(روزنامه اعتماد – 1396/06/05 – شماره 3890 – صفحه 6)
هماورد اصلي سياسي در ايران همواره در كنش چپ و راست ديروز و اصلاحطلب و اصولگراي امروز و در بزنگاههاي انتخابات در ايران رقم خورده؛ بزنگاهي كه يك روز راستگرايان را بر سرير قدرت نشانده و روز ديگر اصلاحطلبان را ساكن خانه قدرت كرده. در ادوار تاريخي اين رقابت اما اقطاب و احزابي هم پيدا شدهاند كه بخواهند نقش جريان سياسي نه «اين» و نه «آن» يا همان جريان سوم سياسي را بازي كنند و قبا و رداي مديريت كشور را بر تن كنند كه البته همچون رعد و برقي آمدهاند و رفتهاند و ديگر هيچ. همين است كه برج قدرت در ايران يا مستاجر اصلاحطلب داشته يا اصولگرا. عصري خانه چپها بوده و فصلي ديگر ميزبان راستها. يك روز اصلاحطلبان در اين خانه سرمشق سياست و مديريت مينوشتند و روزي ديگر اصولگرايان تمرين سياست كردهاند.
قدرت انتخابي به معناي دولت، پارلمان و شوراي شهر هر چهار سال يا هشت سال يكبار از راست به چپ يا از چپ به راست ميچرخد و دستبه دست ميشود. هر هشت سال يك بار بخت يك جناح باز ميشود و همزمان عصر عسرت و حسرت جناحي ديگر شروع ميشود. اين چرخش در قدرت و سياست و دست به دست و اين صاحبخانه شدن و بيخانمان شدن قوم اصلاحطلب و اصولگرا بارها تكرار شده و از ٩٢ به اين سو هم قرعه فال حاشيهنشيني در قدرت به سرانگشت اشاره اكثريت جمهور به سجل اصولگرايان سنجاق شده تا ققنوس رفرميستهاي ايراني با بال اعتدالگرايي مجالي و فرصتي براي پرواز در سپهر سياسي ايران پيدا كند. اما پرسشهاي اصلي با نگاهي معطوف به نقد اين روزهاي هواداران اجتماعي گفتمان اصلاحطلبي به عملكرد آمران و عاملان اصلاحطلبان در پارلمان دهم و مسير پر سيخ و ميخ پيشروي اصلاحطلبان راه يافته به پارلمان شهر اين است:
١- آيا حيات و ممات جريان و گفتمان اصلاحطلبي وابسته به حضور در مراكز، نهادها و كانونهاي قدرت است يا آنكه ميشود در متن قدرت بود، با اعتدالگرايان ائتلاف داشت و هم آنكه گامي رو به جلو براي اصلاحات برداشت؟
٢- آيا در متن قدرت بودن و از دست ندادن روزنههاي بازيگري سياسي در عصر حاضر قباي محافظهكاري را بر تن اصلاحطلبي نخواهد كرد؟
٣- سقف مطالبات گفتمان اصلاحطلبي و مطالبات اجتماعي- سياسي هواداران اين گفتمان چه قرابتي با عملكرد اصلاحطلبان در قدرت و تصميمات شوراي عالي اصلاحطلبان دارد؟
٤- استراتژي اصلاحطلبان تنها محدود به اجماع و اتحاد با اعتدالگرايان و اصولگرايان ميانهرو خواهد بود يا آنكه طرحي نو بر اساس تبار اصلاحطلبي نياز است؟
٥- ماموريت سخت اصلاحطلبان در پارلمان و اصلاحطلبان در پارلمان شهر براي حفظ اتحاد و انسجام اصلاحطلبان، تثبيت رضايتمندي هواداران اصلاحات و جلوگيري از گسست گفتماني چيست؟
٦- چه تمهيدات، بايدها و نبايدهايي براي گرفتار نشدن در تله انفعال بايد اتخاذ شود تا هم نقشآفريني اصلاحطلبان براي پيشبرد اهداف، منافع و مطالبات گفتمان اصلاحطلبي محقق شود و هم آنكه چهره مستقل و تداوم اصلاحطلبي آسيب نبيند؟
پاسخ به اين پرسشها و پرسشهايي از اين قبيل بيترديد ميتواند مصباحي و مفتاحي براي اماوآياهاي سياستورزي اصلاحطلبان باشد كه ميطلبد تئوريسينها، كنشگران فكري و بازيگران ارشد رفرميست ايراني هرچه زودتر، بخشي از تعقل و تدبر و تفكر آن را روي اين موضوع متمركز سازند. چه آنكه نگاه هواداران جنبش اصلاحطلبي ايران به ويژه پس از ماجراي بررسي صلاحيت وزراي پيشنهادي نگاهي نگران است.
هرچند كسي نيست كه نداند اصلاحطلبان به دلايل مختلف از جمله؛ محدوديتهاي اجباري در انتخاب چهرههاي كارآمد و حمايت از برخي اصولگرايان معتدل، عدم درك واقعيات ميدان سياست و بيتوجهي به لابي گري، كم تحركي و دست كم گرفتن رقيب، عدم در اختيار داشتن دستور تشكيلاتي و نداشتن فرضيههاي چگونه برنده شدن و... نتوانستهاند در پارلمان به اهداف و ماموريتهاي خود از جمله كسب رياست مجلس، رياست حداكثري كميسيونها، رايگيري براي بيطرف و انداختن جهرمي و آن يكي برسند تا اين پيام جدي از بدنه اجتماعي براي كادر رهبري اصلاحات ارسال شود كه «اگر تعلل كنند، قافيه را ميبازند.»
البته اصلاحطلبان شايد برخي از ماموريتهاي درون پارلماني را واگذار كرده باشند اما درك اين پيام كه اگر نابالغيهاي خود كرده در جيبشان باقي بماند، در زمين ناهموار پر تله سياست چيزي جز باخت نصيبشان نخواهد شد. اگرچه اصلاحطلبان نشان دادهاند كه اصلاحطلبان ديروز نيستند و از كمكاريها و برخي اشتباهات ديروز خود آموختهاند و به نسخه شفابخش وحدت در گفتار و رفتار سياسي رسيدهاند اما به نظر ميرسد كه بايد بيش از پيش به كيفيت نيروهاي عملياتي خود بينديشند و راه چارهاي براي آن بيابند. اصلاحطلبان بايد با دريافت پيام چرايي نرسيدن به آنچه در پارلمان ميخواهند و ميطلبند به اين مساله باور داشته باشند كه تحقق و تعبير روياهاي اصلاحطلبانه را در ردگيري در سرزمين گذشته و فهم در سرزمين امروز جستوجو كنند.
چرا كه هر اصلاحطلبي ميداند كه «آينده» در زمان «گذشته» و «حال» مخفي است. اصلاحطلبان اين سخن بودا كه گفته بود: «ما همان چيزي هستيم كه انجام دادهايم و آنچه خواهيم بود كه اكنون انجام ميدهيم» را بايد در هر ساحتي و هر ساعتي ببينند و بشنوند كه اگر غير از اين باشد هرگز از هزارتوي واقع در ميدان سياست ايران ره به سلامت سپري نخواهند كرد. نكته مهم ديگري كه بايد به آن توجه كرد اين است كه اصلاحطلبان بايد عادت به ادراك واقعيتهاي آزاردهنده و ملالآوري كنند كه تا به امروز هيچگاه تمايلي و علاقهاي به ديدن و شنيدن و فهم آن نداشتهاند. بايد بپذيريم كه آينده خودمان و آينده اصلاحات به چگونگي كيفيت تصميمگيريها و چهرههاي عملياتيمان سخت گره خورده است.
از همين رو بايد باور داشت كه جريان اصلاحطلبي نبايد حيات و ممات خود را به حضور در مراكز و نهادهاي قدرت متصل ببيند و نيازمند فصلي جديد است كه طرحي نو دراندازد تا بتواند حركتي ديگر در ساير عرصهها از خود ساماندهي كند چرا كه پيروزي در بازي سياست و قدرت به مراتب سادهتر از حفظ قدرت است. نگهداري قدرت، پيشبرد اهداف و مطالبات گفتمان اصلاحطلبي و كسب رضايت تودههاي اجتماعي ماموريتهاي سختي است كه اصلاحطلبان پارلمان و اصلاحطلبان پارلمان شهري بايد به آن توجه ويژه داشته باشند. از همين رو آسيبشناسي عملكرد شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان، فراكسيون اميد و احزاب اصلاحطلب از سوي نخبگان و پيشقراولان جريان اصلاحطلبي ضرورتي غيرقابل انكار است.
حفظ انسجام ميان اصلاحطلبان، حفظ و سلامت چهره و هويت اصلاحطلبي و تداوم سياسي آن بايد در هر قيام و قعود بازيگران قدرتمند اصلاحطلب رعايت شود تا هم زمين بازي اصلاحطلبان گشايش يابد و هم آنكه موقعيتهاي جديدي خلق شود. روي پيشاني اصلاحات هرگز مهر بازگشت نيم بند به قدرت نخورده است. اصلاحطلبان به پشتوانه تبار تاريخي مشروطهخواهي خود ميخواهند و بايد مجسمه تمامنماي «سيادت اصلاحات» را بسازند و «سرير قدرت» را از آن وفاداران به اصلاحات كنند. وفاداراني كه با نگاهي كلان راهحل برون رفت از كاستيها و كژيهاي موجود در ساختار سياسي و اقتصادي كشور را اصلاحات ميدانند و تا به اين مهم نرسند بيكار نخواهند نشست.
تعامل با حاكميت با حفظ هويت اصلاحطلبي و همراهي با دولت شايد توانسته باشد موقعيت اصلاحطلبان را نسبت به قبل بهتر كند اما كادر رهبري اصلاحات هرگز نميتواند نسبت به توقعات و مطالبات بدنه اجتماعي وابسته به خود واكنش و تحركي نداشته باشد و به آرامي چشمهاي نگران هواداران و حاميان اجتماعي گفتمان اصلاحات را نبيند. همين است كه كنشگران اصلاحطلب با نگاهي به گذشته و ديروز خود و افكار و افعال امروز خود، بايد در انديشه برداشتن گامي رو به جلو براي جنبش اصلاحات باشند. بيترديد ساخت عمارت مستحكم اصلاحطلبي هرگز بدون ادراك صحيح از متغيرهاي موثر و مهم در ميدان سياست و اجتماع ميسر نيست.
بر اين اساس افزايش ضريب همگرايي و اجماع در درون اردوگاه اصلاحات و تعامل و گفتوگو با رقيب معتدل ميتواند اركان استراتژي اصلاحات براي تحقق همه اهداف باشد. همين است كه بايد گفت روح اصلاحطلبي و اهداف و منافع اين گفتمان بايد در صدر رفتار آمران و عاملان اصلاحطلب باشد كه در غير اين صورت «دكمه تغيير» دست تودههاي اجتماعي است. از اين رو با نگاهي به مجموعه انتقادهاي اجتماعي نسبت به عملكرد اصلاحطلبان در قدرت و با درك محدوديتهاي سياسي آنان راهاندازي و تاسيس نهادي جناحي تحت عنوان مركز استراتژيك اصلاحطلبان براي بالابردن ضريب كارايي اقدامات اصلاحطلبان در قدرت و به تبع آن افزايش ضريب اجتماعي از عملكرد آنان ضروري به نظر ميآيد.
مركز استراتژيك اصلاحطلبي به مثابه يك نهاد سراسري براي اصلاحطلبان ميتواند تلفيقي از شورايعالي سياستگذاري اصلاحطلبان و احزاب و اقطاب اصلاحطلب و با هيات حل اختلافي متشكل از رييس دولت اصلاحات، موسوي خويينيها و عبدالله نوري باشد. مركز استراتژيك اصلاحطلبان ميتواند جداي از تهيه و ارايه خوراك فكري به اصلاحطلبان در قدرت، راهحلهاي راهبردي را با نگاهي منبعثشده از اهداف گفتمان اصلاحطلبي كه مورد تاييد همه اصلاحطلبان است ارايه داده تا موج اصلاحطلبي سهلالوصولتر امروز به ساحل امن آرامش برسد.
شفافسازي اقدامات شوراي عالي سياستگذاري و فراكسيون اميد، ارايه گزارش به هواداران گفتمان اصلاحطلبي تدوين راهبرد و استانداردهاي ائتلاف با اعتدالگرايان با حفظ هويت اصلاحطلبي، پويايي و تحرك بيشتر در اعتمادسازي براي بزرگان نظام از طريق ديالوگ محترمانه با ورود برخي چهرههاي معتمد همچون اسحاق جهانگيري و...، ارايه راهكاري بيمزد و منت به نهادهاي حاكميتي در راستاي تامين امنيت و منافع ملي و چانهزني براي قبولاندن موقعيت اصلاحطلبان براي عملياتي كردن اين راهبردها، تغيير سبك برقراري ارتباط با تودههاي هوادار اصلاحات (توجه ويژه به سازمانهاي مردم نهاد و... در كنار احزاب) ميتواند از مهمترين كارويژههاي مركز استراتژيك اصلاحطلبان باشد.
اين مركز ميتواند به مثابه طرح نو رفرميستهاي سياسي ايران با تسخير ريزبدنههاي اجتماعي، سامان و سازمان جديدي به جنبش اصلاحات بدهد و اين تحرك را براي هواداران اجتماعي اصلاحطلب به نمايش بگذارد كه اصلاحطلبان حواس ششگانه خود را محصور و محدود به قدرت سياسي نكرده و رايحه، طعم و صورت و صداي خوش قدرت اجتماعي و فرهنگي را نيز احساس و درك كردهاند و براي تسخير اين قدرت برنامه و استراتژي دارند.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=84512
ش.د9603935