(روزنامه آسمان آبي – 1396/08/16 – شماره 107 – صفحه 8)
* شما موضع احزاب اصلاحطلب را در مواجهه با سیاست خارجی چگونه ارزیابی میکنید؟
** ساحت سیاست خارجی در کشور ما وقتی از عرصه نظر وارد عرصه تعیین راهبرد یا بیان موضع یا نزدیک به اجرا میشود، حوزهای نیست که جریانات سیاسی بتوانند در آن بهراحتی اظهارنظر کنند و با سیاستهای حاکم و شناختهشده مغایرتی نداشته باشد؛ بنابراین از این بابت فکر میکنم نمیتوانیم جریان اصلاحطلب را درباره با بیان نظراتشان در عرصه سیاست خارجی مورد نقد یکطرفه و بیرحمانه قرار دهیم. اگر ساختار حزبی در کشور ما بهصورت استاندارد تعریف شود، علیالقاعده احزاب همانگونه که در باب اقتصاد، فرهنگ، جامعه و حقوق اساسی میتوانند اظهار نظر کنند باید بتوانند و این حق را دارند در مورد سیاست خارجی هم اظهارنظر کنند و موضعی خلاف موضع دولت را در دستور کار قرار دهند.
طبیعتا عرصه سیاست خارجی هم عرصهای است که میتواند رقابتپذیر تعریف شود و شاخصی باشد که در رقابتهای انتخاباتی حتی به مناقشه گذاشته شود، اما بهنظر میرسد در کشور ما در عرصه سیاست خارجی بعضی مسائل و دیدگاهها چون وارد حیطه ارزشی شده مخالفت با آن برتابیده نمیشود و تبدیل به مواضعی میشود که بلافاصله ممکن است مورد برچسبزنی و تهمتزنی قرار گیرد و حتی تقابل با کل نظام تلقی شود و مورد پرسش قرار گیرد.
* از نظر شما چرا اصلاحطلبان دربــاره آمــریکا ســکوت مــیکنند؟ دکتــر کاشـی در تحلیلی به این سوال پرداختهاند و بهطور مثال یکی از دلایل نبود اعتماد داخلی را پاسخندادن به این سوال از سوی اصلاحطلبان ذکر کردهاند؟
** به نظر من، صورت سوال مورد بحث است. گمان نمیکنم همه جریان اصلاحطلبی در این موضوع سکوت کرده باشند. در حوزههای مختلف مثل رابطه با آمریکا، جایگاه آمریکا و نقد سیاست خارجی مواضعی مطرح شده است، اما در این باب که چهرههای شاخص اصلاحطلبی در این حوزهها موضع نگرفتهاند با شما همراهم. شاید این حوزه در اولویتشان نبوده ولی اینکه همه جریان اصلاحطلبی را با یک چوب برانیم از نظر من درست نیست.
* آمریکا در دهههای متمادی بهعنوان محور ستمگری جهانی مطرح میشد، در ایران کانون مباحث و محافل روشنفکری بود، اما حالا به نظر میرسد هیچکدام از احزاب مختلف اصلاحطلب سخنی به میان نمیآورند؛ شما چگونه فکر میکنید؟
** شاید این سوال را میشد در دهه60 جواب داد ولی ما در آستانه سال ۱۴۰۰ دیگر نمیتوانیم با این ادبیات سخن بگوییم و اساسا اکنون دیگر موضوعیت ندارد و آمریکا امروزه بهعنوان یک کشور هژمون شناخته نمیشود و در حوزههایی در منطقه و بینالملل با ایران مواضع متقابل دارد و در حوزههایی همجهت و همسو است و در حوزههایی هم ممکن است خنثی باشد. در واقع عنصر سیاست خارجی همیشه از یک شاخص تبعیت میکند و آن شاخص چیزی نیست جز منافع ملی. وقتی بار ایدئولوژیک به آن بدهیم، چه با موضع چپگرایانه یا مثل همین سوال شما برخاسته از نگاه انقلابی آرمانخواهانهای از جنس جمهوری اسلامی، پیگیری و تداومش مشکل ایجاد میکند.
به نظر من در عرصه سیاست خارجی ما یک چراغ راهنما بیشتر نداریم و آن، حرکت در چارچوب منافع ملی است و برای همین ما هیچوقت در عرصه سیاست خارجی هیچ دشمن الیالابد نداریم و هیچ دوست دائمی هم نداریم. ما یادمان نرفته که هشت سال با عراق جنگیدیم ولی امروز دوستی نزدیکتر از عراق نداریم. امروز بهخاطر اینکه عراق در سیطره رقیب قرار نگیرد بزرگترین سردارانمان آنجا میجنگند و شاید شهید هم بدهیم؛ بنابراین در عرصه سیاست خارجی تنها حرکت در جهت منافع ملی میتواند به سیاست خارجی ما عمق و معنا ببخشد.
* اساسا از نظر شما ضرورتی وجود دارد که احزاب در ایران برنامهای برای مواجهه در حیطه سیاست خارجی داشته باشند و موضع خود را سامان دهند؟
** قطعا احزاب باید تلاش کنند بهصورت یک چارچوب استاندارد حزبی پیش بروند و در آنصورت حتما باید دفاتر سیاسی احزاب و شاخه بینالمللشان موضع داشته باشند. در آنصورت باید به سمتی برویم که عرصه سیاست خارجی از روند ایدئولوژیک خود خارج و وارد عرصه گفتوگوی عالمانه کارشناسی شود و کسانی که در این حوزه صاحبنظرند قادر باشند عرصه سیاست خارجی را نقد کرده و این زمانی امکانپذیر است که رفتار سیاسی و حرکت سیاسی، هاله تقدس نداشته باشد و مورد گفتوگو قرار گیرد؛ در اینصورت میتوان انتظار داشت احزاب در این زمینه صاحبنظر باشند.
https://asemandaily.ir/post/6906
ش.د9603899