اين کشور به تازگي انتخابات موفقي را برگزار کرد و مردم «حسن روحاني» ميانه رو را بر رقيب محافظه کارش ترجيح دادند. اين گزارش با اشاره به تاثيرپذيري خاورميانه از خط مشيهاي آمريکا افزود: در سراسر اين منطقه کابوس خشونت و بي ثباتي سياسي فاجعه باري ديده مي شود که در آنها مداخلات نافرجام ايالات متحده آمريکا به وضوح ديده مي شود. آمريکا در مورد هر يک از اين کشورها از همان ابتدا دچار بدفهمي شد. دخالت آمريکا تنها دليل اين وضعيت بد نيست اما باعث شده شرايط بسيار ناخوشايندتر شود.
شکست سياستهاي کاخ سفيد در خاورميانه موضوع غيرقابل درک و سختي نيست اما مقامهاي ايالات متحده چشمان خود را به روي آن بسته اند و به دنبال حل ريشهاي مشکل سياستگذاري خود نيستند. تارنماي نشريه نشنال اينترست چند ماه پيش در گزارشي به شکست سياستهاي آمريکا در خاورميانه در دورههاي مختلف پرداخت و بر ادامهدار بودن اين روند صحه گذاشت. اين گزارش چنين استدلال کرد: چيزهاي زيادي وجود ندارند که بتوان وقوع آن را در آينده تضمين شده دانست اما دورنماي شکست سياست خارجي آمريکا در خاورميانه از آن چيزهايي است که بايد آن را حتمي دانست؛ به ويژه سياست خارجي ايالات متحده در مورد مقابله با تروريسم و داعش از اين قاعده مستثني نيستند. اين گزارش وضعيت سوريه و ليبي را که در آنها ايالات متحده نقشآفرين بود به عنوان شاهد شکست سياستهاي آمريکا آورد و نوشت: سياست آمريکا در مشارکت فعال براي نابودي داعش نمونهاي بارز از شکست خط مشيهاي کاخ سفيد است. يک دليل آن است که آمريکا تروريستها را به دو دسته خوب و بد تقسيم کرده است. در سوريه آمريکا منافع متضادي را دنبال مي کند از يک سو برخي گروههاي تروريستي را به رسميت ميشناسد و با آنها همکاري مي کند. از طرف ديگر با عده اي ميجنگد و برخي را در فهرست دشمنان خود قرار داده است. به نوشته اين نشريه تحليلي و مهم آمريکا، اکنون وضعيت غم انگيز و مبهم در سوريه نمونهاي از شرايط کلي خاورميانه است. به همين دليل خط مشيهاي ايالات متحده در منطقه مثالي از شکست مطلق هستند. از اين رو نياز به اصلاح آنها حتمي است. دولت قبلي آمريکا اقدامي را براي تغيير انجام نداد و اکنون نيز نشانه اي از تغيير در سياستهاي آمريکا به چشم نميخورد.
منبع: ايرنا
ش.د9603368